بررسیها از پایان جبههگیری و تلاش برای همزیستی صنایع غربی با شرق خبر میدهند
شرکتهای آلمانی به دنبال همکاری با چین!
گزارش تازه اتاق بازرگانی آلمان در چین تصویری روشن اما پیچیده از وضع شرکتهای آلمانی در بازار بزرگ و رقابتی چین ترسیم میکند: رقبای چینی دیگر صرفاً رقبای دستوپاگیر نیستند، بلکه رقیبانی هستند که با سرعت نوآوری و مقیاس محلی خود، جایگاه رهبری تکنولوژی را هدف گرفتهاند و همین واقعیت باعث شده شرکتهای آلمانی بهجای جبههگیری، به دنبال همزیستی استراتژیک و همکاری عمیقتر با آنها باشند. در نظرسنجی اخیر که از ۶۲۷ عضو اتاق بازرگانی آلمان در چین انجام شد، بیش از نصف شرکتها اعلام کردهاند قصد دارند شراکتهای محلی را تعمیق بخشند؛ جهشی ملموس نسبت به آمار ۲۰۲۱ که آن زمان تنها ۴۰ درصد پاسخدهندگان چنین نیتی داشتند. این تغییر رویکرد نشان میدهد که شرکتهای آلمانی دیگر نمیخواهند عقب بمانند؛ آنها میخواهند از نزدیکتر شدن به منابع نوآوری، تغییرات استراتژیک و سرعت اجرا در بازار چین بهره ببرند.
ابعاد این تغییر در نظر فعالان صنایع مختلف محسوس است، اما در صنعت خودرو – بویژه بخش وسایل نقلیه برقی – نمود آن روشنتر است. آلمانها حدود ششدرصد از شرکتهای چینی را هماکنون یا در آینده نزدیک بهعنوان پیشگامان نوآوری میشناسند و در میان خودروسازان، تقریباً یکچهارم شرکتهای آلمانی اذعان کردهاند که رقبای چینی همین امروز از آنها جلو افتادهاند. همکاریهایی که هماکنون پدیدار شدهاند؛ مانند اعلام برنامه فولکسواگن برای عرضه یک خودروی برقی مشترک با ایکسپنگ در ۲۰۲۶، گواهی بر این گرایش است: استفاده از فناوری محلی و همسویی با نیازهای بازار چین بهعنوان راهی برای بازپسگیری سهم بازار و زنده ماندن در محیطی که مصرفکننده و رقبا با سرعت تغییر میکنند.
با این حال، خوشبینیها هم با تردید همراه است. تنها ۱۹ درصد از شرکتها انتظار دارند صنعتشان در سالجاری وضعیت بهتری را تجربه کند؛ رقمی که اندکی از پایینترین رکوردهای قبلی بهتر شده اما نشان میدهد اکثریت یا نگران وخیمتر شدن اوضاعاند یا انتظار ثبات دارند. یکی از مهمترین نگرانیهای مطرحشده در نظرسنجی، رقابت قیمتی است که حتی از ضعف تقاضای داخلی نیز فراتر رفته است. جنگهای قیمتی بویژه در بازار وسایل نقلیه برقی و بخشهایی که بازیگران چینی با پشتوانه مقیاس تولید و حمایتهای دولتی فشار قیمت را بالا بردهاند، حس میشود؛ موضوعی که واکنشهایی از سوی ناظران اروپایی را نیز در پی داشته و بحث اعمال تعرفهها و کنترل بر یارانههای دولتی را برانگیخته است.
از سوی دیگر، سیاستهای داخلی چین نیز فضای رقابت را تحت تأثیر قرار میدهد. برنامههایی مانند «ساخت در چین ۲۰۲۵» که هدفش ارتقای صنعت به سطوح بالای پیشرفتهسازی است، همراه با گرایشهای مصرفی که برندهای داخلی را ترجیح میدهند، مجموعهای از فشارها را بر شرکتهای خارجی وارد میآورد. مقامات پکن اخیراً نیز سیاستهایی با عنوان «ضد درونگرایی» یا «anti-involution» را مطرح کردهاند که هدف آن کاهش رقابت مخرب قیمتگذاری اعلام شده؛ اما برای بسیاری از فعالان خارجی این کافی نیست مگر اینکه این سیاستها در عمل و تا سطح محلی اجرا شود تا فضا برای رقابت منصفانه فراهم شود.
در سطح سیاست خارجی و روابط دو کشور نیز نشانههایی از تنش و در عین حال تلاش برای گفتوگو دیده میشود. دولت آلمان تحت رهبری صدراعظم جدید مواضعی سختتر نسبت به تأمینکنندگان فناورانه چینی اتخاذ کرده است؛ از جمله تصمیمات محدودکننده نسبت به نقش شرکتهایی مانند هوآوی در زیرساختهای آینده مخابراتی آلمان و همچنین حمایت از پیشنهادهایی در اتحادیه اروپا برای افزایش تعرفه واردات فولاد از کشورهای خارجی از جمله چین. در برابر این مواضع سیاسی، دیدارهای سطح بالایی بین رهبران دو کشور انجام شده است و نخستوزیر چین و صدراعظم آلمان در حاشیه نشستهای بینالمللی دیداری داشتند که به گفته برخی، نشان از تمایل به حفظ کانالهای ارتباطی و تداوم دیپلماسی اقتصادی دارد. این تعادل میان فشارهای تجاری و تلاش برای همکاری دیپلماتیک، محیطی پیچیده ولی پویا برای شرکتها ایجاد کرده است.
برای شرکتهای آلمانی حاضر در چین، پیام واضح است: انزوا یا سکون بهمعنای از دست دادن فرصتهاست. ولی ورود به همکاریهای محلی نیز نیازمند توازن ظریفی بین بهرهبرداری از نوآوری محلی و محافظت از مزایای رقابتی خود است. این توازن در سطح راهبردی میتواند شامل اتحادهای فناورانه، سرمایهگذاری مشترک و سازوکارهایی برای حفظ مالکیت فکری و استانداردهای کیفیت باشد. در عین حال، لزوم پیگیری اجرای سیاستهای رقابتی منصفانه در سطح محلی و مرکزی چینی برای شرکتهای خارجی پافشاری بر قواعد بازی منصفانه را در دستور کار قرار میدهد.
در نهایت، گزارش اتاق بازرگانی آلمان در چین بیش از آنکه صرفاً یک چشمانداز اقتصادی ارائه دهد، هشداری عملیاتی و راهبردی است: بازار چین، با وسعت و سرعت تغییراتش، دیگر عرصهای نیست که بتوان با شیوههای گذشته در آن ماند. شرکتهایی که میخواهند حضور طولانیمدت و اثرگذار داشته باشند باید رابطه خود را با بازیگران محلی بازتعریف کنند، در عین حال از سیاستها و تحولات بینالمللی آگاه بمانند و برای رقابت در فضایی که قیمت، نوآوری و سیاست هر سه بازیگر مهمی محسوب میشوند، برنامههای منعطف و دقیق طراحی کنند. این توازن دشوار، اما ممکن است؛ همانطوری که برخی شرکتها اکنون نشان دادهاند، همکاری با رقیب سابق میتواند کلیدی باشد برای بقا و حتی پیشروی در یکی از سختترین اما تأثیرگذارترین بازارهای جهانی.

