روایت‌هایی از سبک زندگی جوانان که در سایه تحریم و تورم همچنان امیدوارند

شبانه‌های متفاوت یک جهان موازی

مرجان قندی
خبرنگار

 پرداخت ۲۵۰ هزار تومان برای یک لاته با شیر جو دوسر شاید برای نسل‌های قبل غیرقابل‌باور باشد، اما برای این نسل، بخشی از سبک زندگی ا‌ست؛ سبکی که با واقعیت‌های اقتصادی سازگار شده، نه تسلیم آن. پاتوق‌هایی از این دست، با همه تضادهایشان، آینه‌ای هستند از نسلی که میان فشارهای اقتصادی و میل به دیده‌شدن، دنیای خود را با استایل‌های خاص، گفت‌وگوهای متفاوت و رفتارهای اجتماعی نو می‌سازند. اینجا قهوه بهانه است، ارتباط هدف اصلی‌ است. برخی منتظرند تا کسی چه پسر، چه دختر سر صحبت را باز کند بدون اینکه شناختی از او داشته باشند.
اینها تصاویری از نسلی را نشان می‌دهد که هر روز در گوشه گوشه شهر می‌بینیم‌. نسلی که میان فشارهای اقتصادی و میل به دیده‌شدن، پاتوق‌هایی را به صحنه‌ نمایش خود تبدیل کرده‌اند، نسلی که با استایل‌های خاص، گفت‌وگوهای متفاوت و رفتارهای اجتماعی نو، در حال ساختن دنیای خود هستند.

سرمایه‌گذاری روی حال خوب
در شرایطی که تورم و فشار اقتصادی زندگی روزمره را برای بسیاری از جوانان دشوار کرده، پاتوق‌های شهری به فضایی برای تنفس، تعامل و مقاومت فرهنگی تبدیل شده‌اند. این مکان‌ها نقش مهمی در کاهش چالش‌های روانی ناشی از تورم دارند. جوانان با حضور در چنین فضاهایی، احساس تعلق و تعامل اجتماعی را تجربه می‌کنند. در یکی از پاتوق‌های شلوغ حوالی دانشگاه آزاد در شمال تهران جایی که گروهی از جوانان با وجود چالش‌های اقتصادی، تلاش می‌کنند حال خوب خود را حفظ کنند، چهار جوان با پیش‌زمینه‌های متفاوت دورهم جمع شده‌اند تا ساعاتی را باهم بگذرانند و درباره زندگی و امیدهای کوچک روزمره صحبت کنند. آرین ۲۳ ساله، دانشجوی طراحی صنعتی این مکان را فرصتی برای فاصله گرفتن از فشارهای زندگی می‌داند. او می‌گوید: «دورهمی‌های هفتگی با دوستانم، فرصتی برای یادآوری این است که هنوز جایی برای نفس کشیدن وجود دارد.»
سامان ۲۵ ساله، فریلنسر دیجیتال مارکتینگ است و با لپ‌تاپش مشغول کار است اما حضور در پاتوق خود و دوستانش را نوعی سرمایه‌گذاری روی حال خوب می‌داند. او می‌گوید: «من بیشتر زمانی که اینجا کنار بچه‌ها هستم هم کار می‌کنم، اما حالم اینجا حتی برای کار کردن بهتر است. تورم باعث شده خانه‌نشینی ما جوان‌ها زیاد شود چون هرچقدر هم کار کنیم بازهم درآمدمان به سطح خواسته‌هایمان نمی‌رسد. این مکان را جای فرار از روزمرگی‌هایم می‌دانم و حاضر نیستم این مورد را از برنامه‌هایم حذف کنم.»
میلاد ۲۲ ساله، دانشجوی تربیت بدنی است و همان‌طور که با توپ تنیس در دستش بازی می‌کند، از فشار روحی خودش و دوستانش باخنده می‌گوید: «اینجا برای ما پاتوق مقاومت فرهنگی است. ما با این سبک زندگی مینیمال؛ قهوه، موزیک و ورزش و تیپ خاص فقط می‌خواهیم نشان بدهیم که هنوز امید داریم.»
با وجود تفاوت‌های ظاهری، جوانان در این پاتوق‌ها هویت مشترکی پیدا می‌کنند، هویتی که بر پایه تجربه‌های مشترک از فشار اقتصادی و نیاز به دیده شدن شکل گرفته است. امیررضا گیمر و تولیدکننده محتواست. او درباره تنوع شخصیت‌ها و استایل‌های عجیب و غریب هم‌سن و سالانش می‌گوید: «پشت این ظاهرهای متفاوت، یک درد مشترک وجود دارد؛ فشار اقتصادی. این مکان فرصتی برای دیده شدن است، حتی با جیب خالی.»

پارادوکس میان خواسته‌ها و توان مالی 
پاتوق‌های شهری در تهران امروز، فراتر از مکان‌هایی برای تفریح هستند. آنها به پناهگاه‌هایی برای جوانان تبدیل شده‌اند، جایی برای تعامل، تخلیه روانی و بازسازی امید. در فودکورت یکی از پاساژها پنج دختر جوان از خرید آمده‌اند و در کافه کتاب دور یک میز نشسته‌اند. دختران جوان در این جمع، به‌وضوح از تغییرات در مصرف‌گرایی، تفریحات و روابط اجتماعی خود می‌گویند. حذف تراپی، کاهش خریدهای شخصی و انتخاب‌های اقتصادی‌تر در کافه‌گردی، نشانه‌هایی از سازگاری با شرایط اقتصادی‌شان دارد.‌ همه آنها از حس ناعادلانه بودن فضا و ناکارآمدی تلاش در برابر تورم گلایه می‌کنند. نیلوفر ۲۲ ساله فارغ التحصیل بیوتکنولوژی است و هنوز وارد بازار کار نشده است چون برنامه‌اش مهاجرت است. او معتقد است؛ این تضاد، نوعی فشار روانی ایجاد کرده که به شکل ناامیدی، بی‌انگیزگی، یا تمایل به مهاجرت در هرکدام از آنها بروز پیدا کرده است. نیلوفر می‌گوید: «کافه‌گردی‌هایم کمتر شده و حالا با دقت بیشتری مکان‌هایی را انتخاب می‌کنم که اقتصادی‌تر باشند. اغلب ما تفریحات گران‌قیمت را کنار گذاشته‌ایم و گزینه‌های معقول‌تر را جایگزین کرده ایم.»
 او که هزینه‌هایش برعهده خانواده‌اش است، با اشاره به اینکه خریدهایش را اولویت بندی می‌کند، توضیح می‌دهد: «میزان خرید محصولات آرایشی و مراقبت پوستی‌ام خیلی کمتر از قبل شده. زیورآلاتی که قبلاً زیاد می‌خریدم، از لیست خریدهایم حذف شده است. حتی تراپی رفتن را هم حذف کردم چون هزینه هر جلسه آن خیلی بالاست.»
با وجود محدودیت‌ها، نیلوفر تلاش می‌کند برنامه‌های تفریحی و برخی از خریدهایش را در هر شرایطی حفظ کند. او می‌گوید: «سعی می‌کنم هر هفته یا دو هفته یک ‌بار با دوستام کافه کتاب بروم، من عاشق کتاب خریدن هستم اما انتخاب کتاب‌های جدید خیلی سخت شده چون قیمت کتاب‌ها بشدت بالا رفته است.»
سارینا۲۲ ساله، دانشجو است. او هم برای گذراندن اوقات فراغت کافه‌ رفتن را انتخاب می‌کند. اما تأکید می‌کند که بحث مالی در انتخاب تفریحاتش تأثیرگذار است. او می‌گوید: «در بیشتر مواقع هزینه‌ها را در نظر می‌گیرم. تا سال گذشته اهمیت کمتری به پول می‌دادم، اما امسال شرایط فرق کرده. همیشه در خانواده ما حرف از گرانی و تورم است، به همین دلیل به این موضوع بیشتر دقت می‌کنم. چون خودم هنوز مشغول به کار نشدم. دوست دارم در کنار درس، شغلی داشته باشم تا راحت‌تر برای زندگی‌ام برنامه‌ریزی کنم.»
سارینا تصویر روشنی از آینده ندارد و می‌گوید: «زیاد به آینده فکر نمی‌کنم. زندگی در خاورمیانه طوری شده که آدم حتی از فردای خودش خبر ندارد. اما بهبود شرایط آرزوی هر کسی است.»
شمیم، دانشجو رشته مدیریت بانکی است و تازه جایی مشغول به کار شده است. تفریحاتش را کاملاً بر اساس درآمدش تنظیم می‌کند. کافه‌گردی، موزه و گالری‌گردی و هر دو هفته یک‌بار سینما یا تئاتر از برنامه‌های اصلی او هستند. شمیم می‌گوید: «اول ماه که پول دارم، کافه‌های لوکس‌تر می‌روم. آخر ماه یا وقتی بودجه‌ام کمتر است، کافه‌های معمولی‌تر. تئاتر هم به‌ندرت می‌روم چون هزینه بلیت بالاست، مخصوصاً ردیف‌های جلو.»
شمیم می‌گوید: «قبلاً فکر می‌کردم همه چیز پول نیست. اما حالا می‌بینم با پول خیلی چیزها را می‌شود به دست آورد؛ مثل لایف‌استایل سالم و تغذیه مناسب.» او می‌گوید: «آن چیزی که از زندگی می‌خواهم را نمی‌توانم به دست بیاورم. این روزها زندگی رباتی شده.»
وقتی حرف از آینده می‌شود، شمیم امیدی نمی‌بیند و می‌گوید: «امید هست، اما خیلی دور. شاید برای آیندگان و فرزندان ما. برای نسل خودم امیدی نمی‌بینم.»

صمیمیت زیر سایه محاسبه
تحریم‌ها و مشکلات اقتصادی بر زندگی روزمره همه سایه انداخته‌ است، اما این شرایط بیش از همه، نسل جوان را با چالش‌هایی روبه رو کرده که نه‌فقط وضعیت معیشت، بلکه سبک زندگی، روابط اجتماعی و حتی رؤیاهایشان را تحت تأثیر قرار داده است. به‌گفته دکتر پرنیا رضی‌پور، جامعه‌شناس تغییرات عمیقی در نگرش، ارزش‌ها و رفتارهای نسل جدید اتفاق افتاده است. به طوری که این نسل میان مقاومت و سازگاری، به جست‌وجوی معنا و آرامش می گردد تا مسیر تازه‌ای را در شرایط بحرانی بپیماید. دکتر رضی‌پور معتقد است؛ تورم یعنی کاهش ارزش پول و افزایش مداوم قیمت‌ها که چالش در زندگی اقتصادی و اجتماعی را به همراه دارد. او می‌گوید: «تصور کنید جوانی مدت‌ها برای خرید خودرو پس‌انداز می‌کرده، اما حالا و بعد از مدت‌ها پس‌انداز او حتی به نصف قیمت خودروی مد نظرش هم نمی‌رسد. این فرد احساس می‌کند از زمانه‌اش عقب مانده و تلاشش بی‌فایده بوده است. این همان شرایط آنومیک است که «امیل دورکیم» به آن اشاره می‌کند؛ وضعیتی که نوسانات، افراد را سردرگم و بی‌هدف می‌کند.»
به گفته‌ رضی‌پور، خانه‌دار شدن، خرید خودرو، اجاره مسکن یا پیدا کردن شغل مناسب برای نسل جدید به رویایی دور بدل شده و ازدواج و فرزندآوری به تأخیر افتاده‌اند. او می‌گوید: «آرزوها کوچک‌تر شده‌اند؛ از خانه و خودرو به خرید یک گوشی خوب یا لباس مناسب رسیده است. وقتی قیمت‌ها بالا می‌رود، امید کاهش می‌یابد. بسیاری به مهاجرت فکر می‌کنند و کسانی که امکانش را ندارند، در دنیای مجازی به دنبال آرامش و فرار از واقعیت می‌روند. به نوعی تورم نه فقط جیب‌ها را بلکه به روح اجتماع صدمه می‌زند.» او با اشاره به اینکه نسل جدید سعی می‌کند با شرایط موجود اقتصادی خود را تطبیق دهد، می‌گوید: «اولین نمود این سازگاری در سبک مصرف دیده می‌شود؛ خرید کالاهای مورد علاقه اما غیرضروری آنها کاهش یافته و تمرکز بر نیازهای اصلی قرار گرفته است. خرید آنلاین، کالاهای ارزان‌قیمت و استفاده از تخفیف‌ها به رفتار رایج تبدیل شده‌ است. اغلب آنهایی که وارد بازار کار شده‌اند، چند شغل دارند. فضای دیجیتال برای آنها فقط سرگرمی نیست؛ بستری برای کار، ارتباط و حتی شکل‌گیری روابط عاطفی است.»
این جامعه‌شناس معتقد است نسل امروز به تفکر کوتاه‌مدت و لحظه‌ای روی آورده و یاد گرفته از فرصت‌های کوتاه بهترین بهره را ببرد. رضی‌پور توضیح می‌دهد: «در پس این سازگاری، روحی خسته پنهان است؛ نسلی که دوام آورده اما هنوز نمی‌داند چگونه آرامش ذهنی پیدا کند.»
او درباره روابط اجتماعی و خانوادگی نسل جدید می‌گوید: «وابستگی اقتصادی جوانان به والدین افزایش یافته و بسیاری از آنها ناچارند سال‌ها با خانواده زندگی کنند. این وابستگی مالی، تنش و فشار مضاعفی برای سرپرست خانواده دارد. در روابط دوستانه، شکاف اقتصادی پررنگ‌تر شده و چشم‌ وهم‌چشمی و ناتوانی در رقابت مصرف‌گرایانه، احساس سرخوردگی ایجاد کرده است. با این حال، نوعی همیاری اقتصادی مانند قرض دادن یا اشتراک هزینه‌ها نیز افزایش یافته است.»
او می‌گوید: «در روابط عاطفی، فشار مالی به محور اصلی اختلاف‌ها بدل شده؛ ازدواج و فرزندآوری به تأخیر افتاده و برخی از رابطه‌ها به دلیل مشکلات اقتصادی فرو می‌پاشند. پول بیش از گذشته معیار روابط شده و صمیمیت جای خود را به محاسبه‌گری داده است؛ شاید تلخ‌ترین پیامد تورم همین باشد.»

 

بــــرش

پاتوقی برای دیدار از واقعیت تا مجازی

رضی‌پور با اشاره به اینکه گرانی حتی کوچک‌ترین خواسته‌ها را تحت تأثیر قرار داده است، می‌گوید: «کافه برای نسل جوان فقط مکانی برای نوشیدن قهوه و چای نیست؛ بلکه پاتوقی است برای دیدار، گفت‌وگو، تبادل نظر و شبکه‌سازی این نسل. امروزه کافه‌های مدرن نمادی از سبک زندگی جدید هستند. با این حال، رفتن به کافه فشار مالی ایجاد می‌کند و نرفتن، احساس عقب‌ماندگی و طردشدگی.»
او باور دارد که تورم و تحریم‌ها نگرش نسل جوان را تغییر داده‌ است. رضی‌پور می‌گوید: «برنامه‌ریزی بلندمدت جای خود را به زندگی کوتاه‌مدت و واقع‌گرایانه داده است. ارزش کار و تحصیل با درآمد و امنیت شغلی سنجیده می‌شود. نسل جوان آموخته با منابع محدود سازگار شود و مدیریت بحران و ادامه راه در لحظه را تمرین کند.»
این جامعه‌شناس با تأکید بر اینکه نسل جدید هم انعطاف‌پذیر و هم مقاوم است، توضیح می‌دهد: «آنها توانسته‌اند خود را با شرایط دشوار اقتصادی و اجتماعی تطبیق دهند. البته این انعطاف‌پذیری نشانه قدرت نیست، بلکه نشان‌دهنده نبود گزینه‌های دیگر است. یاد گرفته‌اند در شرایط سخت زندگی کنند، اما پذیرش این وضعیت و کنار آمدن با محدودیت‌ها ساده نیست. اغلب آنها فعالیت‌های پرهزینه‌تر مانند سفررفتن و باشگاه‌های ورزشی و... کاهش می‌دهند و گزینه‌های کم‌هزینه جایگزین آنها می‎کنند. به طور مثال وقت گذرانی در شبکه‌های اجتماعی، بازی‌های آنلاین به سرگرمی‌های اصلی نسل جدید تبدیل شده‌اند. البته این صرفه‌جویی در هزینه‌ها و تغییرات در نوع تفریحات پیامدهایی هم داشته‌ است؛ از جمله کاهش تعاملات واقعی و افزایش وابستگی به فضای مجازی. از این رو می‌توان گفت که فضای مجازی برای نسل جوان فقط ابزار سرگرمی نیست؛ بلکه بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی آنهاست. این فضا محل کسب درآمد، هویت‌سازی و ابراز خود و جایگزین کم‌هزینه‌ای برای تفریحات سنتی شده است و همچنین به‌عنوان پناهگاهی برای گریز از واقعیت‌های دشوار اقتصادی و اجتماعی محسوب می‌شود. با این حال نباید نادیده گرفت که وابستگی شدید به فضای مجازی پیامدهای روانی و اجتماعی دارد؛ از جمله مقایسه مداوم با دیگران، افزایش اضطراب و افسردگی، کاهش تعاملات واقعی و احساس محرومیت. شبکه‌های اجتماعی در عین ایجاد فرصت‌های تازه، مرز میان واقعیت و مجاز را کمرنگ کرده‌اند و نقش تعیین‌کننده‌ای در سبک زندگی، هویت و روابط اجتماعی نسل جوان ایفا می‌کنند.»