یادداشت
نسبت سیاستگذاری و دادهمحوری
میثم ملکشاه
پژوهشگر
نسبت آمارها با سازوکارهای تصمیمگیری چیست؟ بر مبنای نظریههای جدید توسعه، به ویژه رویکرد «پی.دی.آی.ای» که «اندروز، پریچت و وولکاک» تشریح کردند، مبنای سیاستگذاری شواهدمحوری است. سیاستگذاری بر آمار و پژوهش استوار است، اما سیاستگذاری شواهدمحور آخرین دانه تسبیح محسوب میشود. آنان که از سیاسیون کشورهای در حال توسعه انتظار دارند برمبنای شواهد سیاستگذاری کنند، شناخت کافی از سازوکار تصمیمگیری و نسبت قدرت و ظرفیت دولت ندارند. سیاستگذاری بر اراده و ظرفیت تخصصی استوار است. برای درک درست از اراده سیاستگذاری، باید فهم دقیقی از سازوکار قدرت داشت. اگر نپذیریم ماهیت قدرت در کشورهای درحالتوسعه بر اساس توافقات سیاسی گروهها شکل میگیرد، به همان نتیجهای خواهیم رسید که برخی رویکردهای اصلاحی در جامعه را ناکام گذاشت. پیشفرضهای ذهنی برگرفته از کشورهای توسعه یافته، سبب میشوند تا سادهانگارانه دیوانسالاری ایران را مثل سوئد در نظر گرفته و از دیوانسالاری خود بخواهیم مانند آنها برمبنای داده و آمار سیاستگذاری کند. این سبب میشود اهمیت دولتمندی، ظرفیت و توان دولت برای تصمیم گیری، پیشپاافتاده فرض و فراموش شود که میان دولتمندی در کشورهای درحالتوسعهبا دولتمندی و ظرفیتهای دولت در کشورهای توسعهیافته تفاوت بسیاری است.
فقط تأکید بر اهمیت آمار در سیاستگذاری منجر به تغییر نخواهد شد. باید اراده لازم برای به کارگیری آمار در تصمیمگیری را از طریق توافقات سیاسی در دیوانسالاری ایجاد کرد و سپس ظرفیت لازم را برای این امر فراهم ساخت. آنچه سیاستگذاری شواهد محور در کشورهای درحالتوسعه را امکانپذیر میکند، کنشگری مرزی است. نخبگان توسعهگرا کلید توسعه کشورهای درحالتوسعه هستند.

