نسخه ای برای ایام پیرانه سری

در ماه جهانی آلزایمر دنیا تلاش می کند تا هر ۳ ثانیه یک نفر به فراموشی دچار نشود

سهیلا نوری - گروه گزارش/ فقط یک فراموشی ساده نیست؛ به جاده‌ای بی‌بازگشت می‌ماند که با پیش رفتن در عمق آن، رگ و ریشه‌های حافظه‌ بیشتر و بیشتر از دست خواهند رفت. فرد مبتلا به آلزایمر، در ابتدا راه خانه را گم می‌کرد، نام خودش را به خاطر نمی‌آورد، با اطرافیانش رفتار عجیب و غریب داشت و گاهی چهره آنها را نمی‌شناخت. او در این موقعیت و در اصطلاح علمی به «دِمانس» مبتلا بود، اما با پیشرفت این بیماری و مداوای ناقص، رفته رفته از فردی که به صورت مقطعی فراموشکار شده بود، به فردی تبدیل می‌شود که حتی قادر نیست کارهایی را که سالها در آنها تبحر داشت انجام دهد. دیگر نه به عنوان بزرگ خانواده که در نقش یک کودک فرو می‌رود. تأسف‌برانگیزتر آن که گاهی فراموش می‌‌شود او روزگاری به نخ تسبیحی می‌ماند که همه اعضای خانواده را گرد هم جمع می‌کرد. امروز آخرین روز از ماه جهانی آلزایمر است که به دلیل اهمیت و شدت این بیماری در جهان، یک ماه به آن اختصاص داده شده تا بارها و به انحای مختلف این گزاره مهم مورد توجه قرار گیرد؛ کار جهان به جایی رسیده که هر ۳ ثانیه در دنیا و هر ۷ دقیقه در ایران یک نفر به بیماری دمانس یا آلزایمر مبتلا می‌شود.

«آلزایمر» بی‌سر و صدا از راه می‌رسد و تمام انباشته‌های ذهن میزبانش را به تاراج می‌برد؛ او همچنان نفس می‌کشد، می‌بیند، می‌شنود و حتی احساساتی می‌شود، اما در سکوتی تلخ زندگی می‌کند چراکه حتی با زندگی غریبه است.
در این هنگامه خطیر، هرچند مقصود آلزایمر، فراموشی است اما نقش مراقبان فرد مبتلا بسیار بااهمیت است چراکه نباید بیمارشان را فراموش کنند؛ بیماری که روزگاری عشق‌ورزی، میانجیگری، زندگی‌بخشی، مهربانی، فرزندپروری، نوازشگری، گره‌گشایی و در یک کلام زندگی کردن را به خوبی می‌دانست.
 
اعجاز موسیقی در دنیای فراموشی
«مریم» یکی از همین مراقبان است. فارغ‌التحصیل مهندسی کامپیوتر و مدیر شبکه یکی از دانشگاه‌های معتبر کشور. با بروز اولین نشانه‌های بیماری آلزایمر مادرش، ترک کار کرد و مسیر زندگی پر از پیچیدگی‌اش را تغییر داد. مدیریت آی.‌تی و همکاری دیوانه‌وار و پرمشغله با 3 شرکت مهندسی را هم بوسید و کنار گذاشت تا غرق در آوای طبیعت شود.  به قول خودش پیش آمده که یک ماه در یک جزیره زندگی کند و تازه بفهمد زندگی یعنی چه؟
آنقدر رهایی را آزمون و خطا کرد تا به اعجاز آن پی برد و تصمیم گرفت این تجربه را به مبتلایان آلزایمر هم هدیه دهد. او که به واسطه مادرش خوب فهمیده بود، ذهن این گروه از افراد جامعه به مرور خالی و شبیه یک لوح پاک می‌شود، در پی آن شد که به واسطه موسیقی و تزریق شادی در وجود آنها، ذهن‌شان را برای یادگیری جدید آماده کند؛ «4 سال پیش یکهو به خودم آمدم و متوجه شدم مادرم مدام سؤالات تکراری می‌پرسد. به مرور فاصله این سؤال‌های تکراری کم و کمتر شد تا اینکه با بررسی‌های یک متخصص مغز و اعصاب و انجام آزمایش‌های لازم، برای مادرم بیماری آلزایمر تشخیص داده شد. البته فراموشی در خانواده ما جنبه ژنتیکی دارد، ولی متأسفانه روند پیشرفت بیماری مادرم خیلی زود سرعت گرفت.»
مریم که در نتیجه ارتباط عمیق با طبیعت به قدرت موسیقی پی برده، پس از آن‌که مادرش را به انجمن آلزایمر ایران آورد تا مسیر بیماری‌‌اش با چالش‌های کمتری طی شود، متوجه شد سالمندان مبتلا به دمانس و آلزایمر به موسیقی واکنش‌های خارق‌العاده‌ای نشان می‌دهند. با موافقت مسئولین انجمن، نزدیک به یکسال است که هر یکشنبه به مدد موسیقی‌درمانی در جمع آنها حاضر می‌شود. او حرف‌های جالبی در این خصوص دارد؛ «یکی از واقعیت‌هایی که نمی‌توانیم منکر آن شویم این است که در ایران، زنان همواره درون‌گرا‌تر از مردان عمل کرده‌اند و به دلیل مسائل فرهنگی، قفل‌های ذهنی بیشتری داشته‌اند. درست در نقطه مقابل طبیعت که رهایی و سیال بودن را گوشزد می‌کند. در این سال‌ها آنچه که به خوبی درک کردم این است که قفل و بست‌های ذهنی، مغز را بیشتر تحت فشار قرار می‌دهد برای همین در جلسه‌های موسیقی‌درمانی همواره سعی کردم قفل‌های ذهن پدر و مادرهای سالخورده را باز کنم. اگرچه زنان سالمند به این مورد خاص، مقاومت بیشتری نشان می‌‌دهند، اما بالاخره این قفل‌ها می‌شکند و من به وضوح می‌بینم موسیقی با لایه‌های ذهن کسانی که به کلکسیونی از قفل‌های ذهنی دچارند، چه می‌کند.»
 
آموزش با چاشنی شادی
مریم موسیقی بی‌کلام «هفت‌حوض» از سینا بطحایی را که در نمایشگاه‌های جهانی واکنش‌های بسیار نو و متفاوتی گرفته است، برای زنان و مردانی که گرد پیری بر چهره‌ و رد فراموشی بر حافظه‌شان نشسته، پخش می‌کند و از آنها می‌خواهد چشمان‌شان را ببندند و خودشان را در ملودی رها کنند.
پیرمردها همان‌طور که نشسته‌اند ادا و اطوارهای بی‌پرواتری در می‌آورند و پیرزن‌ها ژست‌های محجوب‌تری می‌گیرند تا اینکه به آنها می‌گوید هرکدام‌تان که می‌تواند، بایستد و در حالی که چشمانش بسته است دور خودش بچرخد. از حدود 20 پدربزرگ و مادربزرگی که دور هم نشسته‌اند، 4 یا 5 نفر آنها از جا بلند می‌شوند و حتی کندتر از یک کودک نوپا دور خود می‌چرخند. همزمان از پنجره سالن نسیمی به داخل سرک می‌کشد و گونه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها را می‌نوازد. همین هم مریم را سر ذوق می آورد، می‌گوید: «باورم شده این پدر و مادرها هرچیزی را فراموش کنند، شادمانی را از یاد نمی‌برند. هر یکشنبه که پیش‌شان می‌آیم حتی شده کمرنگ، ولی من را به خاطر می‌آورند و با شنیدن صدای موسیقی روی لب اغلب‌شان خنده می‌نشیند. البته این را در رفتارهای مادرم هم دیده‌ام؛ مبتلایان به آلزایمر انگار آدم‌ها را با همان احساسی که به آنها انتقال داده‌اند، می‌شناسند و گاهی هم به خاطر می‌آورند. خوشحالم که من شادی را یاد این پدر و مادرها می‌آورم. دروغ چرا! حتی گمان می‌کنم اگر چیزهایی را با چاشنی شادی به آنها آموزش بدهم بهتر یاد می‌گیرند.»
  
دایره چیست و سعدی کیست
مناسبات جامعه امروز ایران به گونه‌ای تغییر کرده که کمتر دختر جوانی حاضر می‌شود مثل «مریم» وقتش را با پدربزرگ و مادربزرگ‌هایی بگذراند 
که گاهی یادشان می‌رود قاشق را چگونه در دست بگیرند و غذا بخورند. 
حتی آنهایی که  روزگاری  اساتید فیزیک و ادبیات فارسی بودند و  سال‌ها با اشکال و ابیات سر و کار داشتند،  حالا حتی نمی‌دانند دایره چیست و سعدی کیست.
آنچه مریم را پایبند این فضا کرده تغییر احوالات پدربزرگ و مادربزرگ‌های مبتلا به آلزایمر و البته تغییر روحیه خودش است. دنیا محفل بده و بستان است. کافیست خوش‌برخورد باشی و نزاکت در اندیشه داشته باشی تا جهان برایت به چندین برابر جبران کند. همان‌طور که یکشنبه‌های زیادی حوصله خودش را هم نداشته، اما به عشق همین پیرمردها و پیرزن‌هایی که گاه خودشان را در آیینه هم نمی‌شناسند، به انجمن آمده و وقت رفتن متوجه شده که چقدر سرحال است. اینطور که می‌گوید خودش را مدیون و محتاج این پدر و مادرهای سالمند می‌داند. 
با این احوال از او می‌پرسم با وجود ساعت‌های زیادی که با این عزیزان می‌گذرانی و با مادری که به آلزایمر مبتلا است زندگی می‌کنی، چه تصویری از آینده خودت در ذهن داری؟ «در مبتلایان به آلزایمر دوگانگی‌های عجیبی دیده می‌شود؛ در عین حال که سن‌شان مدام بالا می‌رود و انتظار دارند همچنان از آنها حرف‌شنوی داشته باشیم، گاهی رفتارهایی بشدت بچه‌گانه بروز می‌دهند که این ارتباط میان بیمار و مراقب را سخت می‌کند و باید ماهرانه از پس این چالش‌ها برآمد. با این حال و با علم بر اینکه این موارد طبیعی است، وقتی به مبتلایانی نگاه می‌کنم که سال‌ها قبل با دکترای شهرسازی و یا استاد تمامی دانشگاه صنعتی شریف در کسوت‌های مهمی مشغول بوده‌اند و حالا از تکان دادن همزمان سر و دست‌های‌شان ناتوانند، دروغ چرا نگران آینده‌ام می‌شوم ولی همواره سعی می‌کنم هر کاری از دستم بر می‌آید انجام دهم‌ تا سالمندی کم‌چالش‌تری داشته باشم.»
 
آغاز یک مسیر طولانی
از مریم دغدغه‌مندتر رئیس انجمن دمانس و آلزایمر ایران است. بانویی که ۲۳ سال از عمرش را صرف سالخوردگانی کرده که از نگاه او، برکت آسمان و زمین هستند. پیرمردها و پیرزن‌هایی که فراموشی مانع از آن شده که دست‌های او را به گرمی بفشارند و بابت تلاشی که برای افزایش آگاهی جامعه ایران نسبت به بیماری آلزایمر به خرج داده، قدردانی کنند.
«معصومه صالحی» سال 1380 و در پی ابتلای مادرش به بیماری آلزایمر متوجه یک‌ خلأ بزرگ در کشور شد؛ هیچ مرکز یا سازمانی در ایران وجود نداشت که به طور اختصاصی زوایای تاریک بیماری آلزایمر را زیر ذره‌بین ببرد و جامعه جوان آن روز را نسبت به این بیماری خاموش، حساس کند. او‌ از سر دغدغه یک تصمیم بزرگ گرفت و انجمن آلزایمر ایران را در همان سال و در یک اتاق کوچک 6 متری بنا  نهاد. تلاش‌های این بانوی فعال برای شناساندن بیماری، آشنایی با شیوه‌های مراقبتی و انعکاس تصویر مواجهه جهان با بیماری آلزایمر همه و همه سبب شد تا گروهی از خیرین دغدغه‌مند با او همراه شوند و در نهایت ساختمان فعلی انجمن آلزایمر و دمانس ایران با کمک‌های مردمی ساخته شود تا امروز صدها فرد مبتلا به آلزایمر یا مشکوک به ابتلا، در این مرکز تخصصی تحت درمان، مراقبت و توانبخشی قرار بگیرند.
 با او در مورد نگرانی مهمی که جهان امروز نسبت به «آلزایمر» دارد، صحبت می‌کنم و می‌گوید:« انجمن جهانی آلزایمر با اشراف بر اینکه سبک‌ نوین زندگی، بر میزان آلودگی هوا، اضطراب و استرس افراد، خوردن غذاهای فرآوری شده وغیر سالم، کم‌تحرکی، کاهش زاد و ولد و بسیاری از اتفاقات نگران کننده این‌چنینی افزوده است، پس از تلاش‌های مستمر، توانست سازمان ملل متحد را مجاب کند تا امسال و طی یک بیانیه رسمی، برای اولین‌بار دمانس را به‌عنوان یکی از بیماری‌های مزمن غیرواگیر معرفی کند. واقعیت آن است که پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۴۰، دمانس سومین علت مرگ در جهان باشد. همچنین تحقیقات نشان می‌دهد، تا ۴۵ درصد موارد، دمانس را می‌توان به تعویق انداخت یا حتی از آن  پیشگیری کرد، بنابراین می‌توان گفت این اقدام، نقطه عطفی در سلامت جهانی و فرصتی برای تقویت آگاهی و سیاست‌گذاری‌های مؤثر درباره پیشگیری از بیماری آلزایمر و دمانس خواهد بود.»
اگر بخواهیم یک تعریف ساده و روان از دمانس و آلزایمر داشته باشیم باید گفت دمانس اختلال شناخت و حافظه  و آلزایمر به معنای از بین رفتن حافظه است. دمانس قابل بهبود است چراکه اگر به درستی مورد مداوا قرار گیرد امکان بازگشت حافظه وجود دارد، اما متأسفانه ۷۰ درصد مبتلایان به دمانس به دلیل درمان و کنترل ناصحیح به سمت آلزایمر می‌روند که قابل درمان نیست. 
 
همپای انجمن جهانی آلزایمر 
 انجمن دمانس و آلزایمر ایران در تمام سال‌های فعالیت خود تلاش داشت همپای انجمن جهانی پیش برود به همین دلیل تاکنون چندین مرتبه مورد اقبال جهانی قرار گرفته و از سوی انجمن جهانی آلزایمر انتخاب و تقدیر شده است؛ صالحی در این خصوص اضافه می‌کند: «از آنجا که ثابت شده کودکان آشنا با بیماری آلزایمر می‌توانند در طی شدن روند درمان و کند شدن سرعت بیماری پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایشان تأثیر بسزایی داشته باشند، گروهی از دانش‌آموزان منطقه گیشا در پایتخت را در این خصوص توانمند ساختیم و نتیجه آموزش به آنها را در مقالاتی منعکس کردیم که در سطح جهان مقام اول را به دست آورد و این افتخار بزرگ را برای کشورمان کسب کردیم. در ادامه و با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز نقاشی ۴ تا ۱۶ ساله‌هایمان، در سطح جهان به مقام دوم رسید؛ البته این را هم بگویم که در موفقیت اول، جایزه‌ای 10 هزار دلاری و در موفقیت دوم جایزه 5 هزاردلاری کشورمان به دلیل وجود تحریم‌های ظالمانه، به ترتیب نصیب کشورهای لبنان و هند و تنها گواهینامه این مسابقات، سهم انجمن آلزایمر ایران شد. این را هم اضافه کنم که دفتر اصلی انجمن جهانی آلزایمر نیز، ایران را به عنوان هفتمین کشور جهان معرفی کرده که در مقام مشاوره و مراقبت از بیماران اقدامات بسیار مؤثری داشته است.»
 
یک سال زودتر، 5 سال دیرتر
ارتباط چهره به چهره با مبتلایان به آلزایمر ناخودآگاه فرد را نسبت به این بیماری حساس و مصر می‌سازد که تغییراتی در سبک زندگی‌اش به وجود آورد. صالحی به همین واسطه افزون بر 12 سال است که قند، شکر مصنوعی و نمک را از سبد غذایی‌اش حذف کرده است. علاوه بر این به گفته او گنجاندن سبزیجات و پروتئین‌های سفید، روغن زیتون، حبوبات و غلات در سفره غذایی و همچنین با به حداقل رساندن مصرف گوشت قرمز، سیگار، نوشیدنی‌های الکلی و افزایش فعالیت بدنی (30 دقیقه پیاده‌روی روزانه یا ورزش هوازی و انجام حرکت اسکوات که در افزایش خون‌رسانی بسیار مؤثر است)، می‌توان سالمندی سالم‌تری را تجربه کرد به طوری که به رغم تأکید کارشناسان و متخصصان جهان بر نقش تعیین‌کننده ژنتیک در ابتلای افراد به بیماری آلزایمر، به گفته همین متخصصان، تغییر سبک زندگی این شایستگی و قابلیت را دارد که بر ژن هم غلبه کند. در تأیید این نکته باید به این موضوع اشاره کرد که کارشناسان اطمینان حاصل کرده‌‌اند با یک سال تشخیص زودهنگام دمانس و آلزایمر و در پی آن به کارگیری اصول صحیح درمانی، 5 سال از پیشرفت بیماری کاسته می‌شود و بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا افزوده خواهد شد.
 
ایران سومین کشور پیر در جهان
 سال گذشته بیماری آلزایمر در ردیف بیماری‌های صعب‌العلاج قرار گرفت و به این ترتیب بخشی از هزینه‌های توانبخشی بیماران تأمین خواهد شد، اما این در برابر هزینه سرسام‌آور بیماری آلزایمر هیچ است؛ در حال حاضر یک پرستار برای مراقبت روزانه (صبح تا عصر) بین 15 تا 20 میلیون تومان و برای مراقبت شبانه‌روزی دست کم ۳۰ میلیون تومان دریافت می‌کند. به این رقم، هزینه خورد و خوراک، دارو، رفت و آمد و نگهداری از بیمار که اضافه شود، می‌‌توان گفت مراقبت از بیمار مبتلا به آلزایمر کار بسیار سخت و پرهزینه‌ای است که باید دولت را نسبت به آینده نگران‌کننده کشورمان هوشیار سازد. به این معضل اضافه کنیم که کاهش میزان زاد و ولد در ایران نیز سبب خواهد شد در آینده نه چندان دور، جامعه سالمند، فرزندی نداشته باشد تا نقش مراقب او را ایفا کند و‌ به این ترتیب تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. 
 از آنجا که جامعه ما در آینده به عنوان یک جامعه پیر و ایران به عنوان سومین کشور سالمند جهان شناخته خواهد شد، لازم است بودجه کافی برای تمهیدات آتی در نظر گرفته شود. به همین منظور انجمن آلزایمر ایران با وزیران بهداشت مکاتبات مداوم داشته تا بودجه‌ای تأمین شود و سالمندان مستعد آلزایمر حتی در دورترین نقاط کشور هم شناسایی شوند، اما متأسفانه هنوز اقدامی صورت نگرفته و بودجه‌ای نیز تعیین نشده است.
 تلاش برای دریافت مجوز سالمندیاری یکی دیگر از اقدامات این انجمن است که هم فرصت اشتغال ایجاد می‌کند و هم نگرانی مربوط به جامعه سالمند را کاهش خواهد داد، اما متأسفانه این موضوع هم چندان مورد اقبال مسئولان امر قرار نگرفت. غربالگری و آموزش مراقبت هم به وزارت بهداشت پیشنهاد شده که باز هم توفیقی حاصل نشده است.
نبود فضاهای ویژه مبتلایان به آلزایمر و انواع و اقسام کمبودها، ابهامات زیادی را در مورد آینده ایران ایجاد خواهد کرد و از آنجا که نمی‌توان  تا وقتی که مسئولان به فکر بیفتند دست روی دست گذاشت، بهترین راهکار آن است که افراد بالای 50 سال، با شرکت در «طرح حساس» پایش شوند و برای آنها پرونده بهداشتی تشکیل شود تا هر ساله با انجام تست‌های افسردگی و شناختی وضعیت سلامت آنها مشخص شود. 
 ضمن اینکه با اجرای برنامه‌های پیشگیری و یادگیری فعالیت‌های مختلف، ذخایر مغزی این افراد افزایش پیدا خواهد کرد، کما اینکه تاکنون و به واسطه همین طرح‌ها، افرادی که در مراحل ابتدایی ابتلا به دمانس بودند یا به دلیل کم‌کاری یا پرکاری تیروئید، دیابت، مشکلات فشار خون و علائمی از این دست دچار اختلال شناختی شده بودند، تحت کنترل و درمان قرار گرفتند و قدرت شناخت و حافظه آنها باز گشت. (این یک هشدار جدی است که در پی افسردگی درمان نشده به عنوان یک پیش‌فاکتور مهم در ابتلا به آلزایمر، فرد دچار اختلال شناختی شدید خواهد شد.)
 
ترکش‌های جنگ تحمیلی 12 روزه
 در دوره‌ای که کرونا به یک پاندمی بدل شده بود، میزان ابتلا به آلزایمر در سطح جهان با جهش چشمگیری روبه‌رو شد به طوری که در سال پایانی این بیماری همه‌گیر، انجمن آلزایمر ایران ۴۰۰ بیمار جدید را پذیرش کرد که استرس و نگرانی‌های ناشی از کرونا، دلیل اصلی این روند صعودی بود. با همین الگو، اگر بر جنگ تحمیلی 12 روزه اخیر تمرکز کنیم، آیا این احتمال وجود دارد که استرس و اضطراب ناشی از جنگ، بر تعداد افراد مبتلا به آلزایمر در کشورمان افزوده باشد؟
معصومه صالحی در پاسخ به این سؤال با ابراز امیدواری نسبت به اینکه تاکنون آماری در این خصوص ارائه نشده به این نکته مهم اشاره کرد که به هیچ عنوان نباید اضطراب و نگرانی افراد یک جامعه را نادیده یا سهل انگاشت، بلکه باید همواره نسبت به این موضوع حساس بود. 
 
تصویر خاکستری از 30 سال آینده
«علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد»؛ ادبیات غنی ایران مملو از این پند و اندرزهاست که متأسفانه در موارد متعددی ندیده و نشنیده گرفته می‌شوند، اما شاید اگر از آینده سیاه و سفیدی که در نتیجه سهل‌انگاری انتظار کشورمان را می‌کشد تصویری ترسیم کنیم، بر آن وقعی نهاده شود. برای رسم این تصویر کسی بهتر از معصومه صالحی نیست که بالغ بر 23 سال، روند رو به رشد آلزایمر را در کشورمان رصد کرده و از نزدیک شاهد صحنه‌های تلخ و شیرین این بیماری بوده است؛ «من عاشق سالمندانم و از معاشرت با آنها لذت می‌برم. گاهی فکر می‌کنم آنها هرچه بیشتر پا به سن می‌گذارند مانند خداوند بی‌نیازتر می‌شوند، کمااینکه در مراحل پیشرفته بیماری آلزایمر واقعاً به هیچ چیزی نیاز ندارند. 
من این را در روزهای آخر عمر مادرم به خوبی درک کردم و تنها چیزی که غبطه آن را می‌خورم این است که کاش تصویر آخرین نگاه مادرم را که هرگز از یادم نمی‌رود، قاب می‌گرفتم. این روزها خیلی به این فکر می‌کنم که کاش از چشم‌های بیماران مبتلا به آلزایمر پیشرفته، فیلم یا عکس بگیریم؛ آنها در عین اینکه متوجه موقعیت اطراف‌شان نیستند و کلمات از یادشان رفته، با نگاه‌شان از مراقب خود تشکر و به او ابراز محبت می‌کنند. اما غیر قابل انکار آن است که در آینده ایران احتمال تکرار چنین صحنه‌هایی بسیار کم است، چراکه در نتیجه تداوم دور باطل فعلی، به ندرت سالمندهای سالم خواهیم داشت؛ با سالمندانی مواجه خواهیم بود که توان غذا خوردن، حرف زدن و خودمدیریتی ندارند و اگر میزان فرزندآوری به سیاق امروز ادامه پیدا کند، مراقبت‌کننده‌ای هم نداریم. ضمن این که مراکزی هم وجود ندارد تا از انسانی که سال‌ها زحمت کشیده و رنج‌های بسیاری متحمل شده نگهداری کند. بدیهی است بار سنگین اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی این معضل بزرگ و هزینه سرسام‌آور آن بر دوش دولت خواهد افتاد.»  
مراقبت از فردی که اینچنین در سکوت زندگی می‌کند بی‌آنکه بداند دور و برش چه در جریان است، یکی از سخت‌ترین کارهای دنیاست. 
کاری که مهربانی و شکیبایی تنها ملزومات آن نیست، بلکه به یک مراقب تمام‌وقت با تسلط بر اطلاعات روز دنیا نیاز است تا بتواند اثر لبخند، شادمانی و آرامش را به این مسیر پرچالش و البته طاقت‌فرسا تزریق کند. 
بر اساس مطالعه منابع علمی، آشنایی با الگوهای جهانی مراقبت و حمایت روحی و اجتماعی، از مهم‌ترین گام‌ها برای همراهی با بیمارانی‌ است که گویی هر روز بخشی از وجود خود را از دست می‌دهند، اما آیا در آینده ایران سالمند، چنین مراقبانی حضور خواهند داشت؟

 

نیم نگاه

 اولین ایستگاه جاده فراموشی
اولین علائم هشدار برای اینکه متوجه شویم یکی از نزدیکان‌مان قدم در مسیر فراموشی گذاشته چیست؟
پاسخ رئیس انجمن آلزایمر اغلب علامت سؤال‌های ذهن‌مان را پاک می‌کند؛«احتمالاً برای خیلی از ما آشناست که عزیزمان دسته‌کلیدش را جا می‌گذارد یا فراموش می‌کند کیف و کفشش را کجا گذاشته است. یا حتی مادر خانه غذا را پخته اما یادش می‌رود که می‌خواسته چه چاشنی‌ای به آن اضافه کند. حتی ممکن است غذا را روی اجاق بگذارد و برود سراغ کارهای دیگر بی‌آنکه حواسش به غذا باشد و ناگهان بوی سوختگی خانه را بر‌ دارد‌.
موارد متعدد این چنینی وجود دارد که اگر در فاصله کوتاهی به یاد فرد بیاید می‌توان آن را به حساب عدم تمرکز و دقت او گذاشت، اما در صورتی که این فراموشکاری جدی‌تر باشد مثل مواقعی که یک فیلمی را دیده، اما به خاطر نمی‌آورد یا از خانه برای خریدن یک وسیله بیرون می‌رود اما پایش که به خیابان می‌رسد فراموش می‌کند برای چه کاری از خانه خارج شده است. مدام نمازش را اشتباه می‌خواند و در نهایت هم به یاد نمی‌آورد که نمازش را ادا کرده، باید این قبیل فراموشکاری‌ها را به عنوان علائم هشداردهنده جدی گرفت و چرا که  اگر فرد بموقع تحت درمان و مداوا قرار بگیرد، با انجام توانبخشی می‌توان امیدوار بود که نه تنها از سرعت پیشرفت بیماری کاسته می‌شود که امکان یادگیری جدید هم برای فرد وجود خواهد داشت.»

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هشتصد و پنجاه و سه
 - شماره هشت هزار و هشتصد و پنجاه و سه - ۱۵ مهر ۱۴۰۴