بازگشت به خرد زیستی
کتاب پایداری ایرانی روایتی از پیشینه بومشناختی و نیاز امروز ایران به چندصدایی علمی است
انتشار کتاب «پایداری ایرانی؛ محیط زیست بهمثابه زندگی» تنها یک رویداد فرهنگی نیست؛ بیانیهای است در میانه روزگاری که طبیعت ایران آرامآرام خاموش میشود. علاوه بر بحرانهای پرهیاهویی چون فرونشستها و آتشسوزیهای جنگلها؛ گسترش سکوت در طبیعت نیز به زنگ خطری مهیب تبدیل شده است. چرا که این سکوت از مرگ تدریجی زندگی خبر میدهد. مانند پرندگانی که دیگر به تالابهای خشکیده بازنمیگردند و حشراتی که در چرخه زیستبوم ناپدید میشوند و زیستشناسان این پدیده را مرگ خاموش و فراگیر مینامند.
در چنین بستری، کتاب «پایداری ایرانی» با تدوین و سرپرستی محمد درویش معنای مهمی پیدا میکند؛ کتابی که صرفاً مجموعهای از جستارها نیست، بلکه روایتی است از ضرورت بازگشت به ریشههای فرهنگی ایران؛ ریشههایی که به باور نویسنده میتوانند چراغ راه آینده پایداری باشند. او با گردآوری مقالات صاحبنظرانی از ۱۷ حوزه تخصصی نشان میدهد بحران امروز دیگر در دایره علوم طبیعی خلاصه نمیشود؛ بلکه مسألهای تمدنی، اجتماعی و فرهنگی است. این کتاب با دو چشمانداز موازی حرکت میکند: از یکسو هشدار میدهد که مسیر گذشته قابل ادامه دادن نیست؛ از سوی دیگر امید میدهد که سنت ایرانی، با تجربههایی ریشهدار و کارآمد، هنوز میتواند راهی به سوی آینده بگشاید.
چندصدایی علمی
یکی از جنبههای مثبت این کتاب، تنوع صداهاست؛ یک اثر چندصدایی سنجیده که بهوضوح میکوشد تصویری جامع از بحرانها ارائه دهد. بر خلاف بسیاری از کتابهای زیستمحیطی که تنها به علوم طبیعی تکیه میکنند، درویش راهی متفاوت برگزیده است: ایجاد گفتوگویی میان علوم اجتماعی، اقتصاد سیاسی، بومشناسی، تجربههای میدانی و دانش تاریخی.
این کتاب دارای سه بخش: «چشمانداز»، «توسعه پایدار» و «تجربه زیسته» است. در کنار پیشگفتار که به قلم محمد درویش نوشته شده، چهرههایی نام آشنا چون کاوه فیضاللهی و نعمتالله فاضل بخش «چشمانداز» را نوشتهاند. بخش دوم؛ «توسعه پایدار» شامل 9 جستار در 336 صفحه توسط پژوهشگرانی چون محسن رنانی، حمید طراوتی، احمد آل یاسین، یوسف حجت، نغمه مبرقعی دینان، اسکندر زند، جهانفر دانشیان، حسین آخانی، فرشاد مؤمنی و رضا حقپرست نوشته شده است.
بخش سوم؛ «تجربه زیسته» پنجرهای تازه به روایتهای میدانی میگشاید؛ شامل پنج جستار به قلم اردشیر گراوند، افسانه احسانی، علی شادلو، آرش رحیمی و هایده شیرزادی.
در مجموع، درویش گفتوگویی میان ۱۷ حوزه تخصصی گردآوری کرده که بهجای ایجاد پراکندگی، تصویری منسجم از شرایط امروز ترسیم میکند. با این هدف که نشان دهد پایداری بدون پیوند میان حوزههای علمی، غیرممکن است. جامعهشناس باید درباره فرهنگ مصرف حرف بزند، اقتصاددان باید هزینههای توسعه ناپایدار را محاسبه کند، گیاهشناس باید فریاد خاموش جنگلها را گزارش بدهد و متخصص توسعه باید سیاستگذاریهای اشتباه را نقد کند. همین روحیه مشارکتی است که درویش آن را «بازگشت به خویشتن تاریخی» میداند: یک ایران همیار، متمدن با کاریزهای اصولی اجدادش و ایران با خردی جمعی.
هشدار سکوت طبیعت
درویش در بخش پیشگفتار مثالهایی عینی از تجربههای زیسته در مناطق مختلف کشورمان میآورد که در حفاظت از محیط زیست و جانداران سرآمد بودهاند. روایت او از دیزباد بالا آغاز میشود؛ روستایی با منشور اخلاقی چندصدساله برای احترام به طبیعت و جاندارانش. سپس به جنوب کشور میرسد؛ به گزیرِ بندر لنگه که هزار سال است مردمش سیلابها را با دانش بومی به عمق زمین هدایت کرده و نخلستانهایشان را آبیاری میکنند. روایت پاقلات فارس که پرنده بومی کمنزیل را احیا کرد، و الگن زاگرس که پناهگاهی برای سنجاب، هدهد و حتی پلنگ شده است.
سپس در بخش «چشمانداز»، کاوه فیضاللهی مفهومی را برجسته میکند که شاید ساده به نظر برسد، اما حامل پیام هولناک یک زیستبوم در حال فروپاشی است: «سکوت طبیعت». او یادآور میشود که صداهای طبیعت از چهچهه پرندگان تا وزش باد و صدای حشرات مانند ضربان قلب یک اکوسیستم هستند. وقتی این صداها خاموش میشوند، یعنی حیات در لایههای پنهان خود دچار اختلال شده است. ناپدید شدن حشرات، کاهش زمزمه آب، آرامشدن ناگهانی جنگلها؛ همه اینها مراحل اولیه مرگ یک سرزمیناند؛ مرگی بیصدا.
نعمتالله فاضلی نیز از زاویه فرهنگی به موضوع مینگرد و مشکل اصلی را نبود «سواد بومشناختی» میداند. جامعهای که خود را جدا از طبیعت میبیند، نمیتواند برای آن سیاستگذاری کند یا سبک زندگیاش را اصلاح کند. طبیعت در نظام تربیتی ما یا زیباسازی است یا منبع استثمار؛ اما هیچگاه بهعنوان بخشی از هویت و زندگی روزانه ما آموزش داده نشده است. به باور فاضلی، نظام آموزشی باید «یادگیری سبز» را جایگزین انتقال صِرف اطلاعات کند؛ یعنی آشتی دوباره انسان با محیط زیست از دل تجربههای روزمره.
آینهای از ریشههای بحران
بخش دوم کتاب، «توسعه پایدار» تصویری صریح و هراسآور از زیستبوم امروز ایران ترسیم میکند که با دو مقاله محسن رنانی و حمید طراوتی آغاز شده است. این فصل لایه به لایه نشانههای بحران و ریشههایش را آشکار میسازد؛ از فروریختن چهار ستون اصلی پایداری؛ آب، خاک، انرژی و هوا تا آشفتگی مدیریت سرزمین و فرسایش سرمایههای اجتماعی.
محسن رنانی با نگاهی به تاریخ اندیشه توسعه نشان میدهد چگونه بشر، از روزگار مالتوس تا عصر صنعتیشدن، میان رویای رشد بیپایان و محدودیت منابع گرفتار است. او تحلیل میکند جهان در نیمه دوم قرن بیستم دریافت توسعهای که بر بنیان مصرف بیمحابای منابع بنا شود، قطعاً به فروپاشی منتهی خواهد شد. در این چهارچوب، ایران به دنبال نگاهی مصرفمحور است؛ جایی که فشار بر منابع آبی، خاکی و زیستی طی دههها انباشته شده و امروز خود را در قالب فرونشست زمین، خشکی تالابها، بینظمی اقلیمی و آلودگی نشان میدهد.
در مقاله دوم، حمید طراوتی؛ پزشک و فعال محیط زیست، بحران کشور را با واژه پوپولیسم توصیف میکند. او معتقد است بسیاری از سیاستهای زیستمحیطی و جمعیتی کشور نه بر پایه علم، که بر اساس شعارهای کوتاهمدت و تصمیمات هیجانی اتخاذ شدهاند. طراوتی با بازخوانی مسیر جهانی شکلگیری مفهوم توسعه پایدار، توضیح میدهد چگونه دنیا دریافت رشد اقتصادی بدون توجه به ظرفیتهای طبیعی، خودکشی تمدنی است. اما ایران، به باور او، در موقعیتی پیچیدهتر ایستاده؛ درگیر بحرانی که نشانههای آن در مرگ تالابها، خشکیدن رودخانهها، تهیشدن مخازن آب زیرزمینی، تخریب جنگلها و فرونشست بیسابقه زمین نمایان است. او تأکید میکند مسأله امروز کشور، دیگر صرفاً «محیط زیست» نیست؛ مسأله «بقای سرزمین» است.
تهدید امنیت سرزمینی
حسین آخانی، گیاهشناس برجسته هم درباره وضعیت پوشش گیاهی ایران هشدار میدهد؛ از کاشت گونههای مهاجم با بودجه دولتی تا نبود درک بومشناختی در پروژههای توسعهای؛ او نشان میدهد خاموشی جامعه گیاهی نه فقط یک زیان محیطزیستی، که تهدیدی برای امنیت غذایی، سلامت اجتماعی و آینده جمعیتی ایران است. آخانی در بخش دوم کتاب ما را به سفری در تاریخ علم گیاهشناسی ایران میبرد؛ سفری که حاصل مشاهدات جغرافیدانان کهن تا پژوهشهای مدرن سده اخیر است. او در ابتدای بحث، با اشاره به آثار ماندگار میخائیل زهری، چهره نامآشنای مطالعات گیاهشناسی در جغرافیای خاورمیانه، یادآور میشود که «ایران کشور آستانههاست ساکنان ایران همیشه با سختی زیست مواجه بودند؛ چه آنانی که در مناطق خشک میزیستند و چه آنهایی که با زندگی عشایری همیشه مجبور بودند فاصله طولانی قشلاق به ییلاق را از صعبالعبورترین مسیرها بروند؛ مردمانی که همیشه شناخت گیاهان برای بقای زندگی آنها حیاتی و ضروری بود. مطالعات باستان گیاهشناسی در زاگرس نشان میدهد که برخی از گونههای مهم غلات مانند گندم دودانه از یازده هزار و هفتصد سال پیش در چغاگلان ایلام کشت میشده است.»
ردپای این آشنایی دیرینه با طبیعت را میتوان در یافتههای باستانگیاهشناسی زاگرس نیز دید؛ جایی که کشت گندم دودانه در چغاگلان ایلام قدمتی بیش از یازدههزار سال دارد و نشان میدهد ایرانیان از اولین مردمانی بودهاند که به کشت گیاهان روی آوردند. سپس آخانی تاریخ دانش مکتوب گیاهشناسی ایران را به سه دوره تقسیم میکند: دوران دانشمندان ایرانی طب سنتی، عصر حضور و پژوهش غربیها، و دوره معاصر که ایرانیان با روشهای علمی غربی به تحقیق پرداختند. در پایان، آخانی تصویری دقیق از تنوع گیاهی ایران ارائه میدهد. این فصل در مجموع مخاطب را با تاریخی پرفراز و نشیب روبهرو میکند؛ تاریخی که نشان میدهد چگونه دانش گیاهشناسی در ایران، میان افتخارهای کهن و آسیبهای معاصر، هنوز میتواند راهنمایی برای فهم پایداری و آینده سرزمین باشد.
روایتهایی زنده از پایداری ایرانی
«تجربه زیسته» یکی از جذابترین بخشهای کتاب است که نشان میدهد پایداری در ایران مفهومی وارداتی یا انتزاعی ندارد، بلکه شیوهای از زیستن است که قرنها آن را زندگی کردهایم. افسانه احسانی در روایت خود از باغستان قزوین، این زیستسازه هزارساله را نه صرفاً باغ یا سامانه آبی، بلکه نوعی فرهنگ زیستن معرفی میکند؛ فرهنگی که با کمترین فناوری، بیشترین هماهنگی با اقلیم را پدید آورده است. این روایتها تأکید میکنند ایرانیان، برخلاف تصورهای رایج، در سختترین شرایط قادرند بهترین نمونههای همیاری و همزیستی با طبیعت را خلق کنند.
پایداری ایرانی
محیط زیست بهمثابه زندگی
گردآورنده: محمد درویش
انتشارات: همرخ
تعداد صفحات: 560 صفحه
قیمت: 1100000 تومان

