بررسی چالش های حقوقی تخریب محیط زیست در جنگ ها در گفت و گو با علی مشهدی، استاد دانشگاه
«بوم زدایی» مصداق جنایت جنگی است
زهرا کشوری - دبیر گروه زیست بوم / تجاوزات اخیر رژیم صهیونیستی به ایران بهانهای شد تا با علی مشهدی، عضو هیأت علمی دانشگاه قم و دکترای حقوق بینالملل محیط زیست، درباره پیامدهای حقوقی و زیستمحیطی جنگها در خاورمیانه و بویژه تخریب گسترده منابع جنگلی و محیط زیستی ناشی از این مخاصمات گفتوگو کنیم.با وجود اینکه تخریب محیط زیست در جنگها «جنایت جنگی» محسوب میشود و قوانین بینالمللی ضمانت اجرا دارد، چرا دولتهای خاورمیانه تاکنون اقدامی جدی برای حفاظت از محیط زیست و تشکیل نهادهای منطقهای نکردهاند؟ و مهمتر اینکه، چرا دولتهای غربی که مدعی حفاظت از محیط زیستند، حمایت بیدریغ خود را از جنگهای اسرائیل در منطقه حفظ کردهاند؟ مشهدی در این گفتوگو تأکید میکند که دولتهای غربی گاهی عدالت را قربانی صلحی میکنند که از راه جنگ به دست میآید؛ صلحی نیمبند که به قیمت نادیده گرفتن حقوق محیط زیستی و انسانی کشورهای منطقه تمام میشود. در این گفتوگو چالشهای حقوقی، سیاسی و راهکارهای مقابله با بحرانهای زیستمحیطی ناشی از جنگ بررسی شده است.
حملات صورتگرفته در جنگ اخیر که دوازده روز طول کشید، از دیدگاه حقوقی و زیستمحیطی چه آسیبهایی میتواند به همراه داشته باشد؟ آیا سابقهای برای مقایسه در خلیج فارس و منطقه وجود دارد؟
در اعلامیه ریو 1992 بندمهمی وجود دارد که اشاره دارد بر اینکه جنگ ذاتاً اثر مخرب بر محیط زیست دارد. بنابراین طبیعی است که تمامی جنگها میتوانند آثار ناگواری بر محیط زیست بگذارند، از آلودگی هوا گرفته تا تخریب شدید محیط زیست، آلودگی آبهای زیرزمینی و انواع و اقسام آلودگیهای دیگر... یعنی جنگ ذاتاً اثر مخرب دارد ولی در نقطه مقابل، صلح اثر مثبت دارد.
آیا در تحلیلهای شما تمرکز اصلی روی آثار جنگهای خاورمیانه بر محیط زیست است؟
بله، به لحاظ موضوعی و موردی در مخاصماتی که در خاورمیانه اتفاق افتاده، تخریب محیط زیست آسیبهای جدی به ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دولتها وارد کرده؛ دولتها را با چالشهای شدیدی مواجه کرده و هزینه جبران خسارات آن سر به فلک کشیده است. کمیسیون حقوق بینالملل در سال 2022 سندی را تدوین کرد تحت عنوان اصول حفاظت از محیط زیست در مخاصمات مسلحانه و موضوع جنگ و محیط زیست را در سه مرحله متمایز تقسیم بندی کرد که این تقسیمبندی حقوقی به قبل از جنگ، حین جنگ و پس از جنگ میپردازد. یعنی محیط زیست و آثار جنگ بر آن را قبل از وقوع مخاصمه، حین وقوع مخاصمه و پس از وقوع مخاصمه در نظر میگیرد. قبل از وقوع مخاصمه بیشتر پیشگیرانه است که ما محیط زیستیها به آن میگوییم «Golden Rule» یا قاعده طلایی. در این مرحله هدف این است که اساساً جنگ پیش نیاید؛ یعنی اقدامات دولتها به گونهای باشد که اساساً مخاصمه وقوع پیدا نکند که گفتیم قاعده طلایی است.در حین مخاصمات مسلحانه، بیشتر قواعد حقوقی به دنبال جلوگیری از آسیبهای جدی به محیط زیست هستند.
این قواعد متعددند و مفصل که توضیح خواهم داد. بخشPost-war rules (قواعد پس از جنگ) هم داریم که بیشتر دنبال بازسازی و جبران خسارات زیستمحیطی ناشی از مخاصمات مسلحانه و آسیبهایی است که به محیط زیست وارد شده.ما در این سه دوره زمانی معمولاً مطالعه میکنیم. نمونههای زیادی هم وجود دارد.
قدیمیترین نمونهای که باعث شد به محیط زیست در حقوق بینالملل توجه شود، حمله ایالات متحده به ویتنام با عامل نارنجی (Orange Factor) بود.بعد از آن، جامعه بینالمللی به دنبال تدوین «کنوانسیون ENMOD (تغییرات محیطی در جنگها)»رفت. کنوانسیون ۱۹۵۱ یک سند پایه است. ماده ۱۱ «کنوانسیون ENMOD» که مخففEnvironmental Modification Technique است به معنای تکنیک استفاده از تغییرات محیط زیستی در مخاصمات مسلحانه است.بنابراین تقسیمبندیهای مختلفی دارد که مفصل است. مثلاً بعضی مواقع خود عناصر محیط زیست به عنوان سلاح هستند، بعضی مواقع به عنوان هدف،اما گاهی محیط زیست خودش هدف است، گاهی هم Instrument(ابزار) است؛ یعنی فروض متعددی دارد.
مثلاً در بحث تجاوز رژیم اسرائیل، محیط زیست تارگت یا هدف بود، ابزار نبود، ولی آمریکاییها در ویتنام به عنوان ابزار استفاده کردند یا عامل نارنجی را روی جنگلهای ویتنام پخش کردند که باعث شد جنگل تقریباً خالی از برگ شود. چون سربازان ویتنامی از برگ درختان برای استتار استفاده میکردند.
آیا آمار یا مستنداتی داریم که میزان آسیب به گونههای زیستی و ارتباط آن با تغییرات اقلیمی جهانی را در جنگها مشخص کند؟
بله، طبعاً جنگ آثار متعددی روی محیط زیست برجای میگذارد. آنچه از لحاظ حقوقی مورد توجه ماست، آثاری است که سه ویژگی دارند؛ یعنی آثار شدید، گسترده و طولانیمدت دارند. ما به غیر از این سه حالت، از منظر حقوقی توجه کمتری به خسارات داریم. ببینید، جنگ یک امر اجتنابناپذیر بوده و تخریب محیط زیست در جنگها رایج است. خاک آلوده میشود، آب از بین میرود، آلودگی هوا ایجاد میشود ولی بسیاری از این خسارات از نظر حقوقی قابل توجیه است.
برای مثال، در قالب اصل ضرورت نظامی، فرماندهان جنگی گاهی از عوامل محیط زیست به عنوان ابزار حمله یا استتار استفاده میکنند. طبیعی است که فرماندهای برای جلوگیری از اتلاف نیروهایش از جنگل به عنوان استتار استفاده کند یا از منابع آبی بهره ببرد. معمولاً وقتی برای دانشجویان حقوق مخاصمات تدریس میکنم، از من میپرسند که یعنی حفظ محیط زیست در جنگ به معنای اتلاف نیرو است؟ پاسخ من این است که خیر. در حقوق محیط زیست، خساراتی که این سه ویژگی (شدید، گسترده و طولانیمدت) را داشته باشند ممنوع است. شدت به عمق اتفاق توجه دارد، طولانیمدت بودن به زمان و گسترده بودن به مکان مربوط میشود.
کنوانسیونها برای پرداخت خسارت ملاکهایی را تعیین کردهاند، مثلاً خسارت باید بیشتر از چند کیلومتر باشد یا از لحاظ شدت به جان انسانها، گیاهان و جانوران آسیب وارد کند. به این موارد اصطلاحاً «اکوساید» یا «زیستبومکشی» گفته میشود. به همین دلیل حمله به تأسیسات هستهای ممنوع است، چون میتواند خسارات شدید، گسترده و طولانیمدت ایجاد کند. خسارات جزئی، معمولاً قابل اغماضند.
برای نمونه، در پرونده حمله عراق به کویت، دادگاهی تحت عنوان کمیسیون غرامات سازمان ملل تشکیل شد. این کمیسیون حدود ۱۸۲ پرونده زیستمحیطی را بررسی کرد، از جمله شکایتی از صیادانی که کاهش صید را در نتیجه جنگ گزارش کردند و غرامت گرفتند.
بنابراین، این موضوع معیارهای خاص خود را دارد.به طور کلی، گزارشهای سازمان ملل نشان میدهد که در شصت سال گذشته، حدود ۴۰ درصد مخاصمات مسلحانه مرتبط با محیط زیست بودهاند یا بر محیط زیست تأثیر گذاشتهاند. اگر اثرات زیستمحیطی بر سایر جنگها را هم در نظر بگیریم، این عدد افزایش مییابد.
آیا جنگ ایران و عراق هم نمونهای از تأثیرات گسترده زیستمحیطی محسوب میشود؟ چه منابعی از بین رفتند؟
جنگ تحمیلی هشت ساله، جنگی بر سر مسأله محیط زیست نبود، هر چند شروع آن یک پدیده زیستمحیطی مثل اروند رود بود، ولی در ادامه مسأله محیط زیست نبود ولی آثار زیستمحیطی زیادی داشت؛ برای مثال در منطقه تنومه عراق، حدود 14 هزار هکتار فقط درختان نخل از بین رفتند. همچنین در آفریقا(کامبوج، سیرالئون و...) بسیاری از درگیریها بر سر منابع طبیعی مثل چوب، الماس، طلا، کاکائو، زمینهای حاصلخیز و آب بوده است. بعضیها حتی معتقدند درگیریهایی که در سوریه و عراق اتفاق افتاد و به ظهور داعش انجامید، ناشی از تغییرات اقلیمی است. یک پژوهشگر محیط زیستی به نام مارتین امالی که در زمینه محیطهای شکننده قرن جدید کار میکند، به دنبال این است که بداند چه ارتباطی بین تغییر اقلیم و درگیریهای مسلحانه وجود دارد. وی معتقد است که اساساً بروز درگیریها در سوریه ریشه اکولوژیک داشته است.
آیا میتوان گفت بسیاری از جنگهای خاورمیانه مستقیماً با مسائل محیط زیستی و منابع طبیعی(نفت و گاز) مرتبطند؟
برخی میگویند این «اگزژره کردن» است؛ یعنی پررنگ کردن تأثیر یک عامل نسبت به عوامل دیگر. برخی هم اعتقاد دارند که تأثیرگذار نیست. مثلاً مؤسسهای در آلمان آمد و تمام درگیریهای سوریه را در 10 سال مطالعه کرد. این مؤسسه معتقد است که بحران محیط زیست زمینهساز بروز درگیریها بوده و ادامه بحرانها باعث تشدید تنشها شده است. یا بعضیها معتقدند اساساً خیلی از درگیریها میان دولتها، ریشه اکولوژیک دارد، مثلاً اختلافات هند و پاکستان بر سر منابع آب رود (Indus River) سند است یا مصر و اتیوپی بر سر سد «النهضه» اختلاف دارند. ترکیه با سدسازی روی(دجله و فرات) زمینه ساز بروز مناقشاتی درعراق و سوریه شده است.
به نظر شما بحرانهای محیط زیستی میتوانند عامل اصلی جنگ باشند یا صرفاً نقش تشدیدکننده دارند؟
یک پژوهشگر محیط زیستی میگوید سوریه به خاطر اختلافات قومی و مذهبی و بنیادگرایی آماده نزاع و درگیری بود. ولی عامل محیط زیست مثل کبریتی در انبار باروت بوده که دیگر عوامل مانند اختلافات قومی و مذهبی را تشدید کرده است. ولی مخالفان این نظریه میگویند شما عامل محیط زیست را خیلی پررنگ میکنید.
درحالی که اینطور نیست. در عراق هم بخش بزرگی از کسانی که به داعش پیوستند، تحت تأثیر بیکاری، از دست دادن زمینهای حاصلخیز و خشکسالی بودهاند.در سوریه مثلاً فرماندار شهر درعا مجبور به جیرهبندی آب شد و اعتراضات زیستمحیطی به تدریج تبدیل به اعتراضات سیاسی و اقتصادی شد که جنگ داخلی را شعلهور کرد. اول اعتراض زیستمحیطی بود و دیوارنویسی میکردند اما دیدند دولت توجه نمیکند، شعارها اقتصادی و سیاسی شد و جنگ داخلی شعله ور شد. بنابراین اگر بخواهیم منطقی نگاه کنیم، محیط زیست میتواند عامل تسریعکننده باشد اما به تنهایی زمینهساز نیست.
با توجه به معاهداتی مانند توافقنامه پاریس و کنوانسیونهای ژنو، چرا همچنان شاهد حمایت کشورهای غربی از جنگهایی هستیم که محیط زیست را تخریب میکنند؟ آیا این معاهدات ضمانت اجرایی دارند؟
این سؤال بسیار مطرح است. ببینید اینطور نیست که تخریب محیط زیست در خلال جنگ یا جنگ علیه محیط زیست یا جنگ برای محیط زیست، در حقوق بینالملل ضمانت اجرایی نداشته باشد. الان در اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی، کنوانسیونهای ژنو، پروتکل اول الحاقی به کنوانسیون چهارگانه و موارد دیگر، محدودیتهایی قائل شدهاند. برای مثال، نقض فاحش حقوق بشر که میتواند شامل تخریب محیط زیست باشد، جنایت جنگی تلقی میشود و اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی (ICC) آن را به عنوان مجرمانه«اکو ساید» یا «بومزدایی» شناسایی کرده است. بومزدایی میتواند مصداق جنایت جنگی باشد و در اساسنامه (ICC) قابل تعقیب است. مثلاً در پرونده عمرالبشیر رئیسجمهوری سابق سودان، یکی از بندهای ادعانامه دادستان علیه او، اتهامات مربوط به پر کردن چاههای آب آشامیدنی بود که میتوان آن را نسلکشی در نظر گرفت. بنابراین حقوق بینالملل ضمانت اجرا دارد، اما اجرایی شدن آن با موانعی روبهروست.
اگر ضمانت اجراهایی در حقوق بینالملل برای حفاظت از محیط زیست در زمان جنگ وجود دارد، چه موانعی بر سر اجرای آنها قرار دارد؟
یکی از ضمانت اجراهای قوی، مسئولیت بینالمللی دولتها و دریافت غرامت است که مسبوق به سابقه هم بوده است.
در کمیسیون غرامات ملل متحد، مسئولیت بینالمللی و اخذ غرامت راهکار حقوقی و کیفری مهمی است. در پرونده جنگ عراق علیه کویت، ۱۸۲ پرونده زیستمحیطی علیه عراق مطرح شد و دولت عراق به پرداخت غرامت سنگین زیستمحیطی محکوم شد. این نشان میدهد که حقوق بینالملل محیط زیست فاقد ضمانت اجرا نیست. هرچند ضمانت اجرایی که ما در حقوق بینالملل میبینیم مثل ضمانت اجرایی حقوق داخلی نیست.
آیا در نظام حقوق بینالملل، راهکار قانونی برای اقامه دعوا علیه اسرائیل به خاطر خسارات محیط زیستی جنگ، وجود دارد؟
به دلیل عضویت نداشتن ما(ایران) و رژیم صهیونیستی در اساسنامه ICC نمیتوان به سراغ این راهکار رفت. بنابراین باید به سمت صلاحیت موضوعی یا صلاحیت تکمیلی، برویم. یکی از راهکارها، ارجاع به شورای امنیت است که ما در اینجا مشکلات خاص خودمان را داریم. طبعاً آمریکاییها از طریق حق وتو در شورای امنیت، هیچ وقت نمیگذارند پرونده رژیم صهیونیستی به ICC ارجاع شود. موانع این چنینی وجود دارد اما به معنای آن نیست که ما کلاً حقوق محیط زیست را کنار بگذاریم. شما فرض کنید که همین نیم بند حقوق بینالملل هم نبود، چه اتفاقی میافتاد.
آیا در همه جنگهایی که اتفاق افتاده، پروندهای در حوزه محیط زیست در دادگاه بینالمللی مطرح شده است؟
بله فراوان. مثلاً در قضیه یوگسلاوی علیه ناتو. یوگسلاوی علیه ناتو به دلیل استفاده از اورانیوم ضعیف شده اقامه دعوا کرد. مثال واضح در خاورمیانه، کمیسیون غرامت سازمان ملل متحد در جنگ عراق علیه کویت بود. در آفریقا خیلی پرونده داریم؛ شکایت کنگو علیه اوگاندا. آنجا دولت اوگاندا به دلیل چپاول و غارت منابع طبیعی محکوم شد. در حوزه آبی پروندههای زیادی وجود دارد.
آیا در حوزه خاورمیانه، بویژه درباره خسارات زیستمحیطی ناشی از جنگها و حملات رژیم صهیونیستی، مطالعات و پژوهشهای قابل استنادی وجود دارد؟
بله درباره حملاتی که رژیم صهیونیستی در این سالها داشته است؛ مصادیق فراوانی وجود دارد و مطالعات زیادی صورت گرفته است. در لبنان، در سوریه، در مناطق اشغالی و حتی در عراق. مثلاً در حملهای که سال 1981 رژیم صهیونیستی به نیروگاه هستهای اوزیراک در عراق داشت. حمله به تأسیسات هستهای در حقوق بینالملل ممنوع است. به دلیل اینکه حمله هستهای میتواند تخریب شدید، گسترده و طولانی مدت محیط زیست را در پی داشته باشد.
آیا تاکنون مطالعهای انجام شده که به طور مشخص خسارتهای زیستمحیطی مانند از بین رفتن گونههای حیوانی و گیاهی ناشی از جنگهای اسرائیل را بررسی کند؟
مطالعات پراکندهای مثلاً در حوزه آب وجود دارد یا یک مرکز در آلمان وجود دارد که مثلاً مطالعه میکند ببیند چقدر پسماندها در جنگ داخلی سوریه انباشته شده یا چه گونههایی از بین رفتهاند. در جنگ ایران و عراق هم پژوهشهایی به صورت پایاننامه انجام شده، اما تمرکز تحقیقاتی جامع و منسجم کمتر دیده شده است.
با توجه به روابط نزدیک کویت با کشورهای غربی، آیا این روابط باعث شده که موفقیت کویت در پروندههای زیستمحیطی علیه عراق تحت تأثیر قرار گیرد؟
بله، برخی میگفتند که اصلاً«کمیسیون غرامات ملل متحد»، دادگاه محکومیت عراق بود. تقریباً هرکس شکایت کرد رأی گرفت و جریمههای سنگینی برای عراق بریدند. این یک مسأله بنیادی در حقوق بینالملل است. اینکه شما میبینید قوانین بینالمللی همواره در حال نقض هستند، ما نمیتوانیم بین نقض یک قاعده و عدم وجود یک قاعده پل بزنیم. این یک خطای منطقی است. مثلاً الان در تهران ممکن است ده تا کیفقاپی انجام شده باشد، ولی نمیتوانیم بگوییم چون این اتفاق افتاده پس قانون جزا به درد نمیخورد.
ما نمیخواهیم بگوییم که قوانین بینالمللی بیاثر هستند، اما مثلاً دنیای غرب، بر کاهش مصرف سوختهای فسیلی در توافقنامه پاریس تأکید میکند، در حالی که همزمان از جنگ اسرائیل علیه ایران حمایت میکند. به نظر شما چرا کشورهای غربی قوانین بینالمللی را که خودشان تدوین کردهاند بهطور انتخابی اجرا میکنند و در برخی موارد نادیده میگیرند؟
ببینید در حوزه روابط بینالملل و حقوق بینالملل، ما با چالشی اساسی مواجهایم که چالش صلح و عدالت است. اگر بخواهیم جهانی عادلانه داشته باشیم، صلح ممکن است به خطر بیفتد و اگر بخواهیم جهانی صلحآمیز داشته باشیم، طبعاً عدالت تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. برای مثال، فرض کنید شورای امنیت بخواهد پرونده فلسطین را به دیوان کیفری بینالمللی ارجاع دهد. یا مثلاً موضوع نسلکشی مسلمانان روهینگیا را در نظر بگیریم. اعضای شورای امنیت که پنج قدرت بزرگ هستند، اغلب در موضوع صلح با یکدیگر در تعارضاند. مثلاً آمریکا میگوید: «اگر میخواهید جهان صلح داشته باشد، به اسرائیل کاری نداشته باشید.» در نتیجه، هرگاه این پروندهها مطرح میشود، این پنج قدرت بزرگ از حق وتو استفاده میکنند برای چه؟ برای همین صلح نیم بند. چرا وتو گذاشته شده است؟ به این دلیل که اگر بخواهیم مناسبات جهانی و توازن قدرت بین من و پنج قدرت(اعضای دائم) حفظ شود، این پروندهها ارجاع نمیشوند. در واقع عدالت به نفع صلح قربانی میشود. اما وقتی پروندهای مانند ترور رفیق حریری مطرح میشود، همین سازمانهای بینالمللی یک دادگاه ویژه برای یک نفر تشکیل میدهند، آنجا عدالت است چون صلح آسیب نمیبیند. سؤال این است که چرا شورای امنیت برخی پروندهها را به دیوان ارجاع میدهد و برخی دیگر را خیر؟ ریشه این موضوع در چالش صلح و عدالت در جهان آمیخته به سیاست و منفعت کنونی نهفته است.
صلح و عدالت از نگاه چه کسی؟
عدالت میگوید، هیچکس نباید بدون پاسخگویی(بیکیفری) در قبال تخلف یا جنایتی که انجام داده، باقی بماند؛ چه رژیم صهیونیستی باشد و چه هر کشور یا فرد دیگری. همه باید پاسخگو باشند و تحت پیگرد قانونی قرار بگیرند. اما چرا برخی پروندهها ارجاع نمیشود، اینجا ما چالش صلح و عدالت را داریم. میگوید اگر میخواهید در جهان صلح باشد، پرونده مرا به دیوان عدالت کیفری ارجاع نده، اگر هم ارجاع شود، وتو میکنم. چون میخواهیم در جهان با هم زندگی کنیم ولی عدالت چیز دیگری میگوید. چالش اینجاست که منافع قدرتهای بزرگ تعیینکننده است و بسیاری از کشورها اجازه نمیدهند عدالت واقعی اجرا شود. این یکی از چالشهای بنیادین روابط بینالملل است.
در طول سالها، کشورهای خاورمیانه آسیبهای فراوانی از جنگها دیدهاند، از جمله خسارات زیستمحیطی که میتواند به استمرار درگیریها منجر شود. آیا در این مدت، اندیشمندان و حقوقدانان این منطقه تلاش کرده یا موفق شدهاند اعتراض و مطالبهای برای تحقق عدالت و صلح جهانی در رابطه با این مسائل مطرح کنند؟
چرا، مطرح شده، مثلاً درباره خسارت زیستمحیطی عراق و ایران کارهایی صورت گرفته، ولی ملاحظات سیاسی اجازه نداده است که شکایت شود و به نتیجه برسد. تلاشهای علمی زیادی هم در این سالها انجام شده است. مثلاً دو ایده مهم در این زمینه مطرح شده که من شخصاً طرفدارشان هستم. یکی تشکیل کمیته صلیب سبز بینالمللی یا همان «Green Cross International» است که اوایل این قرن مطرح شد. هدف این کمیته، مشابه صلیب سرخ است اما تمرکز آن بر محیطزیست است. این سازمان قرار است محیطزیست را در جنگها رصد و حمایت کند و سازوکاری برای حفظ صلح زیستمحیطی فراهم کند، اما تا امروز این نهاد فعال نشده است.

