گفتوگوی اختصاصی «ایران» با زهرا نعمتی، کمانداری که در تاریخ ورزش ماندگار شد
افتخاراتم برای همه زنان ایران است
دلم میخواهد دوباره یک دختر ایرانی روی سکوی قهرمانی پارالمپیک برود
هیچ وقت کم نمیآورد. حتی در مواجهه با چالشها، عقبنشینی برایش معنا ندارد. برای او هیچ چیز خوشایندتر از شکستن سدهای ذهنی نیست، همین هم باعث شده تا در سه دوره پارالمپیک طلا روی طلا بگذارد. سدشکنیای که از ۲۰۱۲ لندن شروع و به ۲۰۲۱ توکیو ختم شد. حرف از زهرا نعمتی ستاره پاراتیروکمان ایران است که همه افتخارآفرینیهای او نشانهگیری سیبلها، زدن خال و کسب مدالهای رنگارنگ نیست. درخشش در میدان ورزش، عناوین زیادی را نصیب او کرد؛ از ورزشکار الهام بخش جهان گرفته تا سخنرانی در سازمان ملل برای روز جهانی معلولین و همین چند ماه پیش هم که مدیر برتر آسیا شد. افتخاراتی که زهرا نعمتی همه زنان ایران را در آن شریک میداند. او در گفتوگوی اختصاصی با «ایران»، به تشریح مسائل مختلف دوران پرافتخار ورزشی خود پرداخت که در ادامه میخوانید.
مهری رنجبر
گروه ورزش
شما اولین زن تاریخ ورزش ایران هستی که با سه مدال طلای پارالمپیک هتتریک کردی. این هتتریک درخشان حس خاصی دارد؟
من همیشه شکستن سدهای ذهنی را دوست دارم. اولین طلای زنان ایران در تاریخ ورزش و ادوار پارالمپیک اتفاق جذابی بود اما من بارها و بارها آن را در تصوراتم دیده بودم. از همان زمانی که متوجه شدم زنان ایران تا به حال در پارالمپیک طلا نگرفتهاند، این موضوع مرا غیرتی کرده بود تا این اتفاق را رقم بزنم. از طرفی همیشه از بچگی میخواستم غیرممکنها را ممکن کنم. نمیدانم ریشه قلدری و ثابت کردن خودم و اینکه میتوانم کاری را بکنم از کجاست؟ اما همیشه در خانه با پدرم و اعضای خانوادهام این کل کل را داشتم! البته این بار قضیه خیلی فرق میکرد. اولین طلای تاریخی مرا خیلی به وجد میآورد و بعد از آن وقتی متوجه شدم در تاریخ ورزش تیراندازی با کمان تا به حال هیچ ورزشکاری سه دوره پارالمپیک طلا نگرفته، در ذهنم تاریخسازی و رکوردشکنی ثبت شد؛ آن هم افتخار تاریخسازی به نام زنان ایران. این افتخارات را تنها مختص خودم نمیدانم و آن را برای همه زنان ایران میدانم که من هم در آن نقش داشتم. طعم خیلی خوبی دارد که اتفاقی را برای اولین بار رقم بزنی. برای خودم هم خیلی لذتبخش است چون من معتقدم هیچ چیزی غیرممکن نیست به شرط اینکه هدف قابل دسترس را درست تعیین کنی، بدون شک به آن میرسی. من آنها را با همه وجودم خواستم و با همه وجودم تلاش کردم و حتی برای تحقق آن از خیلی از خواستههایم دست کشیدم. به نظرم هر هدفی بهایی دارد. شاید بهای 16 سال در اوج قهرمانی ماندن هم گذشتن از جوانیام و تمرینات سخت بود. تصاحب مدال طلا در تیروکمان خیلی سخت است و اصلاً قابل پیشبینی نیست. هر کماندار هرچقدر هم آماده باشد، نمیداند ابر و باد و مه و خورشید و فلک بر وفق او میچرخد یا نه، چون مسابقه در فضای باز قابل پیشبینی نیست.
چرا سه مدال طلا بیشتر نشد، مشکلات اجازه نداد؟
مشکلات که همیشه وجود دارد. من در عمر قهرمانیام سختیهای خیلی زیادی کشیدم و هیچ وقت هم خم به ابرو نیاوردم و سعی کردم پایم به اصطلاح به چیزی گیر نکند. ولی تصمیم گرفته بودم مثل همه قهرمانان دنیا بعد از سومین طلای پارالمپیک بروم تا فرصت را به کمانداران جوان بدهم. این حرفم حمل بر غرور و خودستایی نباشد. دوست داشتم تا دختران جوان شانس خود را برای قهرمانی امتحان کنند. فدراسیون جهانی در گزارشی از من نوشته بود بعد از 16 سال در نبود زهرا نعمتی مدال طلای پارالمپیک به دختری از چین رسید. این برای من خیلی خوشحالکننده بود که قهرمانان دیگر هم فرصت گرفتن مدال طلا را پیدا کردند. هرچند این اتفاق خوشحالکنندهتر و قشنگتر میشد اگر یک دختر ایرانی طلا میگرفت. شاید انگیزه این روزهای من همین است تا مسیری را هموار کنم و بتوانیم دخترانی را بسازیم تا روی سکوی قهرمانی بایستند و سلطه ایران در تیروکمان ادامه پیدا کند.
حالا که حرف به اینجا رسید، واقعاً دوستداری کماندار ایرانی رکورد پارالمپیک تو را بزند؟
همه خواسته و علاقه قلبی من همین است. من واقعاً کنار کشیدم تا فرصت قهرمانی برای بقیه دختران پیش بیاید. این اتفاق میتواند نه برای زهرا نعمتی که برای هر دختری از ایران اتفاق بیفتد تا برای همیشه اسمش را جاودان کند.
شما از علاقه قلبیات گفتی اما من شنیدم که زهرا نعمتی دوست ندارد کسی رکوردش را بزند و به خاطر همین فاطمه همتی هم کنار رفت. درست مثل حسین رضازاده که دوست نداشت سعید علی حسینی رکوردش را بزند.
من این حرف را نشینده بودم و اصلاً فکر هم نمیکردم چنین چیزی مطرح شود. به نظرم خیلی خندهدار است. وقتی موفقیت یک مربی در گرو موفقیت بچههای تیمش است، چطور باید بخواهد که آنها ندرخشند، اصلاً ممکن نیست. اگر کمی عاقلانه به این مسأله فکر شود، کاملاً مشخص است که چنین چیزی غیرممکن است. فاطمه همتی دختر مستعدی است و رکوردهای او در مدتی که با مربی کاربلدش کار میکرد، خیلی خوب شده بود و حتی روی مدال طلای انفرادی جهانی و میکس حساب کرده بودیم. فکر میکردیم او مدال نقره پارالمپیک را تبدیل به طلا میکند. البته ما در همه حوزهها خیلی خوب کار کردیم حتی روانشناسی تیم با حضور دکتر واعظ بود و بهترین مربیان تغذیه را برای آنها آوردیم. برنامههای تیم به رغم جنگ تحمیلی 12 روزه که ناخودآگاه تغییر کرد، خیلی خوب پیش رفت. فاطمه هم در این مدت پیشرفت خیلی خوبی داشت و اگر کلاسبندی او به مشکل نمیخورد قطعاً ما مدال خوشرنگی به دست میآوردیم.
پس با این حساب فاطمه همتی بزرگترین بدشانسی را در جهانی آورد.
بله. شاید هم بزرگترین بدشانسی من بود.
چرا این اتفاق در رقابتهای جهانی افتاد؟ مگر فاطمه در پارالمپیک نبود؟
در جلسهای که کلاسبندها داشتند ما با آنها خیلی صحبت کردیم. آنها معتقدند کلاسبندی فاطمه از همان اول اشتباهاتی داشت. ظاهراً کلاسبندی در جهانی چک قبل از پارالمپیک دچار اشتباه شده بود. از آنجایی که کلاسبندی در پارالمپیکها نداریم بعد از پارالمپیک 2024 پاریس، یک پیام از کمیته بینالمللی پارالمپیک برای ایران آمد که فاطمه دوباره در اولین مسابقهای که حاضر میشود، باید کلاسبندی شود. او به جهانی آمد و گفتند تو بابت کلاسبندی 11 امتیاز بیشتر نمیگیری، در حالی که برای تأیید کلاسبندی، کماندار باید 25 امتیاز بگیرد. 11 امتیاز خیلی کم بود و بهرغم این که اعتراض تأثیر نداشت، ما اعتراض کردیم ولی دوکلاسبند جدید هم او را تأیید نکردند. به گفته سرکلاسبند فاطمه در مسابقات چک و پارالمپیک بررسی شده و چون فاطمه در میدان خیلی قویتر هست کلاسبندی او را تأیید نکردند.
به نظر شما فاطمه میتواند در تیراندازی با کمان موفق شود؟
بله. فاطمه قبل از شروع کارش در تیم پارالمپیک با تیم المپیکیها کار میکرد و رکوردهای خیلی خوبی را هم ثبت کرد. فکر میکنم فاطمه کماندار خیلی قابل و لایقی است و تجربیات پارالمپیک در المپیک هم به او کمک میکند. او حتی شانس حضور در المپیک 2028 لسآنجلس را هم دارد، چون در رکوردگیریهای اخیر اردوی تیم ملی، او رکوردهای خیلی خوبی ثبت کرد و رشد قابل توجهی کرده، آن هم 6 ماه بعد از مصدومیت در پارالمپیک. این مسأله هم باعث افتخار بود و هم ما را شگفتزده کرد. البته رشد بقیه بچهها هم قابل توجه است.
شما چه برنامهای برای بازیهای پاراآسیایی ناگویا و پارالمپیک 2028 لسآنجلس داری؟
مشکل اساسی که در رشته تیروکمان داریم، این است که این رشته زودبازده نیست. اصلاً این طوری نیست که با کشف استعدادی، 6 ماه یا یک سال بعد او را روی سکو ببینیم. این باورغلطی است. کارشناسان تیروکمان میدانند که بعد از دو، سه سال میتوان روی رکوردهای کماندار برای مدال برنامهریزی کرد. حالا ما در تیم ملی تیروکمان، جوانها را کنار باتجربهها و افراد پیشکسوت داریم. تیم ملی را من با ترکیب 7 نفره تحویل گرفتم و حالا 18 ملیپوش داریم که حدود 8 نفر از آنها زیر 22 سال هستند و از تجربیات قدیمیها استفاده میکنند. یک گروه بالای 38 سال نیز همدورههای من و یک گروه هم زیر 22 سال هستند. تقریباً میانگین سنی تیم ملی 41 سال بود که با ورود جوانترها به 34 سال رسیده است. کار خیلی سختی داریم. این اختلاف سنی نشان میدهد سالها کار منسجمی برای تیم ملی انجام نشده بود. سالها تک ستارهها مدال گرفتند، بدون پشتوانهسازی و استعدادیابی و حتی دریغ از برگزاری یک مسابقه قهرمانی کشور. این مسأله کار ما را خیلی سخت کرده است. به طور حتم ما نیاز به زمان بیشتری برای تقویت و تجربهاندوزی کمانداران جوان داریم تا در میادین بینالمللی بیشتر روی آنها حساب کنیم. از طرفی باید انگیزه باتجربهها را حفظ کنیم تا بتوانند در مسابقات بعدی با روحیه بالا و بهتر کار کنند.
پس کار شما خیلی سخت است.
خیلی. از آنجایی که من در این مدت درگیر بودم و خیلی با رسانهها ارتباطی نداشتم، بچههای رسانه خیلی در جریان نیستند و خوشحالم که این مسائل را با شما درمیان میگذارم. من از اردیبهشت ماه تیم را رسماً تحویل گرفتم. اما قبل از آن بشدت پیگیر استعدادیابی بودم. جوانها را دعوت کردم تا ویژه با آنها کار شود و خلأ زودتر از بین برود. هفته پیش در استعدادیابی خراسان رضوی بودیم، تعدادی به تیم ملی دعوت شدند، همچنین استعدادیابی در کرمان داشتیم و این هدف را در تهران هم دنبال میکنیم. تقریباً در آخرین مسابقه قهرمانی کشور قبل از واگذاری تیم پاراتیروکمان به فدراسیون جانبازان ما 130-120 کماندار داشتیم و سالها خبری از قهرمانی کشور نبود. اولین مسابقه قهرمانی کشور اواخر اردیبهشت ماه امسال با حضور 40 کماندار در سراسرایران برگزار شد، اتفاقی که هم برای ما ناراحت کننده بود و هم انگیزه میداد برای استعدادیابی بیشتر. در مسابقه قهرمانی کشور دو هفته پیش تعداد کمانداران به 65 نفر رسید که بیش از 20 نفر آنها زیر 22 سال بودند، چیزی که نتیجه تلاش ما و خوشحال کننده بود و حالا ما با امید پیش میرویم. البته یک مشکل اساسی داریم.
چه مشکلی؟
هر کمانداری که به اردو دعوت میشود نیاز به کمان و تجهیزات دارد. اولین سؤالی که بچهها معمولاً از ما میپرسند، این است که تجهیزات چقدر آب میخورد؟ ما میمانیم که آیا باید به یورو بگوییم؟ نوسان در قیمت ارز کار را کمی سخت میکند، چرا که یک کمان 700-600 میلیون آب میخورد. با اینکه اضافه کردن یک کماندار به تیم برای ما غنیمت است و خیلی ارزشمند، اما معمولاً خانوادهها نمیتوانند برای تجهیزات آنها هزینه کنند. تجهیزات یکسری از بچههای باتجربه با کمک فدراسیون به روز شد و حتی وام دادیم تا آنها بخشی از وسایل را بخرند، ولی این کافی نیست. فدراسیون جانبازان هم از نظر بودجه برای تأمین تجهیزات افراد مستعد کمی دستش بسته است. حتی من یکسری از تجهیزات خودم را به کمانداران جوان دادم. با این حال تلاش میکنیم و با امید جلو میرویم تا کشتی به گل نشسته پارا تیروکمان را بعد از سالها تکانی بدهیم، بلکه موفقیتهای بیشتری از کمانداران ببینیم.
با این حساب پاراکمانداران در بازیهای پاراآسیایی دوبی حضور ندارند؟
ما ناامید نبودیم. تقریباً اردیبهشت ماه گفتند پاراتیروکمان مسافر دوبی است. نیکا ملکپور شاگردم است که 10 ماه است تمرین میکند و یسنا مصباح که 5 ماهی است کمان دست گرفته در دوبی مسابقه میدهند. جوانان ما بدون تجربه بینالمللی رشد خیلی خوبی داشتند. فراموش نکنید که پاراتیروکمان زود بازده نیست اما امیدواریم دو کماندار بهترین خودشان در پاراآسیایی جوانان دوبی باشند. آنها که فقط در یک مسابقه داخلی تیر زدهاند، کار خیلی سختی در اولین میدان بینالمللی خود دارند، امیدواریم رکوردهای خوبی را ثبت کنند. اما توقع مدال نداریم و اگر مدال بگیرند باعث افتخار است. البته جوانان باانگیزه، با ثبت بهترین رکوردها جای خود را در تیم ملی باز میکنند. بدون شک دوبی تجربه خیلی خوبی برای آنهاست.
به جز تیم جوانان، ظاهراً کمیته ملی پارالمپیک و فدراسیون نباید از کمانداران ملیپوش در بازیهای پاراآسیایی هم توقع مدال داشته باشند.
واقعیت همین است. پارالمپیک و فدراسیون در جریان مشکلات تیروکمان هستند و ما خیلی امیدواریم که با این آیندهنگری و حرکت رو به جلو مثمرثمر باشیم.
کمی به عقب برگردیم شما در پارالمپیک 2012 لندن اولین طلای تاریخی انفرادی و برنز تیمی را گرفتی. لندن با این شروع خوب برای تو خاصترین شد؟
البته نمیتوانم بگویم خاصترین. هرچند اتفاقی تاریخی و ویژه برایم بود اما اتفاقات خاص زیادی برایم در ورزش افتاد و خدا را بابت آن شکر میکنم که همیشه همراه و یاور من بوده است. در لحظاتی نمیدانم شانس بود یا اقبال که به من روی آورد، ولی من خیلی جاها نور و دست خدا را حس کردم. پارالمپیک لندن هم یکی از جاهایی بود که خدا را با تمام وجودم احساس کردم. البته که پارالمپیک ریو هم برایم خیلی ویژه بود، چون همزمان در پارالمپیک و المپیک چالش سختی را تجربه کردم. همان موقع خیلیها به من انتقاد کردند که نعمتی دست به کار خطرناکی زده است. چرا که با حضور در المپیک خستگی او به حدی زیاد است که شاید مدال پارالمپیک را از او بگیرد. حتی من بابت این قضیه جریمه هم شدم. یادم میآید روزهایی که در تلاش برای تصاحب سهمیه المپیک بودم، کادر فنی تیم ملی پاراتیروکمان جریمهام کرد و مرا به مسابقات جهانی نبردند. آنها اصرار داشتند از بین المپیک و پارالمپیک یکی را انتخاب کنم، حتی اگر قرار به انتخاب بود، انتخابم المپیک بود، چرا که همیشه برایم المپیک یک رویای ویژه بود. ولی بعد از اینکه سهمیه المپیک را گرفتم، برای سهمیه پارالمپیک تلاش کردم و پارالمپیک ریو برایم یک اتفاق بزرگ بود، یعنی چالشی که بعد از یک خستگی و فشار روحی خیلی زیاد باید برای مدال طلا تلاش میکردم. من معتقدم به دست آوردن مدال طلا خیلی راحتتر از تکرار آن است و من باید در ریو مدال طلای پارالمپیک لندن را تکرار میکردم و به همین خاطر ریو برایم پارالمپیک جذابی بود و بعد هم پارالمپیک توکیو. در توکیو برای هتتریک طلا تیر زدم و به همین خاطرفشار خیلی مضاعفی روی شانههای من بود.
به طورحتم هتتریک مدال طلای پارالمپیک فشار زیادی به شما
در توکیو آورد.
دقیقاً. قرار بود آنجا اتفاق تاریخی رقم بخورد. آن هم در میدانی که ما با تعویق یکساله بازیها به خاطر کرونا، مجبور بودیم 5 سال ذهن و بدن خود را در اوج آمادگی نگه داریم. آن هم رشته تیروکمان که ورزشکار باید از لحاظ جسمی و ذهنی آماده باشد.
چرا در المپیک ریو مدال نگرفتی؟ کار سختتر بود یا فاصله رکوردها بیشتر؟
در المپیک ریو شرایط برای من که تنها پارالمپیکی و متفاوت از بقیه کمانداران حاضر در آنجا بودم، مهیا نبود. چه به لحاظ اسکان، چه فضا و زمین تمرین. به قولی برزیلیها اصلاً صاحب عروسی نبودند. همین کار را برایم سختتر کرد، از طرفی من با مربی خارجیام بدون سرپرست رفته بودیم ومجبور بودم خودم همه کارها را انجام دهم و جدای از آن دلایل زیادی داشت. اگر مشکلات را بشمارم، میگویی واقعاً چه کشیدی. من در المپیک ریو نهایت سختی را تحمل کردم. اوایل ناراحت بودم که چرا نباید یک سیستم کنارم قرار میگرفت تا بار و فشار را از روی دوش زهرا نعمتی تنها کماندار المپیکی بردارد؟ یکی از چالشهایم هم این بود که مورد توجه رسانهها و خبرنگاران قرار گرفته بودم ، بنابراین همه خبرنگاران میخواستند با من مصاحبه کنند و همین مسأله تمرکز مرا میگرفت. هیچ کسی هم نبود که زمان را برای مصاحبه تعیین کند تا تمرکزم برای مسابقه بهم نخورد. مربیام هم نمیتوانست خیلی مسائل را کنترل کند. در المپیک ریو هر کسی از نعمتی توقع مدال داشت که بیجا هم بود.
دو مدال طلای پارالمپیکها توقع همه را از زهرا نعمتی برای مدال المپیک بالا برد.
این اشتباه است. اگر این طور بود چرا فضای المپیک را از پارالمپیک جدا کردند؟ پارالمپیکیها به لحاظ جسمی متفاوت از المپیکیها هستند و به خاطر همین دو میدان از هم جدا برگزار میشود، وگرنه که یکی میشد. میدانم آن موقع چنین توقعی به وجود آمده بود و من هیچ کسی را نداشتم که انتظارات را کنترل کند و شرایط و تفاوت المپیک و پارالمپیک را توضیح دهد. زهرا نعمتی در سن 26 سالگی اولین مدال پارالمپیک را گرفته و بعد پا به المپیک گذاشته و توقع مدال انتظار خیلی زیادی بود. بویژه که هنوز دختران ما در المپیک مدال نگرفته بودند و این توقع از پارالمپین زیاد بود. در حالی که سهمیه المپیک من، حکم مدال طلا را داشت.
زهرا کوچولو چند ساله بود؟
زهرا 6 ساله بود که حالا فکر میکنم 16 ساله باشد و همچنان زهراست.
و این ارتباط همچنان ادامه دارد. زهرا ورزشکار هم شده؟
زهرا تیراندازی با کمان کار میکند اما تفریحی، نه حرفهای. البته جالبتر اینکه خیلی از برزیلیها در پارالمپیک هوادارم بودند و اسم زهرا نعمتی را پوستر و بنر کرده بودند و من آن زمان مدام فکر میکردم با هر برد من آنها چه کار میکنند؟ برزیلیها از پیروزی من خیلی خوشحال میشدند و با تشویق من ورزشگاه را روی سرشان میگذاشتند و مدام اسم مرا با لهجه برزیلی صدا میزدند. لحظات شگفت انگیزی بود و همین حالا با یادآوری آن اتفاقات مو به تنم سیخ میشود. اینجاست که آدم خدا را با همه وجودش حس میکند.
تو جدای از مدالهای طلا، اتفاق خوبی مثل پرچمداری کاروان را تجربه کردی، پرچمداری مسئولیت بود یا جذابیت؟
بیشتر جذابیت بود. برای من که همیشه رؤیای المپیک را داشتم فکر کنید یک دفعه هدیه این شکلی یعنی پرچمداری کاروان را هم گرفتم. این شانس را داشته باشی تا المپیک و پارالمپیک را تجربه کنی. چند نفر در دنیا چنین لحظهای را تجربه کردهاند؟ پرچمداری المپیک واقعاً اتفاق شگفتانگیزی بود و باعث افتخار. امروز وقتی میبینم تنها ورزشکار تاریخ ورزش ایران هستم که پرچمدار المپیک و پارالمپیک کشور بودم، خیلی خوشحالم از این اتفاق ویژه. اتفاقی که در دنیا هم بیسابقه است.
شما سال 93 هم در سازمان ملل سخنرانی کردی که بین 50 اتفاق مهم کمیته بینالمللی پارالمپیک قرار گرفت. چطور دعوت شدی و آنجا چه فضایی داشت؟
سازمان ملل مرا از طریق کنسولگری ایران برای سخنرانی در روز جهانی معلولین درباره شکست معلولیت دعوت کرد. اتفاق ویژهای بود. جلسه بعدی ما برنامهای بود که من قصه زندگیام را تعریف کردم. آنجا من درباره شکست معلولیت با ورزش صحبت کردم که زندگی من خیلی مورد توجه قرار گرفت. سال بعد هم حضورم در سازمان ملل جزو 50 اتفاق برتر کمیته بینالمللی پارالمپیک قرار گرفت. البته همان موقع من دیداری هم با بان کی مون دبیرکل سازمان ملل داشتم که با او درباره کمانداران کره جنوبی شوخی کردم. او گفت میدانی ما بهترین کمانداران دنیا را داریم و در مسابقه با آنها رقابت میکنی؟ من هم گفتم آنها برای مدال نقره تلاش میکنند. او از حرف من خیلی جا خورد، اما بعد گفت خیلی خوشحال شدم از حرفت.
این شجاعت تو را میرساند.
واقعیت را گفتم(با خنده). گفتن واقعیت با شجاعت.
همه جذابیت تیروکمان به خاطر رابین هود بودن است؟
(با خنده)رابین هود که همیشه جذاب است مخصوصاً وقتی تیر روی تیر میزنی و یک هدف را نشانه میگیری و خال هدف را میزنی، خیلی ویژه است.
کلاهی که موقع مسابقه روی سرت میگذاشتی یادآوری رابین هود بود؟
(با خنده) نه. کمانداران زیاد از آن کلاه استفاده میکنند به خاطر اینکه تا حدی جلوی نور آفتاب را میگیرد. البته کلاه کپ و نقابدار هم هست اما آنها جلوی زه کمان را میگیرد ولی آن کلاه سایهای میاندازد که تمرکز کماندار را روی هدف بیشتر میکند. ولی دفعه بعد خواستم کلاه بگیرم بیشتر به آن توجه میکنم و یک پر هم میگذارم روی آن تا کاملاً رابین هود شوم! اما تیروکمان رشتهای است که تمرکز خیلی در آن اهمیت دارد و هرچه جلوتر میروی بیشتر اتفاق میافتد و جذابیت بیشتری دارد.
برش
قصه دیدار مادر برزیلی با زهرا نعمتی در ریو
این اتفاق خیلی ماندگار بود. با اینکه زمان زیادی از آن میگذرد اما ما با هم دوست هستیم و بعد از سالها با هم رفاقت داریم. اسم دختر این خانم زهرا بود. نامگذاری اسم دخترش داستان جالبی دارد؛ او تعریف کرد خانمی نورانی را در خواب میبیند که از او میخواهد اسم دخترش را زهرا بگذارد، در حالی که نمیدانست زهرا چه کسی است و از کجا میآید؟ برایم تعریف کرد وقتی گفتم میخواهم اسم دخترم را زهرا بگذارم همه به من خندیدند. گفت این اسم را هیچ کجا نشنیده بودم تا اینکه اسم تو را در لیست ورزشکاران المپیک دیدم و مدام تکرار میکردند که زهرا نعمتی از ایران میآید که پرچمدار کاروان است و با وجود معلولیت در المپیک شرکت میکند. او وقتی دیده بود دختری همنام دخترش به برزیل میآید، پوسترهای مرا چاپ کرده و در زمان بازیهای المپیک میخواست مرا از نزدیک ببیند اما اجازه نداده بودند نزدیک شود و بعد از طریق سفارت اقدام کرد و با کمک سفارت و در پارالمپیک با همراهی یکی دو تا از دوستان همدیگررا دیدیم و با هم صحبت کردیم. با دخترش عکس گرفتیم و حتی پاسپورت دخترش را آورده بود تا ما باور کنیم.

