مستندهایی که بحران آب را روایت کردند
پارسا نیکمهر
منتقد سینما
این روزها همه با کمبود و قطعی آب که با گرمای شدید هوا هم گره خورده، عمق بحران آب را حس کرده و تجربه میکنند. همواره بر این باور بودیم و این شعار را بر در و دیوار شهرها نوشتیم که «آب مایه حیات است»، اما چنانکه باید و شاید، به درک عمیق این شعار نرسیدیم. حالا وقتی با گوشت و پوست و خون خود، این بحران را تجربه میکنیم، درمییابیم که چه خطر جدی و هولناکی در برابرمان قرار دارد. بحران آب به قدری جدی است که حیات جمعی همه ما را تهدید میکند. با این حال به نظر میرسد هنوز بخشی از افکار عمومیمخاطرات این بحران را درک نکرده یا آن را جدی نگرفتهاند. بخشی از این بیتفاوتی البته نه لزوماً از بیمسئولیتی که به عدم آگاهی و شناخت دقیق این بحران برمیگردد که برای مردم ما به درستی تبیین و تشریح نشده است. سینما، بویژه سینمای مستند، فرصت و ابزار خوبی است تا عمق این فاجعه و لایههای مختلف این بحران به تصویر کشیده شود و الگوهای مصرف بهینه و صحیح آب آموزش داده شود. به نظر میرسد نه فقط کشاورزان یا روستاییان که بسیاری از مردم ما نسبت به بحران آب و دلایل آن آگاهی و اطلاعات درستی ندارند و رسانههای ما هم بیشتر درباره کم مصرف کردن آب تبلیغ میکنند و کمتر به دلایل ایجاد این بحران و راههای پیشگیری از آن میپردازند. شاید سینمای مستند ما بهترین مدیومیباشد که بتواند به شکل اثربخشی به این سوژه بپردازد. طی سالهای اخیر در سینمای ایران، مستندهای متعددی با موضوع بحران آب تولید شده است که از جمله میتوان به آثاری مثل «مادرکشی» (کمیل سوهانی)، «بند آب، بند خاک» (فرهاد ورهرام)، «بیگدار» (علیرضا دهقان)، «کمجان» (رضا خوشدلراد)، «قصه آب تهران» (فخرالدین سیدی)، «هیوا» (ابراهیم سعیدی)، «ما زنده به آبیم» (محمدسعید محصصی)، «رودنامهخوانی» (فرشاد احمدیدستگردی)، «پدر زایندهرود، مادر زایندهرود» (محمد قاضی)، «سه مرد و یک دریاچه» (جمشید خوشدل)، «تالاب جازموریان» (فرهنگ خاتمی)، «آب سوخته» (مرتضی مطوری)، «ماهور» (عبدالخالق طاهری)، «اگر باران» (خسرو حیدری)، «سازنده رود» (سیدهاشم مرتضویان)، «بادام باران» (عباس مهاجران)، «زنان تالاب» (شهره سجادیه)، «روزگاری بختگان» (آزاده دهقانی)، «تالان» (محمدصادق دهقانی)، «رواناب» (مهرداد مصدق)، «معما» (مسعود ایمانی)، «آبراه سیاه» (سید میثم موسوی)، «توناک» (مرتضی کاویانی)، «مسیر سبز» (رسول خلیلارجمندی) و «عادت نمیکنیم» (نفیسه توتونی) اشاره کرد. نمایش برخی از این مستندها از شبکههای مختلف تلویزیونی میتواند به فرهنگسازی و بهینه کردن الگوی مصرف آب کمک کند. به نظر میرسد حالا زمان آن است که تلویزیون و نه فقط شبکه مستند که شبکهای تخصصی در این حوزه است، بلکه شبکههای عمومیدیگر که مخاطب بیشتری دارند نیز به نمایش این مستندها روی بیاورند تا هم آگاهی اجتماعی در مصرف آب را بالا ببرند و هم از این آگاهی، به اراده معطوف به بهبود الگوی مصرف آب برسند. پخش این مستندها نه یک سرگرمی، بلکه ضرورت اجتماعی و ملی است.

