
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

متن سریال «یاور» زنستیز بود
شبنم فرشادجو: مهمترین نقدی که به سریال ما وارد بود، به خاطر متن بود و زنستیزی که در آن وجود داشت. این نقدی بود که شد و من هم با آن موافق هستم. من طرفدار بانوان و جزو مخالفان این متن بودم. متأسفانه باید اقرار کنم بدون خواندن فیلمنامه قرارداد بستم و به گروه اعتماد کردم. درباره نقش پرسیدم و دیدم خانم خانواده است. ۵ یا ۶ خط برایم توضیح دادند و من گفتم قرارداد میبندم. گروه یک و دو داشتند فیلمبرداری میکردند که من اضافه شدم. همه نقشها قراردادشان را بسته بودند. حالا نمیدانم به چه علتی هنوز بازیگر این نقش پیدا نشده بود. من گفتم فیلمنامه را برایم به خانه بفرستید. قرارداد بستم و رفتم خانه و شروع به خواندن کردم. من با حرفهای منتقدان درباره کلیشهای بودن و مردسالار بودن این سریال موافق هستم. به نظرم همه چیز را نباید گردن زمان انداخت و به هر حال این متن نویسندهای داشت و واقعیت را میشد از خلال متن متوجه شد.
بخشی از صحبتهای بازیگر سریال «یاور» در برنامه «سریالیست»

دلم سکوت میخواهد
ارمغان بهداروند
شاعر
هیچ یادم نمیآید که هر وقت و بههر دلیل نامی از افغانستان در میان آمده به مقصدی جز وطنی غارت شده و مردمانی نشسته به ماتم آوارگی ختم نشده باشد. عزای عظیمِ بیوطنی را شاعرانی گرم نگه داشتهاند که بههر کجای جهان، فغاننویس بودهاند. انگار که به دنیا آمدهاند که در کامشان همه تلخیهای جهان چکانده شود. پیامبران غمگینی که به نوشتن از دردها و روایت نامردمیها مأمورند و صحابی سرگردان خویش را به دیگر روزهایی ندیده و نشنیده، بشارت میدهند. «محمدسرور رجایی» وطنگریختهای شاعر بود که دل در کابل و پای در تهران داشت. میهمان رنجوری بود که با آن دو چشم افغان و دوچندان حیا و حجب میتوانست خلاصهای دقیق از وطنش باشد. او را از روزی شناختیم که در برنامه کتابباز؛ روبهروی سروش صحت، در عزای فرزندان به خاک و خون کشیده دانشگاه کابل، بغض کرده بود و غزل «جان پدر کجاستی» میخواند. میگفت که: «این جمله جان پدر کجاستی در افغانستان، نهایت مهرورزی یک پدر است که فرزندش را ناز میدهد؛ دلآساییاش میکند.» لطف سخن و نفوذ کلام محمدسرور رجایی هم چون دیگر هموطنان اهل کلمهاش در ایران چنان بود که در خاطر باقی بماند. محمدسرور رجایی؛ مصداق «خونشریکی» دو ملت ایران و افغانستان بود.
چه تلخ این که از امروز برای او باید فعل ماضی بهکار برد که کشور جانِ شیرین اش را کرونا غارت کرد. نام و یاد او را به تفألی از حافظ گرامی میدارم که به غربت زیست و در غربت مرد:
چرا نه در پی عزم دیار خود باشم/ چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم/ غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم/ به شهر خود روم و شهریار خود باشم/ ز محرمان سراپرده وصال شوم/ ز بندگان خداوندگار خود باشم/ چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی/ که روز واقعه پیش نگار خود باشم/ ز دست بخت گران خواب و کار بیسامان/ گرم بود گلهای رازدار خود باشم/ همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود/ دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم/ بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ/ وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم... .
شاعر
هیچ یادم نمیآید که هر وقت و بههر دلیل نامی از افغانستان در میان آمده به مقصدی جز وطنی غارت شده و مردمانی نشسته به ماتم آوارگی ختم نشده باشد. عزای عظیمِ بیوطنی را شاعرانی گرم نگه داشتهاند که بههر کجای جهان، فغاننویس بودهاند. انگار که به دنیا آمدهاند که در کامشان همه تلخیهای جهان چکانده شود. پیامبران غمگینی که به نوشتن از دردها و روایت نامردمیها مأمورند و صحابی سرگردان خویش را به دیگر روزهایی ندیده و نشنیده، بشارت میدهند. «محمدسرور رجایی» وطنگریختهای شاعر بود که دل در کابل و پای در تهران داشت. میهمان رنجوری بود که با آن دو چشم افغان و دوچندان حیا و حجب میتوانست خلاصهای دقیق از وطنش باشد. او را از روزی شناختیم که در برنامه کتابباز؛ روبهروی سروش صحت، در عزای فرزندان به خاک و خون کشیده دانشگاه کابل، بغض کرده بود و غزل «جان پدر کجاستی» میخواند. میگفت که: «این جمله جان پدر کجاستی در افغانستان، نهایت مهرورزی یک پدر است که فرزندش را ناز میدهد؛ دلآساییاش میکند.» لطف سخن و نفوذ کلام محمدسرور رجایی هم چون دیگر هموطنان اهل کلمهاش در ایران چنان بود که در خاطر باقی بماند. محمدسرور رجایی؛ مصداق «خونشریکی» دو ملت ایران و افغانستان بود.
چه تلخ این که از امروز برای او باید فعل ماضی بهکار برد که کشور جانِ شیرین اش را کرونا غارت کرد. نام و یاد او را به تفألی از حافظ گرامی میدارم که به غربت زیست و در غربت مرد:
چرا نه در پی عزم دیار خود باشم/ چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم/ غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم/ به شهر خود روم و شهریار خود باشم/ ز محرمان سراپرده وصال شوم/ ز بندگان خداوندگار خود باشم/ چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی/ که روز واقعه پیش نگار خود باشم/ ز دست بخت گران خواب و کار بیسامان/ گرم بود گلهای رازدار خود باشم/ همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود/ دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم/ بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ/ وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم... .

هنرمندان در فضای مجازی
این روزها هنرمندان از طرح صیانت از فضای مجازی میگویند، از عدم امنیت برای کاربرانی که از این طریق امرار معاش میکنند. طرح صیانت از فضای مجازی هنرمندان بحث روز فضای مجازی است.
تولدت مبارک آقای کارگردان
تولد 80 سالگی مسعود کیمیایی با تبریک هنرمندان همراه شد. حمیدرضا آذرنگ در صفحه خودش نوشت: «در کنارتان شاید کَم اما با آثارتان بسیار زندگى کرده ام. بى شک تاریخِ سینما و هنرِ این سرزمین بى حضورِ شما، بزرگ چیزى کَم داشت و چه خوب که در عصرى زیستم که با همه دردهاىِ زمینى در آسمانِ هنرش ستاره اى چون شما درخشان بوده و هست و خواهد بود به سلامت و عشق. سالگَشتِ چشم به دنیا گشودنِ تان مبارکِ تان و مبارکِ مان.» تینا پاکروان هم بخشی از کتاب «حسد بر زندگی عین القضاة» اثر مسعود کیمیایی را به مناسبت زادروز این نویسنده و کارگردان نوشت. بهزاد عبدی در مقام آهنگساز هم با انتشار موسیقی «قاتل اهلی» از ساختههای خودش تولد این هنرمند را تبریک گفت. از سوی دیگر انتشار اولین تیزر از پشت صحنه «خائن کشی» همزمان با زادروز هشتاد سالگی مسعود کیمیایی همراه شد.
چهرهها
محسن چاووشی هم خبر از انتشار قطعه موسیقی جدیدی به مناسبت عید غدیر داده است: «پیشکش به نام نامی «علی» و ذات مبارکش... به علیِ غدیر و خیبر... به علی اول و آخر که تولی جز به او و پروردگارش دور است و ناروا.» این قطعه توسط اشکان عرب تنظیم شده است وعادل روح نواز (گیتار الکتریک)، بهروز میرزایی (گیتار اکوستیک )، امیرحسین کیانپوره (دودوک)از دیگر عوامل این کار هستند.
رسول صدرعاملی: این مدت ویدیویی از کیت بلانشت در فضای مجازی منتشر شد که او در حال گفت وگو با مجید مجیدی، جواد عزتی و بازیگران کودک فیلم «خورشید» د رحاشیه مراسم ونیز 2020 بود. ذوق او از دیدن عوامل و تحسینش در این ویدیو باعث شد که از ویدیوهای پرمخاطب این روزها باشد. حال رسول صدر عاملی با انتشار این ویدیو نوشت: «شخصیت هنرمند، حرفه ای بودن ادا و اطوار نیست یک ذات است ،رفتار و کردار هنرمندانه باید داشت.»
علیرضا کوشک جلالی، نویسنده و کارگردان تئاتر هم در صفحه شخصی خود از ثبت هورامان ابراز خرسندی کرده است: « هورامان در فهرست جهانی یونسکو ثبت شد. بیست و ششمین میراث جهانی ایران به نام «منظر فرهنگی هورامان/اورامانات» ثبت شد. هورامان در استانهای کرمانشاه و کردستان با حدود ۴۰۹ هزار هکتار عرصه و حریم قرار دارد که ۱۰۶ هزار هکتار آن مربوط به عرصه و ۳۰۳ هزار هکتار نیز جزو حریم است.»
اشکان کمانگیری، خواننده هم با انتشار قطعه آلبوم موسیقی «مرا آواز دادی» از ساختههای محمدجواد ضرابیان از شرایط کرونا و کار کردن در این ایام گفت و خواستار خرید قانونی قطعات موسیقی برای حفظ حقوق هنرمندان شد: «کار موسیقی در شرایط اضطرار کرونا سخت است.درود بر هنرمندان موسیقی که از میراث شفاهی این خاک حفاظت می کنند.پاسبانی از یک نغمه پاسبانی از خاک و هویت است.»
تولدت مبارک آقای کارگردان
تولد 80 سالگی مسعود کیمیایی با تبریک هنرمندان همراه شد. حمیدرضا آذرنگ در صفحه خودش نوشت: «در کنارتان شاید کَم اما با آثارتان بسیار زندگى کرده ام. بى شک تاریخِ سینما و هنرِ این سرزمین بى حضورِ شما، بزرگ چیزى کَم داشت و چه خوب که در عصرى زیستم که با همه دردهاىِ زمینى در آسمانِ هنرش ستاره اى چون شما درخشان بوده و هست و خواهد بود به سلامت و عشق. سالگَشتِ چشم به دنیا گشودنِ تان مبارکِ تان و مبارکِ مان.» تینا پاکروان هم بخشی از کتاب «حسد بر زندگی عین القضاة» اثر مسعود کیمیایی را به مناسبت زادروز این نویسنده و کارگردان نوشت. بهزاد عبدی در مقام آهنگساز هم با انتشار موسیقی «قاتل اهلی» از ساختههای خودش تولد این هنرمند را تبریک گفت. از سوی دیگر انتشار اولین تیزر از پشت صحنه «خائن کشی» همزمان با زادروز هشتاد سالگی مسعود کیمیایی همراه شد.
چهرهها
محسن چاووشی هم خبر از انتشار قطعه موسیقی جدیدی به مناسبت عید غدیر داده است: «پیشکش به نام نامی «علی» و ذات مبارکش... به علیِ غدیر و خیبر... به علی اول و آخر که تولی جز به او و پروردگارش دور است و ناروا.» این قطعه توسط اشکان عرب تنظیم شده است وعادل روح نواز (گیتار الکتریک)، بهروز میرزایی (گیتار اکوستیک )، امیرحسین کیانپوره (دودوک)از دیگر عوامل این کار هستند.
رسول صدرعاملی: این مدت ویدیویی از کیت بلانشت در فضای مجازی منتشر شد که او در حال گفت وگو با مجید مجیدی، جواد عزتی و بازیگران کودک فیلم «خورشید» د رحاشیه مراسم ونیز 2020 بود. ذوق او از دیدن عوامل و تحسینش در این ویدیو باعث شد که از ویدیوهای پرمخاطب این روزها باشد. حال رسول صدر عاملی با انتشار این ویدیو نوشت: «شخصیت هنرمند، حرفه ای بودن ادا و اطوار نیست یک ذات است ،رفتار و کردار هنرمندانه باید داشت.»
علیرضا کوشک جلالی، نویسنده و کارگردان تئاتر هم در صفحه شخصی خود از ثبت هورامان ابراز خرسندی کرده است: « هورامان در فهرست جهانی یونسکو ثبت شد. بیست و ششمین میراث جهانی ایران به نام «منظر فرهنگی هورامان/اورامانات» ثبت شد. هورامان در استانهای کرمانشاه و کردستان با حدود ۴۰۹ هزار هکتار عرصه و حریم قرار دارد که ۱۰۶ هزار هکتار آن مربوط به عرصه و ۳۰۳ هزار هکتار نیز جزو حریم است.»
اشکان کمانگیری، خواننده هم با انتشار قطعه آلبوم موسیقی «مرا آواز دادی» از ساختههای محمدجواد ضرابیان از شرایط کرونا و کار کردن در این ایام گفت و خواستار خرید قانونی قطعات موسیقی برای حفظ حقوق هنرمندان شد: «کار موسیقی در شرایط اضطرار کرونا سخت است.درود بر هنرمندان موسیقی که از میراث شفاهی این خاک حفاظت می کنند.پاسبانی از یک نغمه پاسبانی از خاک و هویت است.»

الگوی عفو واحسان
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
وجود مبارک امام موسی کاظم(ع) همزمان با بیستمین طلوع ماه ذیالحجه سال 128 ه.ق در کاروان امام صادق(ع) که از حج باز میگشت، درروستای «ابوا» آخرین منزل قبل از رسیدن به مدینه، به وقوع پیوست واین خبر مسرت بخش بسرعت دهان به دهان شد. ازقول امام صادق(ع) نقل شد که: «خداوند بزرگ، پسری به من عنایت فرمود که بهترین خلق است.» امام صادق(ع) نام موسی را بر فرزند نهاد، زیرا این نوزاد همچون همنام خود موسای نبی(ع) مأموریت داشت تا با تفرعن و ظلم طاغوت زمان خویش درافتد و نقاب ازچهره بتهای دروغین آن زمان برگیرد. امام موسی کاظم(ع) در دوران مقتدرترین خلیفه عباسی یعنی هارون الرشید میزیست و آشکارا از ظلم وفساد خلیفه انتقادمی کرد و مسلمانان را ازهمکاری با دستگاه بنی عباس برحذرمی داشت و بارها میفرمود: «آنان که به ستمکاران تکیه میکنند گرفتار دوزخ میشوند.»
دوران امامت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر(ع) مقارن بود با سال های آخر خلافت منصور عباسی و در دوره خلافت هادی و 13 سال از دوران خلافت هارون که سختترین دوران عمر آن حضرت به شمار میرود، امام موسی کاظم(ع) از حدود 21سالگی با وصیت پدر بزرگوار و امر خداوند متعال به مقام بلند امامت رسید و مدت امامت آن حضرت 35 سال بود.
امام کاظم(ع) به تصدیق همه مورخان، به زهد و عبادت بسیار معروف بوده است و از عبادت و سختکوشی به «عبد صالح» معروف و در سخاوت و بخشندگی مانند نیاکان بزرگوار خود بود. از حضرت موسی کاظم روایت شده است که فرمود: پدرم امام صادق(ع) پیوسته مرا به سخاوت داشتن و کرم کردن سفارش میکرد. ایشان با آن کرم و بزرگواری و بخشندگی خود لباس خشن بر تن میکرد که این خود نشان دیگری از بلندی روح و صفای باطن و بیاعتنایی آن امام به زرق و برق های دنیا است. امام موسی کاظم(ع) نسبت به زن و فرزندان و زیردستان خود بسیار با عاطفه و مهربان بود و همیشه در اندیشه فقرا و بیچارگان بود و پنهان و آشکار به آنها کمک میکرد. برخی از فقرای مدینه او را شناخته بودند اما بعضی پس از تبعید حضرت از مدینه به بغداد به کرم و بزرگواریش پی بردند و آن وجود عزیز را شناختند.
امام کاظم(ع) به تلاوت قرآن مجید انس زیادی داشت و قرآن را با صدایی حزین و خوش تلاوت میکرد. آن چنان که مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد میآمدند و از روی شوق و رقت گریه میکردند. کاظم یعنی: نگهدارنده و فروخورنده خشم. این رفتار در برابر کسی یا کسانی بوده که از راه جهالت و نادانی یا به تحریک دشمنان به کارهای زشت و دور از ادب دست میزدند. رفتار حکیمانه و صبورانه آن حضرت کم کم، حقانیت خاندان عصمت و اهل بیت(ع) را بر آنان روشن میساخت، اما آنجا که پای گفتن کلمه حق در برابر سلطان و خلیفه ستمگری پیش میآمد، امام کاظم(ع) میفرمود: «قل الحق و لو کان فیه هلاکک.»یعنی: حق را بگو اگرچه آن حقگویی موجب هلاک تو باشد.
در فروتنی نمونه بود، با فقرا مینشست و از بینوایان دلجویی میکرد. بنده را با آزاد مساوی میدانست و میفرمود همه، فرزندان آدم و آفریدههای خداییم. براستی امام موسی بن جعفر(ع) فقیهی دانا و توانا و متکلمی مقتدر و زبردست بود.»
او در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بد اندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت میفرمود. به آن حضرت لقبهایی چون کاظم (کسی که خشم خود را کنترل میکند)، صابر (صبر کننده)، صالح (درستکار) و امین دادهاند. ایشان یک لقب مهم دیگر هم بهنام باب الحوائج دارند.
امام موسی کاظم(ع) در مجالس درس پدر، که مؤسس و رئیس دانشگاه جعفری است، شرکت میکرد و جانش را از سرچشمه علوم و معارف اصیل اسلامی سیراب میکرد وهمواره در بحثهای علمی شرکت داشت.
هارون اصرار داشت که بنی عباس از نظر وراثت به مقام خلیفگی پیامبر سزاوارترند؛ زیرا عباس جد اصلی آنان عموی پیامبر بود. غافل از آنکه موضوع امامت امری الهی است و امام(ع) در مقام استدلال و اثبات حقانیت خود وپدرانش به آیه مباهله استناد میکرد که ضمن آن رسول خدا(ص)، علی(ع)و خاندان او، فاطمه(س) و حسن و حسین(ع) را نفس و جان خود معرفی کرد.
دبیر گروه پایداری
وجود مبارک امام موسی کاظم(ع) همزمان با بیستمین طلوع ماه ذیالحجه سال 128 ه.ق در کاروان امام صادق(ع) که از حج باز میگشت، درروستای «ابوا» آخرین منزل قبل از رسیدن به مدینه، به وقوع پیوست واین خبر مسرت بخش بسرعت دهان به دهان شد. ازقول امام صادق(ع) نقل شد که: «خداوند بزرگ، پسری به من عنایت فرمود که بهترین خلق است.» امام صادق(ع) نام موسی را بر فرزند نهاد، زیرا این نوزاد همچون همنام خود موسای نبی(ع) مأموریت داشت تا با تفرعن و ظلم طاغوت زمان خویش درافتد و نقاب ازچهره بتهای دروغین آن زمان برگیرد. امام موسی کاظم(ع) در دوران مقتدرترین خلیفه عباسی یعنی هارون الرشید میزیست و آشکارا از ظلم وفساد خلیفه انتقادمی کرد و مسلمانان را ازهمکاری با دستگاه بنی عباس برحذرمی داشت و بارها میفرمود: «آنان که به ستمکاران تکیه میکنند گرفتار دوزخ میشوند.»
دوران امامت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر(ع) مقارن بود با سال های آخر خلافت منصور عباسی و در دوره خلافت هادی و 13 سال از دوران خلافت هارون که سختترین دوران عمر آن حضرت به شمار میرود، امام موسی کاظم(ع) از حدود 21سالگی با وصیت پدر بزرگوار و امر خداوند متعال به مقام بلند امامت رسید و مدت امامت آن حضرت 35 سال بود.
امام کاظم(ع) به تصدیق همه مورخان، به زهد و عبادت بسیار معروف بوده است و از عبادت و سختکوشی به «عبد صالح» معروف و در سخاوت و بخشندگی مانند نیاکان بزرگوار خود بود. از حضرت موسی کاظم روایت شده است که فرمود: پدرم امام صادق(ع) پیوسته مرا به سخاوت داشتن و کرم کردن سفارش میکرد. ایشان با آن کرم و بزرگواری و بخشندگی خود لباس خشن بر تن میکرد که این خود نشان دیگری از بلندی روح و صفای باطن و بیاعتنایی آن امام به زرق و برق های دنیا است. امام موسی کاظم(ع) نسبت به زن و فرزندان و زیردستان خود بسیار با عاطفه و مهربان بود و همیشه در اندیشه فقرا و بیچارگان بود و پنهان و آشکار به آنها کمک میکرد. برخی از فقرای مدینه او را شناخته بودند اما بعضی پس از تبعید حضرت از مدینه به بغداد به کرم و بزرگواریش پی بردند و آن وجود عزیز را شناختند.
امام کاظم(ع) به تلاوت قرآن مجید انس زیادی داشت و قرآن را با صدایی حزین و خوش تلاوت میکرد. آن چنان که مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد میآمدند و از روی شوق و رقت گریه میکردند. کاظم یعنی: نگهدارنده و فروخورنده خشم. این رفتار در برابر کسی یا کسانی بوده که از راه جهالت و نادانی یا به تحریک دشمنان به کارهای زشت و دور از ادب دست میزدند. رفتار حکیمانه و صبورانه آن حضرت کم کم، حقانیت خاندان عصمت و اهل بیت(ع) را بر آنان روشن میساخت، اما آنجا که پای گفتن کلمه حق در برابر سلطان و خلیفه ستمگری پیش میآمد، امام کاظم(ع) میفرمود: «قل الحق و لو کان فیه هلاکک.»یعنی: حق را بگو اگرچه آن حقگویی موجب هلاک تو باشد.
در فروتنی نمونه بود، با فقرا مینشست و از بینوایان دلجویی میکرد. بنده را با آزاد مساوی میدانست و میفرمود همه، فرزندان آدم و آفریدههای خداییم. براستی امام موسی بن جعفر(ع) فقیهی دانا و توانا و متکلمی مقتدر و زبردست بود.»
او در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بد اندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت میفرمود. به آن حضرت لقبهایی چون کاظم (کسی که خشم خود را کنترل میکند)، صابر (صبر کننده)، صالح (درستکار) و امین دادهاند. ایشان یک لقب مهم دیگر هم بهنام باب الحوائج دارند.
امام موسی کاظم(ع) در مجالس درس پدر، که مؤسس و رئیس دانشگاه جعفری است، شرکت میکرد و جانش را از سرچشمه علوم و معارف اصیل اسلامی سیراب میکرد وهمواره در بحثهای علمی شرکت داشت.
هارون اصرار داشت که بنی عباس از نظر وراثت به مقام خلیفگی پیامبر سزاوارترند؛ زیرا عباس جد اصلی آنان عموی پیامبر بود. غافل از آنکه موضوع امامت امری الهی است و امام(ع) در مقام استدلال و اثبات حقانیت خود وپدرانش به آیه مباهله استناد میکرد که ضمن آن رسول خدا(ص)، علی(ع)و خاندان او، فاطمه(س) و حسن و حسین(ع) را نفس و جان خود معرفی کرد.

نیمی از خورشید زرد بر پیشانی تاریخ
سحر بکائی
کارشناس نشر
رمان «نیمی از خورشید زرد» با ترجمه «سولماز دولتزاده» رمانی از بانوی نیجریهای «چیماماندا نگزی آدیچی» است که به جنگ خونبار نیجریه در بازه زمانی سالهای 1960 تا 1970 میلادی میپردازد. آدیچی در این شاهکار تأثیرگذار و خواندنی، خاطره تلخ جنگ فراموششده بیافرا و نیجریه را برای جهانیان زنده میکند؛ جنگی که جهانیان را به حیرت انداخت، اما مانند جنگ ویتنام دیده و شنیده نشد. نویسنده برای روایت این واقعه تاریخی در قالب داستانش از واقعیت الهام گرفته و واقعیت را با قوه تخیل قوی خود ورز داده است و در نتیجه میبینیم شخصیتپردازی رمان تا چه حد قوی و هنرمندانه است. جنگ در این کتاب چهره کریه خود را هر لحظه به مخاطب نشان میدهد؛ جنگی که پس از قریب به پنجاه سال از پایان آن هنوز هم بازگویی و یادآوری وقایع تکاندهندهاش وجدان خفته هر انسان آزادهای را بیدار میکند. جمهوری بیافرا در آن زمان در جنوبشرقی نیجریه قرار داشت؛ این جمهوری با جدا شدن از نیجریه بین سالهای 1967 تا 1970 اعلام موجودیت و استقلال کرد، اما از آنجا که سرشار از معادن و ذخایر نفتی بود، دولتهای استعماری تاب این استقلال را نیاوردند و بریتانیا با تمام وجود علیه این استقلالطلبی موضعگیری کرد. جمهوری بیافرا شعار صلح و آزادی و اتحاد سر داد. سرودش سرزمین آفتاب تابان بود و نشانش «نیمی از خورشید زرد». هزاران کشته و میلیونها آواره و از دست رفتن جان دو میلیون انسان بیگناه از قحطی ویرانگر حاصل از این جنگ، تنها نمونههای کوچکی از پیامدهای این جنگ به شمار میآید.
نویسنده، که نزدیکانش را در این جنگ از دست داده، بهخوبی و در واقع هنرمندانه تصاویر این رویداد ترسناک و خونبار را پیش چشمان خواننده قرار میدهد. به تعبیر خود آدیچی، او سعی کرده بین واقعیت و روایت داستانی توازن و تعادلی درست ایجاد کند، اما بدون شک همه این تصاویر و جملات نمیتواند توصیف دقیقی از جنایت و عمق درد و رنجی باشد که بر مردمان بیافرا تحمیل شده. تابلویی که این رمان مقابل چشمان مخاطبش قرار میدهد آشکارا گویای تلاش آدمی برای زنده ماندن، برای زندگی بهتر و امید به این است که آزادی دستیافتنی است و اینجاست که باید همواره به معجزه ادبیات ایمان داشت.داستان او زبان و صدای تاریخ است، صدایی که از قلم نویسندهای برمیخیزد که همواره در آثارش راوی واقعیتهای سرزمینش و نیز رنجها و تبعیضهای انسانهای آن بوده. او سکوت نمیکند، زیرا معتقد است سکوت یعنی مرگ، یعنی بیهودگی. «نیمی از خورشید زرد» که به همت نشر «آفتابکاران» منتشر شده، تیرگی را در هم میشکند و پیام اصلی داستان را با روح آدمی گره میزند. گفتنی است که از این رمان نیز سریالی به همین نام ساخته شده است.
نیمی از خورشید زرد
نویسنده: چیماماندا نگزی آدیچی
مترجم: سولماز دولتزاده
ناشر: آفتابکاران
کارشناس نشر
رمان «نیمی از خورشید زرد» با ترجمه «سولماز دولتزاده» رمانی از بانوی نیجریهای «چیماماندا نگزی آدیچی» است که به جنگ خونبار نیجریه در بازه زمانی سالهای 1960 تا 1970 میلادی میپردازد. آدیچی در این شاهکار تأثیرگذار و خواندنی، خاطره تلخ جنگ فراموششده بیافرا و نیجریه را برای جهانیان زنده میکند؛ جنگی که جهانیان را به حیرت انداخت، اما مانند جنگ ویتنام دیده و شنیده نشد. نویسنده برای روایت این واقعه تاریخی در قالب داستانش از واقعیت الهام گرفته و واقعیت را با قوه تخیل قوی خود ورز داده است و در نتیجه میبینیم شخصیتپردازی رمان تا چه حد قوی و هنرمندانه است. جنگ در این کتاب چهره کریه خود را هر لحظه به مخاطب نشان میدهد؛ جنگی که پس از قریب به پنجاه سال از پایان آن هنوز هم بازگویی و یادآوری وقایع تکاندهندهاش وجدان خفته هر انسان آزادهای را بیدار میکند. جمهوری بیافرا در آن زمان در جنوبشرقی نیجریه قرار داشت؛ این جمهوری با جدا شدن از نیجریه بین سالهای 1967 تا 1970 اعلام موجودیت و استقلال کرد، اما از آنجا که سرشار از معادن و ذخایر نفتی بود، دولتهای استعماری تاب این استقلال را نیاوردند و بریتانیا با تمام وجود علیه این استقلالطلبی موضعگیری کرد. جمهوری بیافرا شعار صلح و آزادی و اتحاد سر داد. سرودش سرزمین آفتاب تابان بود و نشانش «نیمی از خورشید زرد». هزاران کشته و میلیونها آواره و از دست رفتن جان دو میلیون انسان بیگناه از قحطی ویرانگر حاصل از این جنگ، تنها نمونههای کوچکی از پیامدهای این جنگ به شمار میآید.
نویسنده، که نزدیکانش را در این جنگ از دست داده، بهخوبی و در واقع هنرمندانه تصاویر این رویداد ترسناک و خونبار را پیش چشمان خواننده قرار میدهد. به تعبیر خود آدیچی، او سعی کرده بین واقعیت و روایت داستانی توازن و تعادلی درست ایجاد کند، اما بدون شک همه این تصاویر و جملات نمیتواند توصیف دقیقی از جنایت و عمق درد و رنجی باشد که بر مردمان بیافرا تحمیل شده. تابلویی که این رمان مقابل چشمان مخاطبش قرار میدهد آشکارا گویای تلاش آدمی برای زنده ماندن، برای زندگی بهتر و امید به این است که آزادی دستیافتنی است و اینجاست که باید همواره به معجزه ادبیات ایمان داشت.داستان او زبان و صدای تاریخ است، صدایی که از قلم نویسندهای برمیخیزد که همواره در آثارش راوی واقعیتهای سرزمینش و نیز رنجها و تبعیضهای انسانهای آن بوده. او سکوت نمیکند، زیرا معتقد است سکوت یعنی مرگ، یعنی بیهودگی. «نیمی از خورشید زرد» که به همت نشر «آفتابکاران» منتشر شده، تیرگی را در هم میشکند و پیام اصلی داستان را با روح آدمی گره میزند. گفتنی است که از این رمان نیز سریالی به همین نام ساخته شده است.
نیمی از خورشید زرد
نویسنده: چیماماندا نگزی آدیچی
مترجم: سولماز دولتزاده
ناشر: آفتابکاران

در ستایش تقلید
علیرضا نراقی
منتقد
تقلید یکی از مهارتهای اصلی انسان در مسیر تمدنسازی و توسعه بوده است. انسانها از طریق تقلید توانستند طبیعت را درک کنند و حیات خود را در میان موجوداتی توانمندتر و قویتر از خود حفظ کنند. نگاهی گذرا به آثار فیلسوفان باستان -خاصه از نوع یونانی آن- اهمیت تقلید در زندگی انسان را بهخوبی روشن میسازد. تا همین امروز یکی از شیوههای یادگیری در بسیاری از فنون و مهارتها، تقلید است. این روش علاوه بر صنایع، در خصوص فنون هنری و سرگرمیسازی نیز رواج داشته و دارد. مثلاً بسیاری از نویسندگان خوب از طریق تقلید و حتی رونویسی آثار بزرگان پیش از خود، نویسندگی را آموخته و سبک خاص خود را پیدا کردهاند.
تقلید در خصوص برنامههای تلویزیونی نیز بسیار رایج است و میتواند فعالان این حوزه را توانمندتر و در کار خود پخته کند. ما باید بپذیریم که در برابر رسانههای بزرگ و کارآمد جهانی در مرحله آمادهسازی و یادگیری قرار داریم و برای یافتن کیفیت لازم در سبک و شیوه خود(در سطحی قابل قبول) از تقلید ناگزیر هستیم. تقلید خوب، از تولیدی ارزشمند و موفق در سطح جهانی، با ذکر منبع و خرید کپی رایت، کمک میکند تا استانداردها در رسانه رشد کند و امکان تولیدات تألیفی با کیفیت مطلوب فراهم شود.
اخیراً نیز بیش از پیش انواع برنامههای تلویزیونی مشهور دنیا اعم از مسابقات استعدادیابی، برنامههای ترکیبی شادی آور یا گفتوگو- نمایشهای نیمه شبی، در صداوسیما و شبکههای نمایش خانگی ساخته میشود اما اغلب سازندگان یا اصراری غیرواقعی بر اصالت آثار خود دارند یا بیشتر سعی میکنند ضمن گرتهبرداری از ایدههایی از برنامههای غربی، با غلطهای مرسوم و عادت شده خود، اثر را بازسازی کنند، که اغلب منتج به ضعف و ناقص الخلقگی نتیجه میشود. این تغییرات تا جایی که فرهنگی یا بهدلیل قوانین متفاوت، اجتنابناپذیر باشد قابل درک است اما آنچه بیش از همه نیازمند توجه و آموزش است ساختار حرفهای برنامهسازی و مدیریت آن است، نه خود برنامهها.
تداوم و پیشبینیپذیری از یک سو، نظم و ارائه فکر شده برنامه از سوی دیگر از ملزومات کار در رسانه است، که در اغلب کشورهای صاحب رسانه، الگو و ساختار قابل تقلید پیدا کرده است. رسانه اینک مصرف هر روزه مردمان است که در ارتباط با انبوهی از مخاطبان تأثیر میگذارد و تأثیر میپذیرد. رسانه درست مثل غذا شده است؛ هم استمرار و کمیت آن مهم است، هم کیفیت و محتوای آن.
فقدان نظم و تداوم در رسانههای ما بسیار برجسته است. به سادگی و به علتهایی اغلب غیرفنی و غیرشفاف، یک برنامه تولیدش متوقف میشود و یا به تعویق میافتد. ناگهان برای یک فصل رسانه خالی از برنامههای پرمخاطبی است که پیش از آن هر شب و به شکلی مداوم به مخاطب ارائه میشد. گویی رسانه صرفاً در یک روزمرگی کوتاه مدت، اداره میشود. این در حالی است که دستکم رسانه ملی بودجه نسبتاً قابل توجهی صرف دفاتر و معاونتهایی میکند که کارشان پژوهش، تعیین استراتژی و طراحی تولیدات است، اما با این حال و با وجود ثبات چنددههای فکری و ساختاری مدیریت در رسانه ملی، تولیدات این مجموعه معظم، فاقد تداوم و پیشبینیپذیری بهعنوان اصلی ابتدایی و بدیهی است. به بیان دقیقتر رسانه ملی فاقد تعهد به مخاطب است. پس آنچه بیش از پیش نیاز به تقلید دارد، تقلید در مدیریت رسانه است.
منتقد
تقلید یکی از مهارتهای اصلی انسان در مسیر تمدنسازی و توسعه بوده است. انسانها از طریق تقلید توانستند طبیعت را درک کنند و حیات خود را در میان موجوداتی توانمندتر و قویتر از خود حفظ کنند. نگاهی گذرا به آثار فیلسوفان باستان -خاصه از نوع یونانی آن- اهمیت تقلید در زندگی انسان را بهخوبی روشن میسازد. تا همین امروز یکی از شیوههای یادگیری در بسیاری از فنون و مهارتها، تقلید است. این روش علاوه بر صنایع، در خصوص فنون هنری و سرگرمیسازی نیز رواج داشته و دارد. مثلاً بسیاری از نویسندگان خوب از طریق تقلید و حتی رونویسی آثار بزرگان پیش از خود، نویسندگی را آموخته و سبک خاص خود را پیدا کردهاند.
تقلید در خصوص برنامههای تلویزیونی نیز بسیار رایج است و میتواند فعالان این حوزه را توانمندتر و در کار خود پخته کند. ما باید بپذیریم که در برابر رسانههای بزرگ و کارآمد جهانی در مرحله آمادهسازی و یادگیری قرار داریم و برای یافتن کیفیت لازم در سبک و شیوه خود(در سطحی قابل قبول) از تقلید ناگزیر هستیم. تقلید خوب، از تولیدی ارزشمند و موفق در سطح جهانی، با ذکر منبع و خرید کپی رایت، کمک میکند تا استانداردها در رسانه رشد کند و امکان تولیدات تألیفی با کیفیت مطلوب فراهم شود.
اخیراً نیز بیش از پیش انواع برنامههای تلویزیونی مشهور دنیا اعم از مسابقات استعدادیابی، برنامههای ترکیبی شادی آور یا گفتوگو- نمایشهای نیمه شبی، در صداوسیما و شبکههای نمایش خانگی ساخته میشود اما اغلب سازندگان یا اصراری غیرواقعی بر اصالت آثار خود دارند یا بیشتر سعی میکنند ضمن گرتهبرداری از ایدههایی از برنامههای غربی، با غلطهای مرسوم و عادت شده خود، اثر را بازسازی کنند، که اغلب منتج به ضعف و ناقص الخلقگی نتیجه میشود. این تغییرات تا جایی که فرهنگی یا بهدلیل قوانین متفاوت، اجتنابناپذیر باشد قابل درک است اما آنچه بیش از همه نیازمند توجه و آموزش است ساختار حرفهای برنامهسازی و مدیریت آن است، نه خود برنامهها.
تداوم و پیشبینیپذیری از یک سو، نظم و ارائه فکر شده برنامه از سوی دیگر از ملزومات کار در رسانه است، که در اغلب کشورهای صاحب رسانه، الگو و ساختار قابل تقلید پیدا کرده است. رسانه اینک مصرف هر روزه مردمان است که در ارتباط با انبوهی از مخاطبان تأثیر میگذارد و تأثیر میپذیرد. رسانه درست مثل غذا شده است؛ هم استمرار و کمیت آن مهم است، هم کیفیت و محتوای آن.
فقدان نظم و تداوم در رسانههای ما بسیار برجسته است. به سادگی و به علتهایی اغلب غیرفنی و غیرشفاف، یک برنامه تولیدش متوقف میشود و یا به تعویق میافتد. ناگهان برای یک فصل رسانه خالی از برنامههای پرمخاطبی است که پیش از آن هر شب و به شکلی مداوم به مخاطب ارائه میشد. گویی رسانه صرفاً در یک روزمرگی کوتاه مدت، اداره میشود. این در حالی است که دستکم رسانه ملی بودجه نسبتاً قابل توجهی صرف دفاتر و معاونتهایی میکند که کارشان پژوهش، تعیین استراتژی و طراحی تولیدات است، اما با این حال و با وجود ثبات چنددههای فکری و ساختاری مدیریت در رسانه ملی، تولیدات این مجموعه معظم، فاقد تداوم و پیشبینیپذیری بهعنوان اصلی ابتدایی و بدیهی است. به بیان دقیقتر رسانه ملی فاقد تعهد به مخاطب است. پس آنچه بیش از پیش نیاز به تقلید دارد، تقلید در مدیریت رسانه است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
متن سریال «یاور» زنستیز بود
-
دلم سکوت میخواهد
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
الگوی عفو واحسان
-
نیمی از خورشید زرد بر پیشانی تاریخ
-
در ستایش تقلید
-
عکس نوشت

اخبارایران آنلاین