زایش سیاست در سینما
کتاب ۱۹۶۸ و سینمای جهانی بازخوانی وقایع این سال در قاب سینما است
کمتر برههای در تاریخ معاصر پیدا میشود که به اندازه سال ۱۹۶۸ نمادین و سرشار از دگرگونی باشد؛ این سال نه فقط یک رویداد منفرد، بلکه زنجیرهای از شورشهای جوانان، اعتصابات کارگری و جنبشهای دانشجویی در سرتاسر جهان بود؛ سالی که خیابانهای پاریس و پراگ، میدانهای شیکاگو، دانشگاه تهران و شهرهای مکزیکوسیتی تا توکیو را به حرکت واداشت. اما آنچه ۱۹۶۸ را به یک کانون یگانه در جغرافیای بحرانهای جهانی بدل میکند، همراهی بیسابقه سیاست، فرهنگ و هنر است؛ زمانی که سینما از نقش سنتی خود عبور کرد و به زبان اعتراض، آگاهی و خلق امید تبدیل شد. کتاب «۱۹۶۸ و سینمای جهانی» (۱۹۶۸ and Glob al Cinema ) به ما نشان میدهد چرا این سال، انتخاب نخست برای بررسی رابطه حیات سینما و جنبش اجتماعی بوده است؛ ۱۹۶۸ لحظهای بود که تصویر، نه فقط ثبتکننده تاریخ، بلکه بخشی فعال از خود تاریخ شد.
«1968 و سینمای جهانی» به ویراستاری و گردآوری کریستینا گرهارت و سارا سلجوقی منتشر شده که ترجمه گروهی آن به سرپرستی شاهین محمدی زرعان انجام شده و از سوی انتشارات رایبد در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. تمرکز اصلی کتاب «1968 و سینمای جهانی» بر تأثیر گفتمان ضداستعماری و جنبشهای همبستگی بینالمللی در فرهنگهای سینمایی مربوط به سال 1968 است. در ارتباط با تحولات این سال، بررسیهای مختلفی انجام شده که عمده تأکید آنها به روابط میان جنبشهای اجتماعی متمرکز بوده است. کتاب مذکور افزون بر جغرافیاهای این برهه مهم تاریخی، تاریخ مطالعات سینمای «جهانی» را نیز شرح میدهد؛ اصطلاح «جهانی» به نمونههایی اشاره میکند که در آنها تولیدات سینمایی چندین دولت- ملت به چشم میخورد.
کتاب «1968 و سینمای جهانی» بر این دیدگاه استوار است که در نظر گرفتن تأثیر واقعی جنبشهای ضداستعماری و ضدامپریالیستی آن زمان و مهمتر از همه، ایجاد همبستگی در سراسر جهان، بر تحلیل سینمای دهه شصت میلادی ضروری است. نویسندگان این کتاب در قالب مجموعه مقالههایی، رابطه سنتها و روابط سیاسی جهانی را برجسته میکنند؛ به ویژه آنهایی که پیشتر به سبب محدودیتها و مرزهای دانشگاه، نهادی و بینرشتهای از نظر دور مانده بودند.
کتاب «1968 و سینمای جهانی» در دو بخش اصلی «دهه شصت طولانی؛ موجهای نو سینمایی» و «پسلرزهها» در 19 فصل نوشته شده است. بخش نخست کتاب با تمرکز بر زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سال 1968 آغاز میشود. این بخش نه فقط وضعیت اروپا و آمریکای شمالی، بلکه جغرافیای فراموششدهتر جنبشهای آن سال را به تصویر میکشد. گرهارت و سلجوقی، با بهرهگیری از مقالههای نویسندگان متعددی از نقاط مختلف جهان، فضای 1968 را فراتر از یک سال بحران و اعتراض ترسیم میکنند؛ تلاقی امید و خشونت، بیداری جمعی و ناامیدی فردی و شتاب تغییراتی که براساس آنها سینما بیش از همیشه ابزار بسط، آگاهیبخشی و حتی مقاومت شد.
فصلهای اولیه با تحلیل ریشههای تاریخی، نشانههای مشترک میان دولتها و اثرات جهانیشدن رسانهها، راه را برای ورود خواننده به دنیای پیچیده 1968 باز میکند. در فصلهایی نظیر «من در میانه انقلاب چه میکنم؟»، «پیش از انقلاب، اضطراب رادیکال در سینمای پائولو روشا» نویسندگان به نقطه تلاقی هنر و سیاست میپردازند. کتاب با مقالهای از رابرت استم با عنوان «سال 1968 طولانی» و زیباییشناسی فیلم رادیکال شروع شده است، آنطور که استم نوشته، این سال به تولید فیلمهای رادیکال در بسیاری از کشورهای جهان انجامید. این فصل با تمرکز بر سینمای سه کشور فرانسه، برزیل و ایالات متحده نوشته شده است. به باور استم، تأثیر نئورئالیسم ایتالیا و موج نو فرانسه در دیگر موجهای نو جهان را نمیتوان انکار کرد. اما تأثیر معکوس سینماهای به اصطلاح جنوب جهانی، در سینمای آن دوره نیز انکارناپذیر است.
ضرورت توجه
به نشانههای فرهنگی
«من در میانه انقلاب چه میکنم»، فصل دیگری از کتاب به قلم لیلی سنت است که با تمرکز بر فیلم «نبرد الجزیره» (1966) به کارگردانی جیلوپونته کورووی ایتالیایی و پیام ضدآپارتایدی در موسیقی «انیو موریکه» برای این فیلم و فیلمهای دیگر او که البته اغلبشان حتی سیاسی نیستند به رابطه گستردهتری توجه نشان داده است. این فصل با تمرکز بر موسیقی فیلم «نبرد الجزیره» بر اهمیت سیاسی فیلم تأکید میکند و محققان را برآن میدارد تا در مطالعه سال 1968 به دیگر نشانههای فرهنگی اضطرار سیاسی هم توجه کنند، به آنچه در آن دوره پرنوسان (که اکنون آن را به اختصار 1968 میشناسیم) با هدف مانیفستهای سیاسی و فرهنگی تولید شده است؛ نشانههایی که بیشتر وقتها اگر خیلی آشکار نباشند، بسیار تأثیرگذار به شمار میآیند. این مقاله بر نقش تکوینی و پذیرش فرهنگی در تولید آگاهی سیاسی فردی و جمعی تأکید دارد، حتی اگر غیرمستقیم به این نقش اشاره کند. یکی از مهمترین دستاوردهای این بخش کتاب، زیر سؤال بردن تصویری است که تا سالها فقط به اروپا محدود بود، در حالی که تحلیلها نشان میدهند ریشههای اعتراض و تحول سینمایی همزمان در مکزیک، ژاپن، مصر و حتی ایران فعال بود؛ آنچنان که به تعبیر برخی منتقدان سینما، هیچ پدیدهای به این حد جهانی و چندصدایی نبوده است.
بخش دوم کتاب با عنوان «پسلرزهها» تأثیر ماندگار سال 1968 و موج سینمایی مربوط به دهه 70 میلادی را بررسی میکند. مقالات این بخش از «سهگانه کلکته» نوشته ساتیاجیت رای و مشارکت آن در جنبش ناکسالیت (Naxalite) در بنگال گرفته تا تأثیر موج نو فرانسه در فیلمهای برادران میزلز؛ از انقلاب فرهنگی چین در سینما تا مبارزات ستیزهجویانه و صنعتی در فیلمهای کارگری دهه 1970 در اسپانیا و از هنگکنگ پس از 1967 رفته تا سینمای مخالف و ناراضی موج نو ایران را شامل میشود. به کمک مقالههای مندرج در فصلهای بخش دوم کتاب، برداشتهای جدید و امکان کشفهای تازهای از سینمای سال 1968 طولانی را فراهم میآورد. در این بخش، کتاب بهطور مستقیم وارد تجربههای خاص و بومی میشود، تحلیل موج نو و تأثیر انقلاب دانشجویی بر سینمایی چون آثار ژان-لوک گدار و کریس مارکر به شکلی عمقی واکاوی شده است. سینماگران فرانسوی در همان سال، جشنواره کن را تعطیل کردند تا در کنار معترضان باشند؛ یک مواجهه عریان میان هنر و خیابان. برخی منتقدان، این توقف حمایتی فیلمسازان را به عنوان لحظه زایش سیاست در سینمای مدرن تفسیر کردهاند.
توجه به جنبشهای سینمایی
آن سالها
همانطور که در مقدمه هم تأکید شده، یکی از اهداف نویسندگان این اثر توجه به جنبشهای سینمایی دهههای 60 و 70 میلادی است که معمولاً در بحثهای سینمایی آن دوره جایی ندارند. بدین سبب، دو مقاله پایانی این کتاب به فرهنگ فیلم رادیکال در اسپانیا و ایران میپردازد. پابلو لاپارا پرز در مقاله «کارگران کارخانه را دچار اخلال میکنند» فیلمهای مبارز و جمعی را بررسی میکند. او در این راه بر رابطه این فیلمها با کارگران صنعتی متمرکز است که به شیوه غیرسلسله مراتبی مجموعهای خودمختار، تشکیلات به راه انداختند و سیاست مخالف خاصی وضع کردند. این مقاله همچون دیگر مقالههای کتاب، با بررسی دقیق جنبش سینمایی که پیشتر نادیده گرفته شده بود و با تأیید پیوندهای آن با جنبشهای سینمایی شناخته شدهتر همچون ایتالیا، برای سینما در دهه شصت طولانی، چشماندازی جدید پیش روی میگذارد.
مقالات این کتاب گسترهای از جنبشهای سینمایی را دربرمیگیرند که بخشی از سیاستهای رادیکال و جنبشهای مستقل آن دوران بودند. هریک از مقالات، با تمرکز بر تاریخ و زیباییشناسی و سیاست، از رابطه سینما با رویدادهای سال 1968 یا دهه شصت طولانی، شناخت تازهای به دست میدهد. هدف این کتاب دستیابی به تعادل میان خوانشهای جدید فیلمها، فیلمسازان و جنبشهای شناخته شده و نیز تحقیقات تازهای است که بخشهای ناشناختهتر فیلمها و متون را درگیر کند. شاید بتوان گفت کتاب «1968 و سینمای جهانی» تنها مجموعهای از مقالهها یا تاریخنگاری نیست؛ بلکه اثری است برای فهم دوباره جهان از چشم سینما و بازخوانی امیدها و شکستهایی که در این میانه پدید آمدند. از ایران تا اروپا و از آمریکای لاتین تا آسیا، در هر فصل کتاب، صدایی مستقل و منحصر به فرد وجود دارد اما همگی زیر چتر یک پرسش اساسی: «آیا سینما ابزار تغییر است یا فقط بازتابدهنده رویاها؟»
موج نو در ایران
پایان بخش کتاب مقاله سارا سلجوقی با عنوان «سینمای سیاسی، انقلاب و آینده، موج نو ایران» (بررسی تنوع سینمای دگراندیش در ایران) است. سلجوقی با تمرکز بر فیلمهای پیش از انقلاب 1979 ایران، بازخوانی موج نو سینما در ایران را در دستور کار قرار میدهد. او معتقد است شاید موج نو ایران در تاریخ سینما نادیده مانده اما در دهه 1960 و 1970 در بحثهای جهانی درباره سینما و سیاست رادیکال فعال بوده است. این فصل، با اشاره به فیلمهایی چون «قیصر» (مسعود کیمیایی) و «گاو» (داریوش مهرجویی)، نقش سینما را در پیوند جنبشهای دانشجویی و روشنفکری با جامعه شرح میدهد. نکته کلیدی این فصل اشاره به شکست یا پیروزی هنری موج نو در مواجهه با سانسور و آرمانهای 1968 است.

