احمد دستمالچیان سفیر اسبق ایران در لبنان بررسی کرد
تنشهای داخلی، پیامد خلعسلاح حزبالله
بحث خلع سلاح حزبالله لبنان، در آستانه تبدیل شدن به یکی از چالشهای اصلی سیاسی و امنیتی این کشور و حتی منطقه است. احمد دستمالچیان، سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در لبنان در گفتوگو با «ایران» با بررسی ابعاد تاریخی این وضعیت آن را مسألهای بسیار پیچیدهتر از یک موضوع صرفاً داخلی عنوان میکند. دستمالچیان با نگاهی عمیق به تاریخ مقاومت لبنان و حمایت همیشگی ایران از آن، به فشارهای خارجی و ساختار پیچیده سیاسی این کشور اشاره میکند و پیامدهای احتمالی خلع سلاح حزبالله را تشریح کرده و بر نقش تعیینکننده طوایف و ارتباطات فرامنطقهای لبنان تأکید دارد.
با توجه به مطرح شدن بحث خلع سلاح حزبالله لبنان و واکنشهای داخلی و منطقهای، این موضوع چه پیامدهایی میتواند بر سیاست داخلی لبنان داشته باشد؟
موضوع خلع سلاح حزبالله لبنان مسأله جدیدی نیست. در سال ۲۰۰۸ نیز نیروهای وابسته به رژیم صهیونیستی و آمریکا در لبنان، بویژه در بخشهایی از جریانهای مسیحی و گروههای وابسته به غرب، بر این موضوع اصرار داشتند. آن زمان هم مطرح میکردند سلاح حزبالله باید به ارتش لبنان واگذار شود، اما اول باید توجه داشت که این جریان از ابتدا برای دفاع از لبنان در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی به وجود آمده است. دوم، حزبالله همواره در کنار ارتش لبنان عمل کرده و نقش مکمل برای تضمین دفاع کامل از کشور داشته است. سوم، این سلاح یک سرمایه ملی برای حفاظت از تمامیت ارضی لبنان است. اگر چنین نیرویی وجود نداشت، لبنان مدتها پیش به سرنوشت غزه دچار شده و به اشغال کامل رژیم صهیونیستی درآمده بود.
تجربه تاریخی نشان میدهد در سال ۱۹۸۲، رژیم صهیونیستی بدون هیچ بهانهای تا بیروت پیش آمد و کل لبنان را اشغال کرد و حتی دولتی دستنشانده تشکیل داد. بنابراین اگر لبنان قدرت دفاعی خود را از دست بدهد، این امکان وجود دارد که از تنشآفرینیهای رژیم صهیونیستی متأثر شود. به همین دلیل، سلاح حزبالله بهعنوان سلاح مقاومت، مورد پذیرش اکثر گروهها، احزاب و شخصیتهای سیاسی لبنان بوده و همچنان هست؛ حتی در توافقنامه طائف نیز بر وجود سلاح مقاومت برای دفاع از سرزمین لبنان تأکید شده است.
این در حالی است که امروز با توجه به برخی وعدههایی که در روند تعاملات لبنان با دولت آمریکا مطرح شده، این تصور شکل گرفته است که خلع سلاح حزبالله میتواند به تمامیت ارضی کشور لبنان کمک کند و آن را عاملی برای دفاع از جغرافیای این کشور میداند؛ در حالی که تجربه گذشته خلاف این را ثابت کرده است. بنابراین در چنین شرایطی میتوان انتظار داشت پافشاری بر خلع سلاح حزبالله فارغ از پیامد نخواهد بود؛ اول، میتوان پیشبینی کرد که مردم این کشور با این اقدام مخالف باشند. دوم، درون ارتش نیز نیروهایی هستند که با این موضوع مخالفاند و در این زمینه یک دیدگاه یکپارچه وجود ندارد و سوم، لبنان کشوری است که بر پایه توازنهای ظریف سیاسی و اجتماعی اداره میشود و برهم خوردن این توازن میتواند کشور را به سمت درگیریها و آشوبهای سخت و غیرقابل پیشبینی سوق دهد. من معتقدم حتی اگر دولت لبنان با حمایت برخی کشورهای خارجی بخواهد چنین ریسکی را بپذیرد، با موج گسترده مخالفت مردمی مواجه خواهد شد و روشن نیست در نهایت سرنوشت دولت و کشور به کجا بینجامد.
برخی معتقدند جریان حزبالله در سال ۲۰۰۸ و پس از پیروزی در جنگ ۲۰۰۶ دست برتر را در صحنه داشت. به نظر شما وضعیت آن زمان حزبالله با امروز چه تفاوتی دارد؟
به نظر من حزبالله از نظر قدرت دفاعی، امروز هیچ تفاوتی با گذشته ندارد. درست است که برخی از فرماندهان سیاسی و نظامی این جنبش به شهادت رسیدهاند، اما نیروهایی که باید در میدان عمل کنند و تجهیزات و سلاحهایی که باید در صحنه حضور داشته باشند، همچنان موجود و فعالاند. دلیل این ادعا هم تجربهای بسیار مهم و تازه است: پس از شهادت فرماندهان سیاسی و نظامی حزبالله -و در رأس آنان شهید سید حسن نصرالله- این جنبش توانست یک ماه تمام در جنوب لبنان در برابر هفت لشکر رژیم صهیونیستی مقاومت کند و حتی اجازه ندهد یک متر از خاک لبنان اشغال شود.
نیروهای حزبالله از همه طوایف لبنانی تشکیل شدهاند. برخلاف ادعای برخی که میگویند این سلاح فقط برای دفاع از جامعه شیعه است، واقعیت این است که گروهها و طوایف مختلف لبنان چه اهل سنت، چه مسیحی و چه دروزی با تمام توان از حزبالله برای حفظ امنیت و موجودیت خود حمایت میکنند. همانطور که اشاره کردم، این مسأله اصلاً یک موضوع صرفاً مذهبی یا طایفهای نیست؛ بلکه یک موضوع ملی است و مقاومت، نماد ملی لبنان به شمار میآید. نمونه روشن آن را در مراسم تشییع پیکر شهید سید حسن نصرالله دیدیم؛ مراسمی که با استقبال بینظیر مردم همراه شد و در آن همه طوایف بویژه مسیحیان، بیش از دیگران عزادار بودند و در سوگ او شرکت کردند.
بنابراین موضع دولت لبنان بر مبنای چه عواملی اتخاذ شده است؟ اگر خواست عمومی مردم لبنان حفظ سلاح مقاومت است، دولت بر چه پایه و اساسی بر خلع سلاح مقاومت تأکید دارد؟
دولت لبنان تحت فشار خارجی، بویژه از سوی آمریکا قرار دارد. این کشور در مقاطع مختلف با وعدههای توخالی و غیرواقعی به دولت لبنان القا کرده که اگر حزبالله خلع سلاح شود، لبنان از حمایتهای مادی و مالی واشنگتن برخوردار خواهد شد. اما تجربه نشان داده که به هیچ یک از وعدههای آمریکا نمیتوان اعتماد کرد. در برجام دیدیم که چگونه آمریکا از تعهدات خود سر باز زد. در مذاکرات اخیر نیز در حالی که گفتوگوها در جریان بود، با چراغ سبز واشنگتن، رژیم صهیونیستی به ایران حمله کرد. این نشان میدهد که هدف اصلی، گرفتن سلاح مقاومت بهعنوان یک سرمایه نقد و سپس اعمال فشارهای بعدی بر لبنان است. لبنان و مقاومت لبنان را نمیتوان با این ترفندها وادار به تسلیم کرد. تاریخ چند دهه گذشته ثابت کرده که مقاومت مردمی، سدی بزرگ در برابر این فشارهاست و سالهای گذشته درسهای تلخی به دشمنان داده است.
با توجه به پیوند طوایف لبنان با قدرتهای خارجی، آیا تشدید تنشهای داخلی میتواند به مداخله مستقیم بازیگران منطقهای و فرامنطقهای بینجامد؟
همانطور که پیشتر اشاره کردم، هر یک از طوایف لبنان به نحوی با کشورها یا قدرتهای خارجی ارتباط دارند. بنابراین، هر تحول داخلی در لبنان قطعاً بُعد منطقهای و حتی فرامنطقهای پیدا میکند و این دو عرصه بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند.
اگر کشورهای منطقه و فرامنطقه بر سر لبنان به توافق برسند، آثار آن فوراً در داخل کشور نمایان میشود؛ و برعکس، اگر دچار اختلاف شوند، باز هم بازتاب آن در لبنان آشکار خواهد شد. لبنان کشوری پیچیده است که نمیتوان با دستورالعملهای خارجی ساده با آن برخورد کرد. بسیاری از فرآیندها در آن مبتنی بر کنش و واکنش متقابل است و همین امر آرامش منطقه را در هالهای از ابهام فرومیبرد.
بــــرش
ایران نسبت به تصمیم دولت لبنان مبنی بر خلع سلاح حزبالله ابراز نارضایتی کرده است.
ارزیابی شما درباره دیدگاه جمهوری اسلامی چیست؟
تصمیماتی که دولت لبنان در این رابطه اتخاذ کرده است بیارتباط با مداخلات بازیگران فرامنطقهای همچون آمریکا و فرانسه نبوده است. طبیعی است که نگاه ایران مبتنی بر هشدار درباره تبعات این مداخله و آسیبهای آن بر منافع لبنان و بازیگران منطقهای مرتبط با این کشور است. تمام طوایف لبنان به نوعی با کشورهای ذینفع خود ارتباط دارند. ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. بافت چند طایفهای و متنوع لبنان که از شیعه و سنی تا مسیحی و دروزی را در بر میگیرد، موجب شده است تا ایران در رویکرد خود به این کشور، همواره بر گفتوگوی میان طوایف و حفظ توازن داخلی تأکید کند؛ مسیری که هم در روابط رسمی و هم در سطح ارتباطات مردمی دنبال شده است. این پیوندهای معنوی، امروز نه فقط در عرصه سیاست منطقهای و حمایت متقابل در برابر تهدیدات مشترک بلکه در تبادلات متعدد در حوزههای سیاسی و اقتصادی و امنیتی نیز بازتاب یافته است. همان طور که برخی کشورهای عربی خلیجفارس حامی جریانهای اهل سنت لبنان هستند و مسیحیان این کشور از جمله خود وزیر خارجه متکی به فرانسهاند، شیعیان لبنان نیز ارتباط نزدیکی با ایران دارند. این واقعیتی است که نیازی به انکار ندارد. بنابراین ایران از دیرباز افتخار خود را در حمایت از مقاومت دانسته و همواره در برابر شرارتها و تجاوزات بیرحمانه رژیم صهیونیستی، از مردم لبنان دفاع کرده است و تا جایی که توانسته، این حمایت را ادامه داده و ادامه خواهد داد.