یک زندگی پدرانه
«پاسیاد پسر خاک» روایتگر زندگی سیدالاسرای ایرانی حجتالاسلام سید علی اکبر ابوترابیفرد است
سمیرا قزوینی
روزنامهنگار
کتاب «پاسیاد پسر خاک» نوشته محمد قبادی یکی از مهمترین زندگینامههای پژوهشی در حوزه ادبیات مقاومت و تاریخ معاصر ایران است. این کتاب با اتکا به اسناد، خاطرات و مصاحبههای شفاهی کوشیده است چهرهای روشن از حجتالاسلام سیدعلیاکبر ابوترابیفرد، روحانی مبارز و آزاده نامدار ترسیم کند. در طول تاریخ انقلاب اسلامی، شخصیتهایی بودهاند که بیش از آنکه در عرصه تبلیغات و سخنرانی شناخته شوند، با منش، اخلاق و زیست فردی و اجتماعیشان بر دیگران اثر گذاشتهاند. ابوترابیفرد از همین تبار است. او کسی است که در میان آزادگان به «سید الاسرا» شهرت یافت و در اذهان همه همراهانش تصویری از صبر، متانت، حلم و در عین حال قاطعیت بر جای گذاشت.
ساختار کتاب
سیر زندگی و مبارزات مرحوم سیدعلیاکبر ابوترابی فرد به صورت روزشمار (کرنولوژی) آورده شده است. بخش اول کتاب «پاسیاد پسر خاک» به پیشینه خانوادگی، دوران کودکی، تحصیل و فعالیتهای سیاسی سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در سالهای پیش از انقلاب اسلامی میپردازد و بخش دوم سالهای پس از انقلاب را شامل میشود. از حضور در ستاد جنگهای نامنظم و نقشآفرینی در جبههها گرفته تا ده سال اسارت در اردوگاههای عراق و سپس مسئولیتهایش پس از آزادی که مهمترین آنها شامل نمایندگی ولی فقیه در امور آزادگان و دو دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی بود. اهمیت این کتاب همزمان که در روایت زندگی فردی برجسته از اهالی جبهه و جنگ است، از آن جهت نیز شایان توجه است که با نگاهی مستند، سیر تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران معاصر را نیز بازتاب میدهد. حضور شخصیتهای کلیدی چون شهید سیدعلی اندرزگو، دکتر مصطفی چمران و دیگر مبارزان در زندگی ابوترابی، کتاب را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران تاریخ انقلاب تبدیل کرده است.
در گردآوری و تنظیم مطالب این اثر به تناسب از منابع مختلف استفاده شده است. این منابع را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: یکی منابع شفاهی خاطرات شفاهی که سهم بسزایی در سامان یافتن کتاب داشته است. این بخش شامل خاطرات و سخنان مرحوم سید علی اکبر ابوترابیفرد درباره خودش و وقایع مرتبط که گوشههایی از این خاطرات در منابع مکتوب وجود داشت. این خاطرات و سخنان مربوط میشود به یک ساعت مصاحبه در سازمان اسناد ملی (۱۳۷۲ ش) که در آن به سالهای تحصیل و وقایع نهضت امام خمینی به خصوص دوم فروردین و ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ اشاره شده است. چهار ساعت مصاحبه با مرکز اسناد انقلاب اسلامی (۱۳۷۲ و ۱۳۷۵ ش) که موضوعاتی چون پیشینه خانوادگی، تحصیلات و فعالیتهای سیاسی او از آغاز نهضت امام خمینی تا ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را در برمیگیرد. سه ساعت مصاحبه (بهار ۱۳۵۸ یا ۱۳۵۹ ش) که احتمالاً در قم انجام شده است. جز مختصری از این گفتوگو تاکنون مطلب دیگری منتشر نشده و این خاطرات از اهمیت ویژهای برخوردار است. چرا که مرحوم ابوترابی به رابطهاش با برخی از چهرهای شناخته شده جبهه پرداخته و در ادامه به رابطه خودشان با سازمان مجاهدین خلق اشاره میکند. علاوه بر این دو حلقه فیلم نیز از او موجود است. در یکی سیدعلیاکبر ابوترابیفرد هنگام ورودش به میهن در مرز خسروی ماجرای به اسارت در آمدنش را تعریف میکند و حلقه دوم شامل تصویر استقبال مردم قزوین از مرحوم ابوترابیفرد در مهر ۱۳۶۹ و سخنرانی او در مسجد النبی قزوین است. همچنین مرحوم سیدعلیاکبر ابوترابیفرد به مقتضای حالش در مصاحبهها بیشتر به وقایع و فعالیتهای پیش از انقلاب پرداخته است. در واقع به برهههایی از زندگیاش بیشتر پرداخته و از مقاطعی کمتر سخن گفته و آن وقایع پس از انقلاب است. مهمترین دلیل شاید اسارت باشد. چرا که موقعیت و علتی برای گفتن و طرح برخی مطالب نبوده است و این کتاب گویی سخنان مکتوم مانده این شخصیت تأثیرگذار را پیش روی مخاطبان قرار میدهد.
قسمت دیگر منابع شفاهی خاطرات افراد درباره مرحوم سیدعلیاکبر ابوترابیفرد است این خاطرات دو دستهاند: «خاطرات خانواده و بستگان» و «خاطرات دوستان، همرزمان، همدرسان و آشنایان» خاطرات خانواده ابوترابی از منابع مهم این پژوهش است و گفتههای سیدیاسر ابوترابیفرد در این اثر سهم قابل توجهی درد. او نه تنها سخنان خودش را گفته بلکه به نوعی گفتهها و خاطرات مادرش را نیز بیان کرده است.
به سوی مبارزه
یکی از نقاط عطف زندگی سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در دهههای پیش از انقلاب، آشنایی و همکاریاش با شهید سیدعلی اندرزگو است. کتاب «پاسیاد پسر خاک» با بهرهگیری از خاطرات دست اول و اسناد، این همکاری را با جزئیات شرح میدهد. اندرزگو که از چهرههای برجسته مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی بود، در جریان فعالیتهایش به ابوترابی اعتماد ویژهای پیدا کرد. این اعتماد همزمان که به دلیل دیانت و صداقت ابوترابی بود، به سبب تواناییاش در سازماندهی و همراهی نیز شکل گرفت. ابوترابی به همراه اندرزگو در مسیر تهیه سلاح برای مبارزان گام برداشت و حتی سفری به لبنان و فلسطین انجام داد تا از شبکههای مقاومت منطقهای بهره بگیرد.
دستگیری و زندانی شدن، تجربه دیگری بود که بر شخصیت ابوترابیفرد افزود. کتاب به روایت زندان قصر و آشنایی او با دیگر مبارزان سیاسی اشاره میکند. همین دوران علیاکبر ابوترابیفرد را برای سختیهای بزرگتر آماده ساخت و او را با طیف گستردهای از مبارزان آشنا کرد. با آغاز جنگ تحمیلی و حضور نیروهای داوطلب در جبههها، سیدعلیاکبر ابوترابیفرد نیز در کنار رزمندگان ایستاد. او پیشتر در ستاد جنگهای نامنظم به همراه دکتر مصطفی چمران تجربه حضور در میدانهای دشوار نبرد را اندوخته بود. اما سرنوشت این روحانی مبارز را به عرصهای دشوارتر کشاند: ده سال اسارت در اردوگاههای بعثی چیزی بود که برای زندگی او مقدر شد.
کتاب با جزئیاتی خواندنی شرایط اردوگاهها را شرح میدهد. از لحظه اسارت تا انتقال به اردوگاه الانبار، سپس موصل و تکریت، هر مرحله روایتگر فشاری مضاعف بر جسم و جان اسیران است. ضرب و شتم در بدو ورود، شرایط بهداشتی اسفبار، تغذیه ناچیز و خشونت نظامیان عراقی بخشی از این روایت است. بااینحال آنچه ابوترابی را در گذراندن آن روزگار دشوار کمک کرد، تواناییاش در تبدیل این محیط تاریک به مدرسهای برای صبر، ایمان و همبستگی بود. یکی از بخشهای تکاندهنده کتاب به سخنرانیهای ابوترابی در اردوگاهها اختصاص دارد. نویسنده از قول آزادگان نقل میکند که هرگاه میان اسیران اختلافی پیش میآمد، او همچون پدری مهربان وارد میشد و آتش نزاع را خاموش میکرد. شخصیت او به گونهای بود که همه گروهها (چه مذهبیترین اسیران و چه کسانی که گرایشات دینی کمتری داشتند.) سخنش را میپذیرفتند. در چشم همگان او نماد عقلانیت، حلم و وقار بود. یکی از آزادگان به یاد میآورد که ابوترابیفرد بارها تکرار میکرد: «اسارت تکمیلکننده شهادت است.» این جمله در دل زندانیان امیدی تازه میدمید. او توصیه میکرد جسم و روح خود را سالم نگه دارند و از درگیری بیحاصل با نگهبانان بپرهیزند. همین نگرش، اردوگاه را از فروپاشی روحی نجات داد.
هدایت در شرایط دشوار
کتاب «پاسیاد پسر خاک»نشان میدهد که ابوترابیفرد چگونه با تدبیر و اخلاق، هدایت و مدیریت آزادگان را به دست گرفت. او هیچ مقام رسمی نداشت اما رفتار پدرانهاش بهتدریج همه را گرد او جمع کرد. نمونهای روشن از این نفوذ، انتخاب او بهعنوان معاون ارشد اردوگاه بود. انتخابی که حتی افسران عراقی نیز ناچار به پذیرش آن شدند. محمد قبادی در اثر خود از خاطرهای نقل میکند: «در این اردوگاه افسران بسیاری حضور داشتند، با توافق افسران ایرانی و طبق نظر افسران عراقی، سرگرد کاشانی به ارشدیت و فرماندهی انتخاب شد. سرگرد کاشانی جزو اولین افسران ژاندارمری ایران بود که در منطقه شلمچه به اسارت ارتش حزب بعث درآمد. وی در ایناردوگاه با ابوترابی آشنا شد و به گفته عبدالمجید رحمانیان بهتدریج اما بسیار زیاد تحت تأثیر رفتار اخلاقی و تدابیر انسانی سیدعلیاکبر ابوترابی قرار گرفت. در نتیجه همینآشنایی، وی ابوترابی را به معاونت خود برگزید و به مسئولین عراقی اردوگاه معرفی کرد. بدین طریق بسیاری از ارشادات ابوترابی را حتی پس از انتقال از اردوگاه الانبار به اسرای دیگر میرساند و یا تدابیر و دستورات خود را با زبان او منتقل میکرد.»
رفتار انسانی او سبب شد که نهتنها اسرا بلکه نگهبانان نیز گاه به احترام او سر تعظیم فرود آورند. آزادگان به یاد میآورند که او هیچگاه نامی از خود نمیبرد و حتی برای حفظ آبروی دیگران از ذکر نامشان در خاطراتش خودداری میکرد. این ویژگی اخلاقی، او را به الگویی یگانه تبدیل ساخت.
سخنرانیهای ماندگار
در کتاب «پاسیاد پسر خاک» بخشهایی از سخنرانیهای او در اردوگاهها عیناً نقل شده است. یکی از مشهورترین آنها مربوط به اردوگاه تکریت ۵ است. عراقیها که تصمیم داشتند او را به اردوگاه جدید انتقال دهند، به او اجازه دادند که یک ساعت بدون هیچ مزاحمتی ازجانب نگهبانان آخرین سخنانش را با اسرا در میان بگذارد. حدود ساعت
ده و نیم صبح تقریباً همه ۱۵۰ اسیر تکریت
۵ در آسایشگاه ۲ فشرده در کنار هم نشستند و ابوترابی ایستاده برایشان سخن گفت. او چنین آغاز کرد: «بسمالله الرحمن الرحیم لاحول و لا قوه الا بالله العلى العظیم. برادران عزیز خداوند همه شما را در سایه بندگی خود یاری فرماید و از خیر دنیا و آخرت برخوردار با سربلندی برگشته، مایه افتخار و عزت برای هموطنان و مسلمین باشید در این فرصت کوتاه اولاً بنده از شما جز لطف و محبت و بزرگواری چیزی ندیدم. بنده که شایسته ادای حق نیستم امیدوارم مولا امیرالمؤمنین(علیهالسلام) پاسخگوی لطف و محبتهای شما باشد که یقیناً خواهد بود. و این نشانه حقشناسی شما در پیشگاه پروردگار و ائمه و مکتبتان میباشد.... برادران عزیز! در این فرصت کوتاه دو چیز را در نظر داشته باشید؛ یکی در نظر داشتن عظمت پروردگار عالم و یکی ضرورت حرمت افراد...» در پایان این سخنرانی اسرای حاضر در آسایشگاه ۲ بر سر ابوترابی ریختند تا او را ببوسند و بدرقه کنند که صدای ابوترابی با طنینی خاص همه را ساکت کرد و با صدایی رسا توصیهای از امیرالمؤمنین(ع) را یادآور شد: «خالطوا الناس مخالطه ان متّم معما بکوا علیکم و ان عشتم حنّوا الیکم؛ با مردم چنان رفتار کنید که اگر مردید یا از میان آنها رفتید بر شما بگریند و اگر به زیستن در میان آنها ادامه دادید مشتاقانه بهسویتان روی آورند.» بغض اردوگاه ترکید و با همان حال ابوترابی را تا در خروجی همراهی کردند.
همین کلمات در تاریکترین لحظات، چراغ امید شد و نشان داد چگونه یک انسان میتواند در شرایطی غیرانسانی، معنویت و اخلاق را زنده نگه دارد. یکی از نکات برجسته کتاب «پاسیاد پسر خاک» این است که ابوترابیفرد نهتنها رهبری فردی بود بلکه هویت جمعی آزادگان را نیز بازسازی کرد. اردوگاه برای او محل تسلیم نبود، بلکه عرصه تداوم انقلاب و مبارزه بود. او تلاش میکرد اسرا را از بیحوصلگی و یأس دور سازد و آنان را به حفظ کرامت انسانی فراخواند. حتی کسانی که در آغاز، گرایش چندانی به انقلاب یا دینداری نداشتند، در اثر معاشرت با او تغییر یافتند. این تأثیرگذاری فراتر از تبلیغ کلامی بود و از سلوک و رفتار شخصیاش برمیخاست.
در استمرار خدمت و شهادت
بازگشت آزادگان به میهن در تابستان ۱۳۶۹ یکی از شیرینترین لحظات تاریخ انقلاب اسلامی بود. در میان آنان، حجتالاسلام سیدعلیاکبر ابوترابیفرد نیز حضور داشت. بسیاری از آزادگان او را نه فقط بهعنوان همراهی در اسارت بلکه بهمنزله پدر و مرشد خود میشناختند. استقبال مردم قزوین از او در مسجدالنبی و سخنرانیهای پرشور او در همان روزها نشانهای از محبوبیت بینظیرش بود.
ابوترابی پس از آزادی بار دیگر به میدان مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی قدم گذاشت. رهبر انقلاب او را به نمایندگی خود در امور آزادگان منصوب کردند. مأموریتی خطیر که در عمل استمرار همان نقش پدرانه در اردوگاهها بود. او میکوشید مشکلات مادی و معنوی آزادگان را برطرف سازد و آنان را به بازگشت فعال به جامعه ترغیب کند. افزون بر این او در انتخابات مجلس چهارم و پنجم شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد. حضور او در مجلس نیز برخلاف بسیاری از چهرههای سیاسی، با هیاهو و جنجال همراه نبود. سکوت و وقارش همچنان ویژگی اصلیاش بود اما در عین حال با نفوذ معنوی و اخلاقی خود نقشآفرینی میکرد. همکارانش در مجلس به یاد میآورند که در میان جلسات پرتنش، آرامش او گاه همچون نسیمی دلنشین فضا را دگرگون میکرد.
زندگی ابوترابی در ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ در جادهای میان تهران و مشهد به پایان رسید. او در سانحهای رانندگی به همراه پدر بزرگوارش آیتالله سیدعباس ابوترابی دار فانی را وداع گفت. رحلتش جامعه را در اندوه فرو برد. چرا که همه او را نماد صبر، مقاومت و فروتنی میدانستند. رهبر انقلاب در پیام تسلیتشان او را در شمار شهیدان دانستند. تعبیری که بعدها در تقریظشان بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» نیز تکرار شد.
ابوترابیفرد بیش از هرچیز با منش و سلوک شخصیاش تأثیرگذار بود. او در دوران مبارزه و اسارت و هم پس از آزادی نیز بهعنوان نمونهای از تواضع، صبر و ایمان شناخته میشد. به تعبیر بسیاری از آزادگان، او «کتکخورده انقلاب» بود اما در برابر مخالفان انقلاب هم متواضعترین انسان باقی ماند. رفتار انسانی او حتی بعثیها و مخالفان انقلاب را تحتتأثیر قرار میداد. این همان درسی است که کتاب «پاسیاد پسر خاک» به نسل امروز منتقل میکند: در سختترین شرایط میتوان با اخلاق، ایمان و استقامت، نهتنها دوام آورد بلکه دیگران را نیز به زندگی امیدوار ساخت.
کتاب «پاسیاد پسر خاک» زندگینامهای خواندنی است. این اثر الگویی موفق برای مستندنویسی در حوزه ادبیات انقلاب به شمار میرود. خواننده در خلال صفحات آن با فراز و فرود زندگی مردی آشنا میشود که از کودکی در فضای علم و دیانت رشد کرد، در جوانی با شجاعت وارد مبارزه شد، در میانسالی ده سال اسارت را به دانشگاهی برای اخلاق و مقاومت تبدیل کرد و سرانجام در بازگشت به وطن نیز پرچمدار خدمت باقی ماند. این فقط شرح زندگی یک فرد نیست، بلکه روایتی است از توان روح انسانی در برابر رنج و ستم. از همین روست که میتواند برای نسل امروز و فردا، الهامبخش باشد و چراغی در مسیر پرپیچوخم مبارزه با ظلم و بیعدالتی فراهم آورد.
پاسیاد پسر خاک
زندگی و زمانه حجتالاسلام سیدعلیاکبر ابوترابیفرد
نویسنده: محمد قبادی
انتشارات: سوره مهر
تعداد صفحه: ۴۶۸ صفحه
قیمت: ۳۲۰۰۰۰ تومان

