هویت‌اندیشی سه مرحله‌ای شایگان

محمدمنصور هاشمی در مقدمه کتاب «هویت‌اندیشان و میراث فکری احمد فردید» که چاپ اول آن سال ۱۳۸۳ منتشر شد، در یک تقسیم‌بندی کلی متفکران معاصر ایران را به دو دسته «هویت‌اندیش» و «دین‌اندیش» تقسیم می‌کند و در شرح و بسط و مختصات این تقسیم‌بندی می‌نویسد: «بر اساس این تقسیم‌بندی کلی، متفکران معاصر ایران را- به عبارت دقیق‌تر، گروه عمده‌ای از این متفکران را- می‌توان به دو گروه تقسیم کرد. یکی گروهی که در تأملات و تفکرات‌شان بیشتر دغدغه دین را داشته‌اند و چون در وضع تاریخی فعلی ما و سده یا دو سده اخیر عمده مسائل در مواجهه ما با دنیای متجدد مطرح شده است به وضع دین در این مواجهه پرداخته‌اند. در حقیقت این گروه با تعلق خاطر به دین و دغدغه دینی «به دین» اندیشیده‌اند (بدین ترتیب عالمان دینی که همگی به معنای کلی کلمه، دینی می‌اندیشند از این دایره خارج می‌شوند. عالمان دینی‌ای که متفکران جامعه معاصر محسوب نمی‌شوند هر چند از دین یا در دین می‌اندیشند اما کمتر به دین اندیشیده‌اند). دکتر علی شریعتی ، آیت‌الله مرتضی مطهری ، دکتر سیدحسین نصر ، دکتر عبدالکریم سروش ، استاد محمد مجتهد شبستری و استاد مصطفی ملکیان، به‌رغم اختلاف‌نظرهایشان، همگی از این جمله‌اند و اگر به تبارشناسی این نگرش بپردازیم و به عقب برویم می‌توانیم برای نمونه به محمداقبال لاهوری و سیدجمال‌الدین اسدآبادی هم اشاره کنیم. این گروه را من «دین‌اندیشان» و جریان فکری آنها را «دین‌اندیشی» می‌نامم. «دین‌اندیشی»، بر اساس این تقسیم‌بندی، اعم از روشنفکری دینی است، چرا که مرتضی مطهری را به‌راحتی نمی‌توان در جریان روشنفکری دینی گنجاند و سیدحسین نصر مسلماً روشنفکر دینی نیست و اساساً منکر و منتقد میراث روشنگری و روشنفکری است. در کنار افراد فوق گروهی دیگر هستند که هرچند ممکن است تعلق خاطر به دین و دغدغه دینی هم داشته باشند، اما مسأله آنها صرفاً دین نبوده، بلکه اگر به دین هم اندیشیده‌اند به آن در زمینه‌های کلی‌تر نگریسته‌اند و تأملات آنها درباره دین، فرع بر تأملات و تفکرات‌شان درباره «وضع تاریخی ما» در دوره معاصر و در مواجهه با دنیای متجدد بوده است. در تفکرات این گروه «ما» که نه فقط متدین به دینی (مسلمان) هستیم، بلکه «ایرانی» ، «فارسی‌زبان» ، «شرقی» ، «آسیایی» ، «در دوره معاصر» ، «میراث‌دار فردوسی و مولوی و حافظ و...» و مانند اینها هستیم، محور توجه و تفکر است و جغرافیای تاریخی‌ای که این «ما» در آن قرار گرفته است، تبیین و تحلیل می‌شود. محور اندیشه‌های این گروه اخیر ـ محوری که قوام‌بخش این «ما» است ـ «هویت» است، یعنی آنچه ما را «ما» می‌سازد. این متفکران به تأمل درباره «هویت ما» در زمانه جدید و در مواجهه با دنیای متجدد پرداخته‌اند. بر این اساس این گروه از متفکران را «هویت‌اندیشان» و جریان فکری آنها را «هویت‌اندیشی» می‌نامم. مرحوم سیداحمد فردید، مرحوم جلال آل‌احمد، دکتر احسان نراقی، دکتر رضا داوری، استاد داریوش آشوری، دکتر داریوش شایگان و دکتر سیدجواد طباطبایی را به‌رغم همه اختلاف‌نظرهایشان، می‌توان در این گروه دانست.» او در ادامه می‌نویسد: «البته گروهی از متفکران معاصر ایران به‌راحتی در تقسیم‌بندی فوق نمی‌گنجند و اصراری هم بر تقسیم همه اندیشمندان به این دو گروه نیست، اما این تقسیم‌بندی و نامگذاری، گروه عمده‌ای از متفکران معاصر را دربرمی‌گیرد و می‌تواند وضع فکری و دغدغه‌های اصلی آنها را دسته‌بندی کند.»
به اعتقاد هاشمی، آنچه در اندیشه داریوش شایگان همواره جزء مسائل محوری و دغدغه‌های اصلی بوده ، مسأله هویت است. او البته شایگان را در این هویت‌اندیشی متفکری پویا می‌داند که سه مرحله فکری مهم را از سر گذرانده و معتقد است مرحله سوم را به معنای هگلی می‌توان رفع (سنتز) دو مرحله پیش دانست. او شایگان را در مرحله اول هویت‌اندیشی فردیدی می‌داند که محور اندیشه‌اش اصالت هویت شرقی است و در مرحله دوم هویت‌اندیشی نقاد است که نسبت به التقاط‌ها و کژتابی‌ها حساسیت نشان می‌دهد و می‌کوشد امور مختلف را از یکدیگر متمایز نماید و مشخص کند. به اعتقاد هاشمی، شایگان در مرحله سوم «اساساً ماجرای هویت‌اندیشی را پایان‌یافته ترسیم می‌کند. او در این مرحله تمایل به عرفان و معنویت را از مرحله اول و گرایش به فرهنگ مدرن و بویژه دستاوردهای مدنی‌اش از قبیل دموکراسی و حقوق بشر را از مرحله دوم حفظ می‌کند و می‌کوشد در مرحله‌ای ورای دو مرحله قبلی، منظومه جدیدی را تصویر کند که در آن حق هر دو ادا شده باشد، اما این بار نه فقط برای ساکنان بخش خاصی از سیاره که برای همه مردمان سیاره. او دیگر به هویت چهل‌تکه سیاره‌ای می‌اندیشد.»
صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هشتصد و چهار
 - شماره هشت هزار و هشتصد و چهار - ۱۳ مرداد ۱۴۰۴