حرکت سلامت روان از حاشیه به متن زندگی نسل جدید

من به کمک نیاز دارم!

کیمیا  آقا بگلو
گروه گزارش

با تغییر نسل، توجه بر سلامت روان به همان اندازه‌ای اهمیت دارد که سلامت بدن مهم است. در دنیایی که مرز دیجیتال و واقعیت باریک‌تر از مو است، افراد آگاهی بیشتری از روان خود دارند، اما به نسبت گذشته بیشتر در معرض مبتلا شدن به اختلال‌های روانی هستند. در این میان نسل زد در اهمیت دادن به سلامت روان خود پیشرو است و کلماتی مثل، فوبیا، پنیک، ADHD یا PTSD این روزها بیشتر از همیشه شنیده می‌شود. گزارش‌های سازمان جهانی بهداشت هم نشان می‌دهد که بخش قابل‌توجهی از نوجوانان و جوانان در سراسر جهان، حداقل یک‌بار در طول زندگی خود علائم یک اختلال روانی را تجربه می‌کنند. بر اساس برآوردهای جهانی، حدود یک‌پنجم نوجوانان و جوانان با حداقل یک نوع از مشکلات سلامت روان مواجه‌اند؛ آماری که فارغ از تفاوت‌های اقتصادی، فرهنگی یا جغرافیایی، این گروه سنی را به یکی از اصلی‌ترین جمعیت‌های درگیر با اختلالات روانی تبدیل کرده است. با این حال، آنچه در سال‌های اخیر برجسته‌تر شده، افزایش تعداد جوانانی است که خود را مبتلا به یک یا چند اختلال روانی معرفی می‌کنند؛ حتی در مواردی که این ادعا لزوماً با تشخیص بالینی رسمی همراه نیست.
 اوج این رفتارها در فضای مجازی و به‌خصوص اینستاگرام دیده می‌شود. هر روز ویدیوهایی از طرف بعضی از نوجوانان و جوانان منتشر می‌شود که خود را دارای وسواس یا بیش‌فعالی و چند بیماری روانی با اسم‌های عجیب و غریب معرفی می‌کنند. آرمان عمرانی، روانشناس بالینی در این‌ باره به «ایران» می‌گوید: «نوجوانی مرحله کسب هویت است، به همین دلیل در این سنین افراد سعی می‌کنند با اجتماع و دنیای اطراف خود هماهنگ شوند. آنها نیاز دارند با صفاتی که در دور و اطراف خود می‌شنوند هویتشان را توصیف کنند و نسبت خود را با دنیا و پدیده‌ها مشخص کنند. گاهی این توصیف شخصیت در نوجوانان حول محور اختلالات روانی شکل می‌گیرد.»
اما داوود فتحی، روانشناس حوزه کودک و نوجوان، نظری متفاوت را به اشتراک می‌گذارد و به «ایران» می‌گوید: «به نظر من نسبت دادن اختلال حتی از سوی درمانگر به بیمار کاری غیرضروری است. اما اینکه چرا نوجوانان و جوانان بی‌دلیل انگ اختلال روانی را به خود می‌زنند، دلایل مختلفی دارد. تعدادی از این افراد در نتیجه آگاهی سطحی به خود برچسب می‌زنند. با اندکی دقت روی رفتار نوجوانی که ادعا دارد با بیماری شخصیتی درگیر است به مسأله‌ای پی می‌بریم که او فقط از اختلالاتی استفاده می‌کند که توسط عموم شناخته شده است. اختلالاتی همچون اضطراب، فوبیا، افسردگی، پنیک یا حمله عصبی و اختلال کم‌توجهی. این اختلال‌ها در رفتار فرد کاملاً مشهود است و اثرات روانی در شخص نمای بیرونی دارد. برای مثال فردی که دچار ADHD است نمی‌تواند سرکلاس بی‌تحرک بنشیند و توانایی تمرکز روی درس را ندارد. بنابراین رفتار فرد دارای اختلال با شخص متظاهر کاملاً متفاوت است.» اختلال روانی فقط ذهن را درگیر نمی‌کند بلکه آرام‌آرام خواب، روابط، تصمیم‌ها و ریتم زندگی فرد را مختل می‌کند. عمرانی در این باره می‌گوید: «روانشناسان اینستاگرامی برای جذب مخاطب به ارائه راهکارهای سطحی به مخاطب مجبور شده‌اند. علائمی از اختلالات روانی را توضیح می‌دهند و مخاطب با خود فکر می‌کند علائم مشابهی با این بیماری دارد پس او هم به این اختلال مبتلا شده است. اما درگیر شدن با بیماری‌های روانی، زندگی فرد را مختل می‌کند. اگر فردی این علائم را دارد اما در سطح خفیف است و زندگی او با مشکل مواجه نشده به معنی اختلال در فرد نیست. مهم‌ترین دلیلی که فرد مبتلا به بیماری روانی به روانپزشک یا روانشناس مراجعه می‌کند مشکل در انجام عملکرد شخصی است که حتی زندگی و کارهای روزمره را هم دچار اختلال می‌کند.»
 به نظر عمرانی، برچسب زدن در نوجوانان و جوانان مسأله‌ای نگران‌کننده و خطرناک نیست، زیرا حتی اگر به روانپزشک هم مراجعه کنند تا بیماری تشخیص داده نشود، دارو برای او تجویز نخواهد شد. فتحی اما نظری کاملاً متفاوت با عمرانی دارد. او می‌گوید: «از هر زاویه‌ای که به این مسأله نگاه کنیم، زمانی که یک نوجوان بدون تشخیص تخصصی و به‌صورت خودسرانه ادعای ابتلا به اختلال روانی می‌کند، حتی اگر انگیزه او جلب توجه یا دلایل شخصی باشد، این رفتار نباید نادیده گرفته شود. طرح چنین ادعاهایی خود می‌تواند نشانه‌ای از نیاز به حمایت روانی باشد. برای مثال، نوجوانی که حتی به‌صورت لفظی از قصد خودکشی صحبت می‌کند، لازم است به مراکز مشاوره ارجاع داده شود؛ چون جلب توجه می‌تواند از مسیرهای سالم‌تری انجام شود و نادیده گرفتن این نشانه‌ها ممکن است فرد را به سمت رفتارهای آسیب‌زننده به خود سوق دهد.» 


اختلال روانی راهی برای سلب مسئولیت
ناتمام‌ماندن فرآیند شکل‌گیری هویت و تجربه احساس بی‌هویتی می‌تواند نوجوان را به سمتی سوق دهد که برای دیده‌شدن و پذیرفته‌شدن در گروه‌های اجتماعی، از برچسب‌ها و تعاریف نامتعارف برای توصیف خود استفاده کند. عمرانی می‌گوید: «برای نوجوان اهمیتی ندارد برچسبی که با آن خود را تعریف می‌کند در قطب‌نمای ارزشی ما مثبت تلقی می‌شود یا منفی. این رفتار در حقیقت همانند دایرة‌المعارفی برای توصیف شخصیت آینده اوست و نگاه والدین و بزرگسالان نزدیک او هم باید این‌گونه باشد. متنوع‌تر شدن این دایرة‌المعارف در آینده سبب می‌شود تا فرد روایت‌های بیشتر و بهتری از هویت خود ارائه دهد.» اما فتحی معتقد است، این رفتار در راستای کسب هویت و رشد نوجوان نیست. زمانی که فرد مشخصاً عنوان یک اختلال را در ویژگی‌های خودش قرار می‌دهد، از چند منظر باید بررسی شود، آیا این شناخت آگاهی به منظور سلب مسئولیت از رفتارهای اوست؟ این سؤالی است که فتحی در این زمینه مطرح می‌کند و عمرانی به این سؤال پاسخ می‌دهد، «یکی از دلایلی که نوجوان به خود برچسب اختلال روانی می‌زند، مراقبت از عزت نفس خویش است. زمانی که شخص از عملکرد خود در زمینه‌های مختلفی مثل تحصیلات، مهارت‌ها و... راضی نباشد، عدم موفقیت خویش را مرتبط با بی‌علاقگی، نداشتن پشتکار یا تنبلی نمی‌بیند. بلکه با برچسب اختلال‌های روانی مثل ADHD از خود سلب مسئولیت می‌کند زیرا اختلال روانی داشتن قابل پذیرش‌تر از تنبلی است. درواقع برچسب اختلال شخصیتی راهکاری برای محافظت از عزت نفس و اعتماد به نفس خویش است.» فتحی با طرح دو سؤال دیگر این موضوع را از مناظر دیگر بررسی می‌کند: درصورت حقیقی بودن بیماری او قصدی برای درمان دارد؟ و آیا هدف او از برچسب زدن به خویش برای کسب احساس ترحم دیگران است؟ فتحی در این باره می‌گوید: «مورد آخری که به آن اشاره کردم جایی است که درمانگر متوجه می‌شود هدف فرد از ابراز چنین ادعایی چیست. 
ممکن است شخص در ظاهر دچار افسردگی خفیف باشد، یا درمانگر تشخیص دهد بیماری او ظاهری است. اما در صورت تشخیص نادرست یا پیگیری‌نشدن روند درمان، ممکن است این وضعیت به‌تدریج تشدید شود و حتی به بروز افکار خودآسیب‌رسان بینجامد. به همین دلیل، نمی‌توان با این پیش‌فرض که مشکلات روانی نوجوانان گذراست، از مداخله به‌موقع چشم‌پوشی کرد. هرگاه نشانه‌های ناپایداری روانی در نوجوان مشاهده شود، خانواده موظف است برای بهبود وضعیت او اقدام کند. از سوی دیگر، در مواردی که نوجوان صرفاً برای کنجکاوی، خودتشخیصی یا تجربه اولیه به روانشناس مراجعه می‌کند، در صورت نبود نشانه‌های بالینی جدی، این مراجعه معمولاً به یک یا چند جلسه گفت‌وگوی حمایتی و غیرالزام‌آور محدود می‌شود.»
 
روان‌درمانی؛ از تابو تا نیاز روزمره
به نظر عمرانی، روان‌درمانی در کشور ما به مثابه یک پدیده اجتماعی کم‌کم درحال ترویج و عادی‌سازی است. مشاوره و صحبت با افراد متخصص برای رفع مشکلات در هر سطحی باعث ارتقای سطح زندگی می‌شود. او درباره مراجعین خود می‌گوید: «بیشتر مراجعین ما افرادی هستند که خوددرمانی را امتحان کرده‌ اما نتیجه‌ای نگرفته‌اند و آخرین راهکار برای آنها مراجعه به مشاور است. 
درصد کمی هم هستند که فقط برای امتحان کردن می‌آیند. فتحی توضیح می‌دهد: «نسل ما تجربه مراجعه به روانشناس را نداشته آیا این به معنی عدم نیاز به افراد متخصص بوده؟ نه من از دبستان تا امروز نیازمند گفت‌و‌گو با فرد متخصص بودم. پس این مسأله که در گذشته کسی به سراغ روانشناس نمی‌رفت به معنی نداشتن مشکل در زندگی نبود. براساس داده وزارت بهداشت 25 درصد از بزرگسالان مشکلات بالینی دارند.» فتحی معتقد است، اگر نوجوان بتواند تراپیست حرفه‌ای پیدا کند جلسات خیلی مفید می‌شود و محیطی امن برای بروز احساسات ساخته می‌شود.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و بیست و سه
 - شماره هشت هزار و نهصد و بیست و سه - ۰۸ دی ۱۴۰۴