روایتی مستند و بدون ‌تحریف

محبوبه عزیزی
نویسنده و پژوهشگر

کتاب «قاسم؛ به روایت مرتضی سرهنگی» حاصل پنج سال پژوهش مداوم، وسواس حرفه‌ای و تعهد به نوشتن حقیقت است. این کتاب، بزرگ‌ترین و جدی‌ترین تجربه ما در روایت زندگی حاج قاسم سلیمانی بود؛ تجربه‌ای که از همان آغاز، بر پایه یک اصل روشن شکل گرفت: روایت درست، مستند و بدون ‌تحریف از انسانی که خودِ زندگی‌اش گویاتر از هر توصیف اغراق‌آمیز است.
«قاسم؛ به روایت مرتضی سرهنگی» روایتی است که از کودکی و سختی‌های روزگار یک قهرمان شروع می‌شود تا فرودگاه بغداد، قدم‌به‌قدم همراه راوی می‌آید؛ آرام، صادقانه و بی‌ادعا. روایتی که نه چیزی به قهرمانش می‌افزاید و نه چیزی از او می‌کاهد؛ فقط او را همان‌گونه که بوده، روایت می‌کند. نوشتن «قاسم؛ به روایت مرتضی سرهنگی»، سفری پنج‌ساله بود، پر از دقت، بازگشت، حذف‌ها، دوباره ‌نوشتن و ایستادن پای حقیقت. این کتاب حاصل پژوهش و نگارشی است که در آن هیچ چیز آسان به دست نیامد و هیچ جمله‌ای بدون ‌وسواس روی کاغذ ننشست.
این کتاب حاصل تلاش مرتضی سرهنگی، نویسنده اصلی اثر، با همراهی دو نویسنده دیگر، محمدعلی آقامیرزایی و من است. پیشنهاد نگارش این کتاب بلافاصله پس از شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی، از سوی حجت‌الاسلام هادی شیرازی، رئیس انتشارات خط مقدم و فرزند  ایشان؛ آقای عباس شیرازی مطرح شد.
در ادامه این مسیر، حجت‌الاسلام شیرازی و پسران‌ ایشان؛ به همراه آقای محمدعلی آقامیرزایی در دفتر استاد مرتضی سرهنگی حضور یافتند و از ایشان درخواست کردند مسئولیت نگارش کتابی درباره زندگینامه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را بر عهده بگیرند. استاد سرهنگی نیز پذیرش این مسئولیت سنگین و حساس را منوط به همراهی دو همکار در کنار خود دانستند. با توجه به سابقه همکاری‌های پیشین، آقای محمدعلی آقامیرزایی و اینجانب برای این همراهی پیشنهاد شدیم.
ما پیش از این، در نگارش کتاب «یحیی» نیز همکاری مشترکی داشتیم و همچنین در کتاب «سیاه‌چال مستر» که نگارش آن بر عهده من بود و استاد سرهنگی بر آن نظارت داشتند، تجربه‌ای موفق از همکاری شکل گرفته بود. این شناخت و تجربه مشترک، زمینه را برای همکاری سه‌نفره ما فراهم کرد. پس از توافق نهایی، ما در اتاقی در انتشارات خط مقدم مستقر شدیم و پژوهش‌ها بی‌درنگ آغاز شد و جلسات متعددی با هدف مهندسی ساختار اثر، تعیین زاویه دید و انتخاب شیوه روایت برگزار شد. من نیز در کنار استاد سرهنگی و آقای آقامیرزایی، در تمامی جلسات متن‌خوانی و بازبینی حضور داشتم و سهم خود را در شکل‌گیری و تکمیل متن نهایی ایفا کردم. از نگاه استاد سرهنگی، ورودی‌های هر فصل، ادبیات، استنادها، خروج از هر فصل و ارتباط میان فصل‌ها با هم بسیار مهم بود. روایت اول شخص نیز برای ارتباط مؤثرتر با خواننده به شکلی که باورپذیر باشد، انتخاب شد. انتشارات خط مقدم نیز در مسیر تولید و انتشار این اثر، با نهایت حمایت و همراهی در کنار ما ایستاد و همه امکانات لازم را از جمله، اسناد، سخنرانی‌ها، مستندها و فیلم‌ها و هر آنچه لازم بود، بی‌دریغ در اختیارمان گذاشت. فراتر از این همراهی‌ها، نکته‌ای بس ارزشمند آن بود که برای انتشار کتاب «قاسم» هیچ محدودیت زمانی تعیین نشد و هیچ‌گونه فشار یا شتابی بر روند کار تحمیل نگردید؛ چراکه آنچه برای این انتشارات در اولویت قرار داشت، پیش از هر چیز، کیفیت اثر، وفاداری به حقیقت و دقت در استناد بود.
 
استنادی دقیق
بلافاصله پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی (13 دی‌ماه 1398)، با تدبیر و همراهی انتشارات خط مقدم و پیگیری‌های حاج آقا شیرازی و آقای آقامیرزایی، شرایطی فراهم شد تا بتوانیم در خانه‌ای که در همسایگی منزل سردار قرار داشت، مستقر شویم. این حضور از همان روزهای اول پس از شهادت شکل گرفت؛ روزهایی که فضای سوگ، روایت و خاطره در خالص‌ترین و صادقانه‌ترین شکل خود جریان داشت.
در آن روزها، افراد نزدیک به حاج قاسم ـ از مسئولان بلندپایه کشور و سردارها گرفته تا دوستان، همرزمان و همراهان دیرین ایشان ـ پیوسته به آن خانه رفت‌وآمد داشتند و ما در همان لحظه‌ها، با آنها گفت‌وگوهایی داشتیم و روایت‌ها را ثبت می‌کردیم. گفت‌وگوهایی که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بودند؛ چراکه احساسات، خاطرات و مشاهدات هنوز تازه، بی‌واسطه و دست‌نخورده بیان می‌شدند؛ هر روایت با لحن، لهجه و زبان خاص خود، و هر کدام تکه‌ای زنده از حقیقت بود.
نگارش کتاب «قاسم؛ به روایت مرتضی سرهنگی»، مسیری پنج‌ساله را پشت سر گذاشت؛ مسیری که از همان روزهای اول پس از شهادت سردار سلیمانی آغاز شد. در آن مقطع، انبوهی از منابع مکتوب و غیرمکتوب در دسترس بود؛ کتاب‌ها، نشریات، مقالات و روایت‌هایی که با شتاب منتشر شده بودند. ما همه این منابع را دیدیم، خواندیم و از آنها فیش‌برداری کردیم، اما خیلی زود روشن شد که همه آنچه منتشر شده، قابل اتکا نیست. بسیاری از این آثار دچار خطاهای محتوایی بودند، برخی شتاب‌زده نوشته شده بودند و بعضی دیگر رنگ‌وبوی کتاب‌سازی یا قهرمان‌پردازی اغراق‌آمیز داشتند. به همین دلیل، تصمیم آگاهانه‌ای گرفته شد: تنها منابعی وارد متن شوند که از نظر تاریخی و روایی قابل دفاع بودند. فهرست همین منابع مورد استفاده نیز با شفافیت کامل در پایان کتاب آمده است.
در آغاز کار، چند فصل ابتدایی کتاب بر پایه همین منابع مکتوب و غیرمکتوب قبل از شهادت و پس از شهادت ایشان نوشته شد. فصل‌ها شکل گرفتند، بارها خوانده شدند، اما به‌تدریج مشخص شد که این روایت‌ها، با وجود انسجام ظاهری، شیرینی و جذابیت، جان زندگی حاج قاسم را در خود ندارند. این نگارش اولیه، هرچند لازم بود و مدت‌ها زحمت و زمان برد، اما کافی نبود. بنابراین تصمیم گرفتیم از محل زندگی ایشان در کرمان و قنات‌ملک از نزدیک بازدید کنیم. 

سفر به قنات‌ملک
نقطه عطف کار ما در خردادماه ۱۳۹۹ رقم خورد؛ زمانی که همراه آقای مرتضی سرهنگی و آقای محمدعلی آقامیرزایی، سفری به کرمان و قنات‌ملک داشتیم. سفری که مسیر کتاب را به‌ کلی تغییر داد و ما را به بازنگری اساسی در تمام آنچه نوشته بودیم، رساند. آن زمان از انتشارات درخواست کردیم سفری برایمان تدارک ببینند تا راهی کرمان و قنات‌ملک شویم؛ سفری برای دیدن محل زندگی و خانه‌ ایشان، هم در کرمان و هم در قنات‌ملک و برای گفت‌وگو با دوستان، نزدیکان و اعضای خانواده‌شان.
در کرمان، به بیت‌الزهرا؛ منزل سابق حاج قاسم که وقف عزاداری حضرت فاطمه شده، رفتیم. سپس به مؤسسه فرهنگی و هنری حماسه ثارالله رفتیم؛ مؤسسه‌ای که به همت خود حاج قاسم بنا شده بود و در آن، زندگینامه شهدا به‌ صورت مصاحبه‌های صوتی و مستند گردآوری شده است. این مجموعه، گنجینه‌ای ارزشمند از صداهای زنده و روایت‌های دست‌اول بود. از همین منابع که مطالبی درباره حاج قاسم هم داشت، فیش‌برداری‌های تازه‌ای انجام دادیم و نگاه‌مان به روایت، عمق بیشتری گرفت.
سفر به قنات‌ملک، اما معنایی دیگر داشت. سفری به زادگاه و خانه پدری حاج قاسم که آن را وقف مسجد کرده، کوچه‌ها، آدم‌ها و خاطره‌ها. آقای سهراب سلیمانی، برادر کوچک‌تر حاج قاسم در خانه باغ ایشان، میزبان ما بود. با صمیمیت و دلسوزی، ما را به دل خاطرات برد. با دوستان قدیمی، هم‌بازی‌های کودکی، همرزمان، همراهان دوران خدمت و کسانی که در سفرهای کاری کنار حاج قاسم بودند، گفت‌وگو کردیم. مصاحبه‌ها، پی‌درپی و عمیق انجام شد و هرکدام بخشی از پازل زندگی ایشان را روشن‌تر کرد. در جریان مصاحبه‌ها در قنات‌ملک، آقای حیدر سلیمانی؛ همسر خواهر حاج ‌قاسم همراهی و یاری بسیار ارزشمندی با ما داشتند و نقش مهمی در پیشبرد گفت‌وگوها ایفا کردند. حاصل این گفت‌وگوها، ما را به نتیجه‌ای مهم و البته دشوار رساند: بخشی از مطالبی که در کتاب‌های موجود آمده و حتی در نسخه اولیه نوشته‌های ما استفاده شده بود، با واقعیت‌های روایت‌شده توسط شاهدان عینی همخوانی نداشت. همین تناقض‌ها باعث شد تصمیمی دشوار اما ضروری بگیریم. پس از بازگشت به تهران، تمام فصل‌های اولیه را کنار گذاشتیم و نوشتن کتاب را از نو شروع کردیم؛ این‌بار بر پایه مصاحبه‌های تازه، روایت‌های شاهدان عینی و منابعی که با واقعیت‌ها تطبیق داشتند و ما کاملاً به آنها اطمینان داشتیم.
در مسیر نگارش کتاب «قاسم»، هیچ منبعی از نظر دور نماند. از متون مکتوب گرفته تا روایت‌های غیرمکتوب، از سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها تا تصاویر، صداها و فیلم‌های مستند، همه با دقت دیده و شنیده شدند. منابع مربوط به پیش از شهادت حاج قاسم و آثاری که پس از آن منتشر شدند، یک‌به‌یک بررسی و راستی‌آزمایی شدند و از هر منبع معتبر، فیش‌برداری دقیق انجام گرفت. در این میان، سخنرانی‌های حاج قاسم جایگاهی ویژه داشت. خوشبختانه مجموعه‌ای کامل از این سخنرانی‌ها به همت انتشارات خط مقدم در اختیار گروه نویسندگان قرار گرفت؛ ساعت‌ها صدا، تصویر و فیلم که بارها مرور شد تا لحن، واژه‌ها و نگاه او به‌درستی در متن بنشیند. افزون بر این، مستندهایی چون اثر محمدعلی فارسی درباره غواص‌ها نیز مورد بررسی قرار گرفتند و هم به ‌عنوان منبع الهام و هم ابزار‌ راستی‌آزمایی به کار آمدند.  پایبندی به استناد، اصل خدشه‌ناپذیر این پروژه بود. به همین دلیل، تنها منابعی وارد روایت شدند که اعتبار و اتکای تاریخی داشتند و فهرست همه آنها با شفافیت کامل در پایان کتاب آمده است. در «قاسم»، استناد نه یک انتخاب سلیقه‌ای، که شالوده روایت و معیار پیش‌برد متن بوده است.
 
یافتن صدای راوی
در میان همه این منابع، یک نکته برای ما اهمیتی اساسی داشت: لحن حاج قاسم. چون تصمیم گرفته بودیم کتاب را به روایت اول ‌شخص بنویسیم، باید صدای او را درست می‌شناختیم. ساعت‌ها سخنرانی‌های ایشان را گوش دادیم تا بتوانیم به لحن، بیان و سادگی کلام او نزدیک شویم. هدف این بود که خواننده هنگام خواندن کتاب، احساس کند راوی روبه‌رویش نشسته و بی‌واسطه زندگی‌اش را تعریف می‌کند و این برای خواننده باورپذیر باشد. بازخوردها هم نشان می‌دهد که تا حد زیادی به این هدف نزدیک شده‌ایم.
یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های ما، پایان کتاب و روایت شهادت حاج قاسم بود. روایت اول ‌شخص، در این نقطه به بن‌بست می‌رسید؛ چرا که راوی نمی‌توانست شهادت خود را روایت کند. مدت‌ها درباره این مسأله فکر و با افراد مختلف مشورت کردیم. راه‌حل‌ها بررسی شد، اما هیچ‌کدام رضایت‌بخش نبود.
بی‌آنکه بخواهم نگاه اغراق‌آمیز یا مقدس‌مآبانه داشته باشم، اما باید گفت که در اینجا، خود حاج قاسم گره‌گشا شد. هنگام مطالعه نامه‌های ایشان، به متنی رسیدیم که در آن، به شکلی روشن، نحوه شهادت خودش را توصیف کرده بود. همان نامه، مسیر پایان‌بندی کتاب را مشخص کرد. به همین دلیل، فصل پایانی کتاب، متن همان نامه است؛ روایتی که شهادت را از زبان خود او بیان می‌کند و در واقع، معمای روایت را حل می‌کند.
انتخاب عنوان کتاب نیز از همین جنس بود. عنوان برای ما اهمیت زیادی داشت. گزینه‌های متعددی بررسی شد، اما هیچ‌کدام در قواره این کتاب نبود. تا اینکه در یکی از یادداشت‌های حاج قاسم به جمله‌ای رسیدیم: «من نه حاج قاسم‌ام، نه سردار؛ من قاسم‌ام؛ قاسم سلیمانی.» همان لحظه احساس کردیم که خود ایشان دوست دارد عنوان کتابش «قاسم» باشد؛ ساده، صریح و بی‌واسطه.
از ویژگی‌های برجسته این کتاب، تدوین دقیق آن است. ما از منابع مختلف، مصاحبه‌های متعدد و روایت‌هایی با لحن‌ها و لهجه‌های گوناگون استفاده کردیم. یک‌دست کردن هزاران فیش و تبدیل آنها به متنی روان با زبانی واحد، کاری دشوار و زمان‌بر بود. اما تلاش کردیم صدای واقعی یک انسان را بازتاب دهیم؛ انسانی که مسئولیت را زندگی کرد و برای مردمش زیست. در تمام این مسیر، روایت‌های جذاب بسیاری وجود داشت که به دلیل تردید در صحت آنها، کنار گذاشته شدند. برای ما، استناد مهم‌تر از جذابیت بود. در بخش‌هایی که روایت از زبان خود حاج قاسم نبود، از گفته‌های راویان دست‌اول استفاده و منابع آنها را دقیقاً در پاورقی ذکر کردیم. همه‌چیز مستند بود و در کتاب موجود است.
این کتاب طی چند دوره نوشته شد و تلاش کردیم قهرمان‌سازی نکنیم، زیرا حاج قاسم خودش قهرمان است. از نوجوانی که برای پرداخت بدهی پدرش، کارگری کرد تا مردی که به قهرمانی فراملی بدل شد، نیازی به افزودن چیزی نداشت. ما فقط آنچه را که بود، روایت کردیم.
در مسیر آماده‌سازی این کتاب، از همراهی و نظر چندین کارشناس محتوایی بهره گرفتیم و پیش از چاپ، اثر را در اختیار کارشناسان مستندنگاری قرار دادیم تا با دقت بررسی کنند. آقای هادی معصومی‌زارع، به‌ عنوان کارشناس منطقه‌ای، اصلاحات تاریخی و محتوایی ارزشمندی انجام دادند. ایشان به‌سبب حضور مستقیم و نقش فعالی که در لبنان، فلسطین و سوریه در جریان مبارزات منطقه‌ای داشته‌اند، شاهد عینی بسیاری از وقایع بوده و نکات مهمی را درباره برخی تاریخ‌ها و منابع نادرست به ما یادآور شدند؛ نکاتی که کمک بزرگی به استحکام متن کرد. همچنین آقای احمد دهقان؛ داستان‌نویس و مستندنگار، کتاب را خواندند و با دقت، پیشنهادها و نکات قابل‌توجهی ارائه کردند. همکاران و همراهان زیادی در شکل‌گیری این اثر نقش داشتند. همه این بازبینی‌ها و وسواس‌ها، از یک دغدغه مشترک نشأت می‌گرفت: وفاداری به حقایق و استناد.
اگر امروز مخاطبان می‌گویند «قاسم» کتابی خواندنی و دلنشین است، شاید به این دلیل باشد که ما با عشق و لذت کار کردیم. پنج سال کار، بدون اغراق، با دل‌سپردگی به حقیقت. شاید اگر این روایت به دل نشسته، اول به این خاطر است که پیش از همه، به دل خود ما نشسته است.

 

قاسم
به روایت مرتضی سرهنگی

 نویسنده: مرتضی سرهنگی
 انتشارات: خط مقدم
 تعداد صفحات: 512 صفحه
 قیمت: 540000 تومان

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و بیست و شش
 - شماره هشت هزار و نهصد و بیست و شش - ۱۱ دی ۱۴۰۴