چرا باید دستگاه سیاست خارجی را همچون نیروهای مسلح پاس داشت؟
دیپلماسی بازوی دفاع ملی
جامعه ایران با تکیه بر پیشینهای غنی از همبستگی ملی، همواره رابطهای عمیق با نیروهای مسلح خود داشته است. این پیوند در بزنگاههای حساس همچون دفاع مقدس و جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران به نمایش درآمد. جامعه ایران در این مقاطع، در پیروزیها و لحظات دشوار، با حمایت بیوقفه از نیروهای مسلح، نشان داده که «میدان» نمود عینی عزت و استقلال ملی است. باوجود این، تأمین منافع ملی و حفظ جایگاه ایران در نظام بینالملل صرفاً به قدرت نظامی وابسته نیست. دستگاه دیپلماسی، بهعنوان بازوی مکمل میدان نقشی حیاتی در پیشبرد و تأمین اهداف کشور، از توسعه روابط بینالمللی تا دفاع از حقوق کشور ایفا میکند. فهم این همبستگی میان میدان و دیپلماسی و کمک به عبور از دوگانه کاذب« یا این یا آن»، نقشی است که همگان میبایست در مسیر دفاع از تمامیت ارضی و کیان ایران اسلامی ایفا کنند.
اوج همبستگی ملی
در جنگهای تحمیلی
هشت سال دفاع مقدس، نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران بود که همبستگی ملی را به اوج رساند. در این هشت سال جامعه ایران با وجود مشکلات اقتصادی و حملات دشمنی که از حمایت اغلب کشورهای غربی برخوردار بود، به حمایت همهجانبه از نیروهای مسلح پرداخت. بهطوری که در بحبوحه جنگ تحمیلی، بسیج مردمی به ستون اصلی دفاع از تمامیت ارضی تبدیل شد. در پشت جبهه نیز مردم با اهدای اموال، تأمین نیازهای رزمندگان و پشتیبانی معنوی، حتی در لحظات دشواری چون عدم موفقیت عملیات کربلای ۴ یا بمباران و موشکباران شهرها، روحیه مقاومت خود را حفظ کردند. این انسجام اجتماعی که فراتر از تفاوتهای قومی، مذهبی و فرهنگی بود، به ایران امکان داد تا در برابر دشمن متجاوز ایستادگی کند و به رغم تداوم 8 ساله جنگ، استقلال و یکپارچگی سرزمینی خود را حفظ کند.
این روحیه حمایتی در جنگ ۱۲ روزه اخیر هم خود را نشان داد. در جریان این جنگ تحمیلی، مردم فارغ از هر تفکر سیاسی یا وابستگی قومیتی و مذهبی، با حضور در تجمعات، فعالیت در شبکههای اجتماعی و ابراز حمایت عمومی، خواستار پاسخهای قاطع نیروهای مسلح شدند. این واکنش مردم نشاندهنده اعتماد جامعه به توانمندیهای نظامی کشور و آمادگی برای پشتیبانی از «میدان» در لحظههای حساس بود. این حمایت مردمی، حتی جلوتر از واکنشهای رسمی نهادها و شخصیتهای سیاسی و نظامی رفت و پیوند جامعه با نیروهای نظامی و درک جامعه از نقش میدان در حفظ امنیت ملی را به نمایش گذاشت.
دیپلماسی، در خط مقدم جبهه
حمایت از نیروهای مسلح در زمان جنگ اهمیتی حیاتی دارد، اما در جنگ، دستگاه دیپلماسی نیز به همان اندازه، به مثابه ارکان تنظیم و اجرای سیاست خارجی کشور بهعنوان خط مقدم جبهه تأمین منافع ملی ایفا میکند. دستگاه سیاست خارجی نقشی تعیین کننده در حفظ جایگاه کشور در نظام بینالملل، پیشگیری از وقوع تنش و مهمتر از همه، توسعه روابط منطقهای و بینالمللی ایفا میکند. به عبارت دیگر، آنچه از گلوله توپها مطرح میشود، در نهایت در پشت میز مذاکرات به آوردهای نقد و عینی برای کشور بدل میشود. از این رو دیپلماتها را باید ادامه جنگ و دفاع، اما با ابزار، روش و شیوه خاص خود ارزیابی کرد. چرا که دیپلماسی نیز اساساً همان هدفی را دنبال میکند که نیروهای مسلح دنبال میکنند. گاه این نقش میتواند از توان دفاعی هم مهمتر تلقی شود. یک نمونه موفقیت دستگاه دیپلماسی ایران، تلاشهایی بود که منجر به شناخته شدن رژیم بعث عراق به عنوان متجاوز در پایان جنگ هشت ساله بود. نمونه دیگر، مذاکرات منجر به برجام بود که طی آن دستگاه دیپلماسی توانست در آن برهه به حقوق صلحآمیز هستهای ایران در سطح بینالمللی رسمیت بخشد و تحریمها را به طور جدی کاهش دهد. همچنین، دستگاه دیپلماسی ایران در بحرانهای منطقهای، مانند مذاکرات صلح آستانه برای سوریه یا میانجیگری در تنشهای قفقاز، نشان داد که میتواند نفوذ منطقهای ایران را تقویت و از تشدید بحرانهای فراتر از مرزها که میتوانست منافع ملی کشور را تهدید کند، جلوگیری کند.
نقش کلیدی وزارت خارجه
در جلب حمایتهای بینالمللی
در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، دستگاه دیپلماسی با فعالیت گسترده و هدفمند، نقشی مهم در مدیریت جهانی بحران و جلب حمایتهای بینالمللی ایفا کرد. از ساعات اولیه وزیر امور خارجه رایزنیهای فشردهای با کشورهای جهان و نهادهای بینالمللی آغاز کرد. رایزنیهایی که با هدف محکوم کردن تجاوزات رژیم صهیونیستی به کشورمان، جلب حمایت جهانی و ایجاد فشار برای توقف حملات انجام شد.
در همین رابطه وزارت امور خارجه توانست حمایت 21 کشور عربی و اسلامی، از جمله عربستان سعودی، قطر، کویت، مصر، اردن، الجزایر، چاد، کومور، جیبوتی، گامبیا، موریتانی، سومالی و سودان از حقانیت دفاع ایران و محکومیت تجاوز صهیونیستها را جلب کند. این کشورها در بیانیهای مشترک، تجاوزات نظامی اسرائیل به ایران را محکوم کردند و آن را نقض آشکار حاکمیت ملی و قوانین بینالمللی دانستند. همچنین بخشی از این حقیقت که در واکنش به حمله تلافیجویانه ایران به پایگاه آمریکا در «العدید»، قطر به احضار سفیر بسنده و بر لزوم بازگشت فوری به گفتوگو و مسیرهای دیپلماتیک و جلوگیری از تنش بیشتر تأکید کرد، ناشی از تلاشهای سیاست خارجی بود.
رد پای دیپلماسی
در پیشنویس مسکو-پکن-اسلامآباد
دیپلماسی ایران در جلب حمایت چین و روسیه از ایران، بهعنوان دو عضو دائم شورای امنیت تأثیرگذار بود. پکن و مسکو با محکوم کردن حملات اسرائیل بهعنوان «نقض قوانین بینالمللی»، خواستار توقف فوری درگیریها شدند. سفر عباس عراقچی به مسکو و دیدار با پوتین در همین چهارچوب قابل ارزیابی است. اما یک دستاورد مهم دیپلماسی ایران، ترغیب چین، روسیه و پاکستان به ارائه پیشنویس قطعنامهای در شورای امنیت برای توقف فوری جنگ بود.
در سوی دیگر، عباس عراقچی برای اولین بار با همتایان خود در تروئیکای اروپا (انگلیس، فرانسه، آلمان) و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در ژنو دیدار و تأکید کرد که ایران آماده مذاکره است، به شرطی که تجاوزات اسرائیل متوقف شود.
در همین دیدار بود که عراقچی هشدار داد مادامی که حملات تجاوزکارانه ادامه داشته باشد، پاسخهای ایران هم ادامه خواهد داشت. مذاکرات، مشخصاً به دلیل حمایت آشکار اروپاییها از اسرائیل به نتیجه نرسید، اما نشاندهنده تلاش ایران برای حفظ کانالهای دیپلماتیک حتی در اوج بحران و تأمین منافع ایران از این مسیر بود.
لزوم توجه همزمان
به میدان و دیپلماسی؛ چرا؟
تجربه جنگ اخیر نشان داد موفقیت در تأمین منافع ملی، نیازمند هماهنگی، همافزایی و نوعی تقسیم کار تعریف شده در نهادهای بالادستی میان میدان و دیپلماسی است. قدرت نظامی ایران که در پاسخهای کوبنده به اسرائیل نمود یافت، به دیپلماتها امکان داد تا از موضع قدرت مذاکره یا درباره آتشبس تبادل نظر کنند. در مقابل، دیپلماسی فعال ایران با تبیین اقدام تجاوزکارانه اسرائیل در سطح بینالمللی و جلب توجهات منطقهای و جهانی، به میدان فرصت داد تا مشروعیت پاسخ به حملات رژیم صهیونیستی را همچنان حفظ کند.
به رغم اهمیت دیپلماسی ایرانی درست به اندازه بخش نظامی و دفاعی، اما برخی جریانها و رسانهها خوانش اعوجاج گونهای از این دو بال مهم تأمین امنیت و تأمین منافع ملی جمهوری اسلامی ایران دارند. تمرکز بیش از حد بر یک حوزه و کمتوجهی کامل به حوزه دیگر، درست مانند آن است که به دست خود، کشور را از ابزار یا حتی از یک بازوی تأثیرگذار محروم کرده باشیم. این درحالی است که تأمین پایدار منافع ملی نیازمند توجه متوازن به هر دو بخش نظامی و دیپلماسی است. تقویت همزمان این دو میتواند جایگاه ایران را بهعنوان قدرتی تأثیرگذار در منطقه و جهان تثبیت کند. این امر مستلزم این است که عامدانه و به دست خود، این ترکیب ضروری برای هر کشور و ملتی را خدشهدار نکنیم.