خطر فراموشی میراث طبیعی ایران
حجتالله مرادخانی
پژوهشگر و استاد دانشگاه، عضو هیأتمدیره انجمن زیستمحیطی بنار آبدانان
مسأله «فراموشی میراث طبیعی» در ایران، تنها یک بحران زیستمحیطی یا موضوعی صرفاً برای دغدغهمندان حوزه محیطزیست و میراث فرهنگی نیست؛ بلکه خطری بنیادین و چندلایه است که میتواند بقای تمدن ایرانی، امنیت ملی و هویت فرهنگی ما را دستخوش چالشهای جدی کند. این درحالی است که در سالهای اخیر، میراث طبیعی ایران در پهنه جغرافیای وسیع آن، در معرض آسیبها و تخریبهای گوناگونی قرار داشته، بیآنکه هرگز این فجایع را بهعنوان بحرانهایی سهمگین پنداشته باشیم. در جغرافیای فرهنگی ایران، در هیچ زمانی به اندازه دوره کنونی، طبیعت چنین جدا از انسان نبوده است. کوهها، دشتها، رودخانهها، جنگلها و حیاتوحش، نهتنها پیکره زیستمحیطی این سرزمیناند، بلکه ستونهای استوار حافظه تاریخی، ساختارهای معیشت بومی، بستر زایش میراث فرهنگی و هنری و از منظری کلانتر، عناصر زنده جهانبینی ایرانی را شکل دادهاند. آیا بدون الهام از طبیعت، گنجینه شکوهمند ادبیات تعلیمی و عرفانی ایران شکل میگرفت؟
حذف یا نادیدهانگاشتن میراث طبیعی، شکافهایی عمیق و جبرانناپذیر در پیوستار فرهنگی ایران پدید میآورد و در بلندمدت، منجر به گسستهای عمیق اجتماعی، جابهجاییهای جمعیتی و بحرانهای هویتی و اقتصادی غیرقابلانکاری خواهد شد. از این منظر، تخریب یک تالاب، آتشسوزی یک جنگل یا بیتوجهی به یک کوهستان، تنها آسیب به محیطزیست نیست؛ بلکه زخمی دردناک بر پیکر تمدنی ایران است. اتفاقاتی که شوربختانه در بسیاری موارد برای منافع شخصی به وقوع میپیوندد، بیآنکه شاهد بازخواست و پیگیری جدی از افراد یا گروههای متخلف باشیم. تهاجمی پنهان و بسیار مخرب که کم از خسارات جنگی ندارد.
ایران از بدو شکلگیری، تمدنی مبتنی بر زیستبوم و احترام به طبیعت بوده و برهمین اساس، تنوع تحسینبرانگیز قومی و فرهنگی منحصربهفردی دارد. همزیستی مسالمتآمیز میان انسان و عناصر طبیعی که در گذر چندین هزار سال، گستره عظیمی از میراث فرهنگی، ادبی و هنری را به جهانیان معرفی کرده است. از نقش کوههایی چون دماوند و الوند در اساطیر ایرانی گرفته تا قداست آب در آیین زرتشتی و شکلگیری تمدنهای کهن در پیرامون رودهایی مانند هیرمند، ارس و کارون، از جمله این همنشینیها و همزیستیها بهشمار میرود. در منظری کلان، فراموشی میراث طبیعی، گسستی جبرانناپذیر با ریشههای تاریخی و تمدنی ماست.
از سوی دیگر نباید فراموش کنیم تخریب جنگلها، مراتع، تالابها و کوهستانها در نواحی مختلف ایران فقط یک مسأله محلی نیست، بلکه بحرانهایی در حال رشد هستند که موجودیت سرزمینی ایران را تهدید میکنند و در وضعیت نابسامان فعلی، اثراتشان سراسر جغرافیای ایران را با چالش جدی روبهرو کرده است. تخریب جنگلهای زاگرس و البرز و خشکشدن تالابهای جنوب غرب و مرکز ایران، منشأ تهاجم وسیع ریزگردها به بخشهای مرکزی کشور و تحمیل هزینههای درمانی زیادی به کشور و مردم شده است. کاهش منابع آب و افزایش مهاجرت اقلیمی، رکود مشاغل سنتی و حاشیهنشینی گسترده، پیامدها و مخاطرات جدی برای ما در پی داشته و خواهد داشت. پدیدههایی که هر یک در نقاط مختلف کشور، در صورت بیتوجهی و عدم اقدام بازدارنده جدی، بیتردید منجر به ناامنی زیستمحیطی و اقتصادی در مقیاس ملی خواهد شد.
در ادوار مختلف، میراث طبیعی، پشتوانه مهم پایداری سرزمینی در کشور ما بوده است و در روزگار فعلی هم نمیتوانیم بدون حمایت و حفاظت از میراث طبیعی، به توسعه پایدار بیندیشیم. بسیاری از دستآفریدههای هنری در کشور ما ریشه در طبیعت دارند و صنایعدستی متنوع ایران با استفاده از مواد اولیه طبیعی، خلق و تبدیل به ظرفیتهای اقتصادی و اشتغالزایی میشوند. با اتکا به این کسبوکارهای عموماً محلی، معیشت خانوادهها در اقصی نقاط کشور، بویژه در روستاها و شهرهای کوچک تأمین میشود. حال، با افول میراث طبیعی، چگونه میتوان به حفظ رونق این عرصه راهبردی برای ایران فکر کرد؟ ظرفیت بزرگ گردشگری روستایی و حفظ پایداری امنیت غذایی و منابع محلی، همگی برآمده از تنوع میراث طبیعی است و فراموشی و بیبرنامگی در حفاظت از این میراث، فرصتهای اشتغال و توسعه پایدار را با مشکلات جدی روبهرو خواهد کرد.
آنچه مسلم است، اهتمام ملی نسبت به حفاظت و پایداری میراث طبیعی ایران، یک مسئولیت حیاتی و ضروری است و همه بخشهای دولتی و غیردولتی با تمام توان و ظرفیتهای خود باید برای احیا و رونق دوباره آن تلاش کنند. وضعیت فعلی این عرصه، جای هیچ فرصتسوزی یا کوتاهی باقی نگذاشته و نباید فراموش کنیم که مخاطرات ذکرشده در این نوشتار، بسیار جدیتر از آن هستند که با تعارفات و مناسبات رایج و چرخههای معیوب اداری بتوان روی آن سرپوش گذاشت.
حفاظت از طبیعت، یک انتخاب اختیاری نیست، بلکه ضرورتی تمدنی است. ما در بزنگاهی تاریخی ایستادهایم؛ یا با مسئولیتپذیری، طبیعت را نجات میدهیم و با آن، فرهنگ و آیندهمان را نیز؛ یا در برابر چشم خود، نظارهگر فرسایش سرزمینی میشویم که هزاران سال مهد تمدن و خلاقیت بوده است.

