بخش دوم: آغاز دوران تحول

قرن هجدهم، برای امپراطوری عظیم عثمانی، قرنی بود پر از نشانه‌های افول. این امپراطوری که روزگاری از وین تا بغداد گسترده بود، به تدریج درگیر بحران‌های درونی و فشارهای بیرونی شد؛ بحرانی که از دل ساختار قدرت مرکزی سر برآورد و تا دورترین مرزها پژواک یافت. مهم‌ترین نشانه این انحطاط، تمرکززدایی قدرت بود. زمانی سلطان فرمانروای بلامنازع جهان اسلام به شمار می‌رفت، اما در این قرن، قدرت از کاخ توپ‌قاپی به دست مقامات محلی، دیوان‌سالاران و حتی نظامیان سرکش افتاد. هر یک برای خود جزیره‌ای از نفوذ ساختند و در برابر هر تلاشی برای احیای اقتدار سلطان، سد شدند.
در میان این گروه‌ها، ینی‌چری‌ها جایگاه ویژه‌ای داشتند؛ نیرویی که زمانی ستون فقرات نظامی عثمانی بود و با انضباط آهنینش مرزهای امپراطوری را گسترش داده بود. اما همان ارتش منظم و ترسناک، در قرن هجدهم به دشمن درونی دولت بدل شد. ینی‌چری‌ها دیگر سربازان وفادار نبودند؛ در بازارها تجارت می‌کردند، ازدواج می‌کردند، فرزندانشان را نیز به صفوف خود می‌آوردند و از حضور در میدان جنگ طفره می‌رفتند. هرگاه سلطان یا صدر اعظم کوشید اصلاحی در نظام ارتش یا حقوق آنان ایجاد کند، خیابان‌های استانبول صحنه شورش و آشوب شد. فساد، از حوزه نظامی به دیوان‌سالاری نیز سرایت کرد. دیوانی که روزگاری بر پایه شایستگی می‌چرخید، حالا گرفتار خویشاوندسالاری و خرید و فروش مناصب شده بود. پست‌های حکومتی با رشوه و رابطه توزیع می‌شد و مقامات بیش از آن‌که دغدغه خدمت داشته باشند، به فکر افزایش ثروت و نفوذ شخصی بودند. در گوشه‌وکنار قلمرو عثمانی نیز اربابان محلی، که به آنان دِرِبی‌ها و اعیان می‌گفتند، روزبه‌روز خودمختارتر شدند. در آناتولی، بالکان و حتی سرزمین‌های عربی، هر یک از این حاکمان کوچک، قلمروی نیمه‌مستقل برای خود ساخته بودند. آنها نه قصد شورش علیه سلطان داشتند و نه در فکر جدایی رسمی؛ تنها می‌خواستند دست دولت از خزانه محلی‌شان کوتاه بماند. تنها زمانی که منافعشان اقتضا می‌کرد، نیروهایشان را برای جنگ‌های سلطان بسیج می‌کردند. به‌تدریج، این شبکه قدرت‌های محلی، دولت مرکزی را در بند گرفت. سلطان دیگر نه ارتش منسجمی داشت و نه دیوانی کارآمد. هر گروه منافع خود را بر منافع امپراطوری ترجیح می‌داد. در همین زمان، فشارهای بیرونی از سوی اروپا روزبه‌روز بیشتر شد. روسیه و اتریش از شمال و غرب پیش می‌آمدند و ناوگان‌های اروپایی در مدیترانه، تجارت عثمانی را تهدید می‌کردند. اما در حالی‌که دشمنان در حال پیشروی بودند، در خود استانبول هیچ اجماعی برای اصلاح وجود نداشت. ینی‌چری‌ها امتیازات خود را رها نمی‌کردند، دِرِبی‌ها حاضر نبودند مالیات بدهند و دیوانیان از منافع شخصی کوتاه نمی‌آمدند. نتیجه روشن بود: شکست‌های پیاپی در میدان نبرد، از دست رفتن سرزمین‌ها و کاهش درآمد دولت. هر تکه‌ای از خاک که به روس‌ها یا اتریشی‌ها واگذار می‌شد، نه‌تنها مرزی از نقشه عثمانی پاک می‌شد، بلکه بخشی از بنیان اقتصادی امپراطوری نیز فرو می‌ریخت. قرن هجدهم برای عثمانی‌ها، قرن جنگی خاموش بود؛ جنگی نه با دشمن خارجی، بلکه با خودشان.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هشتصد و نود و هفت
 - شماره هشت هزار و هشتصد و نود و هفت - ۰۸ آذر ۱۴۰۴