دو روایت از زمینه‌های تجدید ساختار سیاسی آمریکا

تا قبل از ترامپ، معنای دو‌ قطبی جمهوری‌خواه‌-‌دموکرات در ساخت سیاسی آمریکا بدیهی به نظر می‌رسید؛ جمهوری‌خواهان نماینده شاخصه‌هایی همچون محافظه‌کاری اقتصادی، ملی‌گرایی، دولت‌های کوچک، راست‌کیشی مذهبی و «شاهین»های سیاست خارجی بودند. دموکرات‌ها نیز نماینده طبقه کارگر، تغییرات اجتماعی و جنبش‌های آزادی‌خواه بودند. در هر انتخابات، همان منازعات معهود در چهارچوب گزاره‌هایی مثل «جنگ در مقابل دیپلماسی»، «هزینه‌های اجتماعی در برابر کاهش مالیات»، «ارزش‌های خانوادگی و مذهبی در مقابل جنبش‌های آزادی‌خواه دهه ۱۹۶۰» و «تجارت آزاد در مقابل حمایت از کارگران» بازتولید می‌شد.
اما با ورود ترامپ به صحنه سیاست، آرایش سنتی تغییر کرد و در برخی موضوعات، جای احزاب سنتی به طرز تعارض‌آمیزی تغییر کرد. البته این به معنای این نیست که ترامپ لزوماً این وضع را دگرگون کرد، بلکه ظهور ترامپ، هم علت این تحول بود و هم معلول تغییراتی که ریشه‌های قدیمی‌تری داشتند. در وضع جدید، ترامپ جمهوری‌خواه، از طبقه کارگر دفاع می‌کند، علیه نخبگان سخن می‌گوید، از مشاغل آمریکایی حمایت می‌کند و سیاست خارجی سنتی ایالات متحده را نقد می‌کند، در حالی که رقبای دموکرات او از نهادها، هنجارها و سیاست خارجی قدیمی‌دفاع می‌کنند!

این تغییرات، جزئی نیستند و تنها به شخصیت ترامپ محدود نمی‌شوند، بلکه بخشی از تحولات سیاسی گسترده‌تری هستند که در دموکراسی‌های غربی به طور کلی، در حال وقوع‌اند؛ جایی که باقی‌مانده نظم سیاسی صنعتی قدیمی‌در حال جایگزینی با روندهایی متفاوت است. به عنوان نمونه، در بسیاری از کشورهای اروپایی، احزاب چپ کلاسیک مانند حزب کارگر در انگلیس یا سوسیالیست‌ها در فرانسه، حمایت سنتی طبقه کارگر را به نوع جدیدی از پوپولیسم محافظه‌کارانه واگذار کرده‌اند که بر مسائل تازه‌ای مانند مهاجرت، تجارت و حاکمیت ملی متمرکز است.
نیت کوهن، تحلیلگر ارشد آمریکایی درباره باخت ناگهانی لیبرال‌دموکرات‌های آمریکا به محافظه‌کاری پوپولیستی معتقد است در سال ۲۰۱۲، آمریکا جامعه‌ای چندنژادی، سکولار و متمایل به لیبرالیسم بود. کمتر از ۵۰ سال پس از تصویب قانون «حقوق مدنی»، جامعه مدنی ایالات متحده یک رئیس‌جمهوری لیبرال سیاه‌پوست انتخاب کرده بود. تصور می‌شد پس از او هم یک رئیس‌جمهوری زن انتخاب خواهد شد. چهار سال بعد، ترامپ آنچه را که از ائتلاف سه‌پایه ریگان باقی مانده بود، نابود و حزب جمهوری‌خواه را حول محور مسائل جدیدی بازتعریف کرد: تجارت و چین، مهاجرت، انرژی، مقابله با چپ‌گرایان دانشگاهی و «بیداری ملی جدید.» در نهایت، دموکرات‌ها رأی‌دهندگانی را که تصور می‌کردند بخشی از پایگاهشان هستند از دست دادند.
«استیو بنن» از حواریون پوپولیست پیشین ترامپ که در دوره جدید به دلیل ظهور سیاسی طبقه جدید، از مرادش دور افتاده است، درباره پوپولیسم ترامپی عقیده دارد، هم فرهنگی است و هم اقتصادی و این یک انگیزه علیه نظم مستقری است که ذاتاً جهانی‌گراست و در حقیقت ارتباط خود را با مردم آمریکا و طبقه کارگر و متوسط به پایین از دست داده است.»
بنن که از احاطه ترامپ توسط جریان «میلیاردرهای سیلیکون ولی» خشمگین است و این طبقه نوپدید را «تکنوفئودال» می‌نامد، در گفت‌وگویی پربازدید با نیویورک‌تایمز درباره پیوند پوپولیسم ترامپ با مهاجرستیزی و زمینه تکوین آن گفت:«به یاد داشته باشید که ما در یک سیستم سرمایه‌داری هستیم که همیشه به دنبال کاهش هزینه‌های کار است. حزب دموکرات می‌توانست این کار را انجام دهد، اما برنی سندرز و همه افرادی که از کارگران حمایت می‌کردند، به مرزهای باز برای مهاجرت روی آوردند و آن را به نوعی موضوع نژادی و بیگانه‌هراسی تبدیل کردند. به مردم می‌گفتم اگر مرا نژادپرست بنامید برای من اهمیتی ندارد. اگر مرا بیگانه‌هراس یا چیزی مثل آن بخوانید برایم مهم نیست؛ من از شهروند آمریکایی دفاع می‌کنم، من از خانواده‌ای از طبقه کارگر می‌آیم و می‌توانم به آنها بگویم که وقتی به طور کامل اقتصاد را درک کنند و ببینند که چه اتفاقی در اطراف آنها می‌افتد، خانواده‌های آمریکایی آفریقایی‌تبار و اسپانیایی‌تبار به ما رأی خواهند داد.»

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هفتصد و نود
 - شماره هشت هزار و هفتصد و نود - ۲۸ تیر ۱۴۰۴