شرارههای خورشید نوشته گل علی بابایی و حسین بهزاد، شرحی جامع از عملیات سرنوشتساز خیبر است
حکایت جنگ و تحریم
مهرداد دیلمی
روزنامهنگار
«شرارههای خورشید» اثر مشترک گلعلی بابایی و حسین بهزاد که توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر شده، ششمین کتاب از مجموعه «حماسه ۲۷»؛ کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسولالله» است، که رویدادهای خرد و کلان جنگ تحمیلی طی چهار ماه پایانی سال ۱۳۶۲ و عملیات آبی ـ خاکی خیبر را در بر میگیرد؛ عملیاتی که بزرگترین عملیات آبی و خاکی در تاریخ جنگهای مدرن است. در این اثر، خواننده حوادث و ماجراهای شگفتانگیزی از تاریخچه لشکر ۲۷ و واپسین ماههای حیات دنیوی فرمانده پر آوازه آن، شهید محمدابراهیم همت را میخواند، که عمده آنها از جمله مهمترین ناگفتههای دوران دفاع مقدس بوده و اولین بار در قالب اثری مکتوب، منتشر شده است. بابایی و بهزاد به عنوان پژوهشگران برجسته تاریخ جنگ ایران و عراق، از جمیع منابع برای نوشتن این کتاب بهره بردهاند؛ از جمله کتابهای مختلفی که درباره جنگ، آمریکا و رابطهاش با عراق و... نوشته شده یا مصاحبههایی که با چهرههای مختلف در این زمینه منتشر شده است. بازه زمانی وقایع مندرج در این کتاب، از فردای خاتمه عملیات والفجرـ۴ در جبهه مریوان پنجوی شروع میشود و در آخرین روز اسفند ۱۳۶۲ و روزهای پایانی عملیات آبی ـ خاکی خیبر، پایان میگیرد. عملیاتی که در جریان آن رزمندگان کادری و بسیجی لشکر ۲۷ محمدرسولالله در مصاف با یگانهای سپاه سوم ارتش بعث، مکرر در مکرر کربلا را تجربه کردند، چه بسیار رنجها بردند و چه بسیارتر حماسهها آفریدند و در نهایت، متحمل ضرباتی بر شاکله ردههای ستادی و صف یگان همیشه خطشکن خود شدند؛ به فاصله چهل و هشت ساعت، ابتدا قائم مقام فرماندهی و سپس فرمانده این یگان در جزیره جنوبی مجنون مظلومانه به شهادت رسیدند.
ماجرای تحریم و تنگه
این روزها که بحث اسنپبک و مکانیسم ماشه و احتمال بازگشت بخشی از تحریمهای ظالمانه علیه ایران وجود دارد بازخوانی فصل اول کتاب «شرارههای خورشید» اطلاعات مستند جالبی درباره تحریمهای نظامی و اقتصادی آمریکا علیه ایران و تهدید ایران به بستن تنگه هرمز در اختیار خواننده قرار میدهد و کاملاً روشن میشود که آمریکا تنها در این دو دهه نیست که برای فشار به ایران از ابزار تحریم استفاده میکند و از همان سالهای پیروزی انقلاب متوسل به این حربه شده و دور زدن تحریمها هم از همان زمان در دستور کار ایران بوده است.
بسیاری از امکانات و لوازمی که ایران در سالهای دفاع مقدس داشت، آمریکایی بودند چرا که ایران در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تقریباً همه جنگافزارهایش را از آمریکا خریداری کرده بود. سال ۱۹۸۴ دولت ریگان ایران را در فهرست کشورهای حامی تروریسم قرار داد. پیش از آن نیز در سال ۱۹۸۰ دولت کارتر تحریمهایی را علیه ایران کلید زد که در دولت ریگان ادامه پیدا کرد. به این ترتیب، ایرانِ درگیر جنگ با عراق، برای ادامه کار هواپیماهای جنگیاش ناچار بود از بازار سیاه خرید کند اما خرید از بازار سیاه نیز مشکلات خودش را داشت و در واقع دور زدن تحریمها راحت نبود چون در وهله اول، ایران ناچار بود کالاهای مورد نیازش را که ساخت آمریکا بودند، با قیمتی بسیار گرانتر از قیمت واقعی خریداری کند. دومین مشکل این بود که اجناس خریداری شده به دست مأموران گمرک آمریکایی میافتاد و به مقصد (یعنی ایران) نمیرسیدند و بارها این اتفاق افتاد. پیش از رسیدن به عملیات خیبر، ایران چند عملیات موفق داشت و ورق جنگ به نفع ایران برگشته و کشورهای حامی عراق به فکر راهکاری برای جلوگیری از پیشروی و پیروزی نهایی ایران در جنگ بودند. در این باره، یکی از سیاستمداران آمریکایی به نام ریچارد فربنکز نقل کرده است: «ما به نفع خود میدیدیم که جنگ به پایان برسد. چون ادامه آن خطرناک بود. تنها برنده جنگ در این مرحله (منظورش آغاز زمستان ۶۲ و عملیات خیبر است) ایران بود.»
پیش از شروع عملیات خیبر، در سال ۶۲ بود که نام عراق از فهرست کشورهای حامی تروریسم حذف شد. بابایی و بهزاد در کتاب «شرارههای خورشید» بخشهایی از نوشتههای آلن فریدمن ـ نویسنده آمریکایی ـ را به عنوان سند و مدرک در این زمینه آوردهاند. آلن فریدمن در کتاب «تار عنکبوت؛ تاریخ سری چگونگی تسلیح غیر قانونی عراق توسط کاخ سفید» مینویسد: «حذف نام عراق از لیست کشورهای حامی تروریسم، زمین را برای اجرای سیاستهای پنهان واشنگتن در قبال بغداد مساعد ساخت.» در همان دورانی که نام عراق از فهرست کشورهای حامی تروریسم حذف شد، ویلیام کیسی، رئیس وقت C.I.A و همکارانش در کاخ سفید، ملک حسین بن طلال پادشاه اردن را واسطه مطمئنی برای رساندن تسلیحات آمریکایی به عراق میدانستند. آمریکا از ابتدای جنگ، به صدام کمک نمیکرد بلکه کمی پیش از مقطع عملیات خیبر و در قالب عملیات «آمریکن استانچ» بود که سران و حاکمان آمریکا درباره کمک به صدام به اجماع رسیدند. طبق اسناد تاریخی، در جولای سال ۱۹۸۲ که همزمان با آغاز عملیات رمضان بود، جلسهای با حضور ریگان رئیسجمهوری آمریکا، رؤسای مجلس سنا و کنگره و همچنین رئیس سازمان CIA در کاخ سفید برگزار شد که دستور کار اصلیاش، بحث درباره جنگ ایران و عراق بود. نظر همه شرکتکنندگان در این جلسه، این بود که اگر واشنگتن مایل است از پیروزی ایران در جنگ جلوگیری کند، باید مقداری از اطلاعات جاسوسی ـ نظامی حساس خود و مهمتر از آن، عکسهای ماهوارهای خود را در اختیار صدام قرار دهد. پس از شروع عملیات «آمریکن استانچ»، اعمال تحریمهای سخت علیه ایران هم در سال ۶۲ شدت بیشتری گرفت و نه تنها فروش امکانات نظامی به ایران جرم محسوب میشد بلکه جلوی خریدهای غیرنظامی ایران از دیگر کشورها نیز گرفته شد. هدف «آمریکن استانچ» از بین بردن امیدواری ایران برای پیروزی بود. استراتژی «از بین بردن اصل امید» با در نظر گرفتن چهار اصل تدوین شد: ۱- تقویت اقتصاد عراق ۲- ایجاد محدودیت در منابع ارزی ایران ۳- اجرای عملیات آمریکن استانچ با هدف جلوگیری فروش سلاح به ایران و ۴- ایجاد محدودیت برای خروج و فروش نفت ایران.
اتفاق مهمی که پس از شروع عملیات «آمریکن استانچ» مطرح شد، انتشار خبری مبنی بر درخواست عراق از فرانسه برای اجاره ۵ فروند هواپیمای جنگنده سوپر اتاندارد بود. از این جنگنده بمبافکن فرانسوی در مجموع ۸۵ فروند ساخته شد که کاربرد اصلیشان در نیروی دریایی فرانسه بود و در دو جنگ از آنها استفاده شد؛ جنگ ایران و عراق و نبرد فالکلند بین انگلستان و آرژانتین. طارق عزیز به آمریکاییها گفته بود اگر آمریکا میخواهد حسن نیت خود را درباره جنگ ایران به عراقیها نشان بدهد، عدم مخالفتش را با تحویل سوپر اتانداردها، به فرانسه اعلام کند. ایران با شنیدن خبر احتمال تحویل این هواپیماها به عراق، تهدید کرده بود اگر فرانسه این کار را انجام دهد، تنگه هرمز بسته خواهد شد. نیمی از نفت مصرفی جهان از این تنگه عبور میکرد و تهدید ایران باعث ترس انگلستان شد. به همین دلیل وزارت امور خارجه انگلستان از دولت فرانسه درخواست کرد از تحویل سوپر اتانداردها به عراق خودداری کند اما آمریکا در واکنش به تهدید ایران، ناو هواپیمابر رنجر را با یک گردان زرهی از آمریکا به اقیانوس هند فرستاد. عراقیها از طریق سوپر اتاندارد میخواستند نفتکشهای ایرانی را هدف قرار دهند تا با فلج شدن جریان صدور نفت، ایران از پا درآمده و از ادامه جنگ ناتوان شود. پس از این کشمکشها، صدام در نشست خبری ۱۳ اکتبر ۱۹۸۳ با لحن تندی گفت: «فرانسه یا تا آخر این ماه هواپیماهای مزبور را به عراق تحویل میدهد یا دیگر هرگز به وجودشان نیازی نخواهیم داشت.» ایران که آن زمان فکر میکرد فرانسه در تحویل هواپیماها تردید دارد، دست از تهدید بستن تنگه برداشت. در نهایت فرانسه در سکوت کامل و زمانی که توقعش نمیرفت، هواپیماها را به عراق تحویل داد. پس از این تحویل، نفتکشهای ایرانی در جزیره خارک و دیگر جزایر صدور نفت، مورد حمله قرار گرفتند و جنگ نفتکشها شروع شد. از ۵ فروند سوپر اتاندارد که صدام از فرانسه اجاره کرد، ۱۴ F -های نیروی هوایی ایران، ۲ فروند آنها را سرنگون کرده و یک فروند دیگر هم در درگیری با هواپیمای ایرانی، آسیب دید و هنگام فرود در عراق، از بین رفت. بنابراین عراق تنها توانست ۲ فروند را به فرانسه برگرداند.
همت در شرارههای خورشید
شهید همتی که در «شرارههای خورشید» میبینیم، با شخصیتی که در بیشتر کتابها و مستندهای تلویزیونی چون «سردار خیبر» (از مجموعه روایت فتح) سراغ داریم، متفاوت است. در این کتاب تنها دو خاطره از همسر شهید همت روایت میشود که یکی از آنها در ضمیمه فصل پایانی کتاب درج شده است. بنابراین همتی که در این کتاب میشناسیم، فرماندهای است که کل روز را از ابتدا تا انتها مشغول فرماندهی نیروهای درگیر در معرکه است و تنها زمانی میخوابد که پس از ۵ روز کار و خستگی از هوش برود! با خواندن این کتاب، مخاطبی که از طریق کتابها و مطالعه با شهید همت آشنا شده باشد، به خوبی متوجه میشود چرا این شخصیت فرصت نمیکرده برای دیدار همسر و فرزندش به پشت جبهه برگردد. در این کتاب همچنین مشخص میشود چرا لقب «سیدالشهدای جنگ ایران و عراق» به محمدابراهیم همت اعطا شد. همت فرماندهای بود که نیروهایش را به رویکرد و نظریه عاشورایی جنگیدن ترغیب میکرد و خود به آن جامه عمل پوشاند. از جمله حقایق جالب توجه عملیات خیبر، وضعیتی است که در آن اعلام شد به دلیل کمبود نیروی نظامی و حساسیت موجود روی حفظ مواضع گرفته شده، فرماندهان رده بالا از فرمانده سپاه گرفته تا دیگر مدیران اسلحه به دست بگیرند و با دشمن بجنگند. در این زمینه شهید همت نیز تیرباری به دست گرفت و برای نبرد اعلام آمادگی کرد. این اعلام آمادگی در پی فرمان امام خمینی برای حفظ جزایر مجنون، صورت گرفت. سخنان، مواضع و طریقه مدیریت شهید همت در عملیات خیبر و سخنانی که در جلسات با فرماندهان گردانهای مختلف یا افراد مافوق خود دارد و از نوار پیاده، و در این کتاب درج شدهاند، حاوی مطالب مستند و عبرتآموز برای نظامیان امروز کشور هستند. اهمیت داشتن تکتیرانداز و آموزش نیروهای بسیجی برای تکتیراندازی، اهمیت آموزش عقیدتی و سیاسی و داشتن روابط عمومی، تربیت معنوی و عرفانی نیروها در مقابل آموزش صرف احکام و شرعیات و... از جمله موارد جالبی است که در صحبتهای شهید همت با مسئولان لشکر ۲۷ به آنها بر میخوریم.
آخرین دیدار حاج قاسم و حاج همت
در صفحه ۷۳۳ کتاب «شرارههای خورشید» آخرین دیدار حاج قاسم سلیمانی و حاج ابراهیم همت اینگونه روایت شده است: «قاسم سلیمانی، فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله از آخرین دیدار خود با همت، این گونه یاد کرده است: حوالی بعدازظهر روز هفدهم اسفند بود که دیدم حاج همت با سر و وضعی کاملاً خاکآلود و ژولیده، به سنگر ما آمد و از من درخواست تعدادی نیرو کرد، تا بتواند خط خودش را نگه دارد. گویا بیشتر نیروهای همت شهید و مجروح شده بودند. ما یک گردان در انتهای جزیره جنوبی داشتیم. به سیدحمید میرافضلی گفتم: حمید جان؛ با حاج همت برو و از نیروهای آن گردان ما، به قدر یک گروهان جدا کن و آنها را به ایشان بده. حاج همت از من تشکر کرد و بعد به اتفاق میرافضلی، سوار بر یک موتور تریل، راهی محل استقرار آن گردان شدند.»
چند ساعت بعد، غروب خونرنگ همان روز انتظار حاج ابراهیم همت برای خلاصی یافتن از این خاکدان تیره به پایان رسید و فرمانده ۲۹ ساله لشکر محمدرسولالله به همراه سیدحمید میرافضلی، مسئول واحد اطلاعات ـ عملیات لشکر ۴۱ ثارالله بر اثر اصابت تیر مستقیم تانک دشمن به موتورشان به شهادت رسیدند.
شرارههای خورشید
کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسولالله در عملیات آبی خاکی خیبر زمستان ۱۳۶۲
نویسنده: گلعلی بابایی
حسین بهزاد
انتشارات: نشر ۲۷ بعثت
تعداد صفحه: ۹۳۶ صفحه
قیمت: ۶۰۰۰۰۰ تومان

