گفت‌وگو با بابک خداداد به بهانه نمایشگاه انفرادی «بعیدِ آشنا» در گالری شیدایی

ناگویایی، گفت‌و‌گوی درونی ما در سکوت است

بابک خداداد هنرمند ساکن کرمان متولد فروردین ۱۳۵۹ است. او از سال ۱۳۹۱ فعالیت حرفه‌ای خود را آغاز کرده و تاکنون چهار نمایشگاه انفرادی و شرکت در نمایشگاه‌های گروهی بی‌شماری را ثبت کرده است. در آثار او شاهد نگاهی فرازمینی و نمادگرایانه به امور جهانی و طبیعت هستیم. وی به واسطه جغرافیای محل سکونتش و نگاه عمیقش به طبیعت و تصمیم به معاشرت با آن، بیابان را به عنوان موضوع اصلی آثارش برگزیده و ماهرانه رویا و خواب را لایه‌لایه بر وسعت بیابان‌ها گسترانیده است تا بتواند آن پهنه باشکوه را از آن خود کرده و به زبان بصری خود بیانش کند. مجموعه اخیر وی با عنوان «بعید آشنا» که در آذر ماه ۱۴۰۴ در گالری شیدایی به نمایش درآمد، حاصل حضور این هنرمند در منطقه شهداد کرمان و دیالوگ درونی او با آن منطقه است که طی حدود دو سال و نیم شکل گرفت.

آغاز فعالیت حرفه‌ای شما به چه سالی مربوط می‌شود؟
آغاز فعالیت من بعد از سال ۱۳۹۱ با نمایش مجموعه «و اما اکنون» در گالری بهشت کرمان شکل گرفت. این مجموعه ساختاری تصویری سوررئالیستی-سمبولیستی داشت و محوریت محتوای آن پدیده مهاجرت بود که خیلی در آن دوران درگیرش بودم. در واقع این مجموعه آثار ارائه شده در پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد من است.

تکنیک مورد علاقه شما در اجرای آثارتان چیست؟
عموماً با متریال پایه آب مثل آبرنگ و اکریلیک کار می‌کنم ولی این مجموعه را با اکریلیک کار کردم چون رفتارهای رنگی مدنظرم مانند غلظت و رقت رنگ‌ها و همچنین کنترل و رهایی آنها به بهترین شکل با اکریلیک به وجود می‌آیند. کوتاهی زمان و استفاده از لایه‌های رقیق رنگی زیاد در تکنیک گلیز کردن باعث می‌شد در نهایت به رنگ خاص و مد نظرم برسم.

چه عاملی در برخورد با بیابان‌های شهداد شما را 
به وجد می‌آورد؟
در مورد منطقه شهداد باید بگویم که از معدود مکان‌هایی است که در زمان‌هایی خاص (طلوع و غروب خورشید، آسمان شب بدون ماه، قبل و بعد از بارش باران) و در ماه‌های خاص سال، آسمان و زمین به گونه‌ای درمی‌آیند که شکل و ساختار طبیعی خودشان را تغییر می‌دهند. به زعم من در کل اتمسفر منطقه شهداد بسیار عجیب و خاص است.
در باره پالت رنگی آثارتان از ابتدا تاکنون توضیح بفرمایید؟
در مورد پالت رنگی این مجموعه، به واسطه حضور مستقیم خودم در محیط و برداشت رنگی در قالب نمونه‌های رنگی، به چند پالت رنگی رسیدم که در دو دسته تیره‌های رنگی و نورهای رنگی تقسیم شدند. هر پالت در جایگاه خودش تداعی مفاهیمی متناسب با فضای موجود داشت و بعد با استفاده از روش کاهیدن و علاوه بر آن افزودن رنگ به روی بوم در نهایت به دسته‌ای از رنگ‌ها منتهی شد که در نگاه اول غریب به نظر می‌رسد ولی کم کم حس آشنایی را در ما بیدار می‌کند.

تعریف شما از طبیعت چیست؟
طبیعت به نظر من منزلگاهی است برای معاشرت انسان با زمان و خودش.
آیا دوست دارید بیابان‌های کشورهای مختلف را تجربه و نقاشی کنید؟
حقیقتاً بله، خیلی دوست دارم بیابان گُبی را که بین دو کشور چین و مغولستان قرار دارد،  تجربه کنم.

چقدر نگران این هستید که مخاطب برداشت متفاوتی از آنچه قصد داشتید، داشته باشد؟
اصلاً نگران نیستم. عموماً هر چه خوانش‌ها متفاوت‌تر باشد برای خود من هم جذاب‌تر می‌شود. در عین اینکه یک گفت‌وگوی درونی در من جریان دارد، مخاطب هم گفت‌وگوی مختص خودش را آغاز می‌کند و من از گفت‌وگوهایی که راه‌های جدیدی را کشف کنند استقبال می‌کنم.

بیابان را بیشتر به عنوان یک فضا می‌بینید یا یک مفهوم؟
چون من مدت نسبتاً زیادی را در آن منطقه سپری می‌کردم معاشرت من با آن فضای خاص بازتاب دهنده یک قالب [مفهوم-تصویر] بود. به نظرم فضاهای خاص به همراه خودشان چنین چیزی را در ما ایجاد می‌کنند. به عقیده من هیچ فضای خاصی وجود ندارد که منجر به ایجاد یک احساس درونی و یک مفهوم مشخص و شفاف نشود. به عبارت دیگر مفهوم-تصویر‌ها به همراه خودشان دسته‌ای از احساس‌های درونی را در انسان بیدار می‌کنند.

به نظر شما بیابان نماد چه مفاهیمی است؟
بیابان شهداد برای من نماد بسته‌ای است که با مواجه شدن با آن، احساساتی چون کنجکاوی و لذت توأم با اضطراب و ترس در ما بیدار می‌شوند. همچون عملکردی درونگرایانه که بسان عاملی که در به یاد آوردن هر آنچه که روزگاری فراموش کرده‌اید، نقش دارد. همچنان‌که سکوت بیابان آغاز یک گفت‌وگوی درونی است که آن را ناگویایی می‌نامم.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و بیست
 - شماره هشت هزار و نهصد و بیست - ۰۴ دی ۱۴۰۴