پنجمین دور گفت‌و‌گوی «ایران» با سه کشور اروپایی و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا برگزار شد

توصیه تهران به بروکسل

سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، شامگاه پنجشنبه گذشته در یک کنفرانس ویدیویی با وزرای خارجه تروئیکای اروپایی و همچنین «کایا کالاس»، مسئول جدید سیاست خارجی اتحادیه اروپا به گفت‌وگو نشست؛ نشستی که صحنه تکرار اختلافاتی بود که سال‌هاست میان تهران و پایتخت‌های اروپایی در جریان است. عراقچی در گزارشی که در شبکه اجتماعی «ایکس» منتشر کرد، مسئولیت انحلال توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ را متوجه ایالات متحده دانست، نه ایران؛ او تأکید کرد که این واشنگتن بود که از توافقی که حاصل تلاش مشترک دو ساله با هماهنگی اتحادیه اروپا بود، خارج شد و نیز همین ایالات متحده بود که در ژوئن امسال میز مذاکرات را ترک کرد و به گزینه نظامی پناه برد، نه جمهوری اسلامی.
عراقچی در پیام خود موضع تهران را تکرار کرد و گفت که امکان آغاز هرگونه دور جدیدی از گفت‌وگوها منوط به آمادگی طرف مقابل برای توافقی عادلانه، متوازن و متکی بر منافع متقابل است؛ توافقی که به تعبیر او، اگر قرار باشد شکل گیرد، نمی‌تواند بر پایه تهدید و فشار استوار باشد. وزیر خارجه در این راستا خطاب به طرف‌های اروپایی هشدار داد که اگر تروئیکای اروپا و اتحادیه اروپا در پی ایفای نقش میانجیگرانه هستند، باید مسئولانه رفتار کنند و از تکرار سیاست‌های فرسوده‌ای چون تهدید به فعال‌سازی مکانیسم موسوم به «اسنپ‌بک» پرهیز نمایند؛ ابزاری که به گفته او، فاقد هرگونه وجاهت اخلاقی و حقوقی در شرایط کنونی است. با این حال، روایت رسانه‌ای اروپا از این نشست، حکایت از چالشی میان دو سوی میز دارد. خبرگزاری رویترز در گزارشی مدعی شد که دیپلمات‌های ارشد اروپایی در این گفت‌وگو به عراقچی هشدار داده‌اند که اگر تهران تا پایان تابستان پیشرفتی ملموس در مسیر توافق هسته‌ای نداشته باشد، تحریم‌های سازمان ملل به ‌طور خودکار بازخواهد گشت. این موضع را وزارت خارجه فرانسه نیز چند روزپیش تکرار کرده بود و مدعی شده بود که تروئیکای اروپایی به تهران اعلام کرده که در صورت عدم حصول پیشرفت، مکانیسم بازگشت تحریم‌ها موسوم به مکانیسم ماشه فعال خواهد شد. در پاسخ به این تهدید، اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت خارجه ایران نیز تصریح کرد که «سازوکار موسوم به اسنپ‌بک، اکنون بیش از هر زمان دیگری فاقد مبنای حقوقی و اخلاقی است. این صرفاً بهره‌برداری سیاسی از امکانی است که در قطعنامه ۲۲۳۱ گنجانده شده و در شرایط کنونی، نه توجیه حقوقی دارد و نه مشروعیت سیاسی».

تلاش شتاب‌‌زده اروپا
دور پیشین گفت‌وگوهای سیاسی میان ایران و سه کشور اروپایی در اردیبهشت‌ماه سال‌ جاری به میزبانی استانبول برگزار شد؛ نشستی که همچون دفعات پیشین، نه ‌تنها در سایه‌ ادعاهای اروپایی درباره فعالیت‌های هسته‌ای شکل گرفت، بلکه ملاحظات برآمده از فروریزی کامل ساختار برجام را نیز با خود حمل می‌‌کرد.
این در حالی است که تحرکات ماه‌های اخیر میان تهران و پایتخت‌های اروپایی اگرچه نشانه‌ای از استمرار رایزنی‌ها در مسیر دیپلماسی تلقی می‌شود اما در بطن خود بیشتر منعکس‌ کننده نوعی تلاش شتاب‌‌زده است.

 

یادداشت

اتحاد تازه، تردیدهای قدیمی: اروپا در مسیر پرپیچ

عابد اکبری
کارشناس مسائل اروپا

در حالی که بریتانیا، فرانسه و آلمان بار دیگر تحرکات جدی خود را در ارتباط با مانع‌تراشی در مسیر پایان توافق هسته‌ای و در موعد زمانی تعیین‌شده‌اش در دستورکار قرار داده‌اند، نوعی تحرک موازی در سطح ساختاری نیز در حال وقوع است: تشکیل یک هسته جدید در اروپای غربی با محوریت این سه قدرت قدیمی. پیمان تازه‌ای که میان بریتانیا و آلمان با عنوان «دوستی راهبردی» امضا شده و هم‌زمان تلاش لندن برای نزدیکی به فرانسه در حوزه‌هایی چون مهاجرت و دفاع، نوید تجدید آرایش ژئوپلیتیکی در اروپای غربی را می‌دهد؛ آرایشی که شاید در ظاهر برای فشار بر ایران، یکپارچه و هدفمند جلوه کند، اما در عمق خود بازتاب اضطرابی گسترده‌تر از تهدید ترامپ است.
این اتحاد سه‌‌جانبه، ظاهراً نشانه‌ای از بازیابی انسجام میان پایتخت‌های بزرگ اروپایی است؛ اما در واقع، بیش از آنکه حاصل یک هم‌گرایی راهبردی باشد، واکنشی مضطرب به بازگشت نظم جهانی به عصر بی‌ثباتی است؛ نظمی که با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، طی ماه‌های گذشته شتاب بیشتری گرفته است. بازگشت ترامپ، به‌ مثابه بازگشت یک رئیس‌جمهوری «ضد نظم‌سازمان‌یافته»، زلزله‌ای ژئوپلیتیکی در ذهن رهبران اروپایی ایجاد کرده است. در ماه‌های اخیر برلین، پاریس و لندن صراحتاً از احتمال فروپاشی ناتو، خروج آمریکا از تعهدات امنیتی سنتی و بازگشت به رویکرد یک‌جانبه‌گرایانه واشنگتن ابراز نگرانی کرده‌اند. هشدار ترامپ درباره نپرداختن حق‌السهم کشورهای عضو ناتو و تهدیدهایش مبنی بر بی‌تفاوتی در قبال حمله روسیه به اروپا، یک زنگ خطر واقعی برای کشورهای اروپای غربی بوده است. بسیاری در بروکسل، ترامپ را نه یک متحد غیرقابل پیش‌بینی، بلکه یک تهدید ساختاری برای بقای نظم فراآتلانتیکی می‌دانند.
همین احساس ناامنی وجودی باعث شده برلین، پاریس و لندن با شتابی کم‌‌سابقه به یکدیگر نزدیک شوند. اما پرسش بنیادین آن است که آیا چنین نزدیکی‌ای ریشه در راهبردی منسجم دارد یا صرفاً محصول اضطرار و بی‌افقی است؟
هر سه کشور، از منظر ژئوپلیتیکی در وضعیت مشابهی قرار دارند: تهدید روسیه در شرق، فشار چین در اقتصاد، موج‌های مهاجرت در جنوب و اکنون، بی‌اعتمادی فزاینده به شریک قدیمی آن‌سوی آتلانتیک. اما آنچه آنها را در ظاهر متحد کرده، در عمل نیز می‌تواند موجب تنش شود. بریتانیا با ذهنیت پسابرگزیت، همچنان از پذیرش هر سازوکار الزام‌آور اروپایی پرهیز دارد. فرانسه خواهان استقلال راهبردی اروپا به رهبری خود است و آلمان که گرفتار بحران سیاسی داخلی و فقدان رهبری مستحکم است، هنوز میان پیروی از گذشته و طراحی آینده، سرگردان مانده است.
 از سوی دیگر، ترکیب چالش‌های داخلی این کشورها ـ از شکاف‌های اجتماعی تا نارضایتی سیاسی و فرسایش مشروعیت ـ توانایی‌ آنها را برای پیگیری پروژه‌های بزرگ بین‌المللی کاهش داده است. در چنین شرایطی، هر نوع هم‌گرایی خارجی که فاقد پشتوانه اجتماعی باشد، در معرض لغزش و فروپاشی قرار دارد. پیمان‌ دوستی آلمان و بریتانیا، در غیاب نهادهای الزام‌آور مشترک، بیشتر به اعلام‌نیت شباهت دارد تا طراحی آینده‌ای پایدار.
تجربه روابط پاریس و برلین که حتی پس از پیمان‌های نمادین همچون الیزه و آخوین نیز دچار تنش‌های مزمن بر سر انرژی، مهاجرت، بودجه دفاعی و سیاست صنعتی بوده، نشان می‌دهد که تاریخ اروپا پر است از اتحادهای نیم‌بند. اکنون که لندن نیز در این معادله حضور یافته، با پیش‌زمینه‌ای از جدایی از اتحادیه و رقابت پنهان با بروکسل، تشکیل یک هسته هم‌افزا، دشوارتر از گذشته خواهد بود.
شاید مهم‌ترین پرسش پیش روی این مثلث تازه‌ساز آن باشد که آیا می‌تواند جایگزینی معتبر برای چتر امنیتی آمریکا باشد؟ و آیا در جهانی با بازیگران تهاجمی، مثل روسیه، چین یا حتی دولت ترامپ‌محور در آمریکا، این اتحاد ظرفیت آن را دارد که نقش رهبری اروپا را بر عهده بگیرد؟ نشانه‌ها تا این لحظه، پاسخ مثبتی نمی‌دهند. نزدیکی این سه کشور بیش از آنکه نشان‌دهنده بلوغ ژئوپلیتیکی باشد، بازتاب یک دوران اضطرار و بی‌ثباتی‌ است. اگر اروپا می‌خواهد به بلوغ راهبردی برسد، باید اتحادهایی بسازد که نه از ترس ترامپ، که از امید به نظم تازه‌ای برآمده باشد؛ و این اتحاد صرفاً واکنشی به تهدیدی بیرونی باقی نماند.
در این میان، ایران نیز نمی‌تواند تحولات جاری در اروپای غربی را بی‌ارتباط با پرونده خود بداند. خیز دوباره لندن، پاریس و برلین برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه علیه تهران، نه صرفاً ناشی از تحولات فنی در پرونده هسته‌ای، بلکه بازتابی از همین بازآرایی ژئوپلیتیکی اضطراری است. در چنین فضایی، تهران باید بیش از گذشته به ظرایف بازی قدرت در قاره کهن توجه کند؛ چراکه تصمیمات اروپا دیگر صرفاً بازتاب تعامل با کاخ سفید نیست، بلکه تابع مستقیم تحولات درون‌قاره‌ای، واهمه‌های ژئوپلیتیکی و رقابت‌های هویتی پنهان میان قدرت‌های سنتی آن است.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هفتصد و نود
 - شماره هشت هزار و هفتصد و نود - ۲۸ تیر ۱۴۰۴