گشتی در راسته دستفروشان کتاب خیابان انقلاب

ببخشید؛ لطفاً ۱۰ کیلو کتاب به من بدین!

نیلوفر منصوری
گروه اجتماعی


تا چشم کار می‌کند، دستفروش است و آدم‌های جورواجوری که پیاده‌روهای این راسته را به قبضه خود درآورده‌اند. عده‌ای، از قدیمی‌های این کار هستند و عده‌ای هم تازه وارد. راسته خیابان ‌انقلاب همان طور که از قدیم مرکز کتابفروش‌هاست، پاتوق دستفروش‌های کتاب هم هست. در بساط دستفروش‌های کتاب همه جور کتابی پیدا می‌شود؛ بیشتر از همه کتاب‌های دست دوم، و به ادعای فروشندگان‌شان، کمیاب و نایاب؛ کتاب‌هایی که به دلیل نوع موضوع یا دیدگاه نویسنده چاپشان متوقف شده و علاقه‌مندان دربه در دنبال همین ممنوع شده‌ها هستند. کتاب‌های درسی و تخفیف‌دار، کتاب‌های تاریخی، مذهبی، روان‌شناسی، خودشناسی، عرفانی، عاشقانه، جنایی، سیاسی و حتی گاه نسخ خطی البته اگر اصیل باشند. هر چند بساط دستفروشی کتاب در حوالی میدان ‌انقلاب پدیده جدیدی نیست و دسترسی به ‌انواع کتاب‌ها را به آسان‌ترین کار ممکن تبدیل کرده، اما مشکل‌ آنجاست که در بین این کتاب‌ها، کتاب‌های روز و مجوزدار نیز پیدا می‌شود. کتاب‌هایی که به صورت غیرقانونی کپی می‌شوند و ناشر و نویسنده اثر سهمی از فروش آنها نمی‌برند. علاوه بر‌ آن دستفروش‌ها بدون هیچ نظارتی، به کتاب‌های بدون مجوز چوب حراج می‌زنند و در مقایسه با سال‌های قبل مشتریان بیشتری را جلب می‌کنند.
دستفروشان بساطشان در راسته پیاده‌رو ‌انقلاب پهن است. پارچه‌ای کهنه و ساده با تعداد زیادی کارتن موز. برخی از کتاب‌ها به صورت منظم در بساط پهن می‌شوند و برخی دیگر بدون هیچ نظم و ترتیبی مثل تپه روی هم تلنبار می‌شوند. گاهی هم نیمی از عرض خیابان با ‌انواع کتاب‌ها پوشانده می‌شود. بساط دستفروشان کتاب درست مقابل مغازه‌های کتابفروشی، گویی رونقی به این خیابان داده است؛ هر چند در بین آنها چند دستفروش لوازم‌التحریر، شال و روسری، شمع و عود، ‌انواع جوراب، کیف فروشی و تابلو فروش هم وجود دارد. افراد علاقه‌مند کم‌کم در مقابل بساط آنها می‌ایستند و برای خرید کتاب مورد نظرشان، کتاب‌ها را زیرورو می‌کنند.

بازار خاکستری
در میان مشتریانی که مقابل بساط کتابفروشی‌ها جمع شده‌اند، خانم میانسالی با وسواس مشغول پیدا کردن کتاب مورد نظر خود است. او می‌گوید: «قیمت کتاب خیلی بالا رفته و من هم دوست دارم کتاب بخوانم، چون قیمت‌ این کتاب‌ها مناسب و ارزانتر از کتابفروشی است، می‌توانم چند کتاب بخرم.» به نظر می‌رسد او از فعالان محیط زیست است چون با قاطعیت می‌گوید: «این کتاب‌ها با هزینه بالایی که طبیعت پرداخت کرده، تولید شده‌اند و تا زمان بازیافت هم هزینه‌های زیادی به دنبال دارند. بنابراین بهتر است این کتاب‌ها تا جایی که ممکن است، استفاده شوند تا به این شکل علاوه بر صرفه‌جویی اقتصادی، ضربه کمتری هم به محیط زیست وارد شود.» خانم میانسال به کتابی که در دست دارد اشاره می‌کند و می‌گوید: «کتابی که از دستفروشان کتاب می‌خرم باید تمیز و بدون خط خوردگی باشد. برخی کتاب‌ها آنقدر‌ هایلایت یا خط‌ خطی و کثیف هستند که ‌انسان رغبتی به دست گرفتن‌ آنها ندارد. بعد از خرید کتاب، آن را جلد می‌کنم و بعد از مطالعه‌ آن را به شخص دیگری می‌فروشم تا او هم بتواند از آن استفاده کند. به نظرم این شکلی کتاب‌ها در اختیار افراد مختلف قرار می‌گیرند و بی‌استفاده یک گوشه جمع نمی‌شوند.»
خانم جوانتری هم که کتابی در دست دارد و صفحات آن را مرور می‌کند، ارزان بودن و در دسترس بودن را مهم‌ترین عامل خرید از این بساطی‌ها می‌داند و می‌گوید: «قیمت پایین کتاب دلایل زیادی دارد. جنس کاغذ این کتاب‌ها معمولاً مرغوب نیست. کتاب‌هایی که از کتابخانه شخصی خریداری شده و دست دوم هستند هم معمولاً قیمت پایینی دارند. بسیاری از کتاب‌ها جلد درست و حسابی ندارند، حتی یکسری از کتاب‌ها صفحه اول ندارند و یا روی کتاب یا داخل کتاب مهر کتابخانه یا اسم شخصی هم وجود دارد.»
نبش چهارراه ‌انقلاب - دوازدهم فروردین، مملو از بساط دستفروشان است که بیشترشان از راه فروش کتاب روزگار می‌گذرانند. مهران، مرد خمیده و سیگار به دستی است که سیگار را با سیگار روشن می‌کند. حدود 40 سال است که در این محل کتاب می‌فروشد. همان‌طور که جواب مشتریان را می‌دهد و دستگاه کارتخوان در دست دارد، می‌گوید: «کتاب‌هایی که ما می‌فروشیم با نمونه مشابه‌ای که در کتابفروشی‌هاست، فرق می‌کند. ما نسخه اصلی و بدون سانسور کتاب را می‌فروشیم. البته برخی از این کتاب‌ها به صورت غیرمجاز و زیرزمینی چاپ می‌شوند.»
در بین کتاب‌هایی که در بساط این دستفروش به شکلی نامنظم روی هم ریخته شده است، همه نوع کتاب به چشم می‌خورد. برخی کتاب‌ها جلد نو دارند و برخی نیز تاریخ چاپ‌ آنها متعلق به سال‌های دور است. اما به دلیل ارزان‌تر بودن مشتریان زیادی دارند. در میان کتاب‌هایی که روی هم ریخته شده کتاب کهنه و قدیمی را نشان می‌دهد. این کتاب در سال 55 توسط فردی به یکی از کتابخانه‌های شهر اهدا شده. فروشنده می‌گوید: «این کتاب‌ها متعلق به کتابخانه‌های شخصی است که به صورت کیلویی می‌خریم. قیمت این کتاب‌ها کیلویی 20 تا 50 هزار تومان است.»

اینجا کتاب خیلی ارزان است
یکی از بساطی‌ها پسر جوانی است که جلوی یکی از مغازه‌های کتابفروشی بساط کرده. چوب گردگیری از پر پرنده در دست دارد و مدام گردوخاک کتاب‌هایی که داخل پلاستیک است را می‌گیرد. هرازگاهی چند نفری جلوی بساطش جمع می‌شوند، کتاب‌ها را ورق می‌زنند و قیمت می‌گیرند. او درباره قیمت پایین کتاب‌ها می‌گوید: «این کتاب‌ها برای ‌انتشاراتی هستند که تازه شروع به کار کرده‌اند و تخفیف می‌دهند که شناخته شوند. مثلاً این کتاب 348 هزار تومان به قیمت پشت جلد است و با تخفیف 170 هزار تومان به فروش می‌رود.» او درباره کتاب‌هایی که به صورت تکثیر و افست چاپ می‌شوند هم توضیح می‌دهد: «متأسفانه این کتاب‌ها اثر نویسنده‌هایی است که برای تولید محتوای‌ آن زحمت زیادی کشیده‌اند، اما بدون اجازه ‌انتشارات و نویسنده یا مترجم اثر کتاب‌ها را چاپ می‌کنند که پیگرد قانونی دارد. کتاب باید آرم و لوگوی ‌انتشارات را داشته باشد.» او مشخصات کتاب، فیپا، آدرس ناشر و شابک کتاب را نشان می‌دهد و می‌گوید: «فروش کتاب‌ها با چاپ زیرزمینی کار غیراخلاقی و دزدی فرهنگی است.»
محمد به همراه دو دوست جوانش، چند سالی است که جلوی یکی از مغازه‌های کتابفروشی بساط کرده‌اند. هرازگاهی چند نفری جلوی بساطش جمع می‌شوند، کتاب‌ها را ورق می‌زنند و قیمت می‌گیرند. بعضی‌ها می‌خرند و بعضی‌ها فقط نگاه می‌کنند. محمد کارش را پنج سال پیش شروع کرده، از 7 صبح بساطش را پهن می‌کند و تا 8 شب پای بساطش می‌ایستد: «این کتاب‌ها فقط به چند دلیل خریداری و فروخته می‌شود؛ اول فوت فرد، دوم مهاجرت یا مسافرت، سوم کمبود فضا، چهارم تغییر تفکر و اشباع شدن از خواندن.»

 

برش

دادزنی برای عقب نماندن از دستفروش‌ها
علاوه بر دستفروشان، بعضی از مغازه‌دارها که در پاساژهای قدیمی فعالیت می‌کنند نیز از این قاعده مستثنی نیستند و برای عقب نماندن از فروش کتاب‌های دست دوم، با استخدام تعدادی «دادزن» خریداران کتاب‌های دست دوم را به داخل پاساژ هدایت می‌کنند. یکی از کتابفروشان نزدیک خیابان دوازدهم فروردین ساعت‌هاست که مغازه خود را باز کرده، در حالی که به بساط دستفروشان کتاب نگاه می‌کند، می‌گوید: «اینکه دستفروشان به مردم می‌گویند کتاب‌های ما سانسور نشده، دروغ است. متأسفانه عین همان کتابی را که در کتابفروشی موجود است به شکل قاچاق و البته با کیفیت بسیار پایین‌تر تکثیر می‌کنند و بعد هم با 50 درصد تخفیف به مردم می‌فروشند. در بساطی‌های دست دوم فروشی سه نوع کتاب به فروش می‌رسد؛ کتاب‌های دسته‌دوم، ممنوعه و پرفروش که با تکثیر و کپی با قیمت کمتر فروخته می‌شوند. متأسفانه هیچ‌ نظارتی هم نمی‌شود. هرچند من کار‌ آنها را تأیید نمی‌کنم اما کار‌ آنها به نوعی فرهنگسازی خواندن کتاب است.»

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هشتصد و چهل و نه
 - شماره هشت هزار و هشتصد و چهل و نه - ۱۰ مهر ۱۴۰۴