پزشکیان در مجمع عمومی فرهنگستان علوم پزشکی از یک زخم مزمن سیاسی گفت

به جای حل مشکل به دنبال تغییر افراد هستیم

مرتضی گل پور
دبیر گروه سیاسی


می توان مسعود پزشکیان را اینطور هم توصیف کرد: «پزشکی به فکر طبابت حوزه سیاسی هم هست.» این جمله شاید برای برخی غلو و بزرگنمایی به نظر برسد. اما وقتی این واقعیت را درنظر آوریم که مسعود پزشکیان بویژه در دوره ریاست جمهوری‌اش همواره نگاهی مسأله شناسانه به حوزه سیاست داشته است، روشن می‌شود که این جمله غلو یا بزرگنمایی نیست. نگاه مسأله شناسانه به این معنی که پس از قرارگرفتن پزشکیان در جایگاه ریاست جمهوری، انرژی خود و دولتش را صرف پاسخ دادن به جدال‌ها و بگومگوهای سیاسی نکرده است. به جای آن، او انرژی خود را صرف شناسایی و معرفی معضلات سیاسی کشور کرده است. یکی از این معضلات، همین است که پنجشنبه گذشته گفت؛ اینکه «یکی از مشکلات جدی کشور این است که به جای حل مشکل به دنبال تغییر افراد هستیم.»
پنجشنبه گذشته، یکصد و سیزدهمین نشست مجمع عمومی فرهنگستان علوم پزشکی، با حضور رئیس ‌جمهوری در ساختمان شهید بهشتی ریاست جمهوری برگزار شد. در این نشست، هم مسأله‌های مرتبط با حوزه درمان و پزشکی مطرح شد، هم مسأله‌های مرتبط با حوزه سیاسی و مدیریت. اما اگر مطابق رویه فیلسوفان سیاسی کلاسیک، فرض را بر این بگذاریم که هر مسأله‌ای در هر جامعه‌ای درنهایت یک مسأله سیاسی است و هر راه‌حلی هم درنهایت یک راه‌حل سیاسی است، می‌توان گفت که بخش‌های سیاسی سخنان رئیس ‌جمهوری مهم‌تر است و توجه به این بحث‌ها، راهگشایی‌های بیشتری در حوزه‌های دیگر به دنبال خواهد داشت.
رئیس‌ جمهوری در یکی از بندهای سخنان خود در این جمع، پس از اشاره به بحران‌هایی که دولت چهاردهم با آنها مواجه بود، گفت: «از زمانی که مسئولیت را به عهده گرفته‌ام با تراکم بحران مواجه بوده‌ایم.»
مسعود پزشکیان فقط به لفظ «تراکم بحران» اشاره کرد و جزئیات آن را باز نکرد، جزئیاتی که میان گروه‌های سیاسی مختلف مناقشه برانگیز است. بنابراین، به جای بسط مشکلات، از راه‌حل‌ها گفت: «اما باور دارم که اگر متخصصان و دانشگاهیان به میدان بیایند و احساس مسئولیت کنند، هیچ کس نمی‌تواند جلوی ما را بگیرد.»
می توان با توجه به همین صحبت پزشکیان، این سؤال را مطرح کرد که پس چرا متخصصان و دانشگاهیان نمی‌آیند و احساس مسئولیت نمی‌کنند؟ در ادامه همین جملات، پزشکیان پاسخ این سؤال را هم داد: «یکی از مشکلات ما این است که همه چیز را سیاسی می‌بینیم و به جای حل مشکلات همه به دنبال تغییر آدم‌ها هستند.» آن کلید سیاسی به باور فیلسوفان سیاسی، اگر یافته شود، می‌تواند قفل‌های زیادی را در هر کشوری باز کند، همین کلید است؛ همین مشکلی که پزشکیان به آن اشاره کرد، یعنی این مشکل که «همه چیز را سیاسی می‌بینیم و به جای حل مشکلات، همه به دنبال تغییر آدم‌ها هستند.»

آمدگان و رفتگان
اینکه «به جای حل مشکلات، همه به دنبال تغییر آدم‌ها هستند» تقریباً قصه همه دولت‌های پس از انقلاب است. در انتخابات‌ها، عموماً نامزدها و جریان‌های حامی آنان فرض را بر این می‌گذارند که برای پیروزی، باید نشان دهند دولت قبل ناموفق بوده است و حل مشکلات در گرو پیروزی نامزد محبوب آنان است. این رویه بعد از انتخابات هم دنبال می‌شود، به این معنی که گفته می‌شود امروز وضع ما خوب نیست و مشکلات حل نشده، به این دلیل که در دولت گذشته مدیران و آدم‌های درستی در مصدر کار نبوده‌اند. پس برای حل مشکلات باید مدیران جدیدی روی کار بیایند و مسئولیت‌ها را به آنان سپرد. زمانی مدیران خوب بودند چون اصلاح‌طلب بودند، زمانی دیگر مدیر خوب مدیر اعتدالی بود و زمانی دیگر مدیر خوب، مدیری که انقلابی باشد. نتیجه فقط یک چیز بود: جابه‌جا شدن آدم‌ها، درحالی که مشکلات به جای خود برقرار بود. یکی از دلایل ناتوانی برای تشخیص بروز ناترازی‌ها در درازمدت و ناتوانی در حل آن در درازمدت، ناشی از کوتاه بودن مدیریت‌ها بود. اگر این برود و آن بیاید، مشکل حل می‌شود. اما به قول رئیس‌جمهوری، نه تنها مشکلات حل نشد، بلکه این رویکرد، خود به یک مشکل تبدیل شد. تبدیل شدن این رویکرد به مشکلی برای کشور، یکی ایجاد ناامنی مدیریتی بود، دیگری کوتاه مدت بودن عمر مدیریت‌ها که فرصت هر تصمیم درازمدت و هر اقدام ریشه‌ای و سنگین کوتاه مدت را می‌گرفت. اما مسأله اصلی، جای دیگری بود: ندیدن عیوب ساختارها و نهادها، و ندیدن عیوب فرآیندهای تصمیم‌گیری و اجرایی و فقط و فقط تکیه کردن به آدم‌ها و مدیران. به عبارت دیگر، وقتی قرار است با آمدن و رفتن مدیران، مسأله‌ها حل شوند اما حل نمی‌شوند، باید مشخص شود که مسأله در رفتن و آمدن این و آن نیست، مسأله در ساختارها، فرآیندها، نهادها و محیط‌های تصمیم و اجراست که این آدم‌ها باید در آن کار و مدیریت کنند و چون این ساختارها و نهادها دیده نشد، این مسأله هم درک نشد که تا وقتی ساختارهای وزارتخانه‌ها، نهادهای اجرا و فرآیندهای تصمیم‌گیری اصلاح نشوند، حتی بهترین مدیران هم نمی‌توانند در ساختارهای معیوب کاری از پیش ببرند. اما نزاع‌های سیاسی عموماً ناتوان از فهم ریشه‌ای مشکلات است و به نوبه خود به زمینه‌ای برای آمدن و رفتن مدیران تبدیل می‌شود. به این معنی که هنگام مواجهه با هر مسأله‌ای، به جای پرداختن به ریشه‌های آن، فقط نمادها یا ویترین آن را می‌بینیم و برای همین، فوری تصمیم می‌گیریم که این برود و آن بیاید. با اینکه همین آمدن و رفتن، به جای اینکه مشکل کشور و مردم را حل کند، به زمینه‌ای برای حل مشکلات برخی جریان‌ها و افرادی تبدیل شده‌اند که می‌خواهند جایی باشند و به منابعی دسترسی داشته باشند. برپایه چنین توضیحات است که می‌توان سخن پزشکیان در جلسه پنجشنبه گذشته در فرهنگستان علوم را بار دیگر تکرار کرد که «یکی از مشکلات ما این است که همه چیز را سیاسی می‌بینیم و به جای حل مشکلات همه به دنبال تغییر آدم‌ها هستند.» در همین زمینه، رئیس‌جمهوری «حل مشکلات کشور را در نگاه همه‌جانبه به راه‌حل‌ها» دانست و تصریح کرد: «هیچ مسأله‌ای نیست که با نگاه بخشی و بدون در نظر گرفتن ابعاد مختلف بتوان آن را حل کرد. در حل مشکلات باید مجموعه‌ای از عوامل را ببینیم تا در تصمیم‌گیری‌ها دچار عوارض نشویم. بنابراین بدون تصمیم جمعی نمی‌توان مسائل را حل کرد.»

 

بــــرش

حل مشکلات از زاویه سلامت

این که در ابتدای این نوشتار، پزشکیان «طبیب سیاست» توصیف شد، در سخنان خود او نیز هست. مثلاً پنجشنبه گذشته خطاب به همکارانش در حرفه طبابت، پس از اشاره به «اهمیت نگاه سلامت محور به مشکلات» گفت: «من اگر امروز در این جایگاه نشسته‌ام، با نگاه حل مشکلات از زاویه سلامت است، و الا به دنبال ریاست و کسب جایگاه نبوده و نیستم.»
وی اضافه کرد: «سلامت مردم فقط درمان پزشکی نیست، بلکه این است که به دنبال حل مشکلات مردم در همه زمینه‌ها باشیم. سلامت یعنی حل بیکاری، کمک به افراد بی‌سرپرست و ساکن در مناطق دور افتاده.»
رئیس‌جمهوری با تأکید بر ضرورت تغییر نگاه‌ها در مدیریت افزود: «مشکل اصلی ما تغییر رفتار است. در تئوری‌ها مشکلی نداریم، مشکل در اجرا و انگیزه‌های مجریان است. اگر بخواهیم می‌توان مشکلات مردم را حل کرد، کافی است بیدار شویم و نگاه ما اصلاح شود.»
وی پس از بیان اینکه «در بیمارستان‌ها اصل باید رسیدگی به افراد محروم باشد و نباید هیچ فردی که برای درمان به بیمارستان آمده است، ناامید برگردد»، باز هم به معضلات ریشه‌ای کشور در نظام مدیریت و راهکار دولت وفاق در این زمینه اشاره کرد.
پزشکیان گفت: «ما مدیران و مجریان باید در زمینه حل مشکلات مردم به زبان و نگاه مشترک برسیم. معتقدم برای حل مشکلات کشور نیاز به قانون جدید نیست، قانون به اندازه کافی داریم، اما در اجرا مشکل وجود دارد.»
رئیس‌جمهوری در دنبال کردن طرح خود برای عادلانه کردن پرداخت‌ها در نظام بودجه، به دانشگاه‌ها هم اشاره کرد و گفت: «تصمیم داریم بودجه‌هایی که به دانشگاه‌ها می‌دهیم، بر مبنای عملکرد و خروجی باشد و این مدل را در سایر بخش‌ها هم دنبال می‌کنیم، چرا باید منابع کشور بی‌دلیل در اختیار نهادها و دستگاه‌هایی باشد که فایده و خاصیتی ندارند؟ اگر این وضعیت را اصلاح کنیم مشکلی در تأمین منابع نخواهیم داشت.»
وی گفت: «وقتی دستگاه و نهادی برون‌دادی ندارد، چرا باید از بیت‌المال به او پول بدهیم؟ قرار نیست همه مردم هزینه بی‌عرضگی مدیران را بدهند.»
رئیس‌جمهوری به یکی از دلایل بروز نارضایتی‌ها هم پرداخت، یعنی بی‌عدالتی. پزشکیان با انتقاد از «بی‌عدالتی در توزیع منابع در کشور» اظهارکرد: «بسیاری از اعتراضات به خاطر آن است که سهم افراد و گروه‌ها داده نشده است و اقشاری از جامعه احساس می‌کنند که حق‌شان ادا نشده است. عده‌ای هم در مرکز با این تصور که عقل کل هستند برای همه تصمیم می‌گیرند. این در حالی است که اگر انتصاب افراد بر اساس شایستگی و عدالت باشد همه مردم با احساس مسئولیت به صحنه می‌آیند.»

 

یادداشت

رفتن و آمدن مدیران مشکلی را حل نمی‌کند

غلامعلی دهقان
استاد تاریخ  در دانشگاه

سخنان پزشکیان رئیس دولت چهاردهم در باره اینکه «قرار نیست جابه‌جایی افراد در رأس مدیریت اجرایی سبب توفیق در حل مشکلات شود، مگر اینکه ضرورت‌هایی آن را ایجاب کند»، سخن متین و قابل اعتنایی است. واقعیت این است اگر اندکی عمیق‌تر شویم و بخواهیم بر اساس تجارب تاریخی نظر بدهیم، تا برخی مشکلات اساسی شناسایی نشوند و برای حل آنها راهی پیدا نکنیم، جابه‌جایی افراد و رفت و آمد این و‌ آن مشکل‌گشا نخواهد بود. یکی از مشکلات اساسی تاریخی کشور این است که ما همچنان در کار جمعی ضعیف هستیم و علاقه به کارهای فردی و نمایشی را ترجیح می‌دهیم. این در حالی است که در کارهای اجرایی نیاز به کار جمعی بیش از هر چیز دیگری محسوس است و بر همین اساس استفاده از خرد جمعی می‌بایست اولویت کار باشد. بنابراین اگر مدیران اجرایی نتوانند در زیرمجموعه خود وفاقی شکل دهند یا به عقل و تفاهم جمعی برسند، آنگاه فقط قاعده رفتن مدیران سابق و آمدن مدیران تازه شکل می‌گیرد، اما کاری منطقی و اصولی پیش نخواهد رفت. زیرا قانون «یا با من یا اخراج» عملیاتی خواهد شد، اما باز در بر همین پاشنه می‌چرخد. 
ما بیشتر از گذشته به تضارب اندیشه برای رسیدن به فهم بهتر نیاز داریم. در خلقت هم خداوند دو گوش و یک دهان به آدمی داده است و این در حالی است که ما بیشتر حرف می‌زنیم و کمتر شنوا هستیم. مدیران باید بپذیرند که به قول بزرگمهر حکیم همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر زاده نشده‌اند. تنها در صورتی که شنوای بهترین سخنان باشیم، آنگاه بهترین تصمیمات اتخاذ خواهد شد. قرآن کریم هم به ما این نکته را یادآوری می‌کند که «فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون الحسنه.»  علاوه بر تمرین شنیدن سخنان دیگران، می‌بایست مدیران آنچنان عملکردی داشته باشند که از شکاف دولت و ملت که یک شکاف مهم در میان شکاف‌های اجتماعی کشور بوده است، جلو گیری کنند یا حداقل این شکاف را کاهش دهند. اما بعضاً دیده شده است برخی مدیران نه تنها سبب این کاهش نشدند، بلکه خود به این شکاف دامن زدند. فاصله بین مدیر و مردم و مجموعه‌ مدیریتی و درک نکردن مشکلات آنان این شکاف را تعمیق می‌کند و سبب دوری از دولتمردان می‌شود. بی جهت نبود که شهید جاوید انقلاب محمدعلی رجایی می‌گفت «محمدعلی فراموش نکن تو چه کسی بودی، گذشته خود را فراموش نکن.»
علاوه بر ضعف کار جمعی و بی توجهی بخشی از مدیریت به وجود شکاف دولت و ملت، نقطه ضعف دیگر مدیران ما کم‌رنگ بودن نگرش‌های ملی در برخی از آنان است. به عبارت دیگر کسانی باید در رأس کارهای اجرایی باشند که به شدت به هویت خود ببالند، به ایرانی بودن خود افتخار کنند و به گذشته خود تکیه کنند که از میراث‌داران این کشور هستند. منظور از این نگرش ملی، این است که باید همواره به دنبال کارهای عمیق و ماندگار و حل ریشه‌ای مشکلات بود. این حل ریشه‌ای مشکلات، وقتی میسر است که فرد مدیر بداند کار را برای کشور خود انجام می‌دهد و می‌خواهد اثری ملی از خود به جای بگذارد. به دیگر سخن، مدیران باید با تمام وجود برای این ملک و مملکت کار  کنند و منتی هم به دیگران نگذارند. امروز بیش از گذشته به مدیران کاربلد و معتقد به خرد جمعی و با هویت نیاز داریم. درغیر این صورت، رفتن این و آمدن آن، مشکل‌گشا نیست و گره‌ای را باز نمی‌کند.

 

آیا تغییر افراد منجر به بهبود وضعیت موجود می‌شود؟

میثم ملکشاه
مترجم و پژوهشگر حوزه حکمرانی

رئیس‌جمهوری در آخرین سخنان خود از لزوم تغییر رفتارها، رویه‌ها و ساختارها برای اصلاح وضعیت موجود کشور سخن گفت، درحالی‌که به گفته ایشان، ما به‌جای حل مسأله و اصلاح رویه‌ها و ساختارها، صرفاً تنها به دنبال تغییر افراد هستیم. از سخنان رئیس جمهوری این طور می‌توان برداشت کرد که برخی این گونه فکر می‌کنند که مشکلات ناشی از آدم‌هاست و اگر آدم‌ها را جابه‌جا کنیم، گویی همه چیز رو به سوی بهبود می‌رود. دکتر پزشکیان در ادامه از ضرورت به میدان آمدن متخصصان و شخصیت‌های دانشگاهی گفت که ظاهراً با ادعای اولیه ایشان درباره بی‌فایده بودن تغییر افراد در تعارض است.
درباره این سخنان یا این رویکرد رئیس جمهوری به مسأله‌های کشور چه می‌‌توان گفت؟ به‌طورکلی یکی از راه‌های تغییر رویکردهای سیاست‌گذاری طبعاً موضوع گردش نخبگان در سطح نظام سیاسی است. مرور وضعیت مدیریتی در ایران حکایت از آن دارد که چهره‌های حاضر در جایگاه‌های سیاسی ثابت نبوده و هر چند سال یک‌بار دچار تغییر می‌شوند. بسیاری از این افراد هم از جریان‌ها یا گروه‌های سیاسی متفاوتی هستند. باوجود این، این تغییرات در بسیاری از موارد به تفاوت در نتایج و بروندادها نمی‌انجامد. 
به نظر می‌رسد تمرکز بر یکی از دوگانه‌های بنیادین جامعه‌شناسی، برای رمزگشایی از سخنان پزشکیان، تحلیل دقیق چرایی وضعیت موجود و ارائه راه‌کارهای برون‌رفت از این بن‌بست خودساخته راهگشا است.
«آنتونی گیدنز» جامعه‌شناس شهیر بریتانیایی چهار «دوگانه» را به‌عنوان نقطه عطف و تصمیم‌سازی بنیادین درباره تحلیل جامعه معرفی می‌کند. یکی از آنها، دوگانه فرد-ساختار است. بسیاری از نظریه‌های متأخر در حوزه علوم اجتماعی، تأثیرگذاری افراد و ساختارها بر یکدیگر را متقابل توصیف می‌کنند اما درعین‌حال تأکید دارند که در اکثر اوقات، این ساختار و محیط پیرامونی است که بر انسان اثرگذار بوده و از تعیین‌کنندگی برای کنش برخوردار است. انسان‌ها تا حد زیادی تحت تأثیر عوامل متأثر از شرایط ساختاری یعنی ابزارهای موجود و در دسترس، سطح دانش و اطلاعاتی که در اختیار دارند و گزینه‌های پیش رویشان، تصمیم‌گیری می‌کنند. حتی می‌توان پای را فراتر نهاد و انسان، الگوهای ذهنی، نظام ارزشی و میزان پایبندی به ارزش‌ها یا منفعت‌طلبی در افراد را محصول ساختارها دانست. با چنین نگرشی، ساختارهایی که نظام رویه‌ها و فرآیندهای نهادی و بوروکراسی را تعیین می‌کنند، مسأله اصلی محسوب می‌شوند. این ساختارها، رویه‌ها و فرآیندها از افراد جایگاه به‌مراتب مهم‌تری می‌یابند. «چرچیل» می‌گوید «تصمیم و سیاست شما چندان مهم نیست، فرآیند و روندی که به این تصمیم یا سیاست رسیده‌اید مهم است.» اگر این جمله را ملاک قرار دهیم، آنگاه این فرآیندها و رویه‌ها به مسأله و محور اصلی در هر ارزیابی، اقدام اصلاحی یا تغییری تبدیل می‌شوند. درون چهارچوبی تنگ و دست‌وپا گیر و در پشت درهای بسته، خیلی فرقی ندارد که کدام مجموعه از نخبگان تصمیم‌سازی می‌کنند؛ حتی با قصد و نیت خیر جمعی، نتیجه به‌احتمال بسیار زیاد با واقعیت جامعه متفاوت خواهد بود. 
فرآیندها و رویه‌ها هستند که گزینه‌های پیش روی یک سیاستمدار را مشخص کرده و داده‌ها و اطلاعات وی را فراهم می‌سازند؛ خاصیت ساختار و فرآیندها و رویه‌های تعبیه‌شده در آن، تعیین قانون بازی و هزینه‌ها و فایده‌های هر انتخاب و خروجی‌های هر یک از گزینه‌های پیش روی است. بدین ترتیب ساختارها و نظام نهادی از طریق فرآیندها و روندها، کنش را هدایت می‌کنند. راز تغییر حرف‌ها و عملکرد مسئولان پیش و پس از نیل به قدرت را باید بر اساس همین حقیقت تحلیل کرد.
از سوی دیگر تغییر افراد زمانی معنادار است که الگوهای ذهنی و نگرش‌های ایشان با هم متفاوت بوده و تلاش شود تا افرادی با نگرشی تحول‌گرا انتخاب شوند. برای تغییر وضعیت موجود به تغییر چهارچوب‌ها نیاز داریم و برای تغییر چهارچوب به عزمی جمعی و البته افرادی پیشرو و تحول طلب؛ همان‌هایی که نخبگان توسعه‌گرا نامیده می‌شوند. درواقع تغییر و گردش نخبگان سیاسی زمانی واقعی و اثرگذار است که رویه‌ها و فرآیندهای انتخاب نخبگان تغییر کند. تا زمانی که مدیران دستگاه‌های مختلف و تصمیم‌سازان و برنامه‌ریزان از طریق روندها و فرآیندهایی تکراری، بسته و غیرتخصصی انتخاب و در درون چهارچوبی شبیه به فرآیندهای انتخابی خود است که باید دست به انتخاب بزنند، چرخش نخبگان معنایی نمی‌یابد. تغییر افراد به معنای تغییر نگرش‌ها و رویکردها نیست؛ گاهی فقط چهره تغییر می‌کنند.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هشتصد و بیست و هشت
 - شماره هشت هزار و هشتصد و بیست و هشت - ۱۵ شهریور ۱۴۰۴