در حافظه موقت ذخیره شد...
آخرین طرح پلیس پایتخت اجرا شد
ارثیهای بهنام سرقت
گروه حوادث: مرضیه همایونی/ ۲۷۰ سارق و مالخر در عملیات ۴۸ ساعته پلیس آگاهی پایتخت دستگیر شدند.
اعتیاد به خاطر مرگ دختر مورد علاقه
40 سال دارد اما تا به حال 42 بار بازداشت شده، اولین جرمش آدمربایی بوده و آخرین جرم او سرقت از دانشگاه علوم پزشکی تهران است.
اولینبار به چه جرمی دستگیر شدی؟ در سن 16 سالگی عاشق دختری شدم و از آنجا که میدانستم خانوادهاش با ازدواجمان موافقت نمیکنند با هم فرار کردیم، پلیس مرا گرفت و به اتهام آدمربایی بازداشتم کرد، اما برادرهایش به خاطر اینکه فرار کرده بود او را به قتل رساندند. وقتی فهمیدم، معتاد و شرور شدم. به خاطر حمل 24 گرم هروئین به زندان افتادم، آزاد که شدم رفتم در کار سرقت. هر چه را که بگویید دزدیدهام. در تمام زندانهای ایران به غیر از رجاییشهر بودهام. یکبار حتی سگی را از بغل صاحبش با زور و تهدید سرقت کردم.
از دانشگاه چطور سرقت میکردی؟ به عنوان دانشجو وارد دانشگاه شدم و خودم را به اتاقهایی میرساندم که تجهیزات پزشکی در آنجا بود و با شاهکلیدی که ساخته بودم در اتاقها را باز میکردم.
چه شد که دستگیر شدی؟ با آزاد شدن از زندان با دختری به نام پردیس آشنا شدم. هر بار که سرقت میکردم، برای پردیس میگفتم. او هم به من خیانت کرد و مرا لو داد.
با وسایل سرقتی چکار میکردی؟ در فضای مجازی آگهی میکردم و زیر قیمت میفروختم. همین دوست دخترم یک دستگاه پزشکی 7 میلیارد تومانی را که سرقت کرده بودم در فضای مجازی 700 میلیون تومان فروخت.
سرقتهای « قرقی»
سن و سالی ندارد اما تا به حال دو بار راهی کانون اصلاح و تربیت شده است. پسر نوجوان مدعی است ارثیه خانوادگیشان سرقتی است و همراه پدرش از سه سالگی در پاتوق سارقان حاضر میشده است.
چطور سرقت میکنی؟ ترک موتور مینشینم و به همراه همدستم گوشی کسانی را که در حال صحبت با تلفن هستند، میقاپم. به خاطر سرعت عملم به من لقب قرقی دادهاند و حتی تصویر قرقی را روی بدنم خالکوبی کردهام.
با این سن و سال کم چرا سرقت میکنی؟ هر کسی یک چیز از خانوادهاش ارث میبرد، من سرقت به ارث بردهام. پدربزرگم هم سابقهدار بود. تازه من گوشیقاپی میکنم، پدر و پدربزرگم که از طلافروشی سرقت کرده بودند. عموهایم هم سارق هستند. آنطور که پدرم تعریف میکرد، پدربزرگم هنگام فرار از دست پلیس با شلیک گلوله کشته شده است.
سابقه داری؟ یکبار در 12 سالگی به خاطر سرقت گوشی به کانون اصلاح و تربیت افتادم و بار دوم 16 سالم بود که دستگیر شدم. دو ماهی است که آزاد شدهام؛ البته میخواهم توبه کنم و دور خلاف را خط بکشم.
دستبرد به انبار غله
اعضای این باند 16 نفره با برنامهای کاملاً حسابشده، از انبار جو و غلات بالای یکهزار میلیارد تومان سرقت کردند.
نقش تو در این سرقتها چه بود؟ من و دو همدستم، نگهبان انبار بودیم. در شیفت ما شبی دو تا سه کامیون میآمد و جو و ذرت بار میزد و از انبار میبرد.
چه شد که به فکر سرقت افتادید؟ سردسته باند فکر همه جا را کرده بود و حتی میدانست چطوری دوربینها را رد کنیم که دیده نشویم و اموال سرقتی کجا فروخته شود. حتی خودش را جای انباردار و حسابدار جا میزد. زمانی که سرقت را انجام داد به حساب ما پول واریز کرد و گفت شما هم همدست هستید و پایتان گیر است. ما هم در عمل انجام شده قرار گرفتیم و با او همکاری کردیم.
چه مقدار پول به حسابتان واریز کرد؟ دفعه اول که هیچ نقشی نداشتیم 12 میلیون تومان. با خودمان گفتیم برای کار نکرده این همه گیرمان آمد و اگر در ماجرا وارد شویم چقدر گیرمان میآید.
با پولها چه میکردید؟ طلا، دلار، خانه و ماشین خریداری کردیم.
چطور لو رفتید؟ یکی از نگهبانهای ساعت قبل به ماجرا مشکوک شد و وقتی بار را جابهجا میکردند فیلمبرداری کرده بود.
کلاهبرداری با چک دیگران
خودش را دانشمند میداند و معتقد است فقط افراد نخبه میتوانند کلاهبرداری کنند.
شگردت برای کلاهبرداری چه بود؟ من با چکهای دیگران، از بنکداران خرید میکردم. ابتدا خریدهای کوچک انجام میدادم و هزینهاش را با چک پرداخت میکردم. با جلب اعتمادشان، چک بلامحل میکشیدم و به سراغ بنکدار بعدی میرفتم.
چکها را از کجا میآوردی؟ سراغ معتادان و کارتنخوابها میرفتم و با مدارک آنها دسته چک میگرفتم و این چکها را به بنکدارها میدادم.
چرا به تو میگویند دانشمند؟ برای اینکه خیلی باهوش هستم. من بالای 10 میلیارد تومان با این شیوه کلاهبرداری کردهام.
چطور دستگیر شدی؟ دوستان و آشنایان با دیدن وضع مالی خوب من حسادت کردند و یکی از آنها به من شک کرد و مرا لو داد.

