روایت به مثابه‌ درنگ

درباره­ جهان ادبی ریچارد براتیگان

علیرضا پیروزان
نویسنده و منتقد ادبی

جهان ادبی ریچارد براتیگان (1935-1984) در میانه دو گفتمان متناقض شکل گرفته است: از یک سو، گفتمان ضد‌ساختار و رویایی نسل بیت که در پی رهایی از سلطه عقلانیت ابزاری، سرمایه‌داری، و نهادهای خانوادگی و اجتماعی بود؛ و از سوی دیگر، میراث مدرنیته‌ آمریکایی که هنوز در ناخودآگاه متن‌های او، با اصراری پنهان، به بازتولید نظم، معنا و روایت گرایش دارد. در نتیجه، آثار براتیگان عرصه‌ای میان‌گذر از شورش فرهنگی و مالیخولیای مدرن‌اند؛ جایی که طنز، سادگی و خیال‌پردازی کودکانه، به‌جای «بیانیه سیاسی»، به صورت فرمی از مقاومت زیبایی­‌شناسانه درمی‌آیند. براتیگان نه صرفاً نویسنده‌ای از نسل بیت، بلکه چهره‌ای میان‌نسلی است که از آرمان جمعی به تنهایی فردی گذر می‌کند. او صدای نسلی است که فهمیده آزادی بیرونی، بدون آشتی درونی، به بی‌معنایی می‌انجامد.
براتیگان در شعر و داستان، حاشیه را به مرکز می‌آورد: اشیاء را به سخن و انسان را به سکوت وامی‌دارد. او در برابر نهادهای معنا و اقتدار، جهان را از نو می‌نویسد؛ جهانی که در آن می‌توان میان شعر و نثر، واقعیت و رؤیا، عشق و فقدان، بی‌هیچ مرز و تمایزی زیست. ارزش کار او در همین جابه‌جایی‌هاست: او نه منادی رهایی است و نه واعظ شکست، بلکه هنرمندی است که می‌آموزد چگونه می‌­شود با شکست هم زندگی کرد، و چگونه از دل خاموشی، زبان دیگری ساخت؛ زبانی که در برابر خشونت معنا، به نرمی مقاومت می‌کند.
 
سیاست خیال
در منظومه فرهنگی دهه‌ 1960 آمریکا، که در آن شعر جک کرواک و آلن گینزبرگ بسان آوای اعتراض جمعی نسل بیت طنین می‌انداخت، براتیگان با زبانی به‌ظاهر ملایم و بی‌خطر، سیاستی از «خیال» را پیش می‌برد. او نه در خیابان و نه در بیانیه‌های ایدئولوژیک، بلکه در خلوت متون خود، نوعی آنارشیسم نرم را سامان می‌دهد. در رمان‌هایی چون «صید قزل‌آلا در آمریکا/ Trout Fishing in America» (۱۹۶۷) و «در قند هندوانه/ In Watermelon Sugar» (۱۹۶۸)، جهان به گونه‌ای روایت می‌شود که مرز واقعیت و رؤیا، نظم اجتماعی و طبیعت، انسان و حیوان، راوی و موضوع، در هم می‌ریزد.
این به‌هم‌ریختگی، نه نشانه بی‌نظمی، بلکه کنش فرهنگی بازپس‌گیری حق روایت از نهادهای مسلط دانایی است. براتیگان با زبان کودکانه و استعاره‌های گاه بی‌معنا، نوعی «دانایی از پایین» را در برابر نظام عقلانی و پدرسالار مدرن قرار می‌دهد. اگر مدرنیته‌ آمریکایی بر پایه روایت‌های بزرگ از پیشرفت و عقلانیت بنا شده بود، آثار براتیگان این روایت را از درون به سخره می‌گیرند. در «در قند هندوانه»، جامعه‌ای خیالی تصویر می‌شود که در آن همه چیز از شیره­ قند استخراج‌شده از هندوانه یا از چوب کاج ساخته شده است. این تصویر به‌ظاهر سورئال، در واقع نقدی فرهنگی بر مصرف‌گرایی و شیرینی دروغین آرمانشهرهای آمریکایی دهه 1960 است: جهانی که از فراوانی و لذت سخن می‌گوید، اما از درون پوسیده و مصنوعی است. در این معنا، براتیگان با خلق زبان و جهانی از جنس بازی و خیال، علیه بازنمایی رسمی خوشبختی مقاومت می‌کند.
 
طنزی ملایم اما ضد‌اقتدار
در آثار براتیگان، طنز نه فقط ابزار خنده، بلکه ساز و کار رهایی است. او با طنزی ملایم، جهان را از فرط جدّیت نجات می‌دهد. شخصیت‌هایش معمولاً مردان و زنان ساده، تنها و منزوی‌اند که در میان اشیای روزمره به دنبال معنا می‌گردند. این جهان در ظاهر «بی‌داستان» است؛ اما همین بی‌داستانی، شکل تازه‌ای از روایت را پدید می‌آورد: روایت به مثابه‌ درنگ، مکث و تأمل در بیهودگی.
مقاومت، همیشه به شکل شورش علنی ظاهر نمی‌شود؛ گاه در قالب نافرمانی‌های کوچک و در سکوت و بی‌نظمی نیز حضور دارد. در شعرهای براتیگان، این نافرمانی در ساده‌سازی زبان و فاصله‌گیری از زبان رسمی و دانشگاهی رخ می‌دهد. او زبان را از نظام اقتدار معنا آزاد می‌کند. در یکی از اشعار کوتاهش ـ «قرص در مقابل فاجعه معدن اسپرینگ‌هیل» ـ با طنزی گزنده، تقابل میان فناوری و طبیعت، عقلانیت مدرن و زیست انسانی را آشکار می‌کند. او با ظرافت نشان می‌دهد که پیشرفت علمی، اگرچه جان انسان را نجات می‌دهد، اما همزمان نوعی فقدان معنوی می‌آفریند.
 
زیبایی‌شناسی فقدان
در بسیاری از متون براتیگان، خلأ و فقدان به‌صورت تمهید زیبایی‌شناختی درمی‌آید. جهان او پر از اشیای بی‌جان، صداهای نیمه‌خاموش و روابط ناتمام است. اگر آثار بیت‌نویس­‌هایی چون گینزبرگ مملو از فریاد و هیاهوست، در براتیگان نوعی سکوت درونی و آرامش مالیخولیایی جریان دارد. او از دل چنین شورشی، به نوعی خلأ اگزیستانسیال می‌رسد.
این فقدان، در سطح روایی، به صورت حذف پیوندهای علّی و معلولی و گسست در ساختار داستان بروز می‌کند. براتیگان آگاهانه از روایت خطی و منطق علیت پرهیز می‌کند تا تجربه‌ زیسته‌ ذهن معاصر را، که از تداوم و یقین تهی شده، بازتاب دهد. در اینجا فرم به محتوا بدل می‌شود: روایت تکه‌تکه، همانند هویت مدرن، در حال از هم پاشیدن است. این فروپاشی ساختاری در متن، استعاره‌ای از وضعیت فرهنگی اواخر مدرنیته است؛ عصری که در آن سوژه‌ مدرن دیگر قادر نیست خود را از جهان جدا سازد. از همین رو، در شعرهای براتیگان، «منِ شاعر» به‌جای مرکز معنا، به بخشی از جهان اشیاء بدل می‌شود: «من» در کنار چمن، در کنار ماهی‌ها، در کنار بطری خالی یا کتابی خاک‌خورده حضور دارد.
در شعر «همه توسط ماشین‌های مهربانی محافظت می‌شوند»، براتیگان آینده‌ای را تصور می‌کند که در آن انسان‌ها با ماشین‌ها در همزیستی صلح‌آمیز زندگی می‌کنند. این تصویر، در سطح ظاهری، خوش‌بینانه و آرمانشهری است، اما در بطن خود نوعی هجو است از میل انسان مدرن به واگذاری مسئولیت به ماشین‌ها؛ نوعی رستگاری مصنوعی که همانقدر مضحک است که ترسناک. از منظری باختینی، این «چندآوایی» و نفی مرکز، نه فقط ویژگی سبکی، بلکه بیانی دموکراتیک از فرهنگ است: حذف مرکز اقتدار در زبان به‌منزله حذف مرکز قدرت در فرهنگ تلقی می­‌شود.
 
طبیعت، عشق و گسست
از انسان‌محوری
طبیعت در جهان براتیگان صرفاً پس‌زمینه نیست، بلکه سوژه‌ای مستقل است. نگاه او به طبیعت، برخلاف سنت رمانتیک که طبیعت را آینه‌ احساسات انسان می‌دید، نگاهی غیرانسان‌محور است. براتیگان در شعر و نثر خود، با جان‌بخشی به اشیاء و بی‌جان‌سازی انسان‌ها، مرز میان سوژه و ابژه را درهم می‌ریزد. این رویکرد را می‌توان در امتداد شکل‌های اولیه اکوفمینیسم یا نقد انسان‌محوری سرمایه‌دارانه دانست. طبیعت برای او نه منبع لذت یا تسلّی، بلکه فضای اخلاقی تازه‌ای است که در آن همه اشیاء برابرند. در رمان «بارش کلاه مکزیکی: یک رمان ژاپنی/ Sombrero Fallout: A Japanese Novel» (۱۹۷۵)، شخصیت اصلی نویسنده‌ای است که داستانی درباره‌ یک شاپوی مکزیکی می‌نویسد، و آن شاپو در جهان داستانی خودش انقلاب می‌کند. این تودرتویی متافیکشنال، بر فروپاشی جایگاه انسان به‌عنوان خالق و حاکم بر متن و جهان تأکید دارد. در این معنا، براتیگان را می‌توان پیش‌درآمدی بر حساسیت‌های فرهنگی پساساختارگراها دانست؛ نویسنده‌ای که با سادگی کودکانه، مفاهیم پیچیده‌ای چون مرگ مؤلف، برابری هستی‌شناختی موجودات، و بی‌مرکزی معنا را پیش‌بینی می‌کند.
 
زبان به مثابه­ اقلیم
زبان در آثار براتیگان یک کنش فرهنگی است، نه فقط ابزار بیان. ساختار جمله‌های کوتاه، تکرار، و نوعی نحو شکسته، جهان را به ریتمی گفت‌وگویی و بی‌تکلف بدل می‌کند. او به‌جای تولید معنا، زبان را به بازی می‌گیرد و با شکستن انتظارهای نحوی، امکان تجربه‌ تازه‌ای از زبان می‌گشاید.
مطالعات فرهنگی، بویژه در سنت ریموند ویلیامز، بر این باور است که هر گونه زبانی حامل «ساختارهای احساس» یک دوران است. در این چهارچوب، زبان براتیگان بیانگر احساس جمعی نسل شکست‌خورده‌ پس از آرمانگرایی دهه‌ 1960 است: نسلی که پس از تجربه‌ آزادی، در خلأ معنا سرگردان مانده است. به همین دلیل، آثار او بیش از آنکه اعتراض کنند، زمزمه می‌کنند؛ بیش از آنکه فریاد بزنند، سکوت را می‌نوازند. در شعر «دوست گربه­‌ماهی شما»، براتیگان تصویری از دوستی و عشق ارائه می‌دهد که از هرگونه تعلق و تصاحب تهی است: عاشق، همچو یک گربه‌­ماهی که بی­‌سر و صدا در اعماق تاریک رودخانه می‌­لغزد، بی‌هیچ مرز یا توقعی با دیگری همزیستی دارد. این زبان مهرورزی ضد‌مالکیت، در تضاد با منطق فرهنگی فردگرایی آمریکایی است و از همین‌رو، بُعدی رادیکال پیدا می‌­کند.
 
شکست رویای آمریکایی
اگر بخواهیم جایگاه فرهنگی براتیگان را در منظومه‌ ادبی آمریکا بسنجیم، باید او را نویسنده شکست رویای آمریکایی بدانیم. اما شکست در نگاه او نه فاجعه، بلکه آغاز رهایی است. در جهانی که به قول خودش «همه‌چیز فرو می‌ریزد، اما ماهی‌ها هنوز در رودخانه می‌چرخند»، فقدان به‌نوعی آرامش بدل می‌شود. در رمان‌هایش، پایان همیشه گشوده است، شخصیت‌ها ناپدید می‌شوند، اشیاء سخن می‌گویند، و زمان از حرکت می‌ایستد. این بی‌زمانی و بی‌مکانی، نوعی ساخت‌زدایی از منطق پیشرفت آمریکایی است؛ نوعی بازگشت شاعرانه به اکنون، به لحظه‌ زیسته. براتیگان از خلال این بی‌زمانی، نقدی فرهنگی بر سرمایه‌داری مدرن و آرمان ترقی ارائه می‌دهد: در جهانی که هر چیز باید سودآور باشد، او جهان را به شعر می‌سپارد، یعنی به چیزی کاملاً بی‌فایده، اما به‌شدت انسانی.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هشتصد و هفتاد
 - شماره هشت هزار و هشتصد و هفتاد - ۰۵ آبان ۱۴۰۴