«ایران» به بهانه یک سالگی دولت، سابقه و کارنامه معاون اول رئیس جمهوری را بررسی میکند
صنـاعت سیاسی عـارف
مرتضی گل پور
دبیر گروه سیاسی
در جامعهای که هدردادن سرمایهها کارکرد حوزه سیاست و سوزاندن سرمایهها دستاورد جریانهای سیاسی محسوب میشود، حفظ سرمایهای به نام محمدرضا عارف و استفاده از این ظرفیت در مقام معاون اول رئیس جمهوری پزشکیان، خود یک دستاورد است. عارف دکترای مخابرات را از دانشگاه استنفورد آمریکا گرفت و پس از مدتی تحصیل، اکنون سالها است که استاد دانشکده برق دانشگاه صنعتی شریف است. تصویری از او هنگام تحصیل در دانشگاه استنفورد موجود است که نشان میدهد این جوان انقلابی، موها و لباسهای خود را به سبک جوانان آن روز ایران مرتب و انتخاب میکرد. عارف از همان سالهای دهه 1360 در معاونتهای مختلف وزارت علوم فعالیت کرد و این فعالیتها، در کنار فعالیتهای دانشگاهی و تدریس او، مثلاً در دانشگاه صنعتی اصفهان بود. مهمترین بروز و ظهور عارف در عرصه سیاست ایران به سالهای 1373 تا 1376 برمیگردد، در دولت دوم آیتاللههاشمیرفسنجانی که محمد فرهادی وزیر علوم بود و در دولتی که قرار بود هرچه بیشتر از چپها فاصله بگیرد، محمدرضا عارف متصل به چپ، رئیس دانشگاه تهران بود. در پایان دولت آیتاللههاشمیرفسنجانی که قدرت اجرایی به چپها یا همان اصلاحطلبان منتقل شد، سهم و نقش عارف هم در سیاست و قدرت در ایران بالاتر رفت. زمانی وزیر پست و تلگراف و تلفن بود، در دورهای رئیس سازمان برنامه و بودجه بود و در دولت دوم اصلاحات، او به مدت چهار سال معاون اول سیدمحمد خاتمیرئیس جمهوری وقت بود. باورمندان به بازار آزاد نقل میکنند که آنچه برای محمدرضا عارف در دوره ریاست بر سازمان برنامه و بودجه، مطرح بود، دو هدف بود: دنبال کردن نوعی عدالت اقتصادی و تلاش برای کاستن بار محرومان جامعه و نیز حل مشکلات اقتصادی دولت و برداشتن موانع از مسیر کار دولت اصلاحات. معاون اولی عارف در دولت دوم اصلاحات در شرایطی رقم خورد که تنشهای سیاسی کاسته شده بود و یک عدالتجوی نهادگرا مثل محمد ستاریفر در سازمان برنامه و بودجه حضور داشت. دوران ثبات اقتصادی و سیاسی در همین دوره فرا رسید، دورهای که در آن نقشهایی چون عارف به عنوان معاون اول و ستاریفر به عنوان رئیس سازمان برنامه افزایش یافته بود. با پایان دولت اصلاحات، محمدرضا عارف جزو معدود سیاستمداران و مدیران ارشد اصلاحطلب بود که همچنان پایی و راهی در نهادهای دیگر حکمرانی داشت. این حضور و پیوستگی درحالی بود که محمدرضا عارف یکی از بنیانگذاران حزب مطرح و مهم دهه 70 و 80 ایران، یعنی حزب مشارکت هم بود. اما به رغم این سوابق اصلاحطلبی که شاید برای برخی پیامدهای درازمدتی به دنبال داشته باشد، عارف همچنان ارتباط و پیوندی پیوسته با ارکان حاکمیت داشت. انتصاب به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال 1385 تا امروز و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی از سال 1390 تا 1400، یعنی به مدت 10 سال، از آن دست سوابقی است که میان اصلاحطلبان، بسیار کمیاب است.
برخی برای توضیح این مسأله، یعنی اصلاحطلب و عضو بنیانگذاران حزب مشارکت بودن، و در ادامه عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام شدن، از واژهها و عبارتهایی چون «میانه رو» یا «اصلاحطلب خوشخیم» و مانند اینها استفاده میکنند. روشن است که این عبارتها، برای توضیح وضعیت یک سیاستمدار نیست، بلکه برای زدن برچسب به کنشهای او است. واقعیت این است که اقتضای سیاست ورزی در جمهوری اسلامیایران، همین است که عارف در کارنامه خود دنبال کرد. به این معنی که سیاست ورز بودن، نه به معنای برون رفتن از چهارچوبها است، نه حل شدن در چهارچوبهای مصنوعی. صناعت یک سیاستمدار در این است که میان وضعیتهای حدی که طیفهای سیاسی مختلف ترسیم میکنند و میگویند یک سیاستمدار یا باید این طرف حد و مرز باشد یا آن طرف، باید راه خود را بیابد، مرز خود را بشناسد و بیملاحظه تشویق و تهدید دیگران، راه خود را برود. راز ماندگاری محمدرضا عارف در عرصه سیاست ایران؛ عرصهای که در سالهای اخیر بشدت بر قطبی بودن آن هم افزوده شده است، همین است. نه خواست اصلاحطلبی باشد که دیگران میپسندند، نه برای باقی ماندن در قدرت و عرصه سیاسی ایران از اصولش دست بکشد و اصولگرا شود. او اصلاحطلب ماند و این اصلاحطلب ماندن و حفظ سرمایه سیاسی در همه طرفها، از آن دست صناعتهای کمیاب سیاست در ایران است. به خردهگیران باید گفت در از دست دادن سرمایهها چه فضیلتی است، وقتی نتوان در بزنگاهها از این سرمایه به سود مردم استفاده کرد؟ دلیل این ادعا آن است که امروز کنشهای محمدرضا عارف تمام در مسیر اصلاحطلبی و رویکرد مبتنی بر وفاق دولت چهاردهم است. در مسألههای اجتماعی، در موضوعات سیاسی، در موارد فرهنگی، نه تنها حرفی خلاف خواست اکثریت مردم ایران از او شنیده نمیشود، بلکه همه کنش او معطوف به تحقق این خواست است. این همان سرمایهای است که این روزها و سالها به کار مردم و دولت میآید.
این صناعت سیاسی، سبب شده است که محمدرضا عارف در همه دوران مدیریتی یا سیاسیاش، یک چهره و یک سخن داشته باشد، هرچند برخی او را به دو چهره بودن یا دوگانگی متهم کردند. یکی از مواردی که این اتهام متوجه او شد، دوره چهار ساله فعالیتش به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس دهم بود. عارف نتوانست در رقابت با علی لاریجانی صندلی ریاست مجلس را از او بگیرد، اما اگر نبود مدیریت و اجماعسازی محمدرضا عارف در مجلس دهم، مسعود پزشکیان نایب رئیس اول و علی مطهری نایب رئیس دوم همین مجلس نمیشدند. همگان میدانند که حضور پزشکیان و مطهری در این صندلیها، چه دستاوردی برای اصلاحطلبان محسوب میشد. اما در همین دوره چهار ساله بیشترین انتقادها متوجه عارف شد، انتقاد از اینکه عارف چرا حرف نمیزند، چرا با صدای بلند حرف نمیزند، و گفتن اینکه آقای عارف در مجلس نماد سکوت اصلاحطلبانه شده است. برخی این مسأله را به آسودهطلبی عارف تعبیر کرده و مدعی بودند او نمیخواهد برای موکلان و مردمیکه به او رأی دادند، کار بکند. اما همان عارف که در 4 سال مجلس به زعم برخی ساکت بود، در دولت پزشکیان همواره سخن میگوید و تماماً هم سخن اصلاحطلبانه میگوید. این دو چگونه قابل جمع است؟ روشن است در مجلسی که عارف فقط یک نماینده تهران است و حداکثر رئیس فراکسیون امید، جز کار جمعی نمیتواند کار دیگری بکند. او، شأن مدیریتی نداشت که کار مدیریتی بکند، بلکه همکاری بود میان همکاران دیگر، البته با شأن و جایگاه سیاسی بالاتر. اما حالا در دولت چهاردهم، هم مدیر است، هم قدرت اجرایی دارد و هم توان کنش سیاسی تأثیرگذار. برای همین است که بسیار سخن میگوید و همیشه هم سخنان اصلاحطلبانه میگوید و هم در مقام معاون اول رئیس جمهور، با برگزاری جلسات متعدد با معاونان اول قوای دیگر سعی کرده است باری از دوش رئیس جمهوری در شکلگیری وفاق میان قوای سه گانه و اجزای مختلف حاکمیت بردارد. بنابراین باید گفت عارف دوره مجلس براساس اقتضای «نمایندگی»اش عمل کرد و اکنون در دوره دولت چهاردهم براساس «جایگاه معاون اول» عمل میکند. کشف اینکه «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» هم در زمره آن صناعتهایی است که یک سیاستمدار باید کشف کند و بسازد که محمدرضا عارف این کار را کرده است.
سال 1392 کنارهگیری هرچند دیرهنگامش از انتخابات که راه ریاست جمهوری روحانی را هموارتر کرد، سرمایه سیاسی و اجتماعی او را بشدت افزایش داد. خانهاش تا چندین ماه محل رفت و آمد میهمانانی بود که برای قدردانی از او میآمدند. این سرمایه، با ناهمخوانی انتظارات از مجلس دهم و نمایندگان تهران در این مجلس قدری آسیب دید. با اینکه آن کنارهگیری از انتخابات، به جای آشتی عارف و جریان اعتدال، به شکافی میان این دو بدل شد که خود باید به صورت مستقل بررسی شود. اما در سال 1403 محمدرضا عارف وقتی به عنوان معاون اول رئیس جمهور از سوی مسعود پزشکیان منصوب شد، هنوز سابقه کنارهگیری از انتخابات و بعداً اتفاقات مجلس دهم سنگین بود. اما برخلاف دوره چهار ساله مجلس دهم که برای عارف پرفشار و پر طعنه بود، در یک سال گذشته هیچ کس خردهای جدی بر او نگرفت، الا مسأله انتقال پایتخت که حاصل یک سوءتفاهم بود. بنابراین، یک سال گذشته را میتوان دوره احیای دوباره عارف دانست، دورهای که سیاستمدار کهنه کار اصلاحطلب، بار دیگر ظرفیتهای اجرایی و توانمندیهای سیاسی و مدیریتی خود را آشکار کرد و همه این ظرفیتها و توان را در خدمت به حل مشکلات کشور و دولت بهکار بست. مردم در این یک سال، حرفی، کلامییا عملی جز پیگیری منافع خود و رفع مشکلاتشان از عارف نشنیدند. جلسات شورای اقتصاد را اغلب معاون اول برگزار میکند، جلسه ستاد تنظیم بازار، جلسه شورای راهبری برنامه هفتم و چندین و چند جلسه مهم دیگر دولت، به ریاست او و در دفتر معاون اول برگزار میشود. حالا با گذشت یک سال، دستکم یک چیز روشن است؛ هرچند برخی به انتخاب پزشکیان برای معاون اولی عارف خرده میگرفتند، اما حالا آن خرده گیران چیزی برای گفتن ندارند. عارف انتخاب درست پزشکیان بود و هر روز درستی این انتخاب هم آشکارتر میشود. او بازوی رئیس جمهوری و یک پای وفاق در دولت چهاردهم است.
یادداشت
نظم استنفوردی در خدمت کارآمدی
علیرضا خامسیان
معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر معاون اول رئیس جمهور
افرادی که سابقه کار علمیو تجربه دانشگاهی قوی دارند و بویژه در دانشگاههای معتبر جهانی مانند استنفورد تحصیل کردهاند، معمولاً نظم و وقتشناسی را سرلوحه زندگی خود قرار میدهند.
دکتر محمدرضا عارف از این دسته افراد است؛ فردی که نه تنها ذهنی منظم و چهارچوبمند دارد، بلکه در هر زمینهای که وارد شده است، نظم و دقت را نیز حاکم کرده است.
دکتر عارف چه در دوران حضورش به عنوان معاون اول رئیسجمهور و چه دوران ریاست بر سازمان برنامه و بودجه در دولت اصلاحات و چه در حوزههای علمیو آموزشی، همواره برنامهها و فعالیتهای خود را بر پایه یک نظم دقیق و برنامهریزی شده انجام داده است.
کمتر پیش میآید که دکتر عارف کاری را به طور ناگهانی و بدون برنامهریزی انجام دهد، مگر در شرایط اضطراری یا برگزاری جلسات کلانی که ناچار به پاسخگویی سریع درباره آن موضوع خاص است.
در یک سال اخیر که به عنوان معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر معاون اول فعال بودهام، از نزدیک دیدهام که بیش از ۷۰ درصد وقت ایشان صرف پیگیری یا حل مسائل حیاتی مرتبط با اقتصاد و بویژه مسائل مرتبط با معیشت مردم شده است؛ مسائلی که در برنامهها و اسناد بالادستی مانند برنامه هفتم توسعه نیز محور اصلی هستند.
مدیریت هوشمندانه دکتر عارف در طول جنگ و تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی و تقسیم کار کارشناسانه معاون اول رئیسجمهور میان وزرا برای اینکه هر یک تصدی یک بخش اجرایی برای تأمین نیازهای فوری کشور را به عهده داشته باشد، از عمق تعهد و تخصص دکتر عارف نشان دارد.
اما به رغم چنین تجربهای باید گفت دکتر عارف فقط یک مدیر یا فقط سیاستمدار نیست؛ او عاشق علم و آموزش نیز هست. کلاسهای دانشگاهی او حتی در دوران بحرانی تعطیل نشده و با بهرهگیری از فناوریهای نوین، تدریس به شکل مجازی و حضوری همچنان جریان دارد. برگزاری جلسات دفاع پایاننامه دانشجویان، نشان از پایبندی او به مسیر آموزش دارد.
موضوع امنیت فضای سایبر یکی دیگر از دغدغههای جدی ایشان است؛ خصوصاً پس از حملات سایبری که کشور را تهدید کرد. دکتر عارف با همکاری گروههای تخصصی تلاش میکند تا زیرساختهای حیاتی کشور را در برابر تهدیدات سایبری مقاوم سازد، کاری استراتژیک و حیاتی که به آینده کشور امنیت و آرامش میبخشد.
در کنار همه این مسئولیتها، معاون اول رئیسجمهور اهمیت ویژهای به حفظ سلامتی و ورزش خود میدهد، زیرا باور دارد فقط یک مدیر سالم و پرانرژی است که میتواند بار بزرگ اداره کشور را به دوش بکشد.
همچنین جلسات مستمر با گروههای مرجع مختلف از جامعهشناسان، رسانهها، فعالان اقتصادی و گروههای سیاسی، نشاندهنده نگاه جامع و گفتمانمحور ایشان به مسائل مختلف است؛ تلاشی برای تقویت جامعه مدنی و ایجاد همبستگی ملی با محوریت وفاق و همدلی.
این مجموعه فعالیتها و برنامههای دقیق، تصویر روشنی از یک شخصیت با برنامه و باانضباط به ما میدهد؛ کسی که در دوران سخت و پرتلاطم، با تدبیر و تخصص خود مسیر پایداری و توسعه کشور را هموار میکند.
یکی از ویژگیهای بارز مدیریت دکتر محمدرضا عارف، مشورتپذیری شدید است.
دکتر عارف بهشدت اهل مشورت هستند و برای اتخاذ تمام تصمیمات مهم، کارگروههایی تشکیل میدهند تا از نخبگان حوزههای مرتبط مشورت بگیرند.
نکته دوم این است که دکتر عارف اهمیت ویژهای برای مجامع دانشگاهی، اساتید دانشگاه و نخبگان قائل هستند.
یک خاطره از سفر چند ماه پیش ایشان به یکی از استانها میتواند این مسأله را بیان کند. در آن سفر دیدار معاون اول رئیس جمهور با اساتید دانشگاه برنامهریزی نشده بود که علت آن هم محدودیت زمان و فشردگی برنامهها بود.
اما در ساعات پایانی شب که آخرین دقایق حضور دکتر عارف در آن استان بود، با تأکید ایشان هماهنگ شد تا جمعی از اساتید دانشگاه استان با معاون اول رئیسجمهور دیدار کنند.
نکته مهمیکه ایشان در آن دیدار گفتند این بود که «من باید خدمت اساتید دانشگاه برسم و باید ارج و احترام ویژهای به جایگاه استاد بگذارم.
آنان نباید پیش من بیایند، بلکه من باید به پیش اساتید دانشگاه بروم.» این نوع نگاه و احترام ویژه دکتر عارف نسبت به جایگاه دانشگاه، نخبگان و علم، بسیار تأملبرانگیز و گویای میزان اهمیت ارزشگذاری ایشان به جامعه علمیاست.



