کافکا در مصر
رمان کمیته صنعالله ابراهیم، روایت گرفتاری انسان در شبکه نامرئی قدرت است
مهرداد دیلمی
روزنامهنگار
وزارت فرهنگ مصر روز چهارشنبه اعلام کرد صنعالله ابراهیم، نویسندهای که به خاطر انتقاداتش از سرکوب سیاسی، نئولیبرالیسم و هژمونی غرب در کشورهای عربی شهرت داشت، در ۸۸ سالگی درگذشت.
صنعالله ابراهیم در کنار کسانی چون نجیب محفوظ، ادوار الخراط، جمال الغیطانی و یوسف ادریس از پیشگامان «رمان نو» در ادبیات داستانی معاصر عرب شناخته میشود. بسیاری از منتقدان او را کافکای ادبیات عرب میدانند که از مصر برخاسته و آغاز رمان «کمیته» او شباهت بسیاری به «محاکمه» فرانتس کافکا دارد و ثمثیلی است از بوروکراسی نامرئی و نظارت. راوی «کمیته» همچون شخصیت اصلی «محاکمه»، بازیچه دست نهادی مرموز و مقتدر میشود. صنعالله ابراهیم در این رمان داستان مردی را روایت کرده که اول صبح با رعایت تمام تشریفات لازم و پس از یک سال تمرین و آمادگی، در مقابل «کمیته» حاضر شده تا مسیر زندگیاش را متحول کند. این رمان بهطور واضح به نقد سیاستها و ایدئولوژیهای تمامت خواه پرداخته است.
سهگانه ابراهیم
صنعالله ابراهیم از اولین رماننویسان عرب زبان بود که از تکنیکهای رمان نو فرانسوی و مونولوگ انگلیسی بهره برد. رمانهای واقعگرا و انتقادی او سرشار از صراحت در عیان کردن واقعیتها و ارائه تصویری فجیع از آنها بهمنظور تغییرشان است. از میان آثار ابراهیم «کمیته» که نوشتنش در سال ۱۹۸۰ پایان یافته و اولین بار سال ۱۹۸۱ در بیروت منتشر شد، در کنار «آن رایحه» (۱۹۶۶) و «ستاره ماه اوت» (۱۹۷۴) سهگانه ابراهیم دانسته میشوند که درونمایه هر سه آنها شورش در برابر واقعیت بیرونی و ناکامی در تغییر آن است. نشر برج سال ۱۴۰۱ «کمیته» را با ترجمه احسان موسوی خلخالی منتشر کرد. «آن رایحه» هم چند سال پیشتر با ترجمه موسوی خلخالی توسط کتابسرای نیک منتشر شده بود. «آن رایحه» توصیف وضعیت مردی است که تازه از زندان آزاد شده و میکوشد موقعیت خود را در محیط جدیدی که با آن بیگانه شده بازسازد. این رمان در زمان حکومت جمال عبدالناصر در مصر توقیف شد و اولین بار در بیروت منتشر گردید. «ستاره ماه اوت» هم روایتی از انقلاب گروه «افسران آزاد» است که در سال ۱۹۵۲ حکومت پادشاهی ملک فاروق را سرنگون کردند. این گروه به رهبری جمال عبدالناصر در نیمه دوم دهه پنجاه و دهه شصت میلادی مستبدانه بر مصر حکومت کردند. استبداد ناصری و حوادث مربوط به آن از جمله ساخت سد «اسوان» موضوع اصلی رمان «ستاره ماه اوت» است که به موضوع تناقض میان تبلیغ رسانهای و واقعیت موجود در محل ساخت سد «اسوان» میپردازد. این داستان واقعیت فقر و فلاکت کارگران فعال در سد را در برابر تبلیغات دروغین رسانهای قرار میدهد که مدعیاند کارگران امکانات رفاهی مطلوبی دارند.
آثار صنعالله ابراهیم درهمتنیده با زندگی شخصی او و نیز تاریخ سیاسی مصر هستند. او یکی از نویسندگان معترض جهان عرب است و مدتی هم، بین سالهای ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۴، در دوره زمامداری جمال عبدالناصر، بهدلیل افکار چپگرایانه و فعالیت در احزاب کمونیستی، زندانی بود. داستان کتاب «کمیته» چنانکه در مقدمه احسان موسوی خلخالی بر ترجمه فارسی این رمان اشاره شده، بیارتباط با رویدادهای سیاسی مصر در دوران انور سادات و تأثیر این رویدادها بر جامعه و اقتصاد مصر در آن دوران هم نیست و صنعالله ابراهیم در این رمان، بهشیوهای کنایی و طنزآمیز، تصویری از آن دوران به دست میدهد. سال۱۹۷۰ با درگذشت جمال عبدالناصر، محمد انور سادات عملیات گستردهای را برای تقویت ارتش مصر آغاز کرد و در سال ۱۹۷۳ با یاری ارتش سوریه به رژیم اسرائیل حمله کرد و در جنگی که رمضان یا اکتبر نام گرفت، شکست سختی به این رژیم وارد کرد. در این فضای سرشار از حماسه و شور، سادات، که پیشتر سیاست عبدالناصر در کمکگرفتن از اتحاد جماهیر شوروی را تعدیل و روابط دوستانهای با ایالات متحده آغاز کرده بود، ۱۹ نوامبر ۱۹۷۷ در سخنرانی افتتاحیه مجلس نمایندگان مصر، اعلام کرد آماده دوستی با اسرائیل و در صورت لزوم، سخنرانی در کنِسِت (پارلمان) اسرائیل است. در پی آن، به دعوت رسمی مقامات رژیم اسرائیل، در رأس هیأتی بلندپایه وارد اسرائیل شد. از آن پس، مذاکرات پیچیده صلح در کمپدیوید آغاز شد که پس از کمتر از دو سال در ۱۹۷۸ (شهریور ۱۳۵۷) به امضای توافقنامه مشهور کمپدیوید انجامید. این توافقنامه در مصر و جهان عرب و جهان اسلام واکنشهای مخالف بسیاری در پی داشت و انور سادات، برای برخورد با مخالفتهای داخلی، بسیاری از فعالان اسلامگرا و لیبرال و روزنامهنگاران و نویسندگان را بازداشت کرد.
با این حال کتاب «کمیته» را بدون در نظر داشتن پسزمینه سیاسی مشخص آن و مستقل از این پسزمینه نیز میتوان درک کرد چرا که این رمان، علاوه بر نقد دولت و جامعه مصر، تصویری از کشمکش انسان با قدرت و گرفتاری آدمی در شبکه نامرئی اقتداری مرموز را ارائه میدهد.
کمدی سیاه قدرت
صنعالله ابراهیم در «کمیته» ماجرای مردی را روایت میکند که میخواهد کاری انجام دهد اما در میان چرخدندههای یک نهاد مخوف و درعینحال مضحک، که تجسمی از گروتسک است، لِه و لورده میشود. این نهاد، که «کمیته» نام دارد و دارای سازوکاری مبهم است و اعضای آن هم آدمهایی غریب هستند، تجسم قدرتی خودکامه است که بر همه رفتارهای ریز و درشت افراد تحت سلطهاش نظارت و کنترل دارد. آنچه در داستان درباره کمیته مطرح میشود، هالهای از ابهام و غرابت گرد آن میسازد. دستکم در بخش اول معلوم میشود کمیته یک نهاد بیگانه است ـ زبانش عربی نیستـ که دفتری در مصر دارد و سالنی که در آن با افراد ملاقات میکند، حالتی محرمانه و غیررسمی دارد و دستگاهها و امکاناتی که باعث میشود همه چیز را بداند. از این ویژگیها میشود فهمید که این کمیته قدرت بسیار و نیز کارکرد امنیتی دارد.
راوی کتاب «کمیته» مردی است که برای انجام آنچه در سر دارد باید ابتدا با کمیته دیدار و نظر موافق آنها را جلب کند. داستان با این جملات آغاز میشود: «هشتونیم صبح بود که رسیدم دفتر کمیته. نیم ساعت زودتر از زمانی که تعیین کرده بودند. خیلی راحت اتاق ملاقات را پیدا کردم؛ توی یک راهروِ کناری کم نور و آرام بود. پیرمردی با کت زردِ تمیز ایستاده بود جلویش. توی صورتش آرامش آدمهایی را میدیدی که به ته خط رسیدهاند و بعد دستشان را به نشانه تسلیم بردهاند بالا و از طراوت زندگی و دعوا بر سر مظاهر فانی آن کشیدهاند کنار. نگهبان گفت که اعضای کمیته معمولاً زودتر از ساعت ده نمیآیند... طبیعی بود، اما راستش خوشم نیامد و پشیمان شدم که چرا سرِ موقع خودم را رساندهام و چرا بدون یک خواب درست وحسابی از تخت زدهام بیرون.»
راوی یک سال خودش را برای این دیدار آماده و سعی کرده خود را به انواع معلوماتی مجهز کند که حدس میزند در دیدار با کمیته به آنها احتیاج پیدا خواهد کرد. البته هیچکس درست نمیداند کمیته دقیقاً از کسانی که احضار میکند چه سؤالاتی میپرسد و از آنها چه انتظاری دارد و چگونه میتوان تأیید کمیته را به دست آورد. دو نفری هم که با کمیته دیدار داشتهاند و راوی آنها را میشناسد، در برابر پرسوجوهای او جواب درستی ندادهاند؛ یکیشان خودش را زده به آن راه و چنین دیداری را از بیخ انکار کرده و دیگری هم پاسخهایی کلی و مبهم داده است. راوی، دستپاچه و سردرگم، به دیدار کمیته میرود و به پرسشهای آنها جواب میدهد. کمیته هم به او میگوید برود و منتظر بماند تا به او خبر بدهند. بعد از مدتی تلگرافی از کمیته به دست راوی میرسد. کمیته از راوی خواسته است که درباره درخشانترین چهره معاصر عرب پژوهشی تحویل دهد. از بخش دوم به بعد، شاهد نقد طنزآلود جامعه هستیم؛ نقدی که میتوان آن را به همه جوامع عربی تعمیم داد. راوی اول باید درباره اینکه درخشانترین چهره معاصر عرب کیست، تصمیم بگیرد. او باید بفهمد چه کسی درخورِ داشتن چنین لقبی است و تحقیقات خود را در این باره آغاز کند. گزینههایی که راوی برای انتخاب «درخشانترین شخصیت عرب معاصر» بررسی و یکیک رد میکند و در نهایت آنچه برمیگزیند همگی با طعنه و انتقاد از «وضع جاری» همراه است؛ وضعیتی که دلالان و سرمایهداران تازه به دوران رسیده، بیشترین نقش را در آن دارند و دیگران هم با سکوت خود به آن تن دادهاند. سرانجام به این نتیجه میرسد که درخشانترین چهره معاصر عرب مردی است که در رمان «دکتر» نامیده میشود. دکتر، شخصیتی است که در پشت پرده بسیاری از زد وبندهای سیاسی و اقتصادی حضور دارد؛ یک شخصیت مافیایی بانفوذ و قدرقدرت که نمود فساد مالی و سیاسی است. اما تحقیق درباره دکتر و ارائه چنین تحقیقی به کمیته، سرآغاز افتادن راوی به مخمصهای تازه و هولناک است که راوی در ادامه داستان گرفتار آن میشود و در نهایت به سرنوشتی مشابه همان نگهبانی میرسد که در ابتدا توصیف کرده بود. «کمیته» یک کمدی سیاه درباره قدرت و خودکامگی، امپریالیسم، فساد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و جامعهای است که همهچیز آن، در راه تأمین منافع گروهی خاص، نابود شده و انسانها در آن بهسوی نومیدی و تباهی و انفعال و روزمرگی کشیده شدهاند و تن دادهاند به آنچه به آنها تحمیل شده است.

