استخـــــــــــــــــــدام مجــرمان سابقه دار برای آموزش سرقت

گروه حوادث: مرضیه همایونی/ مرد جوان با استخدام مجرمان سابقه‌دار و آموزش آنها، سناریوی سرقت از خانه‌ها و گوشی را رقم می‌‌زد.

به گزارش «ایران»، چند روز قبل زن جوانی در تماس با پلیس گفت: «همسایه طبقه بالایی ما به مسافرت رفته و کلید خانه‌اش را به من داده تا گلدان‌هایش را آب بدهم. اما الان از طبقه بالا صدا می‌‌آید و فکر می‌‌کنم سارقان به خانه‌اش رفته باشند.»
به دنبال این تماس، مأموران کلانتری در شمال تهران راهی آدرس مورد نظر شده و دو سارق را هنگام خروج از خانه و همدست‌شان را که داخل خودرو نشسته بود، دستگیر کردند.
در تحقیقات اولیه مشخص شد هر سه متهم سوابق کیفری داشته و دو نفر از آنها به اتهام قتل و معاونت در قتل و سومی به اتهام معاونت در آدم‌ربایی سابقه کیفری دارند. با اعتراف متهمان، آنها به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفته و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
 
توبه‌ای که شکسته شد
بیژن یکی از متهمان دستگیر شده است؛ 8 سال و 7  ماه و سه روز به اتهام قتل در زندان بوده و وقتی از زندان آزاد شد، توبه کرد که دور کارهای خلاف را خط بکشد، اما مشکلات زندگی باعث شد توبه‌اش را بشکند.
چطور با این باند آشنا شدی؟
قبلاً در زندان بودم و وقتی آزاد شدم، یکی از هم‌سلولی‌هایم را که به اتهام معاونت در قتل زندان بود، دیدم و او مجید را به من معرفی کرد.
مجید سردسته باند بود؟
بله، او افراد سابقه‌دار را استخدام می‌‌کرد البته نه آنهایی که گوشی‌قاپی و دله دزدی می‌‌کردند بلکه افرادی که به خاطر قتل و آدم‌ربایی و سرقت مسلحانه زندان رفته و آزاد شده بودند.
چرا این کار را می‌‌کرد؟
او می‌‌دانست برخی از این افراد مجبورند دار و ندارشان را بفروشند تا دیه بدهند و آزاد شوند. وقتی هم که از زندان آزاد می‌‌شوند، پولی در بساط ندارند. او این افراد را شناسایی می‌‌کرد، مبلغی پول به آنها می‌‌داد و بعد که نمک‌گیرشان می‌‌کرد، سرقت را به آنها آموزش می‌‌داد.
 چطور با وجود ارتکاب قتل آزاد شدی؟
یک روز خیلی عصبانی بودم، داشتم رانندگی می‌‌کردم که مرد میانسالی سوار بر خودروی پرایدش مقابلم در حال رانندگی بود. هر چی بوق می‌‌زدم که سریع‌تر حرکت کند توجه نمی‌کرد؛ من هم پشت چراغ قرمز از ماشین بیرون آمدم و رفتم سراغش و با چاقویی که به همراه داشتم او را زدم. تا پای چوبه دار هم رفتم اما جلسات صلح و سازش زیادی برگزار شد و اولیای دم در ازای مبلغ بالایی از قصاصم گذشت کردند و 
آزاد شدم.
چه سرقتی انجام می‌‌دادید؟
قبل از اینکه سرقت منزل را شروع کنم به عنوان دستگرمی و آشنا شدن با کار خلاف گوشی‌قاپی می‌‌کردم. مجید این طور کار می‌‌کرد که اول کارهای سبک را به سارقان می‌‌داد و اگر می‌‌توانستیم از پس آن بر بیاییم و سرقت را خوب انجام دهیم، کار و سفارش بعدی، سرقت منزل بود.
با اینکه در زندان بودی و می‌‌دانستی شرایط زندان چقدر بد است چرا باز هم خلاف کردی؟
نمی‌خواستم اما مجبور شدم. از مردم پول قرض کردم و رفتم در گلدکوئست تا پولی به جیب بزنم اما همه از دستم رفت. بعد از آن ماجرا باجناقم به من پیشنهاد کار داد و من هم قبول کردم. اما او هم سرم را کلاه گذاشت و باز هم کلی بدهکار شدم تا اینکه وقتی مجید پیشنهاد سرقت داد، قبول کردم.
صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و پانزده
 - شماره هشت هزار و نهصد و پانزده - ۲۹ آذر ۱۴۰۴