«ایران» چشمانداز تحولات جهان و دیپلماسی کشور در سال پیش روی میلادی را به بحث گذاشت
دو روی ۲۰۲۶ سامان یا بیسامانی ژئوپلتیک؟
علیرضا حجتی،رضا عدالتیپور/ سیاست خارجی ایران در آغاز سال ۲۰۲۶ در نقطهای ایستاده است که امنیت، توسعه و بقا بیش از هر زمان دیگری به هم گره خوردهاند. شاید بتوان گفت که مهمترین چالش سیاست خارجی ایران در سال ۲۰۲۶، مدیریت و مهار تهدید امنیتی-نظامی فزاینده است. از جلوگیری از امنیتیسازی برنامه موشکی و مهار خطر جنگ، تا عبور واقعبینانه از سایه تحریمها، بازاندیشی در ابزارهای دیپلماسی، تقویت تابآوری ملی و بازگشت به مسیر توسعه، مجموعهای از چالشهای درهمتنیده پیشروی دستگاه سیاست خارجی قرار دارد. کارشناسان و دیپلماتها در این پرونده، اگرچه از زاویههای متفاوت به موضوع نگریستهاند، اما در یک نکته اشتراک نظر دارند: سال ۲۰۲۶ سال تصمیمهای سخت، ابتکارهای شجاعانه و ایفای نقش دیپلماسی ایران در محیطی پرمخاطره و متحول است. برخی بر ضرورت اخلال در پروژه امنیتیسازی ایران توسط اسرائیل و فعالسازی کانالهای ارتباطی با آمریکا تأکید کردهاند، برخی دیگر سایه همزمان جنگ و تحریم را مهمترین تهدید دانسته و راه عبور از آن را در واقعنگری، مذاکره و اجماع داخلی جستوجو کردهاند. در کنار اینها، کاهش دامنه ابزارهای سیاست خارجی، دوگانه رفع تحریم و تابآوری، پیوند امنیت و توسعه و نیاز به نوسازی ذهنی و ابتکاری در تصمیمگیری دیپلماتیک، تصویری چندلایه از مهمترین چالش سیاست خارجی ایران در سال پیشرو ترسیم میکند؛ چالشی که پاسخ به آن، آینده جایگاه ایران در منطقه و جهان را رقم خواهد زد. این چالشها اما در خلأ شکل نمیگیرند و فهم آنها بدون درک تحولات محیط بینالمللی و روندهای مسلط بر نظم جهانی در سال پیشرو ممکن نیست. در بعد جهانی، دوران دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، انتظارات جهانی را از نو تنظیم کرده و «عدم قطعیت» را به ویژگی تعیینکننده چشمانداز ژئوپلتیک و اقتصادی بدل ساخته است. اگرچه مسیر پیش رو همچنان نامشخص است، اما سال ۲۰۲۶ به احتمال زیاد با آشفتگیهای ژئوپلتیکی و مالی بیشتری همراه خواهد بود. سال گذشته، زمانی که جهان خود را برای بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید آماده میکرد، بسیاری هشدار دادند که ۲۰۲۵ سالی سرنوشتساز برای چندجانبهگرایی خواهد بود. با نگاه به ۲۰۲۶، کارشناسان سالی را پیشبینی میکنند که با تشدید ریسکهای ژئوپلتیک و تعمیق گسست اقتصادی مشخص میشود؛ سالی که در آن ایالات متحده و چین برای برتری فناورانه و نظامی رقابت میکنند و اروپا برای همگام ماندن-و دور نگه داشتن روسیه-تقلا خواهد کرد. تحلیلگران«پراجکت سیندیکیت» و «اکونومیست» در چنین شرایطی چشمانداز ۲۰۲۶ را ارائه دادهاند؛ جهانی پر از واهمه که نظم قدیمی را کنار گذاشته و ژئوپلتیک و هـــــــــــــــــوش مصنوعی در آن حکفرمایی خواهند کرد.
مارک بلایت
در سال ۲۰۲۶، اتحادیه اروپا شاید ناچار شود سرانجام با یک حقیقت تلخ روبهرو شود: ایالات متحده قصد ندارد از آن در برابر روسیه حفاظت کند. دولت ترامپ تلاشهای صلح در اوکراین را کنار خواهد گذاشت و روسیه را آزاد میگذارد تا تلاش جنگی خود را
تشدید کند. اروپا، مطابق عادت، به دنبال راهحلهای مالی برای یک مشکل نظامی خواهد رفت؛ مشکلی که با پول حل نمیشود. اوکراین، در همین حال، به جنگی ادامه خواهد داد که اتحادیه اروپا هنوز حاضر نیست آن را جنگ خود بداند.
کریستینا کافارا
اروپا که با محدودیتهای قدرت نرم، خطابههای مبتنی بر ارزشها و انبوه نشستهای اندیشکدهای درباره «حفاظت از دموکراسی» در جهانی که با قدرت سخت اداره میشود روبهروست، تاکنون نتوانسته به فریاد استیصال ماریو دراگی پاسخ دهد: «کاری بکنید!» اما سیاست بیپرده و خشن دولت ترامپ که در راهبرد جدید امنیت ملی آن متبلور شده شاید سرانجام محاسبات را تغییر دهد. این بیدارباش با این درک دیرهنگام تقویت میشود که اروپا در عمل وارد یک جنگ تجاری با چین شده است؛ جنگی که بهتدریج پایه صنعتی آن را فرسوده کرده است. این فشارها در کنار هم ممکن است سرانجام اروپا را وادار کند حاکمیت خود را در زیرساخت دیجیتال، فناوریهای پیشرو، دفاع و تولید بازسازی کند.
در میان نارضایتی فزاینده از نهادهای نئولیبرال اتحادیه اروپا، بوروکراسی کند و عقبنشینی مقررات ضدانحصار، بسیاری در جامعه کسبوکار اروپا معتقدند صنعت باید بهجای انتظار برای فرآیندهای فرسوده، خود ابتکار عمل را از طریق طرحهایی مانند «یورواستک» به دست گیرد. در نتیجه، توجه ممکن است از بروکسل به سمت دولتهای عضو بویژه آلمان، معطوف شود. اگر آلمان اقدام کند، اروپا اقدام خواهد کرد؛ اگر نه، اروپا درجا خواهد زد.
دالیا غانم
رژیمهای شمال آفریقا در ۲۰۲۶ همچنان کلاس درسی برای تداوم حکومتهای نیمهاقتدارگرا ارائه خواهند داد. با این حال، فشارهای ساختاری عمیقتر هر روز مهارناپذیرتر میشوند. الجزایر که از صادرات گاز به اروپا منتفع است، جسورتر به نظر میرسد، در حالی که تونس و مصر به لبه پرتگاه مالی نزدیک میشوند.
اما تهدید واقعی برای وضع موجود، فرسایش قرارداد اجتماعی است. در سال گذشته، خیابان عرب نشان داده که نباید عاملیت آن را دستکم گرفت: از تونس تا مراکش، جایی که «اعتراضات نسل Z» امتناع جوانان از سکوت را برجسته کرد، نارضایتی عمومی هرچه آشکارتر
شده است. لیبی نیز همچنان باتلاقی منطقهای باقی خواهد ماند؛ کشوری چندپاره که بعید است صلح در آن ریشه بدواند. همزمان، خشونتهای جهادی در سراسر ساحل گسترش مییابد و اگر مهار نشود، به کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه سرایت خواهد کرد.
سایمون جانسون
بانکهای بزرگ به لابی برای کاهش الزامات سرمایهای ادامه خواهند داد و فضای کمتری برای جذب زیانها باقی میگذارند. همزمان، هوش مصنوعی همچنان در بخش مالی نفوذ خواهد کرد، چرخههای رونق و رکود را تسریع میکند و امکان جابهجایی پول با سرعتهایی فراتر از توان انسان را
فراهم میسازد. این امر احتمال معاملات شلوغ و بازگشتهای تند هنگام تغییر شرایط بازار را افزایش میدهد. هرچند قدرت سیاسی بانکهای بزرگ آنها را از نظارت سختتر مصون میدارد، اما همین امر آنها را در برابر شوکها آسیبپذیرتر میکند.
شبنم اوزجان
در سال پیش رو و پس از آن، جهانیشدن بیشازپیش تکهتکه، پیچیده و نابرابر خواهد شد. زنجیرههای تأمین طولانیتر و پرریسکتر میشوند و مسابقه تسلیحاتی فناورانه میان آمریکا و چین میتواند نظام اقتصادی جهانی را بیثبات کند. بهطور متناقض، سلطه دلار ممکن است همزمان با تضعیف خود دلار همزیستی
داشته باشد.
این تحول در محیطی ژئوپلتیکی برپایه «حاصل جمع صفر» رخ میدهد که با رقابتهای جهانی و منطقهای شکل گرفته است. رفاه اجتماعی در سراسر جهان رو به کاهش خواهد گذاشت، حتی در حالی که جهش بهرهوری ناشی از هوش مصنوعی به نفع مجموعهای محدود از شرکتها، بخشها و کشورها عمل میکند. نهادهای چندجانبه بیش از هر زمان دیگری ضروری خواهند بود، اما سیاست و سیاستگذاری همچنان از چهارچوبهای همکاری اقتصادی فاصله خواهند گرفت.
زکی لایدی
سال پیش رو تحت سیطره جنگ اوکراین خواهد بود، هرچند دستیابی به یک توافق نهایی دور از دسترس است. اینکه آیا اصلاً شدت درگیری کاهش مییابد یا نه، به چهار عامل بستگی دارد: توازن قوا در میدان، سطح درگیری آمریکا، حمایت اروپا و پویاییهای سیاسی داخلی
اوکراین. با گرفتار شدن هر دو طرف در جنگ فرسایشی، بعید است توازن قدرت در میدان نبرد بهطور معناداری تغییر کند. اروپا، تحت فشار آمریکا، چین و روسیه، وارد دشوارترین سال خود از ۱۹۴۵ به این سو میشود. نظام سیاسی شکننده و غیرقابل پیشبینی اوکراین نیز جستوجو برای توافقی پایدار را پیچیدهتر
میکند. از آنجا که اروپا بهتنهایی نمیتواند راهحلی تحمیل کند، هر تغییری در مسیر جنگ همچنان به آمریکا وابسته است. این برای اوکراین نوید خوبی ندارد، با توجه به خصومت مداوم دولت ترامپ با حمایت آمریکا از تلاش جنگی. تنها پرسش این است که ترامپ برای توقف جنگ چه چیزی به ولادیمیر پوتین پیشنهاد خواهد داد. در این چهارچوب، روشن است که جنگ در ۲۰۲۶ پایان نخواهد یافت. در بهترین حالت، شاید وقفهای موقت رخ دهد؛ نه بر اثر توافق، بلکه از سر فرسودگی.
نانسی چیان
در جهانبینی دونالد ترامپ، تنها سه کشور واقعاً اهمیت دارند: آمریکا، چین و روسیه. سال 2026 این رویکرد سیاست خارجی را از سه جهت مهم خواهد آزمود : اول، سرمایهگذاران و دولتها در سراسر جهان به دنبال رابطهای باثباتتر میان آمریکا و چین خواهند بود؛ بدون آن، برنامهریزی بلندمدت چیزی بیش از حدسهای آگاهانه نخواهد بود.
دوم، هر توافقی که به جنگ روسیه و اوکراین پایان دهد، بهمثابه داوری درباره قابلیت اتکای آمریکا خوانده خواهد شد. در نهایت، اروپا باید تصمیم بگیرد آیا آماده پرداخت هزینه قدرت هست یا نه. فرانسه و آلمان به دنبال نقشی فعالتر در عرصه بینالمللیاند، اما تنها هزینهکرد دفاعی جدی و پایدار میتواند برایشان جایگاهی بر سر میز
فراهم کند.
کارلا نورلوف
رقابت آمریکا و چین در ۲۰۲۶ از آستانه بحرانی عبور خواهد کرد؛ جایی که جداسازی مبتنی بر سیاست به شکلگیری نظامهای فناورانه جداگانه در حوزه هوش مصنوعی، نیمهرساناهای پیشرفته و دادهها تثبیت میشود. تجارت جهانی همچنان جریان خواهد داشت، اما بخشهای راهبردی هرچه بیشتر به زنجیرههای تأمین موازی و رژیمهای استاندارد رقیب تقسیم
خواهند شد.در نتیجه، رقابت ساختاری خواهد شد نه مقطعی؛ رقابتی که کمتر از طریق دیپلماسی یا زور و بیشتر از طریق کنترلهای صادراتی، تحریمها، یارانهها و مقررات پیش برده میشود. هرچند اقتصاد جهانی همچنان بههمپیوسته باقی میماند، اما به دو نظم فناورانه ناسازگار تقسیم خواهد شد و کشورها را به بلوکهای ژئوپلتیکی رقیب سوق خواهد داد و توازن نفوذ جهانی را بازآرایی خواهد کرد.

