سالهایی پر از دگرگونی
فصل چهاردهم مسیر متفاوت دو کشور همسایه را ترسیم میکند: ترکیه، که گامبهگام به سوی بازگشت حکومت غیرنظامی در ۱۹۸۳ حرکت کرد و ایران که تا میانه دهه ۱۹۷۰ در آستانه انفجار اجتماعی و سیاسی انقلاب قرار گرفت. در فصول پانزدهم و شانزدهم، کتاب به قلب جهان عرب میرود؛ به روزگار «دوره ناصر». جمال عبدالناصر، رهبر کاریزماتیک مصر، پرچمدار آرمان پانعربی شد و تا شکست سنگین سال ۱۹۶۷ الهامبخش میلیونها عرب بود. فروپاشی غیرمنتظره این رویا نهتنها سیمای سیاست منطقه را دگرگون کرد، بلکه موجی از یأس و سرخوردگی گسترده را در جهان عرب بهجا گذاشت. فصل هفدهم به اسرائیل میپردازد؛ از شکلگیری دولت یهودی در ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۷ و همزمان به ظهور سازمان آزادیبخش فلسطین. این فصل نشان میدهد چگونه فلسطینیها در جستوجوی پایگاهی منطقهای، از دل پراکندگی به سوی سازمانی واحد حرکت کردند؛ حرکتی که با رخدادهای خونین «سپتامبر سیاه» در ۱۹۷۰ به نقطه عطفی دردناک رسید.
بخش پنجم کتاب وارد دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میشود؛ سالهایی پر از دگرگونی که یکی از برجستهترین روندهای آن، «احیای اسلام» بود. نویسنده توضیح میدهد که هرچند هیچ موضوع واحدی نمیتواند این دوره پرتنوع را بهطور کامل بازنمایی کند، اما بازگشت دین به قلب سیاست، بیگمان یکی از مهمترین موجهای آن روزگار است. فصل هجدهم این بازگشت را در دو پرده روایت میکند: اول، انقلاب ایران در ۱۹۷۹ و تأسیس جمهوری اسلامی؛ رخدادی که نهفقط برای ایران، بلکه برای تمام خاورمیانه پیامی نو داشت و سپس، گسترش اسلام سیاسی در کشورهای دیگر، جریانی فراگیر که صحنه سیاست منطقه را برای دهههای آینده تحت تأثیر قرار داد.
فصل نوزدهم صحنه را به مصر و لبنان دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میبرد؛ دو کشوری که هر کدام در میدان متفاوتی با سرنوشت تاریخی خود درگیر بودند. در مصر، فشارهای سیاسی و اجتماعی، انور سادات را به سوی جنگ ۱۹۷۳ علیه اسرائیل راند؛ جنگی که در نهایت به پیمان صلح کمپدیوید در ۱۹۷۹ ختم شد. اما صلحی که سادات به دست آورد، مخالفانی سرسخت نیز داشت: جریانهای اسلامگرایی که بهتدریج به نیرویی جدی در سیاست داخلی بدل شدند و نشانههای آشکار «احیای اسلامی» را به نمایش گذاشتند. در لبنان، ماجرا شکلی دیگر داشت. تغییرات جمعیتی و حضور پررنگ سازمانهای فلسطینی، تعادل شکننده کشور را بر هم زد و آتش جنگ داخلی فرقهای و خونین شعلهور شد. این دو مسیر ـ پیمان صلح مصر و جنگ داخلی لبنان ـ سرانجام در هم تنیدند و به حمله اسرائیل به لبنان در ۱۹۸۲ انجامید. فصل با مروری بر آغاز حکومت حسنی مبارک پایان میگیرد؛ دورهای که اسلامگرایی بیش از پیش به عنوان مهمترین نیروی مخالف در مصر جلوهگر شد، موضوعی که کتاب در فصل ۲۶ هنگام سقوط او دوباره بدان بازمیگردد.
فصل بیستویکم روایتگر دوران اقتدار دو چهره سرنوشتساز است: حافظ اسد در سوریه و صدام حسین در عراق؛ رهبرانی که هر یک بیش از سه دهه کشورشان را زیر سایه آهنین خود نگاه داشتند. این فصل نشان میدهد چگونه آنان با بازسازی ترکیب اجتماعی نخبگان، وفاداری اطرافیان را تضمین کردند و مخالفان اسلامگرا را با شدت سرکوبیدند. روایت در پایان به جنگ هشتساله ایران و عراق (۱۹۸۰–۱۹۸۸) میرسد؛ جنگی که نه تنها مرزهای دو کشور را خونین کرد، بلکه پیامدهایش راه را برای حمله صدام به کویت در ۱۹۹۰ هموار ساخت.
از اینجا کتاب وارد بخش ششم میشود: دورهای میان اوایل دهه ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۱؛ سالهایی که خاورمیانه صحنه بحرانهای داخلی و مداخلات خارجی پیاپی بود. فصل بیستودوم قیام فلسطینیان ـ انتفاضه ـ و جنگ خلیج فارس ۱۹۹۱ را روایت میکند؛ جنگی که پیامدهایش تا سالها در عربستان، کویت، یمن و عراق سنگینی میکرد. فصل بیستوسوم داستان روند صلح اسلو است؛ امیدی که پرچمش بالا رفت و در نهایت با انتفاضه دوم و پیامدهای خونبارش فرو ریخت. سپس، فصل بیستوچهار مقایسهای میان تحولات سیاسی ترکیه و ایران از دهه ۱۹۹۰ به بعد ارائه میدهد و نیمنگاهی هم به لبنان میاندازد.
فصل بیستوپنجم به «دوران آمریکا» اختصاص دارد؛ از سیاستهای واشنگتن پس از جنگ خلیج فارس گرفته تا یکجانبهگرایی پس از یازدهم سپتامبر. نقطه اوج آن حمله فاجعهبار ۲۰۰۳ به عراق است؛ رخدادی که منطقه را وارد فصل تازهای از آشوب کرد. همچنین پرونده هستهای ایران و نقش آمریکا در کشاکش فلسطین-اسرائیل نیز بخش جدانشدنی این روایتاند.
بخش هفتم، افزودهای تازه به کتاب، به قیامهای عربی ۲۰۱۱ میپردازد؛ لحظهای که همچون انفجار، تاریخ معاصر خاورمیانه را به دو نیم کرد. فصل بیستوششم شور و شوق مردم را برای رهایی از دیکتاتوریها و فساد بازتاب میدهد، اما همزمان نشان میدهد چگونه این امیدها با سدهای سخت و ظهور جنبشهای ضدانقلابی به میدان خونین جنگهای داخلی در سوریه، لیبی و یمن بدل شد. در پایان، نویسنده این فصل را با یادآوری میراث تقسیمات عثمانی به گذشته پیوند میزند.
و سرانجام، فصل بیستوهفتم بر نقشهای تازه تمرکز میکند: صعود قدرتهای منطقهای ـ بویژه کشورهای خلیج فارس ـ که در تلاشاند جای پای خود را محکم کنند. این روایت بدون اشاره به روسیه و چین کامل نمیشود؛ دو بازیگری که به چالش کشیدن جایگاه سنتی آمریکا را در دستور کار دارند.
کتاب در جمعبندی تأکید میکند که هرچند تمرکز اصلیاش بر سیاست است، اما تلاش کرده مسائل اجتماعی، اقتصادی و ایدئولوژیک را نیز در تار و پود روایت بگنجاند تا تصویری منسجم از تاریخ خاورمیانه ارائه دهد. با این حال، هیچ کتابی نمیتواند همه چیز را در بر بگیرد. نویسنده این محدودیت را با گشودن دریچهای جبران میکند: فهرستی بهروز و دقیق از منابع و حاشیهنویسیها، تا خواننده بتواند راه خود را در میان انبوه روایتها و پرسشها ادامه دهد.

