داستان معجزه گفت و گو میان محیطبانان و شکارچیان محلی
وقتی صیاد، بلد محلی گردشگران شد
اصغر ساربانی شب و روزِ محیطبانان پارک ملی کویر را یکی کرده بود. از هر جای کویر فقط یک جمله شنیده میشد: «اصغر ساربانی را بگیر. اصغر را بگیر.» داستان ادامه دارد تا ۲۹ آذر ۱۳۹۳ که قرعه مدیریت پارک ملی در گرمسار به نام «رضا شاهحسینی» میافتد. این داستان را «مهدی لهردی»، مدیر حال حاضر پارک ملی کویر و محیطبان آن روز پارک، در مسیر دیدار از گورخرهای تازه متولد شده تعریف میکند. به قول لهردی، آن زمان وضع جوری بود که شکارچیها چراغ دست هم میدادند؛ یکی میرفت، یکی میآمد.
زهرا کشوری
دبیر گروه زیستبوم
معجزه گفتوگو
رد گذر موتور شکارچیها، مثل رد گذر حیاتوحش، روی تن داغ پارک حک شده بود. محیطبانها در وضعیت «چه کنیم، چه نکنیم» چشم دوخته بودند به جنوب پارک ملی کویر که شامل اصفهان، کاشان، آران و بیدگل و روستاهای ابوزیدآباد میشد. چاره را در گفتوگو دیدند. راه افتادند از ابوزیدآباد به محمدآباد، از محمدآباد به مهاباد، با شورای روستای آقاعلی عباس صحبت کردند، دغدغه را در شورای نطنز طرح کردند و صدای طبیعت را از این مسجد به آن مسجد بردند.
لهردی میگوید: «در این فرآیند، چهار تا پنج نفر از جوانان همان روستاها جذب همکاری شدند که یکی از آنها همین آقای اصغر ساربانی بود.»
داستان از امتناع ساربانی شروع میشود. لهردی میگوید: «هی گفتیم اصغر پیش ما بیا، به ما سر بزن. نمیآمد.»
یک روز اصغر ساربانی زنگ میزند و میگوید میخواهد با همسرش به پاسگاه محیطبانی سفیدآب بیاید. پاسگاهی که حدود ۱۲۰ کیلومتر پایینتر از گرمسار و در جنوب پارک ملی کویر قرار دارد. وقتی میرسند، کنار محیطبانها مینشیند و گفتوگو شکل میگیرد؛ حرفها آرامآرام از احوالپرسی میگذرد و به اصل ماجرا میرسد.
رضا شاهحسینی، رئیس وقت پارک، رو به اصغر میکند و میگوید: «من به شما میگویم، به همه زیدآبادیها؛ فرض کنید پارک ملی کویر کاملاً در اختیار شماست. اینجا هزار و خردهای کل و بز دارد، هزار و خردهای قوچ و میش و حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ رأس جبیر (آهوی ظریف بیابانهای ایران). اگر از همین امروز شروع به شلیک کنید، به نظر تو اصغر، چقدر طول میکشد تا حیاتوحش این پارک تمام شود؟»
اصغر مکثی میکند، حسابوکتابش را در ذهن مرور میکند و با قاطعیت میگوید: «سه ماه تمام است.»
شاهحسینی ادامه میدهد: «حالا فکر کن امروز پایان آن سه ماه است. دخل تمام حیاتوحش را آوردهاید. نشستهاید کنار ما؛ حالا باید چه کار کنیم؟»
ساربانی سکوت میکند، این طرف و آن طرف را نگاه میکند و میگوید: «ما ماشین محیطبانی را میدیدیم، ناسزا میگفتیم. چون کسی سمت ما نمیآمد. کسی به ما اعتماد نمیکرد، ولی شما پیش ما آمدید و به ما اعتماد کردید.»
نسل اندر نسل شکارچی
لهردی داستان آن روز را متوقف میکند و میگوید: «من الان دارم از همکاری روستای ابوزیدآباد صحبت میکنم. باید بدانید اگر این روستا ۴۰۰ خانوار داشته باشد، ۳۰۰ خانوار آن شکارچی هستند، نسل به نسل، پشت به پشت. همه هم موتورهای سیآراف اماراتی 450-400 دارند؛ بهترین موتورها. حیوان را تعقیب میکردند، حیوان خسته میشد و آن را شکار میکردند.»
شاهحسینی از اصغر ساربانی میپرسد: «از محیط زیست چه میخواهی؟»
اصغر میگوید: «پدر من ساربان بود. شترهایش را در همینجا ساربانی کرده است. از پارک زغال میبرده و میآورده است. شکار میزده است. بالاخره از اینجا ارتزاق میکردند. من این بیابان را دوست دارم.»
شاهحسینی و دیگر محیطبانها به او میگویند: «تو آزادی؛ هر وقت دوست داشتی بیایی و بروی. هر وقت اراده کردی یک زنگ بزن، هر جا خواستی هم برو.»
حرفهای محیطبانها مثل آبی سرد، آتش خشم او را سرد میکند.
داستان به اینجا که میرسد، لهردی به حصارکشیدن دور پارکها انتقاد میکند و میگوید: «این پارک را برای چه کسانی حفظ میکنیم؟»
رویارویی دوباره
اصغر همانجا تصمیم میگیرد برود منطقه «تنگه ظلمات» پارک را با همسرش ببیند. یک محیطبان همراه او میشود، کسی که مدتها دنبال دستگیری ساربانی بوده است. حتی یک بار در منطقه با هم درگیر میشوند، موتور محیطبان پنچر میشود. ساربانی ابتدا روی او اسلحه میکشد و بعد چند متر جلوتر سوئیچ موتور محیطبان را میاندازد و میرود.
لهردی میگوید: «چنین شکارچیای بود، اما پارک ملی کویر محل خاطره خانوادگی او و سایر ابوزیدآبادیها بود. ما این راه را برای او باز کردیم تا بیاید و برود. گفتیم میروی و میآیی ولی طبق ضوابطی که ما مشخص میکنیم.»
محیطبانها و شکارچی به توافق میرسدند. اصغر ساربانی میگوید: «هر چه شما بگویید بالای سر من جا دارد.»
محیطبانها به او پیشنهاد شغل جایگزین میدهند. لهردی میگوید: «به او گفتیم: شما ماشین داری، از فردا شروع کن، بهعنوان بلد محلی، گردشگر بیاور و ببر. اگر میگوییم شکار نکن، یک معیشت جایگزین برایت در نظر میگیریم.»
ساربانی قبول میکند. گردشگر میآورد به قصر بهرام و تنگه ظلمات و بعد هم یک بومگردی در شهرستان آران و بیدگل ایجاد میکند. مسیر زندگی اصغر ساربانی برای همیشه عوض میشود.
مدرس شناختهشده آفرود
لهردی میگوید: «امروز او یکی از مدرسان شناختهشده آفرود است که آموزشهای نظری و عملی ارائه میدهد. حتی در سال گذشته، سازمان حفاظت محیط زیست از او بهعنوان مدرس در دوره «بقا در طبیعت» استفاده کرده است. ایشان اکنون یکی از بهترین همیاران محیطزیست به شمار میرود.»
او ادامه میدهد: «وقتی ما اصغر ساربانی را جذب کردیم، در واقع بیش از ۱۵۰ نفر از منطقه را جذب کردیم؛ چون همه آنها از ساربانی حرفشنوی دارند.»
درهای باز پارک
به روی جوامع محلی
به گفته لهردی، مسئولان پارک ملی سالانه یک یا دو بار همه این افراد را گرد هم جمع میکنند و با تعیین چهارچوب مشخص میگویند: «این دو روز آزاد هستید؛ با دوچرخه بیایید یا با موتور تردد کنید، به قصر بهرام بیایید، یک شب با هم هستیم، دور میزنیم، کوه میرویم، چهار گونه حیوانی را میبینیم و خداحافظ تا سال بعد.» این رویکرد باعث جلب اعتماد مردم شده و آنها را به سمت همکاری با محیطزیست سوق داده است.
وی با تأکید بیان میکند که طی بیش از شش سال گذشته، تخلف معناداری در این محدوده رخ نداده است. او البته به صفر رسیدن شکار را غلو میداند، اما میگوید: «این منطقه با وسعت حدود ۴۴۲ هزار هکتار، بزرگترین پارک ملی خشکی ایران محسوب میشود، در حالی که پاسگاه محیطبانی آن حدود پنج سال است تعطیل بوده است.»
به گفته لهردی، همه محلیها میدانند که این پاسگاه تعطیل است و حتی کلید آن در محل مشخصی نگهداری میشود، اما با وجود نبود فیزیکی نیرو، خدا را شاهد میگیرد که هیچ کس رد موتور را کنار این پاسگاه نمیبیند.
برش
همکاریهای محلی
این محیطبان ادامه میدهد که حالا هر زمان با نیروهای محلی تماس گرفته میشود، جوانان و پیران منطقه با وسیله شخصی و هزینه خود حاضر میشوند؛ آبشخورها را تمیز میکنند، چاهها را سامان میدهند و حتی کارهای بنایی انجام میدهند. لهردی تأکید میکند که برای این همکاریها صرفاً یک تماس تلفنی کافی است.
لهردی این داستان همدلی محیطبانها و جوامع محلی را وقتی تعریف میکند که تنها یکی دو ساعت از برنامه قدردانی سازمان حفاظت محیط زیست از محیطبانها و جوامع محلی گذشته است، جایی که اصغر ساربانی و خانوادهاش هم حضور داشتند. وسط پارک ملی کویر، وقتی داستان به پایان خوش خود میرسد، یک گله ۱۲ رأسی گورخر ایرانی که با کمک محیطبانها در پارک ملی کویر احیا شدهاند، از جلوی دید همگان در کویر پنهان میشود. همان زمان احتمالاً اصغر ساربانی هم در فکر آوردن گروه جدید گردشگران برای دیدن گورخرهایی است که امسال در پارک متولد شدهاند.

