یک کیانوش عیاری سرزنده، با اعتماد به نفسِ زیاد، سال ۱۳۶۵ بعد از موفقیت «تنوره دیو» تصمیم گرفته به مضمون و موضوع فکر نکند، یک فیلم ماجرایی بسازد در فضایی تازه با شخصیتهای غیر قراردادی و فرمی تازه؛ فرمی تازه در انتخاب زاویهها، در اندازهها و تعداد نما، در مکانهای متفاوت و بِکر و طراحی متفاوت در طراحیهای فضاهای داخلی که درک آن در آغاز نیمه دوم دهه ۶۰، زمانه تحولات فکری روشنفکری در عبور از تفکرات گذشته سخت بوده است. «شبح کژدم» یک پیشنهاد تازه برای سینماست و جلوتر از زمان ساختش، فیلمی که هنوز هم سرزنده و سرپاست و دیدنی؛ فیلمی بدون موزیک متن با صدابرداری سرصحنه و بازیهای خیلی خوب. یک جهانگیر الماسی عالی، یک قهرمان خاکستری بینظیر با جاه طلبیها و بلندپروازیهای خودِ عیاری. یک حسن رضایی تازه آمده از سینمای قبل به سینمای دهه ۶۰ که باید تواناییهایش را نشان دهد که نشان میدهد و ناصر آقایی و منیژه آقایی که هر دو خوبند. آدمهای نقشهای فرعی هم خوبند و یک کیانوش عیاری عالی عالی.
از نوشتار فریدون جیرانی برای نمایش «شبح کژدم» به نقل از ایسنا