پاسخهای کارشناسی به گزارش «مانع غیرسیاسی رونق بورس»
صفحه بورس روزنامه ایران از همان آغاز، مأموریت خود را ایجاد یک جریان گفتمانی درباره مسائل مرتبط با بازار سرمایه و اقتصاد تعریف کرد؛ بر همین مبنا به سیاق استانداردهای بینالمللی روزنامهنگاری، خود را موظف میداند نقدهای کارشناسی به محتواهای منتشر شده را به طرق مختلف به سمع و نظر همه مخاطبان برساند. گزارش روز ۱۳ مرداد صفحه بورس که توسط بهرام گروسی، کارشناس بازار سرمایه با عنوان «مانع غیرسیاسی رونق بورس» نوشته شد، تأکید میکرد فارغ از مباحث غیر اقتصادی که ریسک سرمایهگذاری را افزایش داده، وضعیت سودآوری شرکتها در یک روند بلندمدت به دلیل وابستگی به یارانههایی از جمله انرژی ارزان، در خطر است و عامل تشدیدکننده عدم رونق سهام است. در ادامه، نقد برخی صاحبنظران بازار سرمایه را میخوانید.
é سیاوش وکیلی: با تأیید کلیت گزارش، معتقدم اگر عامل نااطمینانی و عدم قطعیت حاصل از ریسک غیراقتصادی وجود نداشت، کاهش شاخصهای سودآوری به افت حجم و کندی نسبی معاملات محدود میشد، اما امروز به واسطه این ریسک فزاینده سیاسی، هر اقدام حمایتی به فرصت خروج تلقی میشود و این نحله فکری غیر از اشخاص حقیقی بر رفتار سهامداران حقوقی هم سایه افکنده و یک رفتار تودهای برای کاهش قیمت سهام را رقم زده است.
é محمد نوربخش: به نظرم مقاله آقای گروسی که میگوید بازار سهام تا حدی اسیر توسعه یارانهای شده درست است و به طور واضح، بخشی از صنایع مانند فولاد که به طور کلی به یارانهها وابستگی بیشتری داشتند در معرض ریسک هستند. اما درباره نسبت قیمت به درآمد ۵ واحدی که محدوده ارزندگی هست یا خیر، انتقاداتی وجود دارد.
é سینا صفری: نقد من این است که خود «کاهش سود» و «عدم افزایش نرخ دلار نیما» متأثر از سیاست است و چنین بحثی شبیه ماجرایی است که «اول مرغ بوده یا تخممرغ؟» بنابراین باید بررسی دقیقتری نسبت به آنکه اثر سیاستگذاری چقدر پررنگ بوده است، داشت. ضمناً صحبت راجع به ارقام سقف و کف شاخص را بهتر است در فضاهایی غیر از روزنامه ایران مطرح کرد. بنابراین بهتر است درباره آنچه باید سیاستگذار به طور ایجابی انجام دهد صحبت کرد.
é پیام الیاسکردی: به عقیده من بازار سهام از سال ۹۷ و خروج ترامپ از برجام وارد وضعیت تورمی شد و پارادایمهای قبلی را تغییر داد. بنابراین استناد به عملکردها و نمودارهای پیشین با خطا مواجه است. بدین ترتیب تکرار سودها یا مواردی از این دست در شرایطی که چهارچوب تحلیلی به طور کلی تغییر کرده، نمیتواند مبنای صحیحی برای بررسی باشد.