تحلیلی درباره ضرورت آغاز نبرد حقوقی در پی جنگ ۱۲ روزه
غرامت در سایه مستندسازی جنایت
نقطه آغاز و عزیمت در پیمودن مسیر احقاق حقوق قربانیان جنگ، تأمین حق بر حقیقت از رهگذر حقیقتیابی و مستندسازی جنایات جنگی است تا چیستی جنایت و چگونگی و چرایی ارتکاب آن روشن شود. جنگ و توسل به زور نظامی فارغ از مشروعیت یا عدم مشروعیت آن، قواعد و آدابی دارد که از آن به «حقوق بشردوستانه» یا همان قواعد و مقررات حاکم بر مخاصمات مسلحانه تعبیر میشود که طرفین یک نزاع و مخاصمه متعهد به مراعات آن هستند.
متجاوز نیز هرچند به صورت نامشروع و غیرقانونی علیه دولت و حاکمیت دیگری به زور نظامی متوسل شده است اما باید در چهارچوب ضوابطی بجنگد و به قواعد آن پایبند باشد و پای غیرنظامیان و بیگناهان را به معرکه جنگ باز نکند.
برهم زدن این قواعد و رسم آزادگی در جنگیدن را فروگذاردن و قوانین حقوق بشردوستانه را نقض کردن به آستانه جنایت جنگی میرسد و سیاهه جرایم ارتکابی و مسئولیت متجاوز را فزونی میبخشد. این همان اقدامی است که رژیم متجاوز اسرائیل در جنگ ۱۲روزه در پیش گرفت و با نقض قاعده بنیادین تفکیک نظامیان از غیرنظامیان و هدایت حملات خود علیه شهروندان عادی ایران زمین، تعداد قابل توجهی از هموطنان را به خاک و خون کشید و با هدف قرار دادن اماکن مسکونی و سکونتگاههای غیرنظامی و تخریب گسترده اموال شهروندان در پایتخت و شهرهای دیگر و همچنین ناامنسازی شهرها و مجبور ساختن برخی از ایرانیان به ترک قهری خانه و کاشانه خویش مرتکب جنایت جابهجاسازی و انتقال اجباری جمعیت غیرنظامی شد؛ درست شبیه سیاست اشغالگرایانهای که از اکتبر ۲۰۲۳ میلادی در پیشبرد ماشین کشتار و جنایت خود در نوار غزه اتخاذ کرده بود.
اکنون آتش جنگ فرو نشسته است، لیکن زخمها باقی مانده و جانباختگان و شهدا و مجروحان و خسارت دیدگان مادی در مقابل دیدگان ما و در سودای حقیقت و عدالت هستند. استیفای حقوق قربانیان جنگ نه اختیار و صلاحدید دولت که یک تعهد بینالمللی است و دولتی که سرزمین آن شاهد ارتکاب جنایات جنگی بوده، نسبت به اجرای آن متعهد است.
روایتگری از قربانیان جنگ در برابر روایت مجعول صهیونیستها
نقطه عزیمت در عدالتخواهی برای قربانیان جنگ اخیر و جبران خسارات ایشان با استفاده از تمام ظرفیتهای ملی و بینالمللی، مستندسازی و حقیقتیابی است.
بزهدیدگی قربانیان جنایات جنگی و رنج و دردی که متحمل شده و اینکه به ناروا دچار آسیب شدهاند، یک حقیقت است که باید ثبت و ضبط شود. ثبت جنایت و روایت قربانیان را روایت کردن در انطباق با آموزههای عدالت ترمیمی است که در سودای کاهش آلام قربانیان جنایت است. قربانیان باید شنیده شوند و صدای ایشان به دیگران نیز رسانده شود تا به فراموشی سپرده نشوند و دچار یک آسیب و رنج مجدد و مضاعف نگردند. این مستندسازی در روایتگری صادقانه و روشنگری نسبت به آنچه واقع شده است نیز مؤثر خواهد بود.
به موازات هر جنگ نظامی یک جنگ روایتی نیز در جریان خواهد بود که در آن جنایتکار به سفیدشویی جنایت خواهد پرداخت. رژیم اسرائیل به صورت سازمان یافته و نظاممند مرتکب جنایت میشود و انکار و تحریف حقیقت بخشی از سیاست ارتکاب جرم از سوی آن است. بنابراین در برابر سفیدشویی جنایت اسرائیل و روایتسازی مجعول آن باید روایت دقیق خود را ارائه کرد و این مهم محقق نمیشود جز با مستندسازی و رد روایت مجعول رژیم متجاوز که مدعی است حملات مجرمانه آن هدفمند و هوشمند بوده و تنها نظامیان را مورد هجمه قرار داده و کاری به مردم کوچه و بازار نداشته است و اگر غیرنظامیان نیز آسیب جانی و مالی دیدهاند، تنها یک «خسارت جانبی» و اجتنابناپذیر بوده که در پرتو فایده و دستاورد نظامی اکتسابی قابل چشمپوشی است.
در برابر این ادعا، باید تردامنی ادعای رژیم متجاوز بر آفتاب افکنده شود و در تاریکخانه این ادعای سست بنیاد، آفتاب حقیقت تابانده شود و نشان داده شود که عمده قربانیان زنان و کودکان و شهروندان غیرنظامی بودهاند که تعداد میزان این آسیبها هیچ تناسبی با اهداف نظامی مورد هدف قرار گرفته نداشته است و این قربانیان نه عدد و خسارت جانبی بلکه محصول اصلی تجاوز اسرائیل و داخل در قصد مجرمانه رژیم بودهاند.
حتی اگر غلبه قدرت و سیاست بر عدالت مانع از به عدالت سپردن جنایتکاران شود، مستندسازی جنایت به صیانت از حریم حقیقت و ثبت آن بر جریده تاریخ و تاریخنگاری صحیح در کنار ثبت بزه دیدگی قربانیان و دیدن و پذیرش رنج و آسیب ایشان میانجامد.
مستندسازی جنایات جنگی واقع شده یک کارکرد دیگر دارد و میتواند به مثابه خرج و مهمات در جنگ حقوقی و عدالت خواهی علیه رژیم جنایتکار به کار آید.
ضرورت وجود قانون مجازات جنایات جنگی در داخل
هدف قرار دادن غیرنظامیان و اماکن غیر نظامی و بیمارستان و صداوسیما و خانه و کاشانه مردم جنایت جنگی است و جنایتکار باید در قبال جنایت خود پاسخگو باشد و با کنشگری فعالانه و ابتکاری در جنگ حقوقی، بی کیفرمانی ایشان را پایان بخشید. در این کارزار حقوقی چه در سطح ملی– که البته لوازمی دارد که شوربختانه در دسترس نیست و در رأس آن وجود قانون مجازات جنایات جنگی است- و چه در سطح بینالمللی– که دیوان کیفری بینالمللی مستقر در لاهه هلند میتواند از این حیث مورد توجه و استفاده قرار بگیرد که در نوشتار دیگری بدان پرداخته خواهد شد- جنایات مستند شده به عنوان شواهد و مدارک ارتکاب جنایت در اثبات ادعای وقوع جنایت به کار خواهد آمد. گذشت زمان کشف و گردآوری و ثبت و تحلیل مدارک مثبته جرم و جنایت را دشوار خواهد کرد. بنابراین، اکنون نیاز به اقدام و مستندسازی است.
البته مستندسازی امری فنی و تخصصی است و نیاز به کار کارشناسی و همراهی کارشناسان حقوق کیفری بینالمللی و حقوق بشردوستانه دارد تا بتوان روایتی برای مخاطب جهانی و آشنا به موازین حقوق بینالملل ارائه کرد که زبان مشترک و لسان قوم جامعه جهانی معاصر است.
سخن آخر آنکه جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران با وجود خسارات جانی و مالی گستردهای که هنوز آثارش بر پیکر ایران زمین باقی است، یک تلخی بزرگ داشت و آن عدم موفقیت کامل دولت ایران در ایفای حقوق قربانیان جنگ با گذشت زمان معتنابه از آن رخداد است. اکنون در پرتو تجارب پیشین و ظرفیتهای موجود نباید اجازه داد که بی عملی جنگ تحمیلی هشت ساله در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه تکرار شود. باید تمام ظرفیتهای دولتی و مدنی و ملی و فراملی را به کارگرفت تا حق بر حقیقت و عدالت و جبران خسارت قربانیان جرایم جنگی تجاوز اسرائیل به ایران تا حد ممکن محقق شود.
بــــرش
مستندسازان باید صدای قربانیان باشند
لازم است دولت در راستای ایفای تعهدات خود در قبال قربانیان جنایات جنگ تحمیلی اخیر با تشکیل یک گروه حقیقتیاب با مأموریت مستندسازی جنایات جنگی ارتکابی و متشکل از صاحبنظران حقوق بینالملل کیفری و کارشناسان بزهدیدهشناسی و مستندسازان هنری و رسانهای اقدام به ثبت و ضبط خسارات و آسیبهای جانی و مالی اخیر و ثبت اظهارات قربانیان و بازماندگان و ایجاد پرونده برای هر یک از قربانیان و آسیبدیدگان نماید و همچنین به تمام فعالان مدنی و عدالتخواهان بینالمللی نیز اجازه دهد که اقدام به ساخت و تولید مستندهای تصویری و رسانهای کنند تا زبان گویا و صدای قربانیان بی صدای جنگ اخیر در مراجع و مجامع بینالمللی باشند. تجربه شخصی نگارنده در ساخت مستند «دو شهر گرسنه سوریه» در سال ۱۴۰۱ در ارتباط با جنایت جنگی گرسنگی دادن شیعیان ساکن در فوعه و کفریا در جریان جنگهای تکفیری سوریه و اکران آن در جشنواره صلح عادلانه لاهه هلند و استقبال مخاطبان و توفیق در رساندن صدای قربانیان بی صدای آن جنایت به مخاطب بینالمللی حکایتگر ضرورت و مطلوبیت مستندسازی و اکران آن در مراجع بینالمللی بهخصوص در شهرهای ژنو و لاهه به عنوان کانون کنشگریهای حقوقی بینالمللی است.