گستره زبان فارسی نشانه قدرت و چیرگی است

گفت‌وگو با بهروز بختیاری درباره جایگاه و گسترش زبان فردوسی و شهریار در آستانه روز ملی شعر و ادب فارسی

ناصر حبیبیان
گروه گفت وگو

زبان فارسی در گذشته نفوذ گسترده‌ای در جهان داشت؛ از گسترش آن در هند عصر محمود غزنوی تا رسمی شدن و ورود به دوران طلایی اش  در دوره اکبر شاه گورکانی. لطفاً ابتدا در این باره توضیح دهید.
زبان فارسی تا اواخر قرن نوزدهم یکی از زبان‌های میانجی (lingua franca) بسیار مهم و کاربردی به شمار می‌رفت. تا پیش از سلطه بریتانیایی‌ها زبان دیوانی و اداری هند، فارسی بود. زبان فارسی در گذشته به‌عنوان زبان معیار منطقه، با آثاری چون فرهنگ‌نامه‌های فارسی و شاعران بزرگی مانند بیدل دهلوی و سبک شعر هندی، جایگاهی ممتاز در شبه‌قاره داشت. اما با ورود کمپانی هند شرقی، بریتانیا سیاست جایگزینی انگلیسی به جای فارسی را آغاز کرد. هرچند در ابتدا خود به یادگیری فارسی پرداختند تا با نخبگان هند ارتباط بگیرند اما بعدتر آن را از متن جامعه کنار زدند. این سیاست، همراه با نفوذ روس‌های تزاری در آسیای مرکزی، موجب عقب‌نشینی فرهنگ فارسی از بسیاری مناطق شد.
 
پس به نظر می‌رسد زبان فارسی، برخلاف انگلیسی از طریق زور و استعمار گسترش نیافت؟!
ابداً. زبان فارسی، برخلاف زبان‌های استعماری چون اسپانیایی، پرتغالی یا فرانسوی، هرگز با زور و خشونت بر مردم تحمیل نشد. گسترش آن در هند و دیگر سرزمین‌ها نتیجه تعاملات فرهنگی، ادبی و دیوان‌سالارانه بود، نه سلطه نظامی. وضعیت زبان فارسی با زبان‌های استعماری همچون اسپانیایی، پرتغالی یا فرانسوی در آمریکای لاتین و آفریقا تفاوت بنیادین دارد. در بسیاری از این کشورها، زبان استعمارگر از طریق کشتار انسان‌ها و گردن‌کلفتی تحمیل شده است.
 
وضعیت کنونی نفوذ زبان فارسی در جهان چگونه است؟
شهرهایی چون سمرقند و بخارا همچنان به‌عنوان مراکز تاریخی زبان و فرهنگ فارسی شناخته می‌شوند و جمعیت قابل‌توجهی از فارسی‌زبانان هم در کشورهای حوزه خلیج فارس و آسیای مرکزی به شکل مهاجر در جهان پراکنده‌اند. امروز، بیش از یک میلیون فارسی‌زبان در آمریکای شمالی زندگی می‌کنند که فرصتی تازه برای گسترش این زبان را فراتر از مرزهای ایران فراهم کرده است. در هند و پاکستان هم گرچه به طور جدی گوینده فارسی زبان بومی نیست، اما همچنان علاقه‌مندان زیادی به یادگیری آن وجود دارد. در افغانستان، تاجیکستان و از همه جالب‌تر، در استان سین‌کیانگ چین میلیون‌ها فارسی‌زبان زندگی می‌کنند. در سین‌کیانگ، حدود ۲۵ میلیون نفر با ظاهری چینی اما با هویت تاجیک به فارسی سخن می‌گویند. جالب آن‌که اولین کتاب آموزش فارسی، «مِنهاج‌الطَّلَب»، توسط چینی‌ها نوشته شد. در گذشته گستره تاریخی فارسی از چین تا مدیترانه امتداد داشت؛ آثاری چون «بلبلستان» از فوزی مُستاری در بوسنی و «شرح سودی بر حافظ» از محمد سودی بوسنوی، گواه این پهنه وسیع‌اند؛ پهنه‌ای که روزگاری به فارسی تعلق داشت و امروز در اختیار زبان انگلیسی است. امروز رهبران سیاسی زبان را نشانه قدرت می‌دانند. دونالد ترامپ چندوقت پیش مردم فرانسه را تحقیر کرد و گفت اگر آمریکا نبود اکنون فرانسوی‌ها، آلمانی صحبت می‌کردند. دبیرکل ناتو هم اخیراً گفت: «یا باید ناتو را تقویت کنیم یا روسی یاد بگیریم». این جملات نشان می‌دهد که زبان نه فقط ابزار ارتباط، بلکه نشانه قدرت و سلطه است. گستره جغرافیایی یک زبان، بازتاب‌دهنده قدرت گویندگان آن است. امروزه هر فردی - از کودک تا بزرگسال - تلاش می‌کند زبان انگلیسی یاد بگیرد؛ مادران خانه‌دار گوشواره می‌فروشند تا فرزندشان را کلاس زبان بفرستند.

 چگونه زبان‌هایی مانند فرانسوی و انگلیسی توانستند جایگزین هژمونی تاریخی زبان فارسی شوند؟
در دوره قاجار، زبان فرانسوی در خاورمیانه زبان نخبگان بود و بسیاری از درباریان، فرزندانشان را برای تحصیل به فرانسه یا بلژیک می‌فرستادند. بسیاری از واژه‌های فرانسوی نیز همان عهد وارد زبان فارسی شد. دانستن زبان فرانسوی نشانه روشنفکری بود. همین زمان بود که آثار مولیر به فارسی ترجمه شد و ترجمه آثار شکسپیر بسیار دیرتر صورت گرفت، چرا که زبان انگلیسی تا پس از جنگ جهانی دوم چندان مطرح نبود. پس از آن بود که زبان انگلیسی برتری یافت و به زبان علم، تجارت و سیاست تبدیل شد. امروز، حتی چینی‌ها با جمعیت یک میلیاردی خود، در پی یادگیری زبان انگلیسی هستند زیرا زبان‌های قدرتمند در دنیا، زبان‌هایی هستند که با آنها می‌توان تحصیل، تجارت و حتی جنگ کرد. روزگاری ما با زبان فارسی هژمونی کامل داشتیم و صاحب ثروت، قدرت  و جمعیت بودیم اما خب با ورود حکومت‌های استعماری و تغییرات سیاسی در منطقه، این وضعیت تغییر کرد.
 
اگر امروز سری به آموزشگاه‌های زبان انگلیسی در تهران بزنیم، مشاهده می‌کنیم که از روش‌ها، سبک‌ها و منابع آموزشی متنوعی استفاده می‌شود. پرسشم این است که در کشورهای اروپایی، آمریکا، استرالیا و نظایر آن، آموزش زبان فارسی در چه سطحی و با چه امکاناتی ارائه می‌شود؟
حتماً به یاد دارید زمانی که دانش‌آموز بودیم، هنگام خرید کتاب آموزش زبان معمولاً سراغ کتاب‌های آکسفورد می‌رفتیم چون از سطح مبتدی (Elementary Learners) تا پیشرفته (Advanced) را پوشش می‌دادند. دانشگاه آکسفورد، متولی آموزش زبان انگلیسی شد و دانشگاه کمبریج نیز مسئولیت طراحی و برگزاری آزمون‌های بین‌المللی را برعهده گرفت. یعنی دو نهاد علمی معتبر و ریشه‌دار در بریتانیا، عملاً سرپرستی زبان رسمی خود را پذیرفتند. اما دریغ که در ایران، دانشگاه‌هایی مانند دانشگاه تهران چنین مسئولیتی را به شکل سازمان‌یافته و پایدار در حوزه آموزش زبان فارسی بر عهده نگرفتند. در بسیاری از کشورها، نهادهای دانشگاهی پیشرو، خود متولی پاسداری و گسترش زبان رسمی‌شان هستند. در سطح جهانی، کشورهایی چون چین، آلمان و ترکیه نهادهای فرهنگی مشخصی برای ترویج زبان و فرهنگ خود دارند مانند مؤسسه کنفوسیوس در چین، مؤسسه گوته در آلمان و مؤسسه یونس امره در ترکیه. در ایران هم برای این کار بنیاد سعدی تأسیس شد اما بودجه و امکانات این بنیاد به هیچ‌وجه قابل مقایسه با همتایان خارجی‌اش نیست. امروز حتی کتاب‌های آموزش زبان انگلیسی مثل Headway برای هر منطقه، متناسب با فرهنگ محلی تنظیم می‌شوند؛ مثلاً نسخه خاورمیانه بدون مضامینی مثل مشروبات الکلی و ساحل مختلط ارائه می‌شود. در ایران زمانی که خارجی‌ها علاقه‌مند به یادگیری فارسی بودند، به‌جای تهیه منابع مناسب، کتاب کلاس اول دبستان را به سفارت‌ها می‌فرستادیم؛ کاری که هم توهین به زبان‌آموزان بزرگسال بود و هم نشان‌دهنده درک نادرست از آموزش زبان. کتاب کلاس اول دبستان برای آموزش سواد به فارسی‌زبانان طراحی شده، نه آموزش زبان فارسی به غیرفارسی‌زبانان.
کسی که در ایران به کلاس اول دبستان می‌رود، نمی‌خواهد زبان یاد بگیرد؛ زبان بلد است، فقط بی‌سواد است و می‌خواهد زبانی را که بلد است، بخواند و بنویسد. برای همین است که ما می‌نویسیم: «بابا نان داد». در صورتی که طبق سیستم آموزش زبان، شما باید بنویسید: «بابا نان می‌دهد» چراکه اول باید زمان حال را درس بدهید. چرا اول «بابا نان داد» را می‌گوییم؟ به خاطر اینکه «نان» و «داد» هر دو ساختار متقارن دارند. این ساختارها مخصوص آموزش خط است، نه آموزش زبان. اینها کتاب‌های آموزش سوادند، نه کتاب‌های آموزش زبان. در دهه ۱۳۵۰ دولت ایران کم‌کم متوجه شد که نیاز به منابع آموزشی ویژه برای فارسی‌آموزان خارجی وجود دارد. به گفته یکی از اساتید هندی، در آن زمان دانشجویان زبان فارسی در هند با حمایت سفارت ایران روی واژه‌نامه‌های فارسی، هندی و گُجاراتی کار می‌کردند؛ پروژه‌هایی که بیش‌تر با هدف تأمین کمک‌هزینه برای دانشجویان طراحی شده بودند، نه تولید منابع آموزشی ماندگار. پس از انقلاب، مرحوم دکتر یدالله ثمره مجموعه‌ای با عنوان «آموزش زبان فارسی» (آزفا) تألیف کرد که بعدها به‌عنوان یک مرجع شناخته شد. پس از آن، در دهه ۱۳۷۰، مجموعه نوآورانه «فارسی بیاموزیم» منتشر شد که انقلابی در آموزش زبان فارسی به‌حساب می‌آید.
 
کتاب «فارسی بیاموزیم» که شما و همکارانتان تألیف کرده‌اید، با چه هدف و رویکردی نوشته شد؟ چه ویژگی‌ها و نوآوری‌هایی در طراحی آموزشی آن وجود دارد که این کتاب را از دیگر منابع آموزش زبان فارسی متمایز می‌کند؟
در سال ۱۳۷۶، به همراه دکتر مهبد غفاری و با راهنمایی مرحوم دکتر کورش صفوی، پروژه‌ای با همکاری سازمان تألیف کتب درسی وزارت آموزش و پرورش برای تولید منابع آموزشی کودکان ایرانی خارج از کشور، موسوم به نسل میراثی، آغاز کردیم. با همکاری مرحوم دکتر حسن ذوالفقاری و دکتر غفاری، مجموعه‌ای ۱۱ جلدی طراحی کردیم که بر اساس چهار مهارت اصلی زبان؛ شنیدن، گفتن، خواندن و نوشتن بود. برای اولین‌بار، فایل‌های صوتی آموزشی همراه کتاب‌ها ارائه شد تا یادگیری خودآموز فراهم شود و گونه نوشتاری و گفتاری زبان فارسی هم به‌طور جداگانه ضبط گردید. این مجموعه بین سال‌های ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴ منتشر شد و از آن زمان در بسیاری از مراکز آموزشی بدون رقیب مورد استفاده قرار گرفته است. از ویژگی‌های بارز این پروژه می‌توان به کار گروهی منسجم، دقت علمی و کیفیت بالای گرافیک با طراحی فرشید مثقالی، قطع خِشتی (مربعی) و چاپ تمام‌رنگی صفحات اشاره کرد. محتوای آموزشی توسط اساتید برجسته‌ای مانند شادروان دکتر ثمره، شادروان دکتر حق‌شناس و خانم دکتر نعمت‌زاده بررسی و ویرایش شد. کتاب‌ها ابتدا در مدرسه بین‌المللی تهران تدریس شدند و برای دو ترم آموزشی شامل ۳۰ درس طراحی شده بودند. سپس کتاب‌هایی برای سطوح میانی و پیشرفته نیز تألیف گردید. این مجموعه شامل سه سطح مجزا؛ کتاب درسی، کتاب کار و کتاب راهنمای معلم بود تا والدین و مدرسان غیرحرفه‌ای نیز بتوانند زبان را به درستی آموزش دهند. در سال ۱۳۸۵، مجموعه «فارسی بیاموزیم» جایزه دوم جشنواره کتاب آموزشی کشور را کسب کرد و طی ۲۵ سال بدون رقیب در داخل و خارج ایران مورد استفاده قرار گرفته است.
 
اما آیا این آموزش‌ها و کتاب‌ها توانسته‌اند از مرزهای ایران هم فراتر بروند؟ به‌طور مشخص منظورم کشورهای اروپایی، آفریقایی، استرالیا و آمریکاست.
کتاب «فارسی بیاموزیم» به‌خوبی در دنیا منتشر شد؛ اما نیازهای جهان دائماً در حال تغییر هستند. ما هم باید بر اساس نیازهای روز دنیا حرکت کنیم. یکی از ویژگی‌هایی که کتاب ما را برجسته کرده بود، این بود که در تمام بخش‌های آن، دانشجویان موظف بودند تفاوت بین فارسی گفتاری و نوشتاری را در قالب جدول‌هایی تمرین کنند تا همیشه این تفاوت در ذهنشان باقی بماند. حالا به این نتیجه رسیده‌ایم که برای نسل‌های میراثی خارج از کشور، باید کتاب‌هایی طراحی کنیم که از سطح دبیرستان آغاز شوند یعنی کتاب‌هایی برای پایه اول، دوم و سوم دبیرستان و نه فقط مجموعه‌هایی مختص خارجی‌ها. چون کسانی که زبان فارسی را یاد می‌گیرند، فقط خارجی‌ها نیستند.
 
منظورتان نیاز به آموزش زبان فارسی برای دانش‌آموزان غیرفارسی زبان در داخل کشور است؟
در نوار مرزی کشور، به‌جز استان‌های خراسان رضوی، شمالی و جنوبی، اکثر مردم زبان مادری‌شان فارسی نیست. یا مازندرانی‌اند یا گیلک یا کرد، ترک، لُر، عرب یا بلوچ. بنابراین آموزش زبان فارسی به‌عنوان زبان دوم و نه به‌عنوان زبان اول، برای فرزندان داخل کشور هم ضروری است. وقتی جوانی از بلوچستان، کردستان یا لرستان که زبان مادری‌اش فارسی نیست، وارد دبیرستان می‌شود، تمام آزمون‌هایش، از جمله کنکور، به زبان فارسی برگزار می‌شوند و بعد هم با شگفتی می‌پرسیم چرا از این استان‌ها دانش‌آموزان کمتری در دانشگاه‌ها پذیرفته می‌شوند؟! جواب روشن است! چون زبان مادری‌شان فارسی نبوده؛ این مصداق آشکار ظلم است. بی‌عدالتی است فردی که در بالای میدان ونک بزرگ شده و زبان مادری‌اش از ابتدا فارسی بوده، با نوجوانی از سیستان و بلوچستان که در مدرسه کپری درس خوانده و حتی زبان مادری‌اش هم فارسی نبوده، در آزمون سراسری کنار هم بنشینند و با هم رقابت کنند. بسیاری از افرادی که از مناطق صعب‌العبور و محروم برخاسته‌اند سختی زیادی کشیده‌اند تا به سطح یک دانش‌آموز معمولی با زبان مادری فارسی برسند. بنابراین آموزش‌ و پرورش باید برای این دانش‌آموزان برنامه درسی و کتاب‌های جداگانه‌ای طراحی کند. آموزش زبان فارسی باید به‌صورت هدفمند و با درک تفاوت‌های زبانی و فرهنگی انجام شود.
فارسی زبان ملی و رسمی ایران است، ویژگی‌ای که در بسیاری از کشورها مانند هند وجود ندارد. هموطنان کرد، بلوچ، ترک و عرب، همه به فردوسی افتخار می‌کنند و شعر او و آثار حافظ و سعدی را جزو سرمایه فرهنگی مشترک خود می‌دانند. چنین پیوند و تعلق خاطری را یک هندی هرگز نسبت به شکسپیر نخواهد داشت. همین ارتباط فرهنگی عمیق، باعث وفاداری نسل‌های ایرانی خارج از کشور به زبان فارسی شده است.

در گفت‌و‌گوهایی که با والدین نسل‌ میراثی داشتم، اغلب نگران بودند که فرزندانشان فارسی را فقط در حد گفتاری بلدند و فارسی برای آنها دست بالا، به یک زبان محاوره دور میز شام در خانواده تبدیل شده تا کاربردی. در مدرسه‌های آنها معمولاً فرانسوی، آلمانی یا اسپانیایی و چینی به عنوان زبان دوم آموزش داده می‌شود و فارسی جایی ندارد. این یعنی زبان فارسی برای نسل میراثی، بیشتر ارزش احساسی و ارتباطی محدودی دارد و نه ضرورت آموزشی یا اجتماعی. در این باره چه می‌توان گفت؟
اگر ایران در آینده شرایط باثبات‌تری داشته باشد، قطعاً به یکی از قطب‌های گردشگری و تجارت جهانی تبدیل می‌شود. ایران کشوری چهار فصل با دو مرز دریایی و ظرفیت‌های عظیم فرهنگی است. اگر سیاست‌گذاری مناسبی داشته باشیم، می‌توانیم هم گردشگری را رونق بدهیم و هم زبان فارسی را گسترش دهیم. بگذارید مثالی بزنم: یادگیری زبان ایتالیایی چه سودی دارد؟ شاید بگوییم فقط در ایتالیا کاربرد دارد اما اگر بدانیم نزدیک به ۳۵ درصد میراث معماری جهان در ایتالیاست، معادله فرق خواهد کرد. زبان آلمانی هم فقط به خاطر جمعیتش نیست، بلکه زبان فلسفه و موسیقی است؛ آلمانی زبان گوته و شیلر است. بنابراین در جهان زبان‌هایی رایج می‌شوند و گسترش پیدا می‌کنند که فرهنگ، آموزش، رسانه و هنر قدرتمندی دارند. مثلاً امروز نوجوانان ما بعضاً به یادگیری زبان کره‌ای علاقه‌مند شده‌اند. دلیلش هم مشخص است؛ موسیقی، فیلم و رسانه.
 
به مدیوم‌های مختلف اشاره کردید؛ مثلاً سریالی مثل «فِرِندز» Friends در فراگیری زبان انگلیسی در جهان خیلی مؤثر واقع شد و امروز هم فیلم، سریال، اپلیکیشن و آموزش‌های آنلاین نقش بزرگی در یادگیری آن دارند. آیا در حوزه آموزش زبان فارسی، کار عمده‌ای در این قالب‌ها انجام می‌شود؟
کارهایی شده اما کار بزرگی نشده. مثلاً ما اپلیکیشنی مانند Duolingo نداریم که زبان فارسی را به‌صورت گسترده آموزش دهد. چند وب‌سایت هستند مثل دانشگاه تگزاس در آستین یا وب‌سایتی که متعلق به کمبریج است اما محدودند و با بودجه و عشق شخصی استادان ایرانی انجام می‌شوند، بدون حمایت دولتی. اگر بخواهیم زبان فارسی را در آزمون‌هایی مانند GCSE در انگلیس یا SAT در آمریکا بگنجانیم باید اقدام جدی کنیم. در یک اتفاق ارزشمند، هند با بیش از یک میلیارد جمعیت، فارسی را وارد برنامه درسی دبیرستان‌هایش کرده است. اگر فقط درصد کمی از این دانش‌آموزان فارسی بخوانند، میلیون‌ها فارسی‌دان جدید خواهیم داشت. اینها هم آورده فرهنگی دارد، هم قدرت نرم و هم منفعت اقتصادی. اما متأسفانه اهتمام جدی برای آن وجود ندارد.

برای انجام این کار چه نهادهایی باید متولی شوند؟
این‌ کار نیاز به همکاری بین سه نهاد اصلی دارد: «نظام آموزشی» یعنی آموزش و پرورش و آموزش عالی، «نظام رسانه‌ای» شامل رسانه‌های دیداری، شنیداری و مکتوب و «نظام سیاسی» یعنی وزارت خارجه و رایزنی‌های فرهنگی و فرهنگ و ارشاد اسلامی. منِ معلم، فقط می‌توانم کتاب بنویسم. اما این کتاب باید در خارج از کشور معرفی شود که نیازمند حمایت سفارتخانه‌ها، خانه‌های فرهنگ و رایزنی‌های متعدد داخلی و بین‌المللی است.
 
در داخل ایران هم نگرانی‌هایی درباره افت ارتباط نسل جدید با ادبیات و زبان فارسی وجود دارد؛ به نظر می‌رسد ارتباط و خوانش متون کهن و اصلی زبان فارسی نظیر حافظ، سعدی، مولانا و فردوسی برای نسل جوان کمتر و سخت‌تر شده و آنها با بتمن و هری پاتر همدلی بیشتری دارند. شما این وضعیت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
مثالی بزنم؛ من می‌گویم «اندک اندک جمع مستان می‌رسند» شما ناخودآگاه ادامه‌اش را می‌دانید. چرا؟ چون آن را از طریق آواز استاد شجریان بارها از تلویزیون و رادیو شنیده‌اید. این یعنی رسانه، اثرگذار است. مسأله دیگر رواج بدنویسی است. مثلاً «کتاب علی» را می‌نویسند «کتابه علی» که اشتباه است. کسره اضافه را باید در جای خودش به‌کار برد، چون معنا را تغییر می‌دهد. واقعیت این است که سطح املا و نگارش دانش‌آموزان و حتی دانشجویان ما نگران‌کننده است. دیگر آن نویسندگان برجسته و توانمند گذشته کمتر دیده می‌شوند. متأسفانه، بسیاری از دانشجویان هنگام نوشتن یک نامه اداری، باید ساعت‌ها فکر و تمرین کنند در حالی که نوشتن باید به‌طور طبیعی و آسان برای آنها انجام شود. در همین روزها که چند هفته‌ای از جنگ تحمیلی  دوازده روزه گذشته و حس ملی در کشور به شکل پررنگی تقویت شده است، بهترین فرصت برای پایه‌گذاری احترام به زبان مادری ماست. بهترین راهش هم رسانه است.

خب بپردازیم به دو اثر بخصوص شما که دست کم برای  شخص من بسیار قابل‌توجه بودند، یکی کتابی که چند سال پیش انتشارات روتلج درباره سعدی منتشر کرد و دیگری، اثری تازه درباره گویش‌ها و لهجه‌های فارسی که انتشارات اشپرینگر منتشر کرده است. اگر ممکن است درباره این دو کتاب هم برای ما بیشتر توضیح دهید.
بسیار ممنونم. کتاب اول که ترجمه عنوانش «گواه نمایی در نظم و نثر سعدی؛ مطالعه‌ای در سبک شناسی پیکره بنیاد» است، توسط انتشارات روتلج منتشر شده و موضوع اصلی‌اش سبک‌شناسی سعدی است. ما در سبک‌شناسی شاخه‌ای داریم به نام سبک‌شناسی پیکره‌ای (Corpus Stylistics) که در آن، یکی از مباحث مهم، گواه‌نمایی (Evidentiality) است که حضرت سعدی از این شیوه به‌خوبی استفاده کرده است. مثلاً در گلستان می‌نویسد: «به چشم خویش دیدم در بیابان...» یا «شبی در جزیره کیش مرا به بارگاه خود فراخواند» گاهی هم به شیوه غیرمستقیم می‌گوید:« یکی از بزرگان اهل تمیز حکایت کند...» یا «شنیده‌ام که...» که در این حالت، صحت و سقم گفته را از دوش خودش برمی‌دارد و به منبعی بیرونی ارجاع می‌دهد. کتاب دوم با همکاری من و دکتر کورنگی و توسط ناشر معتبر اشپرینگر منتشر شده است؛ کتاب راهنمای جامع درباره لهجه‌ها و گویش‌های فارسی. چون در فارسی ما با یک زبان واحد و یکنواخت مواجه نیستیم. فارسی در اصفهان، مشهد، شیراز، تهران، افغانستان، تاجیکستان و حتی مناطقی از عراق، پاکستان و هند با لهجه‌ها و ویژگی‌های خاصی صحبت می‌شود. این کتاب تلاشی است برای معرفی این تنوع زبانی. این کتاب چاپ سال ۲۰۲۵ است و فکر می‌کنم یکی از مراجع مهم در زمینه گویش‌های زبان فارسی خواهد بود.