چه چیزی در دیدگاه مرکانتیلیست‌ها درست بود؟

دنی رودریک-   در سال‌های اخیر یکی از پرسش‌های کلیدی مطالعات توسعه و سیاست اقتصادی این بوده که آیا بازگشت بخشی از «اندیشه مرکانتیلیستی» — یعنی تأکید شدید بر تولید، ظرفیت‌سازی صنعتی و نقش فعال دولت — می‌تواند پاسخ به بن‌بست‌های رشد و نابرابری در جهان معاصر باشد. 
دنی رودریک در مقاله‌ تازه‌اش نشان می‌دهد که نقد کلیشه‌ای مرکانتیلیسم به‌عنوان صرفاً «حریصانه و محافظه‌کارانه» درست نیست: بسیاری از بینش‌های مرکانتیلیستی درباره اولویت دادن به عرضه، ایجاد توان تولیدی و سیاست صنعتی هدفمند هنوز برای سیاست‌گذارانی که می‌خواهند رشدِ مولد و اشتغال‌آفرین را دنبال کنند، کاربرد دارد.
مرکانتیلیسم برخلاف لیبرالیسم کلاسیک، تولید را در مرکز تحلیل قرار می‌دهد — به این معنا که توسعه و رفاه بلندمدت بیشتر به توانِ یک اقتصاد در تولید کالاها و خدمات باارزش افزوده بستگی دارد تا صرفاً دسترسی مصرف‌کنندگان به کالاهای ارزان‌تر از طریق واردات. این «تمرکز بر عرضه» در شرایطی که بازارها قادر به ایجاد هماهنگی‌های لازم برای خصوصی‌سازی نوآوری‌ها و سرمایه‌گذاری‌های پرریسک نیستند، ارزش‌مند است و به سیاست‌گذار اجازه می‌دهد تا ظرفیت تولیدی و مهارت‌های فناورانه داخلی را هدفمندانه تقویت کند.
چندین درس مرکانتیلیسم برای طراحی سیاست صنعتی امروزین مهم‌اند. اول اینکه حمایت از صنایع نوپا باید به‌صورت موقت، مشروط و مرتبط با برنامه‌های یادگیری و ارتقای فناوری انجام شود — نه حمایت بی‌قید که به رانت‌جویی می‌انجامد. دوم، دولت‌ها باید در موارد مشخصِ «شکست بازار» یا وقتی فناوری‌های کلیدی پیامدهای گسترده دارند، وارد بازی شوند و سرمایه‌گذاری‌های جسورانه‌ انجام دهند. سوم، سیاست‌ها باید روی توسعه ظرفیت‌های مولد و زنجیره‌های ارزش بومی متمرکز باشند، نه صرفاً کسب تراز تجاری مثبت. این پیام‌ها در چهارچوب کلی دعوای نظری بین لیبرالیسم و مرکانتیلیسم، حکمِ بازگشتی عقلانی به نقش دولت در تولید را دارند.
از منظر تجربی و تاریخی، رودریک اشاره می‌کند که نمونه‌های موفق صنعتی‌سازی و جهش‌های فناوری در قرن بیستم و بیست‌ویکم اغلب با نوعی «مرکانتیلیسم مدرن» همراه بوده‌اند — یعنی ترکیب حمایت دولتی هدفمند، سیاست‌های صنعتی و تشویق صادرات فناورانه. 
چین، کره جنوبی و ژاپن مثال‌هایی هستند که نشان می‌دهند ترکیب حمایت دولتی و فشار رقابتی بین کسب‌وکارها می‌تواند به ارتقای توان رقابتی منجر شود؛ اما موفقیت منوط به طراحی نهادها و مکانیسم‌های یادگیری و پاسخگویی است. 
رودریک هشدار می‌دهد که تقلید سطحی از ابزارها بدون توجه به سازوکارهای حاکمیتی و ظرفیت یادگیری به شکست و هزینه‌ سنگین برای مصرف‌کننده و مالیه عمومی خواهد انجامید.
سیاست‌های صنعتی می‌توانند منجر به حمایت‌های دائمی، رانت‌جویی، توزیع ناعادلانه منابع و خفه شدن رقابت شوند. به همین دلیل باید بر لزوم «قلمرو محدود و هوشمندانه» برای دخالت دولتی پافشاری کرد: مداخلات باید شفاف، آزمون‌پذیر، موقت و همراه با معیارهای خروج و ارزیابی عملکرد باشند تا از تبدیل شدن سیاست صنعتی به ابزاری سیاسی برای توزیع رانت جلوگیری شود. به طور خلاصه، مرکانتیلیسمِ مؤثر به اندازه ابزارهای اقتصادی نیازمند «حکمرانی» مؤثر و کارآمد است.
پیام سیاستی روشن است و برای دولت‌هایی که با معضل فقدان رشد مولد و خلق اشتغال روبه‌رو هستند کاربرد دارد: به‌جای تبعیت مطلق از نسخه لیبرال باز کردن بازارها، باید ترکیبی از سیاست‌ها را در نظر گرفت که ظرفیت‌های تولیدی را هدف قرار دهد؛ اما در عین حال باید از مکانیسم‌های نظارتی و مشوق‌های هماهنگ‌شده برای جلوگیری از فساد و ناکارآمدی بهره گرفت. رودریک پیشنهاد می‌کند که سیاست‌گذاری صنعتی معاصر باید بر یادگیری سازمانی، اتصال به بازارهای بین‌المللی و توسعه مهارت‌ها تأکید کند، و نه صرفاً بر جست‌وجوی کسری تجاری مثبت یا نرخ ارز رقابتی.
در خاتمه، نه بازگشت کامل به مرکانتیلیسم قرن هفدهم مطلوب است و نه تن‌در‌دادن بی‌قید به لیبرالیسم بازار. به‌جای آن، از یک «رویکرد عمل‌گرایانه» می‌توان دفاع کرد که از ابزارهای مرکانتیلیستی (حمایت هدفمند، سیاست صنعتی، تمرکز بر تولید) استفاده می‌کند اما این ابزارها را با قواعد و نهادهای مؤثر پاسخگویی و سازوکارهای خروج و یادگیری ترکیب می‌کند. برای کشورهایی که دنبال جهش صنعتی و اشتغالزا هستند، پیام روشن است: تولید مهم‌تر از همیشه است  اما نحوه حمایت از تولید تعیین‌کننده سرنوشت موفقیت یا شکست سیاست خواهد بود.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هشتصد و هفتاد و هشت
 - شماره هشت هزار و هشتصد و هفتاد و هشت - ۱۴ آبان ۱۴۰۴