ترفندی عجیب برای سرقت از برج نشین ها
گروه حوادث: مرضیه همایونی/ پسرجوانی که با ترفندی خاص از ساکنان برجهای لاکچری سرقت میکرد، به اتهام قتل یکی از همشهریهایش تحت تعقیب بود.
به گزارش «ایران»، چند روز قبل مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و سناریوی یک سرقت مسلحانه در پایتخت را ناکام گذاشت. وی به پلیس گفت: «من خدمتکار و نظافتچی ساختمانها هستم. امروز وقتی برای نظافت به ساختمانی چهار طبقه رفتم، صدای صحبتهای مرد جوانی را از داخل یکی از واحدها شنیدم که با تلفن همراه حرف میزد. چون صدایش کمی بلند بود و دیوارها هم نازک است، من از داخل راهرو میشنیدم که میگفت قرار است شب برای سرقت از یک برج با دوستانش به آنجا بروند.»
به دنبال این تماس، کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت بلافاصله راهی محل شدند و در تحقیقات اولیه دریافتند فرد مورد نظر آن واحد را روزانه اجاره کرده و در بررسی سوابق هویتی او مشخص شد که سابقه سرقت دارد و از مدتی قبل به اتهام قتل نیز تحت تعقیب بوده است. از آنجا که مدتی بود کارآگاهان پلیس با شکایتهای متعددی در رابطه با سرقت مسلحانه از برجهای پایتخت مواجه شده بودند، احتمال دادند وی از اعضای باند سرقتی باشد که با ورود به برجهای مسکونی با گروگان گرفتن سرایدار اقدام به سرقت مسلحانه میکردند.
بدین ترتیب پس از هماهنگی با بازپرس شعبه اول دادسرای ویژه سرقت، کارآگاهان اداره یکم وارد عمل شده و مرد جوان را بازداشت کردند. در ادامه مشخص شد وی، به همراه سه نفر دیگر سناریوی سرقت میلیاردی از برجهای پایتخت را رقم زده است. تحقیقات برای بازداشت همدستان مرد جوان توسط کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت ادامه دارد.
سردسته باند سرقت، قاتل فراری بود
پسر جوان 22 سال سن دارد. وی در رابطه با نحوه سرقتهایش میگوید: «شگرد ما برای سرقت کاملاً حرفهای و حساب شده بود. ما فقط از برجنشینها سرقت میکردیم. در خیابانهای بالای شهر پرسه میزدیم و در نهایت وارد برج میشدیم و سر صحبت با سرایدار را باز میکردیم. اول یک هدیه به سرایدار میدادیم و میگفتیم از مؤسسه خیریه آمدهایم و برای کمک به افراد نیازمند و کم درآمد دنبال افراد نیکوکار و ثروتمند میگردیم و بعد هم در رابطه با ساکنان برج از او میپرسیدیم. سرایدار هم که اعتماد کرده بود، اطلاعات شغلی و زندگی ساکنان ثروتمند برج را میداد. به عنوان مثال میگفت در طبقه هشتم مرد طلافروشی زندگی میکند که خیلی دست خیر دارد یا در طبقه چهارم مرد تاجری است که خسیس است و اصلاً به ما کمک نمیکند. خلاصه به این شگرد اطلاعات را از آنها میگرفتیم.
بعد چکار میکردید؟ اطلاعات کامل را که بدست میآوردیم، اسلحهمان را درآورده و به سمت مرد سرایدار میگرفتیم. اگر با همسرش در آنجا زندگی میکرد، ما همسرش را گروگان گرفته و با مرد سرایدار به طبقهای که برای سرقت انتخاب کرده بودیم، میرفتیم. سرایدار را جلوی چشمی در واحد مورد نظر قرار داده و صاحبان خانه با دیدن سرایدار در را باز میکردند و ما وارد میشدیم.
بیشترین سرقتتان چقدر بوده است؟ ما چون با علم و آگاهی از وضعیت صاحبخانهها وارد میشدیم، در هر سرقت بین 2 تا 5 میلیارد تومان به دست میآوردیم.
بعد از سرقت چه میکردید؟ سوار ماشین شده و به شهر زادگاهمان برمی گشتیم تا آبها از آسیاب بیفتد و بعد از چند روز دوباره سرقت را انجام میدادیم.
ماجرای قتلی که مرتکب شدی چه بود؟ بر سر اختلاف مالی با یکی از دوستانم درگیر شده و او را به قتل رساندم و به تهران فرار کردم.

