رئیس جمهوری شنبه آینده به پاکستان سفر میکند
تهران و اسلامآباد در مسیر شراکت پایدار
مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری روز شنبه ۱۱ مرداد به دعوت رسمی شهباز شریف، نخست وزیر پاکستان راهی اسلامآباد خواهد شد؛ سفری که نه تنها به لحاظ زمانی آنهم در فاصله کوتاهی از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل بلکه از منظر سیاسی و امنیتی نیز واجد اهمیت و پیامهایی برای دو پایتخت و حتی معادلات منطقهای است. پزشکیان که چند روز پیش بر ضرورت تقویت روابط با کشورهای همسایه از جمله ترکیه، ترکمنستان، جمهوری آذربایجان، افغانستان، پاکستان، عراق و دولتهای حاشیه خلیج فارس تأکید کرده بود، اکنون در موقعیتی قرار گرفته که سعی دارد این گزاره کلی را در بستر یک آزمون عینی و عملی بیازماید.حمایت آشکار و کم سابقه اسلامآباد از تهران در بحبوحه جنگ ۱۲ روزه که در بالاترین سطوح دیپلماتیک بیان و پیگیری شد، نه تنها نشانهای از همگرایی سیاسی در شرایط بحرانی بود، بلکه یادآور جایگاه ویژه ایران در راهبرد کلان سیاست خارجی پاکستان به شمار میرفت؛ جایگاهی که با وجود فشارها و ائتلافهای متغیر منطقهای همچنان توانسته خود را از حاشیهنشینی برهاند و در محور گفتوگوهای امنیتی و همکاریهای راهبردی باقی بماند. از این منظر سفر پزشکیان در امتداد این همسویی تازه و در شرایطی که فضای پساجنگ، فرصت بازتعریف همکاریهای دو کشور را فراهم کرده است، میتواند به مثابه گشایش یک فصل نوین در روابط دوجانبه تعبیر شودکه دربرگیرنده هم حوزه امنیتی و هم اقتصادی باشد. این درحالی است که مرزهای طولانی ایران و پاکستان همراه با انبوهی از اشتراکات تاریخی، فرهنگی و مذهبی و نیز وجود منافع مشترک در حوزههای اقتصادی و امنیتی، روابط تهران و اسلامآباد را به ساختاری مقاوم در برابر نوسانات سیاسی و فشارهای بیرونی بدل کرده است. این همگرایی به ویژه در بزنگاههای حساس، مانع از پیوستن اسلامآباد به ائتلافهای ضد ایرانی شده و حتی اختلافات پراکنده مرزی را به پشتوانه عقلانیت و حسن نیت طرفین، در مسیر حل و فصل مسالمتآمیز قرار داده است. به همین دلیل مقامات اسلامآباد در مقاطع مختلف با صراحت بر لزوم ارتقای این روابط و تبدیل آن به شراکتی پایدار تأکید ورزیدهاند.
آزمونی برای سنجش تعهد و توانایی
در همین راستا که فضای پس از جنگ ۱۲ روزه، تنشهای ژئوپلیتیک در خاورمیانه را به سطحی تازه و پیچیده ارتقا داده است، ضرورت طراحی و اجرای یک الگوی مشترک امنیتی در مرزهای شرقی ایران با پاکستان بیش از هر زمان دیگری خود را بر مسئولان دو کشور تحمیل کرده است؛ ضرورتی که از دل تجربههای تلخ گذشته و به ویژه تحرکات گروههای افراطی در مناطق مرزی همچون «جیشالظلم» سر برآورده و به عاملی مهم در آینده همکاریهای امنیتی تهران و اسلامآباد بدل شده است.
پیشتر بروز عملیات و تحرکات پراکنده این گروهها که بخشی از آنها در جغرافیای بلوچستان پاکستان استقرار یافتهاند، حساسیتهای امنیتی گستردهای را در منطقه ایجاد کرد؛ حساسیتهایی که اگر مدیریت نمیشد، میتوانست بنیان مشترکات تاریخی، فرهنگی و مذهبی میان دو ملت را خدشهدار کرده و مسیر همگرایی را به سراشیبی بیاعتمادی بکشاند.
از این رو، ضرورت همکاریهای امنیتی و اطلاعاتی با هدف تأمین ثبات در مرزها و مهار زنجیره تهدیدات، بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است؛ ضرورتی که در فضای پساجنگ و با تقویت اراده سیاسی رهبران دو کشور میتواند به محور اصلی گفتوگوها و توافقات پیش رو بدل شود. در چنین فضایی سفر پیشروی پزشکیان به اسلامآباد، صرفاً یک دیدار تشریفاتی نیست بلکه آزمونی برای سنجش میزان تعهد و توانایی دو کشور ورود به فاز عملیاتی همکاریهای راهبردی است؛ همکاری هایی که اگر به درستی طراحی و پیگیری شود، نه تنها امنیت مرزها را ارتقا خواهد داد، بلکه میتواند الگویی برای همگرایی پایدار در منطقه باشد.
یادداشت
دیپلماسی «پساجنگ» در مرزهای شرقی
ابراهیم رحیمپور
معاون پیشین آسیا و اقیانوسیه وزارت امور خارجه
سفر قریبالوقوع مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری ایران به اسلامآباد در مقطعی انجام میشود که مناسبات تهران و اسلامآباد، پس از جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل در آستانه ورود به مرحلهای تازه قرار گرفته است. در آن بحران، پاکستان با اتخاذ موضعی آشکارا همسو با ایران، پیامی سیاسی و امنیتی به منطقه و بازیگران بینالمللی مخابره کرد؛ پیامی که فراتر از مواضع معمول دیپلماتیک بود و به نوعی بیانگر اراده اسلامآباد برای همراهی با تهران در بزنگاههای حساس تلقی شد. از این منظر حضور رئیسجمهوری ایران در پایتخت پاکستان، افزون بر جنبههای دیپلماتیک، حامل بار نمادین قدردانی راهبردی از کشوری است که در یکی از مهمترین نقاط عطف تحولات منطقهای، در کنار ایران ایستاد. با این حال، این سفر را نمیتوان صرفاً در چهارچوب نمادپردازی سیاسی فهمید. تحقق شعار «کار با همسایگان» که طی دولتهای پیشین و نیز دولت فعلی بارها تکرار شده، نیازمند ارزیابی دقیق متغیرهایی چون آمادگی و تمایل طرف مقابل، محدودیتها و ظرفیتهای اقتصادی و واقعیتهای امنیتی و ژئوپلیتیکی هر کشور است. تجربه چهار دهه اخیر نشان داده که هرچند تهران در سطح اعلامی همواره بر توسعه روابط با همسایگان تأکید کرده اما برخی ناهماهنگیهای نهادی و خطاهای تاکتیکی موجب شده که بعضی از این کشورها با احتیاط به تعامل با ایران بنگرند.
ایران با ۱۵ همسایه زمینی و دریایی از نظر تعداد همسایگان، جایگاهی کمنظیر دارد اما بالفعلسازی این ظرفیت، نیازمند سیاستی مستمر، دقیق و عاری از رفتارهای مقطعی است؛ سیاستی که هم به ملاحظات امنیتی و اقتصادی طرف مقابل توجه کند و هم بر پایه فهم متقابل از منافع مشترک شکل گیرد. پاکستان در این میان جایگاهی ویژه دارد؛ همسایهای که علیرغم وجود اختلافات مقطعی و چالشهای امنیتی در برهههای سرنوشتساز به شریکی نسبتاً قابل اتکا بدل شده است. البته مرزهای مشترک دو کشور همواره با تهدیدات تروریستی مواجه بوده که بعضاً فراتر از کنترل دولت مرکزی پاکستان قرار داشته است.
در حوزه اقتصاد، پیوندهای بالقوهای میان دو کشور وجود دارد که در صورت بهرهبرداری صحیح میتواند به شتابدهنده روابط بدل شود؛ از جمله در عرصه سوخت، انرژی و پروژه انتقال گاز. با این حال، فقدان پیگیری منسجم و تعلل دوطرفه، مانع تحقق کامل این فرصتها شده است. در فضای پس از جنگ ۱۲روزه، حمایت آشکار پاکستان از ایران بیانگر استمرار نوعی همگرایی است که میتواند مبنای گسترش همکاریهای مستمر قرار گیرد. سفر پزشکیان به اسلامآباد، در شرایطی که فشارهای ایالات متحده بر ایران ادامه دارد، حامل پیام دوگانهای است: تأکید بر استقلال دیپلماسی منطقهای تهران و اراده برای حفظ و توسعه روابط با همسایگان مؤثر. چنین پیامی میتواند نشانهای از اولویتبندی تازه در سیاست همسایگی دولت تلقی شود؛ بویژه با توجه به پیچیدگی روابط اسلامآباد با دیگر بازیگران منطقه از جمله کابل و نیز حساسیت کشورهای آسیای مرکزی نسبت به توازن منطقهای. برآیند این مؤلفهها نشان میدهد که سفر رئیسجمهوری ایران به پاکستان را باید در قالب «دیپلماسی پساجنگ» و به مثابه تلاشی هدفمند برای تحکیم روابط با یک همسایه راهبردی ارزیابی کرد.
این سفر، در صورت بهرهگیری از فرصتهای اقتصادی و امنیتی موجود، میتواند سرآغاز فصل تازهای در مناسبات دو کشور باشد. اما تحقق این چشمانداز مشروط به درک عمیق از ملاحظات امنیتی پاکستان، حفظ تعامل مستمر در سطوح مختلف و ایجاد هماهنگی نهادی در داخل ایران است؛ عناصری که بدون آنها، حتی پرمعناترین سفرها نیز در حد یک رویداد نمادین باقی خواهد ماند.

