در حافظه موقت ذخیره شد...
یادداشت اختصاصی عیاری برای «ایران »در سوگ تقوایی
تنهاییام دوباره زنده شد
و حالا، بعد از نزدیک به 40 سال، مرگ ناصر تقوایی همان حس را در من زنده کرده؛ یک احساس دور و یگانه، تلخ و سنگین، دوباره همان حس تنهایی آمده سراغم. درست است که ما رابطه نزدیکی با هم نداشتیم، اما غیبت او را به شدت احساس میکنم. او از آن آدمهایی بود که فکر میکنی اگر کنارت بود، شاید میتوانست تو را، نگاهت را و جنس فیلمسازیات را بفهمد. مرگش، خلأیی برای من بهجا گذاشته. خلأیی که فقط یک اسطوره زنده میتواند آن را پر کند. البته سالها بود که تقوایی دیگر در سینما حضور نداشت؛ حدود 18 سال سکوت کرده بود. اما حتی این غیبت هم چیزی از بزرگی او کم نکرد. او هنوز در ذهن ما حضور داشت، هنوز مرجع بود، هنوز یک نقطه روشن در ذهن همه ما بود که با سینما زیستیم.
تقوایی فیلمهای زیادی نساخت، اما همانها کافی بود که تبدیل به یکی از مهمترین کارگردانهای تاریخ سینمای ایران شود. از بسیاری از کارگردانهایی که پرکارتر بودند، نامدارتر بود، مهمتر بود. مستندسازیاش را هم نباید نادیده گرفت. او یکی از مؤثرترین مستندسازان ایران بود. ما با رفتن ناصر تقوایی، فقط یک فیلمساز را از دست ندادیم. بلکه یکی از آخرین صداهای مستقل، یکی از آخرین نگاههای عمیق و یکی از آخرین امکانهای امید را از دست دادیم.

