گفتوگو با دانش اقباشاوی کارگردان به بهانه اکران آنلاین فیلمش در ژانر دفاع مقدس
«اسفند» راوی تاریخ جنگ است
فیلم سینمایی «اسفند» اواسط اردیبهشت ماه روی پرده سینماهای سراسر کشور رفت. این اثر مقطع مهمیاز زندگی شهید علیهاشمیاز فرماندهان مطرح دوران دفاع مقدس در شناسایی و طرحریزی عملیات خیبر در قرارگاه سری نصرت را به تصویر میکشد. رضا مسعودی در نقش شهید علیهاشمی، مهدی زمینپرداز، سعید آلبوعبادی، خیام وقارکاشانی، جلال باوی، طاهر نیک آزاد، محمد عسگری، یاسین مسعودی، محمدرضا عقدایی یزدی و... در این فیلم سینمایی به ایفای نقش میپردازند. اکران آنلاین این اثر بهانهای شد تا با دانش اقباشاوی نویسنده و کارگردان این اثر گفتوگو بنشینیم.
سپیده شریعت رضوی
روزنامه نگار
شاید بتوان گفت «اسفند» اولین فیلمیاست که درباره پیشتولید یک عملیات صحبت میکند. این مدل روایت قطعاً نیازمند یک جسارت بوده است چون ممکن بود مخاطبی که همیشه در آثار دفاع مقدسی جنگ و شهادت دیده، با آن ارتباط نگیرد و حتی مسئولان کنونی که آن زمان بودند، با نوع روایت مخالفت کنند. چه شد که به این مدل روایت رسیدید؟
اینکه چطور جسارت به خرج دادیم که درباره پیشتولید یا اصولاً واحد اطلاعات یک عملیات فیلم بسازیم، به مرحله تحقیقات باز میگردد؛ وقتی میخواستم درباره شهید علیهاشمیفیلم بسازم، تمام مقاطع مختلف زندگی ایشان را از زمان تولد تا مرگ مطالعه و بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم که مهمترین برهه زمانی حرفهای و شخصیتی شهید علیهاشمیبین عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ماه 1361 تا اسفندماه 1362 یعنی مرحله پیشتولید، راهاندازی و شناسایی عملیات بزرگ خیبر بوده است و من اسم این مرحله را خودشکوفایی گذاشتم.
در حقیقت دوست داشتم وقتی درباره قصه زندگی یک قهرمان فیلم میسازم از نقطه A به نقطه B برسم.
ناگفته نماند که شهید علیهاشمیقبل از این برهه فعالیتهایی میکرد و بعد از آن هم دیگر به عنوان فرمانده تثبیت شده بود اما در این مرحله به تثبیت و خودشکوفایی رسید و همچنین این مقطع باعث قهرمان شدن شهید علیهاشمیدر کل سازمان سپاه و جبههها شد.
در این راستا درباره پرداختن به مقطعی از زندگی ایشان که پیش از این گفتم، با مسئولان، خانواده شهید و سرمایهگذاران پروژه صحبت کردم و خدا را شکر آنها نیز پذیرفتند. از همان ابتدا تصور میکردم که چگونگی راه افتادن یک جنگ نه چرایی آن برای تماشاگر جذاب باشد به همین دلیل از اینکه مخاطب با فیلم ارتباط برقرار نکند، نترسیدم. خوشبختانه در زمان اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر 43 و همچنین اکران عمومیدر سینماها و حال که مدتی است در پلتفرم فیلیمو به اکران آنلاین رسیده، نظرات مثبتی از مخاطبان گرفتیم. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که این اثر اکشن نیست بلکه بیشتر معمایی و رازآلود است و از جزئیات مگوی جنگ برای مخاطبان میگوید.
نگارش فیلمنامه «اسفند» چطور پیش رفت؟ تا چه اندازه با خانواده شهید و همرزمان ایشان ملاقات داشتید و کمک گرفتید؟ چه قدر منابع معتبر برای نگارش قصه وجود داشت؟
حدود یازده ماه یعنی از آغاز تحقیق و پژوهش مصادف با بهمن ماه 1400 تا دی ماه 1401 طول کشید تا نسخه نهایی آماده شود. در این مسیر فیلمنامه چندین بار بازنویسی شد.
ابتدا به سراغ پژوهش کتابخانهای رفتم چراکه کتابهای بسیار خوبی وجود دارد که یکی از آنها «راز گمشده مجنون» از خانم مرضیه نظرلو است. «قرارگاه سری نصرت»، «پنهان زیر باران» خاطرات سردار علی ناصری و چندین کتاب از آقای گلعلی بابایی به نام «زمینهای مسلح» و «شرارههای خورشید» از جمله آثاری بود که مطالعه کردم.
فاز مطالعاتی که تمام شد به یک طرح اولیه پنج صفحهای رسیدم و پس از آن سراغ نوشتن سیناپس رفتم. سپس با فرماندهان بالادستی شهید علیهاشمیهمچون سردار احمد غلامپور و سرلشکر دکتر محسن رضایی مصاحبه داشتم که بسیار همکاری کردند. در سازمان اوج نیز در سالهای 95 و 96 آقایان شادانلو و قاضی نزدیک 300 ساعت با یاران شهید علیهاشمیمصاحبه گرفته بودند که به آنها نیز گوش دادم و پس از آن سیناپس را نوشتم.
لازم به ذکر است که برای نگارش فیلمنامه همراه خانواده شهید علیهاشمیبه خوزستان رفتم و لازم است از حسین پسر بزرگ شهید، آقا عارف برادر و همرزم ایشان و همچنین حاج خانم اهوازیان مادر مرحوم شهید علیهاشمی، همسر و دختر شهید و دیگر برادر ایشان تشکر کنم.
همچنین باید یادی کنم از یاران ایشان سردار علی ناصری، مهندس عظیمزاده و... این عزیزان بسیار خاطره گفتند و ما را راهنمایی کردند تا فیلمنامه را بازنویسی کنیم.اصولاً نگارش فیلمنامه سخت بود از این بابت که ما علاوه بر حفظ جذابیت باید در مدیوم یک فیلم سینمایی قصههای زیادی را با جزئیات بسیار تعریف میکردیم که در حقیقت زحمت یک یگان 300 نفره در 12 ماه بود.
از سوی دیگر چون میخواستیم علیهاشمیقهرمان باشد باید از الگوهای قهرمانسازی هم استفاده کردیم. فرماندهان و خانواده شهید از ما قول گرفتند که بر اساس واقعیت پیش برویم بنابراین تنها سی درصد تخیل کردیم و هفتاد درصد قصه واقعیت بوده است.
در حقیقت مواد درام برای یک اثر نمایشی در واقعیت زندگی شهید علیهاشمیآنقدر زیاد، دراماتیک و نمایشی بود که باید به واقعیت پایبند میبودیم طوری که خانواده شهید بعد از تماشای «اسفند» به من گفتند که نزدیک به 80 تا 85 درصد به واقعیت نزدیک شدیم.
فیلم به طرز عجیبی در ساختار برخلاف اینگونه تولیدات چند سال اخیر سینمای ایران از جلوههای ویژه رایانهای و صحنههای انبوه حضور تانک و درگیری و غیره به صورت آگاهانهای پرهیز کرده است. فضا بر خلاف پتانسیل موجود در داستان خیلی آرام است و شاید بتوان گفت از همین رو با ریتمیکند مواجه هستیم. نظر خود شما درباره این گزاره چیست؟
به قول اکیراکوروساوا ما همه سرباز فیلمنامه هستیم. از ابتدا شروع نگارش داستان میدانستیم برهه انتخاب شده رازآلود است و احتیاج به اکت زیاد ندارد و بالعکس سکوت میطلبد. طبیعتاً این انتخاب تا محصول نهایی نیز ادامه داشت.
از جایی که طرفدار شیوه فیلمسازی رئالیستی و واقعگرایانه هستم و علاقهمندم بسیار گرم و زنده برگزار شود، پس همراه با گروه تلاش کردیم صحنهها را واقعی اجرا کنیم و از جلوههای ویژه بصری زیاد بهره نبریم اما اینکه از همین روی با ریتمیکند مواجه شده است، اعتقاد ندارم و دفاع میکنم که ریتم فیلم «اسفند» کند نیست به دلیل تنوع لوکیشن، رویدادهای نمایشی، تعدد شخصیت و بازگو کردن صحنههای جدید در سینمای جنگی ایران است.
هشتاد درصد تماشاگرانی که در نظرسنجی سینماهای مردمیجشنواره فجر 43 شرکت کرده بودند، میگفتند که «اسفند» برایشان کسل کننده نبوده است.
همچنین ما بعد از جشنواره فجر 10 تا 12 دقیقه فیلم را کوتاه کردیم و با وجود این اصلاً اعتقادی به کند بودن اثر ندارم. این فیلم درباره چگونگی راه انداختن یک جنگ با رمز و راز و پیچیدگیهای آرام یک نهاد نظامیاست و تصور میکنم برای مخاطب جذاب و معمایی است.
در مصاحبهای گفته بودید که ۹۹ درصد بازیگران از خوزستان انتخاب شدند.
از شهر خودتان آبادان تا شوش دانیال و ماهشهر و رامشیر تا اندیکا. برای انتخاب بازیگر فراخوان دادید یا اینکه عزیزان را پیش از ساخت فیلم میشناختید؟
باید از گروه کارگردانی کار تشکر کنم که به خوزستان سفر کردند و یک ماه ماندند تا بازیگر پیدا کنند. ما در واقع فراخوان ندادیم و از تجربیاتی که خودم در زمان دستیاری داشتم، از بچهها خواستم در شهر به دنبال بازیگر بگردند.
بقیه دوستان را نیز از میان کسانی که از پیش میشناختم و یا با آنها کار کرده بودم، انتخاب کردم.
برای هر نقشی 10 تا 15 نامزد انتخاب کرده و از آنها فیلم و عکس گرفته بودند تا در تهران با مشورت یکدیگر انتخاب کنیم که به ترکیب کنونی رسیدیم.
تا چه میزان در شهرهای دیگری جز پایتخت استعدادیابی در حوزه بازیگری درست اتفاق میافتد و آیا در شهر خوزستان آموزشگاههایی برای تربیت درست بازیگر وجود دارد که هر فیلمسازی خواست در آن منطقه فیلمیبسازد از بازیگران بومیبهره ببرد؟
زمانی که دستیار کارگردان بودم، در شهری مثل مشهد پتانسیل آموزشگاهها، اداره تئاتر و... بالا بود و یا در استان خوزستان زمانی که دستیار کارگردان بودم، آموزشگاه نبود بلکه هر شهر یک اداره ارشاد داشت که بدان جا میرفتیم و از این طریق بازیگر انتخاب میکردیم.
تصور من این است که به هر حال نوع استعدادیابی در شهرستانها بر پایه اداره نمایش و در واقع تئاتریهای مناطق و شهرستانها است تا آموزشگاههای خصوصی بازیگری. ناگفته نماند که برخی از شهرستانها هم خوشبختانه در دهه 80 دانشگاه هنر داشتند که میشد از ظرفیت آنها نیز بهره برد.
از انتخاب رضا مسعودی بازیگر نقش اصلی کار برایمان بگویید. شاید مدتی پیش ما در آثار دفاع مقدسی شاهد بازیگران چهره در قامت نقش یک بودیم اما در چند سال اخیر بسیاری از فیلمسازان برای کاراکتر اصلی به سراغ فردی میروند که چهره نباشد. این تغییر مسیر را تا چه اندازه درست میدانید و آیا خودتان از انتخاب این بازیگر راضی بودید؟
ابتدا باید بگویم که بسیار سخت توانستیم مجموعه را راضی کنیم که نقش اصلی را به رضا مسعودی دهیم چراکه اصرار جناحهای مختلف این بود که در فیلم سینمایی اسفند هم ما از ستاره استفاده کنیم که در بهره نبردن از یک چهره ریسک کردیم و خدا را شکر بسیار خوب جواب داد.
همچنین تأکید میکنم جز در «ایستاده در غبار» کههادی حجازیفر نقش یک آن را ایفا کرد، اصولاً در آثار جنگی زیاد از بازیگران چهره استفاده نمیکنند. اصولاً سینمای ایران در تمامیژانرها احتیاج به چهرههای جدید در سنین مختلف برای بازیگری دارد. خوشبختانه در کشور ایران هم نیروهای بسیار خوبی با فیزیک و چهرههای مختلفی در سنین متفاوت وجود دارند که دارای مهارت هستند اما متأسفانه فیلمسازان ریسک نمیکنند که از آنها بهره ببرند.
من معتقدم همانگونه که تعریف کردن داستان جدید به سینما کمک میکند، حضور بازیگران جدید نیز خوشحال کننده است و باتوجه به پتانسل موجود در ایران من خواهش میکنم تهیهکنندگان و سرمایهگذاران به نسل جدید اعتماد کنند.
آنگونه که پیش از این گفتید، صددرصد لوکیشنها در شهرهایی نظیر آبادان، اهواز، شوشتر، سوسنگرد و... برای فیلمبرداری انتخاب شد. برای ساخت فیلم در خارج از پایتخت با چه چالشهایی مواجه بودید و آیا همه امکانات لازم را در اختیار داشتید؟ چه قدر از همراهی نهادهای مربوطه در خوزستان بهره بردید؟
اصالت فیلم برای من بسیار مهم بود، همانگونه که در انتخاب وقایع داستان سعی کردم از مستندات استفاده کنم یا در انتخاب بازیگران تلاش داشتم از بازیگران بومیمنطقه خوزستان بهره ببرم تا شبیه به شخصیتهای اصلی به لحاظ روح و روان و فیزیک و چهره و لهجه باشند، درباره لوکیشن نیز همین اصرار را داشتم و باز هم تشکر میکنم از گروه تهیه و تولید که شرایط را مهیا کرد تا ما در خوزستان کار را جلو ببریم. آن چیزی که من از دور دیدم، همکاری و همراهی مسئولان و ارگانهای استان خوزستان بود.
نکته دیگر اینکه اتفاقی که کار را برای من، گروه تولید و صحنه آسان میکرد این بود که خود من اهل خوزستانم و اصالتاً آبادانی. همچنین سالها فیلم کوتاه و بلند در آبادان و شهرهای دیگر ساختم و همچنین پیش از این تجربه دستیار کارگردانی در آبادان داشتم و اصولاً شناخت کامل و جامعی از لوکیشنهای مفید و لجستیکی دارم. البته در اصل باید از گروه تهیه و تولید تشکر کرد که بار این مسأله را پذیرفتند.
شاید یکی از ویژگیهای جالب توجه در «اسفند» همراهی مردم با نظام برای مقابله با دشمنی خارجی است. این موضوع را تا چه اندازه برای امروز ما یک مسأله مهم میدانید؟
بعد از دومین جنگ تحمیلی که توسط دشمن صهیونیستی به ما تحمیل شد، لزوم ارتباط صمیمی، مستمر و بیواسطه بین مردم و نظام ثابت شد و خدا را شکر مردم ایران این بار هم سربلند از این واقعه بیرون آمدند، بسیار هوشیار و عاقلانه عمل کردند و درواقع یاریگر کشورشان بودند اما اینکه در فیلم «اسفند» این الگو دوباره یادآوری شد، خداخواهی بود. شیوه مدیریتی شهید علیهاشمیاینگونه بود که حلقه واسط بین مردم و نظام محسوب میشد و همین مسأله او را پیروز کرد. امیدوارم این شیوه تکثیر پیدا کند تا بتوانیم از تمامیت ارضی و آبرو و فرهنگمان دفاع کنیم.
ساخت «اسفند» چه تجربهای را برای شما رقم زد و اساساً چه حرفی برای مخاطب امروز دارد؟
با تمرکز و عشق میشود غیرممکنها را ممکن کرد. این تجربه من از ساخت «اسفند» بود. مراحل نگارش، تولید و پستولید این فیلم در واقع کار بسیار پُرمرارت و سختی بود اما با تمرکز و علاقهای که تک تک افراد گروه داشتند، این کار انجام شد. داستان «اسفند» هم اساساً درباره همین ماجرا بود؛ فرد جوانی به نام شهید علیهاشمیکه با تمرکز بر عاطفه و در واقع هوشیاری و صبر، یک غیرممکن قطعی را ممکن کرد. «اسفند» حرفی که برای مخاطب امروز دارد این است که در بدترین شرایط و کمبودها نباید ناامید شد و باید راه چارهای پیدا کرد و بلندپرواز بود.
اگر بخواهید از مخاطب دعوت کنید این اثر را در فیلیمو تماشا کند، میگویید به چه دلیل؟
«اسفند» فیلمیاست گرم و زنده با داستانی تازه، لوکیشنهای متنوع، بازیگرانی جدید و چهرههای خوب و ماهر و در عین حال با لحنی غیرتکراری در سینمای جنگ. من دانش اقباشاوی به عنوان نویسنده و کارگردان فیلم این قول را به تماشاگر میدهم که با دیدن «اسفند» نه تنها احساس کسالت نمیکند بلکه درباره تاریخ جنگ و اساساً چگونه جنگیدن و نقشههای پیش از آن یاد میگیرد.
سخن پایانی...
غمگینانه میخواهم یادی کنم از مرحوم جلیل شعبانی تهیهکننده ابتدایی فیلم که اگر نبودند، این فیلم راه نمیافتاد. همچنین باید یادی کنم از بازیگر بسیار خوب و توانمند فیلم، امین نبهان آبادی، که نقش شهید عبدالمحمد سالمیرا بازی میکرد که در روزهای اخیر ایشان را به دلیل سرطان از دست دادیم. ایشان بسیار بازیگر ماهر، درجه یک و نقاشی خوش قریحه و رفیق حرفهای بود.