سید هادی سید افقهی در گفتوگو با «ایران»:
راهبرد منطقهای در سیاست خارجی یک انتخاب با اولویت بالا است
گروه دیپلماسی / رضا عدالتی پور - راهبرد منطقهای نه یک جبر از سر ناچاری که یک انتخاب با اولویت بالاست؛ سید هادی سیدافقهی کارشناس مسائل غرب آسیا با تصریح این موضوع در گفتوگو با «ایران» عنوان میکند که سیاست خارجی ایران در منطقه مؤید دستاوردهای عینی و ملموسی است که منجر به تقویت قدرت ملی شده و باید در یک نقشه راه جامع پیگیری شود. او تأکید دارد که در منظومه فکری سیاستگذاران سیاست خارجی توسعه روابط همسایگی منافاتی با تقویت روابط با قدرتهای جهانی ندارد و سیاست خارجی کشور در این زمینه عملکرد مثبتی داشته است.
توجه به منطقه غرب آسیا همواره یکی از پایههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است چرا طی 4دهه گذشته اهمیت این منطقه در راهبرد کلان سیاست خارجی کشور کاسته نشده؟
منطقه غرب آسیا از منظر دینی، تاریخی و فرهنگی دارای مختصات بسیار ویژهای است. این ویژگیها را میتوان در سه مقطع زمانی مهم بررسی کرد: پیش از اسلام، پس از ظهور اسلام و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران. هر یک از این لایهها بهطور مستقل شایسته توجه و بررسی هستند. در دوره پیش از اسلام، این منطقه صحنه شکلگیری و افول امپراطوریها، جنگها، جابهجایی قدرتها و تغییرات گسترده در قلمروهای سیاسی بوده است. با ظهور اسلام نیز تحولات بنیادینی رخ داد؛ فتوحات اسلامی، شکلگیری تمدن اسلامی و مناقشات تاریخی پیرامون ماهیت این فتوحات اعم از گسترش دینی یا جنگافروزی همگی از مؤلفههای اثرگذار بر ساختار سیاسی و اجتماعی منطقه به شمار میروند. پس از انقلاب اسلامی ایران نیز، بدون آنکه تغییری در جغرافیای سیاسی کشور ایجاد شود، شاهد تأثیرگذاری عمیق انقلاب بر معادلات منطقهای، شکلگیری صفآراییهای جدید و تغییر در مواضع و ائتلافها بودهایم. اما اهمیت غرب آسیا صرفاً به ابعاد تاریخی و هویتی محدود نمیشود. یکی از مؤلفههای کلیدی، مسأله انرژی است. بر اساس برآوردها، حدود ۳۵ درصد و بنا به برخی گزارشهای شرکتهای تخصصی نفتی حتی تا ۵۰ درصد از ذخایر نفت جهان در این منطقه قرار دارد. افزون بر نفت، ذخایر عظیم گاز و همچنین کشف معادن گسترده فلزات و عناصر راهبردی و گرانبها از جمله اورانیوم و سایر مواد معدنی مهم بر اهمیت ژئواقتصادی منطقه افزوده است. عامل مهم دیگر، وجود آبراههای استراتژیک و راهبردی در غرب آسیاست. تنگه هرمز، تنگه بابالمندب و کانال سوئز از مهمترین گذرگاههای آبی جهان به شمار میروند که نقش تعیینکنندهای در تجارت جهانی و امنیت انرژی دارند. کنترل، امنیت و ثبات این آبراهها تأثیر مستقیمی بر معادلات اقتصادی و سیاسی و بینالمللی دارد.
در مقابل گفتمان توجه به منطقه، رویکردی وجود دارد که پرداختن به سیاست منطقهای را نه تنها اولویت نمیداند که بعضاً سیاست منطقه را در مقایسه با سیاست خارجی در قبال قدرتهای بزرگ بلا موضوع میداند. این گزاره تا چه اندازه قابل دفاع است؟
اساساً نفی و اثبات گزارهها منوط به آزمون پذیری آن است و خب در مورد کشورما میتوان اینطور گفت که ما طی دهه گذشته هردو این تجربهها را به شکل حداکثری آن پشت سر گذاشتهایم. از راهبرد همراهی کامل با غرب در دهه 90 و راهبرد سیاست همسایگی در سالهای اخیر، سیاست خارجی هر دو این تجربهها را داشته است. طبیعتاً جمهوری اسلامی ایران بر مبنای سیاست اصولی خود رابطه با تمام کشورها را بر مبنای سه اصل عزت، حکمت و مصلحت دنبال میکند و اینطور نیست که توجه به منطقه مانعی برای برقراری رابطه بهتر با قدرتهای جهانی شود. چه اینکه منطقهگرایی به عنوان یکی از پارادایمهای اصلی روابط بینالملل در قرن حاضر سنگ بنای محکمی برای توسعه و تقویت روابط با قدرتهای بزرگ جهانی در فرامنطقه است. لذا به زعم من اینکه سیاست منطقهای در مقایسه با سیاست خارجی معطوف به قدرتهای جهانی فاقد اعتبار است، گزاره کاملاً غلطی است. ضمن اینکه ما در حال حاضر با دو قدرت مهم جهانی یعنی چین و روسیه روابط مستحکم و راهبردی داریم. نکته مهم در تحلیل این موضوع این است که رویکردی که رابطه با قدرتهای جهانی را ارجح بر رابطه با کشورهای منطقه میداند، صرفاً آمریکا را به عنوان یک قدرت مدنظر دارند. حال آنکه مهمترین متحدان منطقهای آمریکا در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا مثل عربستان و مصر، با چین و روسیه روابط قوی دارند. این موضوع حتی در مورد امارات هم عینیت یافته است. با این توضیح اولاً نباید اینطور تحلیل کرد که سیاست خارجی کشور از رابطه با قدرتهای جهانی چشم پوشی کرده و تمرکز را صرفاً روی روابط منطقهای گذاشته است. نکته دوم اینکه عدم رابطه با دولت کنونی آمریکا دلایل مستدل علمی و واقع بینانه دارد که وزیر امور خارجه بارها به آن اشاره کرده و شرط ورود به گفتوگو را مذاکره منطقی تبیین کرده است. ضمن اینکه هر میزان چالشهای منطقهای برای ایران و منطقه کمتر و روابط همسایگی مستحکمتر باشد، در معادلات مربوط به مذاکره با قدرتهای جهانی دست بازتری برای کشور فراهم خواهد شد. بدیهی است که بهبود روابط منطقهای منجر به درهم تنیدگی منافع خواهد شد و این دستاورد به منزله ابزاری برای موازنه در تعامل یا مواجهه با قدرتهای جهانی خواهد بود. همانطور که گفتم این از بدیهیات و مقدمات روابط بینالمللی است و مخالفت با آن نیز ناشی از فقدان واقعنگری در عرصه سیاست بینالملل است.
منظور این است که این دسته معتقدند سیاست منطقهای در زمانی که رابطه با غرب و آمریکا کاهش یافته بلاوجه است، نظر شما در این باره چیست؟
احیای روابط با عربستان دقیقاً در دورهای در دستور کار قرار گرفت که رابطه با آمریکا هم چندان مثبت نبود و طی یک سال گذشته چه قبل و چه بعد از جنگ 12 روزه هم شاهد این بودیم که مقامات سیاست خارجی و دفاعی عربستان در سطح وزیر و معاون وزیر به تهران سفر کردند. فقط در پاییز امسال بیش از سه دور دیدار و سفر بین مقامات ایران و عربستان انجام شده است و آمریکا هیچ نقشی در این احیا و تقویت روابط نداشته است. مورد بعدی، توسعه و تقویت روابط با مصر به عنوان یکی از مهمترین قدرتهای نظامی، سیاسی و تمدنی جهان عرب و اسلام است. روند صعودی روابط با ترکیه و جمهوری آذربایجان با وجود برخی چالشها هم در دستور کار است و یکی از نتایج این راهبرد این است که در پی تجاوز نظامی اسرائیل به ایران، این اقدام بشدت از سوی کشورهای منطقه محکوم شد. در کنار اینها اسناد متعددی درباره تفاهمات اقتصادی و تجاری و همکاریهای منطقهای در زمینه ترانزیت هم منعقد شده که اخبار آن به طور رسمی و عمومی منتشر شده است. اگر حرکت در مسیر تقویت روابط با همسایگان که منجر به افزایش امنیت مرزها و تسهیل امور تجاری دستاورد نیست یا اینکه موضع گیریهای سیاسی حامیانه منطقه دستاورد تلقی نمیشود باید پرسید که دستاورد چیست؟ آنچه مسلم است سیاست خارجی کشور در حال حاضر در مسیر درستی است و روند مثبتی دارد و تنها انتقادی که میتوان داشت در بحث تدوین راهبرد است یعنی باید نقشه راه جامع برای سیاست منطقهای تعریف و تصویب کرد تا اینطور تصور نشود که کشور از سر اجبار به تقویت روابط منطقهای و سیاست همسایگی روی آورده است. واقعیت امر این است که سیاست منطقهای و تقویت روابط همسایگی تنها گزینه موجود نیست که از سر اجبار به آن پرداخته شود بلکه انتخابی است که به عنوان اولویت سیاست خارجی مدنظر سیاستگذاران کشور است.
آیا کشورهای منطقه نیز این نگاه مثبت را به سیاست ایران دارند؟
حتما آنها برپایه منافع و امنیت ملی خودشان ملاحظاتی درباره ایران و هر کشور دیگری دارند. براساس مناسبات رسانهای که با نخبگان جهان عرب دارم عنوان میکنم که عمده نگرانی آنها براساس اطلاعات غلطی است که طرف آمریکایی و اسرائیل به آنها ارائه داده است. یکی از همین اطلاعات غلط بحث قصد و اراده ایران برای دستیابی به بمب اتم است که بارها از سوی مقامات رسمی کشور تکذیب شده و حتی افرادی مثل گروسی هم آن را تأیید نکرده است. حتی برخی گزارشهای نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا هم به صورت موردی این موضوع را رد میکنند. اینجا واقعاً یک ضعف و انتقاد متوجه خود ماست که گفتمان مشترکی را تعریف نکردیم یا اگر تعریف کردیم پیگیری هدفمند نداشتیم. در سطح دیپلماسی عمومی هم نیاز داریم که روابط را تقویت کنیم. با اینکه الان موقعیت مناسبی برای ما در منطقه به وجود آمده است بعد از جنگ و همینطور حمله اسرائیل به قطر فضای خوبی برای توسعه روابط با کشورهای منطقه در زمینههای سیاسی و حتی دفاعی و امنیتی به وجود آمده است. نمونه بارز آن هم تعاملات سه جانبه ایران، عربستان و پاکستان است. باید این روند حفظ و تقویت شود.

