پیشنهاد ۲۰ دیپلمات، استاد دانشگاه و صاحبنظر سیاست خارجی به رئیسجمهوری در آستانه حضور در سازمان ملل
مأموریت تنش زدایی پزشکیان
نیویورک در سپتامبری آکنده از التهاب و تنشهای جهانی بار دیگر به صحنهای بدل شده است که در آن نه تنها توانایی دیپلماسی کشورها به محک آزمونی دشوار کشیده میشود بلکه وزن واقعی هر بازیگر بینالمللی در نسبت با بحرانهای امنیتی و سیاسی زمانه آشکار میگردد؛ صحنهای که برای جمهوری اسلامی ایران بویژه در شرایطی که مسعود پزشکیان برای دومین بار به نمایندگی از عالیترین سطح حاکمیت در آن حاضر میشود، تلاشی آگاهانه برای بازتعریف جایگاه ایران در میانه یکی از حساسترین و سرنوشت سازترین مقاطع تاریخ معاصر سیاست خارجی کشور تلقی میشود. ایران که به تازگی از جنگی تجاوزکارانه عبور کرده و در عین حال با موجی گسترده از تلاشهای سازمانیافته برای القای انزوا و ایرانهراسی مواجه بوده است، اکنون میکوشد از این فرصت بینالمللی بهعنوان بستری برای اثبات این حقیقت بهره گیرد که نه تنها منزوی نشده بلکه توانسته با اتکا به ابتکارات همگرایانه و طرح ایدههای مبتنی بر امنیت جمعی منطقهای، مشروعیت خود را در برابر جنگطلبی اسرائیل که دامنه تجاوزاتش را از ایران به سوریه و قطر نیز کشانده است، دوچندان تثبیت کند و بدیلی در برابر نظم تحمیلی غرب عرضه دارد. از این منظر سفر پزشکیان در شرایطی رخ میدهد که حضور دوباره ترامپ در کاخ سفید، احیای گفتمان ایرانستیزانه در واشنگتن و استمرار بدعهدیهای غرب در قبال برجام، چشماندازهای دیپلماسی را تیره ساخته و میدان نیویورک را به مأموریتی استراتژیک بدل کرده است؛ مأموریتی که در آن رئیسجمهوری ایران باید با بهرهگیری از ظرفیت گفتوگو از یک سو سناریوی منزوی کردن تهران را خنثی سازد و از سوی دیگر با تأکید بر ضرورت پایبندی متقابل به تعهدات بینالمللی، مشروعیت بازگرداندن تحریمها و تداوم جنگ اقتصادی علیه ایران را بیاعتبار کند. شمار قابل توجهی از دیپلماتهای پیشین، اساتید برجسته روابط بینالملل و صاحبنظران عرصه سیاست خارجی در یادداشتهایی برای روزنامه «ایران» کوشیدهاند با بهرهگیری از تجربههای انباشته سالیان و نگاه تحلیلی خود راهکارهایی را به رئیسجمهوری و تیم سیاست خارجی کشور ارائه دهند که جوهره اصلی آن بر دو محور بنیادین استوار است؛ اول ضرورت بازگشت به ظرفیتهای بومی و درونی نظام برای بازسازی قدرت ملی و افزایش توان ایستادگی در برابر فشارهای فزاینده خارجی و دوم بهرهگیری هوشمندانه از ابزارهای دیپلماتیک برای خلق ابتکاراتی که بتواند چالش های موجود در روابط منطقهای و جهانی را به فرصتهایی تازه برای تعامل و همکاری بدل سازد. این مجموعه یادداشتها که بازتابی از طیفی متنوع از دیدگاههاست، بر این حقیقت تأکید میورزد که در جهانی که تحولات آن با شتابی کمسابقه رقم میخورد و توازنهای قدرت بهسرعت دستخوش تغییر میشود، هیچ کشوری صرفاً با اتکای منفعلانه به حمایتهای بیرونی یا امید بستن به سازوکارهای شکننده بینالمللی قادر به حراست از منافع خویش نخواهد بود بلکه این ظرفیتهای اقتصادی، علمی، فناورانه و فرهنگی داخلی است که بنیان اصلی قدرت را میسازد و هر ابتکار دیپلماتیکی اگر فاقد پشتوانه درونی باشد، به سادگی در برابر فشارهای بیرونی فروخواهد ریخت. از سوی دیگر، این تحلیلها یادآور میشوند که حتی در سختترین شرایط، عرصه دیپلماسی همواره امکان خلق فضاهای تازه را فراهم میآورد، مشروط بر آنکه دستگاه سیاست خارجی از انفعال پرهیز کند و با ارائه طرحهای واقعبینانه، ابتکار عمل را به دست گیرد؛ چرا که در فضای رقابتهای مخرب و صف بندیهای متغیر جهانی تنها کشوری میتواند معادلات را به سود خویش تغییر دهد که همزمان بر بنیانهای داخلی تکیه کند و با زبان دیپلماسی راهی برای گشودن افقهای جدید بیابد.
مریم سالاری - رضا عدالتی پور
گروه دیپلماسی
راهبرد بقا و ضرورتهای تحرک دیپلماتیک
ابراهیم متقی
استاد دانشگاه تهران
ایران در شرایط خاص امنیتی و راهبردی قرار دارد. فشارهای سیاسی، دیپلماسی فریب، محدودیتهای اقتصادی و جنگ را میتوان در زمره تهدیدات اصلی بازیگران نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی در ۵ ماه گذشته دانست. در چنین شرایطی ضرورتهای کنش راهبردی ایران ایجاب میکند که از تحرک دیپلماتیک، سازوکارهای تولید قدرت و بهینهسازی منابع حمایت راهبردی و کنشگری مؤثر برای تحقق اهداف امنیت ملی بهرهمند شود. در ماههای گذشته محدودیتهای تاکتیکی اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای اروپایی علیه ایران به گونه تدریجی افزایش یافته است. ابتکار عمل چین و روسیه برای عبور از تهدیدات و کاهش محدودیتهای امنیتی ایران تأثیر قابلتوجهی بر کاهش ضریب تهدیدات نداشته است. سفر رئیسجمهوری اسلامی ایران به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل را میتوان فرصت تاریخی مناسبی برای عبور از تهدیدات، اعتمادسازی و بهینهسازی معادله قدرت در شرایط گسترش تهدیدات امنیتی، ژئوپولیتیکی و راهبردی دانست. عبور از تهدیدات نیازمند نقشه راه امنیتی، راهبردی و دیپلماتیک است. در چنین شرایطی ایران میبایست ضرورتهای راهبرد بقا را در فضای کنش دیپلماتیک و در عالیترین سطح حضور مقامات بلندپایه کشورها را در دستور کار قرار دهد. ضرورتهای کاربرد سیاست قدرت نیازمند درک دقیق از شرایط راهبردی کشور است. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی در چنین فضایی نیازمند بهرهگیری از سازوکارهای متنوعی برای کاهش تهدیدات خواهد بود. اولین گام برای تحقق اهداف راهبردی کشور را میتوان طراحی و تنظیم «نقشه جامع امنیتی و دیپلماتیک» دانست. در چنین شرایط و فضایی ایران میبایست نسبت به اهداف و برنامههای ایالات متحده و کشورهای اروپایی در ارتباط با ایران وقوف داشته باشند. هرگونه درک نادرست از سیاست آمریکا و کشورهای اروپایی، بار دیگر زمینه ظهور شکل جدیدی از غافلگیری را به وجود میآورد. غافلگیری دیپلماتیک و امنیتی، نتایج پرمخاطره راهبردی خواهد داشت. تکرار چنین وضعیتی، به گونه اجتنابناپذیر چالشهای پرمخاطره را برای ایران به وجود میآورد.
ضرورتهای تحقق راهبرد بقا در فضای دیپلماسی چندجانبه ایران در نیویورک، نیازمند شرایطی است که امکان کنش تعاملی را به وجود میآورد. ضرورتهای راهبرد بقا معطوف به تولید قدرت، ارتقای قابلیتهای مقاومت و حداکثرسازی نشانههای تحرک، قدرت و انعطاف است. تحقق این امر نیازمند سازوکارهایی است که منجر به کنش مسالمتآمیز از طریق انعطافپذیری تاکتیکی است. مذاکره با رهبران سیاسی کشورهای اروپایی به گونه اجتنابناپذیر ضریب امنیت ملی ایران را ارتقا میدهد. ضرورتهای راهبرد بقا ایجاب میکند که موضوع مذاکره معطوف به کنش تعاملی با هدف حداکثرسازی منافع متقابل و اعتمادسازی در مسیر صلح، امنیت و همکاری باشد. نقشیابی انگلیس به عنوان بازیگر میانجی را میتوان بخشی از سازوکارهای سیاست قدرت برای تعادل، موازنه و بقا دانست. سفر هیأت دیپلماتیک ایران به نیویورک را میتوان بخشی از ضرورتهای کنش راهبردی جمهوری اسلامی برای حداکثرسازی فضای ارتباطی در جهت تنشزدایی و نیل به اهداف مشترک دانست. سازمان ملل به عنوان مرکزی برای تعامل و کنش ارتباطی در جهت حل بحران و عبور از فضای تهدیدات محسوب میشود. هیأت دیپلماتیک ایران صرفاً از طریق نقشه راه چندبعدی قادر خواهد بود تا سازوکارهای کنش ارتباطی مناسب و موازنهبخش را در فضای اطمینانبخش سیاسی و تعادل راهبردی در محیط منطقهای فراهم سازد.
آماده باش برای سناریوهای پیش و پس از اسنپ بک
حیدرعلی مسعودی
استاد دانشگاه شهید بهشتی
ما در حال حاضر با دو سناریوی دیپلماتیک مواجه هستیم: یکی سناریوی پیشا «اسنپبک» و دیگری سناریوی پسا «اسنپبک»؛ هر دو سناریو باید مورد توجه قرار گیرد و دستگاه دیپلماسی ایران آمادگی کامل برای مواجهه با آنها و بهرهگیری از فرصتهای احتمالی را داشته باشد. در سناریوی پیشا اسنپبک، حضور رئیسجمهوری و هیأت دیپلماتیک ایران در نیویورک فرصتی استثنایی برای انجام رایزنیهای نهایی با کشورهای اروپایی و حتی آمریکا، چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم برای موضوع تمدید مکانیزم ماشه فراهم میکند. این دیپلماسی میتواند بر اساس رویکردها و محورهای مدنظر اروپا پیش رود و تلاش شود راهحل میانهای برای تعدیل خواستههای طرف مقابل یافت شود. به عنوان نمونه، تجربه همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در زمینه احیای نظارتها میتواند الگویی برای ادامه این مسیر باشد. همچنین، استفاده از قدرت دیپلماتیک کشورهایی مانند چین میتواند پنجرهای شش تا دوازدهماهه برای رایزنیهای دیپلماتیک ایجاد کند و فرصت تمدید مکانیزم ماشه را فراهم نماید.
سناریوی دوم، پسا اسنپبک است؛ در این حالت فرض بر بازگشت کامل تحریمهای شورای امنیت طی چند روز آینده است. در چنین شرایطی، ایران باید رایزنیهای خود با چین و روسیه را ادامه دهد تا مکانیزمی برای تداوم همکاریها و اقناع این کشورها جهت عدم اجرای قطعنامههای تحریمی ایجاد شود. بهعلاوه، این رایزنیها میتواند زمینه بازگشت مسیر دیپلماسی حتی پس از فعال شدن مکانیزم ماشه را فراهم کند. بازگشت تحریمها نباید به معنای پایان دیپلماسی تلقی شود؛ ایران باید از تواناییهای مانور دیپلماتیک خود استفاده کرده و مسیر دیپلماسی با جهان را باز نگه دارد.
در مورد اولویتهای سفر رئیسجمهوری به نیویورک، علاوه بر فعالیتهای روتین دیپلماتیک مانند دیدار با مقامات، اندیشکدهها و فعالان رسانهای، توصیه میشود جنبه اقتصادی، فناوری و تجاری مناسبات ایران با جهان جدیتر دنبال شود. همچنین اعلام مواضع رسمی ایران درباره مکانیزم ماشه و ملاحظات کشور در این زمینه، میتواند هم رسانهای شود و هم بهعنوان موضع رسمی ایران تلقی گردد. بیان شرایط ایران برای ورود به مذاکره با آمریکا، نیز اهمیت ویژهای دارد. نکته پایانی، حمایت از موج جهانی به رسمیت شناختن دولت فلسطین است که اهمیت بالایی دارد و حضور ایران در تقویت این حرکت ضروری به نظر میرسد.
روزنه ای برای تغییر مسیر وجود دارد
کوروش احمدی
دیپلمات اسبق در سازمان ملل
سفر رئیسجمهوری مسعود پزشکیان به نیویورک در شرایطی انجام میشود که تنها پنج روز تا پایان روند موسوم به «فرصت ۳۰ روزه» باقی مانده و پرونده هستهای ایران در حساسترین نقطه خود قرار گرفته است. اگرچه احتمال نهاییشدن بازگشت تحریمهای شورای امنیت بسیار بالاست، اما هنوز روزنهای کوچک برای تغییر مسیر وجود دارد؛ روزنهای که بیش از همه بر دوش تیم دیپلماتیک و بویژه عباس عراقچی قرار دارد.
اروپاییها در چهارچوب فعالسازی مکانیزم حل اختلاف سه شرط را مطرح کردهاند. اولین شرط، مذاکره مستقیم با آمریکا بود که ایران آمادگی آن را اعلام کرده، اما به دلیل زمانبر بودن عملاً از اختیار تهران خارج است. دو شرط دیگر، یعنی حسابرسی دقیقتر درباره اورانیوم غنیشده و همکاری بیشتر با آژانس، همچنان در دستور کار قرار دارند. در این زمینه پیشنهاد میشود ایران در فاصله کوتاه باقیمانده، گزارشی کلی و حداقلی از برنامه هستهای خود به آژانس ارائه کند. این اقدام میتواند اروپاییها را به تمدید ضربالاجل ۱۸ اکتبر ترغیب کند. هدف از این تمدید، امتیازدهی به غرب نیست، بلکه خرید زمان و ایجاد فرصت تازهای برای ادامه مسیر دیپلماسی است. اهمیت این تلاشها از آنجاست که در صورت بازگشت قطعنامههای شورای امنیت، آمریکا کنترل کامل بر شش قطعنامه تحریمی علیه ایران را به دست خواهد آورد؛ در حالیکه تاکنون به دلیل خروج از برجام چنین اختیاری نداشت. در چنین حالتی واشنگتن میتواند در هر مقطعی ـ حتی سالها بعد ـ مانع لغو آنها شود و یک ابزار فشار دائمی در مذاکرات آینده به دست آورد. بنابراین مأموریت اصلی سفر پزشکیان به نیویورک نباید صرفاً بیان مواضع باشد؛ چراکه این سخنان در تهران هم قابل طرح است. اهمیت واقعی حضور او در سازمان ملل، استفاده از فرصتها برای باز نگهداشتن مسیر گفتوگو و کاستن از خطرات بازگشت قطعنامههاست؛ اقدامی که اگر محقق شود، میتواند یکی از معدود دستاوردهای بزرگ این مقطع حساس باشد.
پیگیری ابتکار تهران در نیویورک، اولویت پزشکیان
عابد اکبری
پژوهشگر سیاست خارجی
سفر این هفته رئیسجمهوری ایران به نیویورک و حضور در نشست سالانه سازمان ملل، فرصتی استثنایی برای آزمودن یک ابتکار تازه دیپلماتیک است؛ ابتکاری که تهران پیشتر به اروپا ارائه داده است. تحولات اخیر پیرامون توافق هستهای، از جمله احتمال فعال شدن مکانیزم ماشه و بازگشت تحریمهای شورای امنیت، منطقه را به نقطهای تعیینکننده رسانده است. در این بستر، ابتکار تهران که بر سه محور بازنگری در مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ برای جلوگیری از بازگشت تحریمها، تأکید بر تداوم همکاری هستهای صلحآمیز و گشودن کانالهای جدید گفتوگو در حوزههای امنیتی و اقتصادی است اهمیتی راهبردی دارد. این طرح نه تنها توانایی ایران در شکلدهی به معادلات بینالمللی را نشان میدهد، بلکه اروپا را در برابر آزمونی تاریخی قرار میدهد.
پزشکیان اکنون در نیویورک، فرصت آن را دارد که این طرح را بیش از پیش تشریح و برای آن رایزنی کند. همانقدر که تصمیم اروپا درباره این ابتکار، جایگاه راهبردیاش در نظم جهانی آینده را رقم خواهد زد، نحوه پیگیری رئیسجمهوری ایران در این سفر نیز میتواند تعیین کند آیا این طرح به یک «فرصت تاریخی» بدل میشود یا به فهرست ابتکارهای نیمهتمام خواهد پیوست.
پذیرش آن توسط اروپا نه تنها هزینههای امنیتی را برای همه طرفها کاهش میدهد، بلکه جایگاه این اتحادیه را به عنوان کنشگری مستقل تثبیت میکند.
در نیویورک، پزشکیان میتواند از بستر سازمان ملل برای دیدارهای حاشیهای با رهبران اروپایی استفاده و بر پیامدهای پذیرش یا رد ابتکار تأکید کند: از کاهش بیثباتی در خلیج فارس و رقابتهای تسلیحاتی گرفته تا بازتعریف روابط بر اساس منافع متقابل در حوزههای امنیت دریایی، مبارزه با تروریسم و توسعه اقتصادی. این رایزنیها، با تمرکز بر منطق ثبات، ایران را به عنوان بازیگری مستقل برجسته میسازد و اروپا را به آگاهی از هزینههای رد طرح وادار میکند.
3 گزینه پزشکیان در نیویورک
مصطفی زهرانی
دیپلمات ارشد بازنشسته
در بستر چالشهای ژئوپلیتیکی کنونی، فرصتی برای تهران است تا با تمرکز بر دیپلماسی فعال، انسجام داخلی و مدیریت بحران، موقعیت خود را تقویت کند. در حال حاضر ایران از منظر طرف غربی یک حلقه در مجموعهای شامل چین، روسیه، کره شمالی دیده میشود، که این تصویر مبنای فشارهای غربی و اسرائیلی است. از این رو رئیسجمهوری میتواند با تمرکز بر استراتژی چندلایه، منافع ملی را پیش ببرد. ابتدا، سخنرانی او باید تصویر بینالمللی ایران را اصلاح کند ؛ اجتناب از بیانهای احساسی که ممکن است برای مخاطبان داخلی جذاب باشد، اما اعتبار جهانی را کاهش دهد. او میتواند بر تقویت بازدارندگی متعارف، سنجش هزینه - فایده اقدامات نظامی و تحکیم شبکههای منطقهای تأکید کند. علاوه بر این، دیپلماسی فعال ضروری است. پزشکیان باید به بازسازی گفتوگوهای هدفمند با بازیگران بینالمللی بپردازد، در حالی که خطوط قرمز ایران را حفظ میکند. سفر رئیسجمهوری به نیویورک فرصتی است تا ایران از موقعیت فعلی خود خارج شود و با دیپلماسی هوشمندانه، تنشها را مدیریت کند. همانطور که تحلیلهای پیشین تأکید دارند، قطع کامل کانالهای دیپلماسی فرصتهای مدیریت بحران را حذف میکند. معتقدم پذیرش دیدار با طرفهای غربی، حتی اگر جنبه نمایشی نیز داشته باشد، میتواند ابزاری مؤثر برای مدیریت و کاهش تنش باشد. قطع کامل کانالهای دیپلماسی معمولاً فرصتهای مدیریت بحران را حذف میکند. در عین حال، نباید انتظار معجزه از این فرصت داشت. دیدارهای نمادین میتواند بدون از دست دادن چیزی، دشمن را مدیریت کند بویژه در مجمعی مانند سازمان ملل که بستری برای تعاملات جهانی است. پزشکیان با تمرکز بر این اصول، میتواند منافع ملی ایران را در برابر فشارهای خارجی حفظ کند.
آغاز راهبردی تازه برای دیپلماسی تهران
عباس خامه یار
کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه
سفر آقای پزشکیان به نیویورک فرصتی طلایی است تا اهداف جمهوری اسلامی ایران در ابعاد سیاسی، فرهنگی و تمدنی و سیاستهای عدالتمحور در عرصه بینالمللی بهوضوح تبیین شود. حضور در میان سران کشورهای اسلامی و بهرهگیری از پوشش گسترده رسانهای جهانی و شبکههای اجتماعی میتواند پیام اقتدار ایران را منتقل کند و تصویر واقعی کشور را برجسته سازد.
دوم، در داخل کشور دیدگاههای متنوعی وجود دارد، اما با شناختی که از رئیس جمهوری داریم، میتوان انتظار داشت او بر اساس باورهای عمیق خود واکنش مناسب و مؤثر داشته باشد. این رویکرد، در مواجهه با بحرانها و شرایط پیشبینینشده، اهمیت حیاتی دارد. سوم، همگرایی افکار عمومی ایرانیان و مسلمانان جهان با جمهوری اسلامی، فرصتی است که پیام محبت، حمایت و همبستگی ایران را بهصورت مؤثر منتقل کند و اعتبار دیپلماسی کشور را تقویت نماید. چهارم، مسأله فلسطین و حمایت از مردم غزه و کرانه باختری، که موضوعی فراقومیتی و انسانی است، باید در دستور کار رئیس جمهوری قرار گیرد. ارائه مواضع روشن و اقدامات عملی فراتر از بیانیههای رسمی، میتواند ایران را بهعنوان مدافع حقوق بشر و صلح معرفی کند و فشار افکار عمومی جهانی را به نفع حقوق فلسطینیان مدیریت کند. در نهایت، مأموریت اصلی آقای پزشکیان در نیویورک، ترکیبی از دیپلماسی مستقیم با مقامات و دیپلماسی عمومی با رسانهها، افکار عمومی و فعالان جهانی است. او باید با ارائه پیام شفاف و مستدل، نشان دهد که ایران همواره خواستار صلح، عدالت و تعامل سازنده در سطح بینالمللی است. استفاده هوشمندانه از این فرصت میتواند مسیر دیپلماسی کشور را در یک مقطع حساس تاریخی تقویت کند و از فرصت طلایی این سفر حداکثر بهرهبرداری شود.
دیدار نمادین با ترامپ خلاف منافع ملی است
فؤاد ایزدی
استاد دانشگاه تهران
سفر آقای رئیسجمهوری به نیویورک مملو از فرصتهایی است که باید آنها را جذب کرد. در این سفر رئیسجمهوری ما باید محاسباتی که در مورد ایران شکل گرفته بود تا منجر به تجاوز به خاک کشور شد را برهم بزند. تا جایی که طرف مقابل به این نتیجه برسد که هزینه جنگ احتمالی برای آمریکا بیشتر از قبل میشود. در این راستا، رئیسجمهوری ایران در این فرصت باید در تراز رئیسجمهوری یک کشور 90 میلیون نفری که از دل جنگ تحمیلی سربلند بیرون آمده سخنرانی کند و از فرصتهای مغتنم برای دیدار با سران کشورهای همسو با ایران در آمریکای لاتین و آفریقا و قدرتهای نوظهور جهانی استفاده کند. این چند روز فرصتی است که در حالت عادی برای انجام دیدارهای دیپلماتیک در این تعداد و سطح نیازمند ماهها زمان و برنامهریزی است و گزینههای انتخابی برای دیدار باید هوشمندانه و در مسیر قدرتافزایی کشور انتخاب شود. از این رو تمرکز یا صرف وقت و انرژی برای اینکه دیدار نمادینی حتی با رئیسجمهوری آمریکا صورت گیرد آن هم در شرایطی که جمع کثیری از هموطنان و فرماندهان نظامی ما در همین سه ماه گذشته توسط آمریکا به شهادت رسیدند به هیچ عنوان در راستای منافع ملی نیست و برعکس پیامآور ضعف کشور است و حتی میتواند خطر حمله به کشور را افزایش دهد. در این بین بحث زبان بدن رئیسجمهوری موضوعی است که باید به صورت جدی مورد توجه واقع شود. به هر حال لبخندزدن و نزدن رئیسجمهوری در برابر رؤسا و رهبران برخی کشورها موضوعی است که میتواند در فضای دیپلماسی عمومی مورد توجه قرار گیرد. علاوه بر این در موضوع دیپلماسی عمومی توجه به نشستهای خبری و نشستهای جانبی با رسانهها و افکارعمومی در رابطه با ماهیت جنگ 12 روزه و تجاوز دشمن و بحث فلسطین بسیار مهم است.
ترکیب دو سطح از دیپلماسی
مصطفی نجفی
کارشناس مسائل استراتژیک
علاوه بر دیدارها، ملاقاتها و نشستهای رسمی و آشکار که در این دوره از نشست مجمع عمومی اهمیت دارد، مهمترین دستورکار رئیسجمهوری در سفر به نیویورک باید در چهارچوب دیپلماسی پنهان تنظیم شود. تجربه نشان داده که بسیاری از گرههای بزرگ سیاست خارجی نه پشت تریبون یا دیدارهای رسمی، بلکه در دیدارهای پشتپرده و مذاکرات غیرعلنی باز میشوند؛ آنهم در جایی که دسترسی به همه رهبران جهانی آسانتر از وضعیت عادی است. بهرغم همه بدبینیها و تردیدها، برای رئیسجمهوری پزشکیان، استفاده هوشمندانه از این ظرفیت میتواند واجد دستاوردهایی باشد:
۱. مدیریت بحرانها و کاهش فشارها: با برخی کشورها و بازیگران کلیدی و حتی بازیگران متخاصمی مانند آمریکا میتوان در سطح غیرعلنی درباره تنشها صحبت کرد و مسیر کاهش فشارها را باز کرد.
۲. ارسال پیام اقتدار یا مصالحه: برخی مواضع اگر مستقیم در سخنرانی یا نشستهای علنی مطرح شوند، حساسیتزا هستند، اما میتوانند در قالب گفتوگوهای محرمانه منتقل شوند.
۳. ایجاد کانالهای جدید ارتباطی: ایران برای عبور از فشار به کانالهای موازی نیاز دارد؛ دیپلماسی پنهان همین فرصت را فراهم میکند.
در واقع، نشستها و سخنرانیهای علنی در سازمان ملل میتواند پیام نمادین و سیاسی به همراه داشته باشد، اما دیپلماسی پنهان در حاشیه اجلاس باید کارکرد واقعی و عملیاتی داشته باشد. ترکیب این دو سطح است که میتواند جایگاه ایران را در شرایط حساس کنونی تقویت کند.
حضور در نیویورک با برنامه جدی
حسین ملائک
سفیر پیشین ایران در چین و سوئیس
حضور در نشستهای بینالمللی از جمله نشستی در سطح سران کشورهای عضو سازمان ملل متحد نیازمند یک برنامه جدی و راهبردی است که بتواند در چهارچوب آن اهداف و اولویتهای کشور را پوشش داد.
به عبارت دیگر بدون برنامه هدفمند که ابتدا و انتهای آن مشخص باشد و به بیان صریح «بدانیم از این مأموریت چه هدفی داریم» و اینکه این هدف منافع واقعی کشور را تأمین میکند یا خیر، اینها سؤالاتی است که باید پیش از سفر مدنظر باشد و به نظر من چون تجربه نشان داده ما عموماً برنامه کاربردی برای این نشستها نداریم حضور در این جلسات نیز چندان مفید فایده نخواهد بود. این انتظار از رئیسجمهوری است که قدر فرصتها در لحظات حساس را درک کنند.
دنبال کردن مسیر مذاکره واقعبینانه
بهزاد احمدی
استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اروپا
در یک هفته باقیمانده تا بازگشت تحریمها، تمرکز توجهها بر نقش احتمالی مسعود پزشکیان در نیویورک و امکان ایجاد کانال برای مذاکره جدید قرار گرفته است. برخی پیشنهادها حتی شامل اقدامات آوانگارد برای جلوگیری از قرار گرفتن ایران تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل است، اما تجربه تاریخی نشان میدهد هر دیدار فردی، حتی با شخصیتی مانند ترامپ، بیشتر اثر روانی و رسانهای دارد تا تغییر واقعی در سیاستهای آمریکا. دیدارهای ترامپ با رهبران کره شمالی و روسیه نمونهای روشن از محدودیت تأثیر گفتوگوهای رودررو است: امید کوتاهمدت ایجاد میکنند، اما ساختار تصمیمگیری آمریکا بدون تغییر باقی میماند.
عملکرد آمریکا مستقل از شخصیت رئیسجمهوری، محدودیتهای سختی برای ایران در حوزه هستهای، موشکی و منطقهای تعیین کرده است. بنابراین، بدون برنامهریزی دقیق، هیچ اقدام فوری دیپلماتیک نتیجه ملموسی نخواهد داشت. تجربه تاریخی ایران، از جمله جنگ ۱۲روزه با اسرائیل، نشان میدهد اقدامات بازدارنده باید دقیق، سنجیده و با محاسبه پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدت انجام شوند.
در این شرایط، پیشنهاد پزشکیان باید مسیر مذاکره واقعبینانهای را دنبال کند: پیشنهادی که نه به معنای تسلیم باشد و نه کشور را وارد وادی تنشهای بیحاصل کند. سفر رئیسجمهوری به نیویورک باید با طرح مشخص و محورهای روشن همراه باشد تا تحرک دیپلماتیک ایجاد کرده و اروپا و آمریکا را در موقعیتی قرار دهد که ایران بازیگر فعال دیپلماسی باشد، نه صرفاً ابزار فشار.
همزمان، ایران باید از اقدامات هیجانی پرهیز کند و همکاری حداقلی با آژانس، مدیریت روانی-اجتماعی داخلی و تقویت توان دفاعی را حفظ کند.
موفقیت دیپلماسی ایران وابسته به طراحی دقیق، هماهنگی بیندستگاهی، آمادگی دفاعی و اطلاعرسانی شفاف به مردم است تا کشور بتواند فشار بینالمللی را مدیریت کند و از مسیر واقعبینانه مذاکره عبور کند.

