یهودی مطرود

هانا آرنت در کتاب آیشمن در اورشلیم شرحی مستند از تضاد بین وظیفه اداری و مسئولیت اخلاقی ارائه می‌دهد

مریم شهبازی
گروه کتاب

وقتی هانا آرنت در بهار ۱۹۶۱ برای پوشش محاکمه آدولف آیشمن به اورشلیم رفت، کسی تصور نمی‌کرد گزارش او که بعدها با عنوان «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر/ Eichmann in Jerusalem: A Report on the Banality of Evil» منتشر شد، بتواند چهره پژوهش‌های مربوط به جنایت نازی و مفهوم مسئولیت را اینچنین دگرگون کند. آرنت از لحظه ورود به سالن محاکمه، نه با چهره یک هیولا، بلکه با کارمندی اتوکشیده و کم‌رمق روبه‌رو شد که تنها در چهارچوب قواعد و زبان اداری می‌توانست خود را تعریف کند. این مشاهده آغازگر روایتی می‌شود که افزون بر مسیر منتهی به «راه‌حل نهایی»، منطق درونی دستگاه بوروکراتیک رایش‌سوم، حکومتی توتالیتر را از منظر متهمی که خود را مأمور قانون می‌دانست، دنبال می‌کند. گزارش جنجالی آرنت از محاکمه آیشمن برای اولین بار در سال 1963 در قالب سلسله مقاله‌هایی در نشریه آمریکایی نیویورکر و بعدتر هم کتاب منتشر شد. اما ترجمه فارسی این کتاب سال 1399 از سوی نشر برج، با وقفه‌ای شصت ساله با ترجمه زهرا شمس و با عنوان «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر» در اختیار مخاطبان قرار گرفت. 
ایستاده در برابر  هجمه‌ها
آموس ایلون، نویسنده و روزنامه‌نگار در پیشگفتار کتاب، شرحی از واکنش‌های تند و گزنده جهانی به انتشار «آیشمن در اورشلیم» آورده است؛ واکنش‌هایی که چیزی کمتر از تکفیر نبودند. ایلون توضیح می‌دهد چگونه آرنت، روشنفکر یهودی آلمانی، بلافاصله پس از انتشار کتابش به خصوص از سوی هسته ذی‌نفوذ یهودیان در آمریکا به خیانت، بی‌رحمی و حتی دشمنی با قوم خود متهم شد. منتقدان کاری با استدلال آرنت نداشتند، بلکه با برچسب‌گذاری‌های احساسی و سیاسی به او حمله کردند، به نظرشان آرنت خط قرمزی را شکسته بود که نباید نزدیکش می‌شد. خشم مخالفان از آن بود که آرنت از روایت غالب فاصله گرفت و از واژه‌ها و تصاویری استفاده کرد که برای بسیاری غیرقابل‌قبول بودند. اما در اروپا، سقوط توتالیتاریسم کمونیستی در تجدید علاقه‌ به کتاب آرنت سهیم بود. این پیشگفتار خواننده را آماده می‌کند تا بداند کتابی که در دست دارد، فقط گزارش یک دادگاه نیست؛ حاصل ایستادگی یک نویسنده در برابر موجی از داوری‌های سیاسی و اخلاقی است.
فصل اول کتاب با روایت ورود آرنت به دادگاه و توصیف فضای «سرای عدالت» آغاز می‌شود؛ او صحنه حضور آدولف آیشمن را در قفس شیشه‌ای این‌گونه توصیف کرده: «متوسط القامه است و قلمی و میانسال؛ موهای جلوی سرش ریخته، دندان‌هایش بدقواره و چشمانش نزدیک‌بین‌اند و در طول محاکمه گردن نحیفش را مدام به سمت جایگاه قضات دراز می‌کند (حتی یک‌بار هم رو به سوی حضار نمی‌چرخاند) و به‌رغم تیک عصبی‌ای که دهانش باید مدت‌ها پیش از آغاز این محاکمه دچار آن شده باشد، از سر استیصال اما اغلب با موفقیت بر خود مسلط است.» آنچه آرنت را حیرت‌زده کرد نه وضعیت نمایشی دادگاه، بلکه خود آیشمن بود؛ رفتار کنترل‌شده، چهره بی‌هیجان و گفتاری اغلب تهی از خشم یا دشمنی.
 
مواجهه دوگانه در محاکمه آیشمن
آرنت از گفت‌وگوهای قضات و شیوه اداره جلسات چنین برداشت می‌کند که تلاش اصلی‌شان تمرکز بر نقش شخصی آیشمن است، نه تبدیل محاکمه به نماینده رنج یک ملت. اما در پس این تلاش حقوقی، واقعیتی دیگر هم وجود داشت: دادستانی، بویژه گیدئون هاوزنر، می‌خواست روایت تاریخی جامع‌تری ارائه دهد؛ روایتی که از وین ۱۹۳۸ (ماجرای مهاجرت‌ اجباری یهودیان) تا گتوهای شرق و اردوگاه‌های مرگ امتداد یابد. آرنت با دقت این دوگانه را ثبت می‌کند: دادگاه در پی تعیین مسئولیت فردی است، و دستگاه دادستانی در پی بازگویی سرگذشت یک ملت. در فصل «متهم»، نگاه آرنت به شخصیت آیشمن دقیق‌تر می‌شود. او در همان روزهای اول دریافت؛ آیشمن نه یک نظریه‌پرداز نازی است و نه فردی با انگیزه‌های عمیق ایدئولوژیک، بلکه ویژگی اصلی‌اش ناتوانی در فکر کردن در مواجهه با دستورات است. آیشمن، آن‌طور که در صفحات مختلف کتاب آمده، حتی جملاتش را در چهارچوب قالب‌های رسمی و اداری می‌ساخت و در بسیاری از مواقع به‌جای پاسخ دادن، ضوابط سازمانی را بازگو می‌کرد. این همان نقطه‌ای است که «ابتذال شر» از آن برمی‌خیزد: شر در این کتاب، ضرورتاً برخاسته از کینه و خشونت نیست؛ بلکه با اطاعت و تن‌دادن به فرآیندهای بوروکراسی آغاز می‌شود. و این همان بخشی از دلیلی ا‌ست که در نتیجه‌اش به یهودی‌ستیزی متهم شد.
فصل سوم «متخصص در باب مسأله یهود»، جنبه دیگری از تفکر آیشمن را روشن می‌کند: او در سازمان اس‌اس به‌سرعت تبدیل به کارشناس امور یهود شد، نه از سر دلبستگی عقیدتی، بلکه به دلیل توانایی‌اش در اداره امور و شناخت شبکه‌های اجتماعی یهودیان اروپا. آرنت با استفاده از اسناد دادگاه نشان می‌دهد همین تخصص اداری باعث شد آیشمن در سال‌های بعد به یکی از عناصر کلیدی در هماهنگ‌سازی روند اخراج، انتقال و انهدام بدل شود. آیشمن بنابر همین تخصص، مسئولیت اداره امور مربوط به یهودیان را در اداره اصلی امنیت رایش به عهده گرفت.
 
از تصمیم‌های اداری تا راه‌حل نهایی
آرنت از فصل چهارم تا دوازدهم، مسیر منتهی به «راه‌حل نهایی» (برنامه آلمان نازی برای کشتارجمعی یهودیان) را با جزئیات اداری، جغرافیایی و انسانی دنبال می‌کند. نویسنده در فصل‌های «اولین راه‌حل: اخراج»، «راه حل دوم: تجمیع»، «راه حل نهایی: کشتار»، «کنفرانس وانزه، یا پونتیوس پیلاطس» و فصل‌هایی با عناوین«اخراج از رایش-آلمان، اتریش و ممالک تحت‌الحمایه»، «اخراج از اروپای غربی؛ فرانسه، بلژیک، هلند، دانمارک، ایتالیا»، «اخراج از بالکان- یوگسلاوی، بلغارستان، یونان، رومانی» و«اخراج‌ها از اروپای مرکزی؛ مجارستان و اسلواکی» به شرح روندی می‌پردازد که به «راه‌حل نهایی» می‌رسد. آرنت در این فصل‌ها توضیح می‌دهد آیشمن اول در نقش هماهنگ‌کننده خروج اجباری یهودیان از اتریش ظاهر شد. او در وین، با شبکه شوراهای یهودی کار می‌کرد و همین همکاری اجباری بود که بعدها به موضوع بحث‌های اخلاقی گسترده تبدیل شد. آرنت در ارزیابی نقش شوراها، معتقد است اگر این شوراها نبودند، میزان آشوب و بی‌نظمی بیشتر می‌شد، اما در عین حال یادآوری می‌کند همین همکاری به تسهیل‌گری در کار دستگاه نازی کمک کرد.
او از خلال شهادت‌ها نشان می‌دهد آیشمن چگونه با هماهنگی راه‌آهن، فرمانداری‌ها و ارتش، نظام انتقال یهودیان را سازمان داد. هیچ‌یک از اینها تصمیم‌هایی شخصی نبود، اما هر یک با امضای اداری او انجام می‌شد. در ادامه آرنت از محدوده اداری خارج می‌شود و به میدان مرگ و اردوگاه‌های مخوف نازی‌ها می‌رسد اما حتی اینجا هم نگاهی صرفاً مستند دارد. او نشان می‌دهد کشتار یهودیان در شرق اروپا، از اعدام‌های میدانی تا کوره‌های مرگ در امتداد همان ساختار اداری‌ای قرار داشت که آیشمن بخش مقدماتی‌اش را مدیریت می‌کرد. شرح ماوقعی که در «کنفرانس وانزه» می‌گذرد خواننده را از روند‌ هماهنگی برای اجرایی کردن برنامه‌‌شان برای کشتار یهودیان آگاه می‌سازد. با آنکه از آیشمن به عنوان مغز متفکر این کنفرانس برای تحقق برنامه«راه حل نهایی» یاد می‌کنند اما آرنت تأکید می‌کند او فقط دبیر این جلسه بود و نه تصمیم‌گیرنده. با این‌حال نقش او در آماده‌سازی اسناد، ارسال گزارش‌ها و تبدیل تصمیمات به دستورالعمل اجرایی، آیشمن را به یکی از مهم‌ترین عوامل اجرایی تبدیل کرد.
«وقتی نازی‌ها از شرق حرف می‌زدند، منظورشان منطقه عظیمی بود که لهستان، کشورهای حوزه دریای بالتیک {لیتوانی، لتونی و استونی} و مناطق اشغال روسیه را دربرمی‌گرفت.» و شرق صحنه اصلی مصایبی بود که نازی‌ها سبب شدند؛ پایانه مخوف تمام اخراج‌ها، جایی که تقریباً فرار از آن ممکن نبود. فصل سیزدهم، «مراکز کشتار در شرق» درباره همین منطقه و یکی از دردناک‌ترین فصل‌های کتاب است. آرنت در اینجا نشان می‌دهد چگونه عملیات در لهستان و مناطق اشغالی شوروی، از همان ابتدا با هدف نابودی کامل جمعیت اجرا شد؛ در شرق، از همان روز اول اشغال، ساختارهای نظامی و امنیتی به‌گونه‌ای طراحی شدند که کشتار صنعتی را امکان‌پذیر می‌کردند.
آیشمن اگرچه در این مناطق حضور عملی نداشت، اما از طریق گزارش‌های مکتوب، جلسات هماهنگی و صدور مجوزهای انتقال، در ساماندهی این روند سهم داشت. آیشمن هیچ‌گاه درباره محتوای گزارش‌ها سؤال نکرد؛ او فقط از این می‌پرسید که «آیا انتقال انجام شد؟» یا «ظرفیت قطارها چقدر است؟» و همین بی‌تفاوتی او را در مرکز جنایت‌ها قرار می‌داد. با وجود این برخی منتقدان معتقدند آرنت با تمرکز بر جنبه‌هایی اداری، بر شدت خشونت و جنایاتی که سبب شده، سرپوش می‌گذارد. هرچند او تأکید می‌کند که از این نوع روایت هدف دیگری را دنبال می‌کرده است؛ نشان دادن فاصله میان ابتذال ظاهری رفتار آیشمن و عظمت جنایتی است که ساختار حکومتی توتالیتر سبب وقوع آن شد.
 
دادگاه، حکم و مسأله مسئولیت
در فصل چهاردهم با عنوان «شواهد و شهود»، آرنت روایت می‌کند که شهادت‌ها چگونه میان روایت‌های شخصی و روایت حقوقی فاصله ایجاد می‌کرد. برخی از شاهدان، بویژه بازماندگان گتوها و اردوگاه‌ها می‌خواستند داستان خود را بگویند و این حق آنها بود، اما قاضیان بارها تأکید می‌کردند باید بر نقش آیشمن تمرکز کرد، نه بر تاریخ کلی رنج‌ها. آرنت این تعارض را با لحنی بی‌طرفانه ثبت می‌کند. عجیب آنکه «بخش اعظم شهود، پنجاه‌وسه نفر، اهل لهستان و لیتوانی بودند که صلاحیت و اختیارات آیشمن در این دو کشور تقریباً صفر بود.» البته از مناطقی همچون گتوی سالخوردگان در قلمرو رایش نیز افرادی حاضر شده بودند که آیشمن در آنها قدرت چشمگیری داشته است.
در فصل پانزدهم «حکم دادگاه، تجدید نظرخواهی و اعدام»، آرنت به جمع‌بندی پرونده و همچنین شرحی از آخرین ماه‌های جنگ می‌پردازد که آیشمن هیچ کاری برای انجام دادن نداشته است و همچنین آخرین سال‌ها و روزهای زندگی‌اش. با آنکه آرنت منکر جنایات آیشمن نمی‌شود اما از او با عناوینی چون شیطان سادیستی و هیولا یاد نمی‌کند. درنهایت دادگاه، حکم به اعدام او می‌دهد، بر این اساس که اطاعت از قانون نازی نه عذر است و نه تخفیف‌دهنده مسئولیت. آیشمن، برخلاف ادعاهایش، فعالانه در مسیر پیشبرد عملیات مشارکت کرده بود. او که معتقد بود «به معنایی که در کیفرخواست آمده، گناهکار نیستم.» درنهایت با آرامش مرگ را پذیرفت و بدون آنکه بگذارد چشمانش را بپوشانند پای چوبه‌دار رفت. در آخر شاید بتوان اینطور تلقی کرد که آرنت با نوشتن این کتاب کوشیده نشان بدهد چگونه یک فرد عادی با اطاعت کورکورانه می‌تواند در مرکز جنایتی قرار گیرد که جان میلیون‌ها انسان را از میان ببرد و این همان ابتذال شر است؛ چیزی که آرنت بارها به وقوعش هشدار داده است.

 

آیشمن در اورشلیم

گزارشی در باب ابتذال شر

 نویسنده: هانا آرنت
 مترجم: زهرا شمس
 انتشارات: نشر برج
 تعداد صفحات: ۳۷۶ صفحه
 قیمت: ۴۵۰۰۰۰ تومان

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و دو
 - شماره هشت هزار و نهصد و دو - ۱۳ آذر ۱۴۰۴