زیستن در میانه جنگ
چشمانداز جنگ نوشته منیره خیاط تصویری دگرگونه از جنگ عرضه میکند
سمیرا دردشتی
روزنامهنگار
آرزوی حذف جنگ رویایی است که بشر برای قرنها با آن زیسته است. رسیدن به ساز و کاری که در قالب آن نیاز به هیچ رویارویی مسلحانه و کشتاری وجود نداشته باشد، فکر و ذهن بسیاری را به خود مشغول داشته است اما در واقعیت هنوز هم شمار زیادی از مردم زیر سایه سنگین جنگ در سراسر جهان، زیست میکنند. سیاستمداران در اوج نزاع از دیپلماسی میگویند، فعالان حقوق بشر دغدغه خاتمه جنگ را دارند، گروههایی از هنرمندان با تقبیح آن برای حفظ روحیه مردم تلاش میکنند و... اما کمتر کسی هست که به صراحت از آفرینندگی و زایش در جنگ بنویسد.
کتاب «چشمانداز جنگ» اثر منیره خیاط، پژوهشگر و انسانشناس، روایتی عمیق و شاعرانه از زندگی در جنوب لبنان است که در سایه جنگهای مکرر و اشغال از سوی صهیونیستها قرار دارد. این کتاب با ترکیب خاطرات شخصی نویسنده از تهاجم اسرائیل در سال ۱۹۸۲ و مشاهدات او در تهاجم دوم در سال ۲۰۰۶ به بررسی پیوند میان انسان، طبیعت و مقاومت میپردازد. خیاط با تمرکز بر چشمانداز طبیعی جنوب لبنان (درختان زیتون و بلوط، مزارع تنباکو و حیوانات) نشان میدهد چگونه زندگی و جنگ در هم تنیده شدهاند.
بومشناسی مقاومت
او از مفهوم «بومشناسی مقاومت» استفاده میکند تا سازوکارهای بقای جوامع محلی را در این شرایط توصیف کند. جوامعی که با وجود ویرانیهای جنگ به کشاورزی، حفظ سنتها و مقاومت در برابر اشغال ادامه میدهند. به لحاظ ملاحظات روششناسی نویسنده تلاش دارد تا اتنوگرافی (قومنگاری) را با تحلیل تاریخی و زیستمحیطی در هم آمیزد و این کار را با تمرکز بر زندگی روزمره کشاورزان، چوپانها و جوامعی که مقاومت میکنند، انجام میدهد. در واقع «بومشناسی مقاومت» که خیاط آن را مطرح کرده است، دریچهای جدید روی سیاست و زندگی در مناطق جنگی میگشاید. او این مفهوم را در شبکههای زندهای به کار میبرد که انسانها، گیاهان، حیوانات و حتی باورهای معنوی را در برابر نیروهای ویرانگر جنگ به هم پیوند میدهند و فراسوی مقاومت نظامی به اشکال زندگی روزمره نظر دارد. نویسنده راوی زندگی در حاشیه جنگ است. کتاب داستان کشاورزان، چوپانها و خانوادههایی است که در میان مینها و بمبهای خوشهای به زندگی ادامه میدهند و مقاومت را به مثابه زیستن تجربه میکنند. آنها به کار خود در کشت زمین ادامه میدهند، میکوشند از میراث فرهنگی خود محافظت کنند و آن را به نسلهای بعدی انتقال دهند و خاطره شهیدان را پاس بدارند.
یکی از مهمترین ویژگیهای این اثر آن است که روایتی چندلایه عرضه میکند. کتاب هم تاریخ جنگها در جنوب لبنان را مرور میکند و هم تجربههای عینی و احساسی مردم را بازتاب میدهد. نویسنده همچنین به نقش استعمار، اشغال و تقسیمهای مرزی در شکلگیری بحرانهای منطقه میپردازد و به آن نگاهی انتقادی دارد. او با زبان شاعرانه و ادبی که به کار میگیرد، خشونت جنگ را در کنار زیباییهای طبیعت قرار میدهد و به نوعی میکوشد نشان دهد که چگونه امید در میانه تاریکی زنده میماند و چطور مردمان جنوب لبنان در تمامی این سالها توانستهاند به حیات خود ادامه دهند.
صورتبندی آکادمیک تجربه شخصی
منیره خیاط پژوهشگر، انسانشناس و استاد دانشگاه است. تخصص اصلی او در حوزههای مطالعات جنگ، بومشناسی سیاسی و تاریخ اجتماعی خاورمیانه بویژه در لبنان و فلسطین است. کتاب «چشمانداز جنگ» یکی از شاخصترین آثار اوست. این کتاب نهتنها یک مطالعه آکادمیک، بلکه خاطرهای شخصی از پیوند عاطفی او با سرزمین مادری است. کتاب در قالب یک پیشدرآمد، مقدمه و شش فصل سازماندهی شده است. خیاط در مقدمه اشاره میکند که چگونه مشاهداتش در ۶ سالگی از جنگ، بعدها به چهارچوب نظری کتاب تبدیل شد. در پیشدرآمد و مقدمه، نویسنده ابتدا تعریف خود از جنگ را عرضه میکند. بویژه جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ که در آن نیروی هوایی اسرائیل بیشتر مناطقی را که تحت اداره و حاکمیت حزبالله قرار داشت، نابود کرد. از جمله این مناطق جنوب بیروت و مرزهای جنوبی بود که تمرکز اصلی پژوهش مردمنگارانه در این اثر هستند.
از نظر خیاط، جنگ «لحظهای از ویرانسازی خلاق است» و جنگ و زندگی به نوعی در هم تنیده شده است. نویسنده در آغاز پایههای مفهومی کلیدی که قصد دارد کتاب را بر اساس آن سازماندهی کند، یعنی «بومشناسی مقاومت» را میریزد. البته به باور او اذعان به امر عادیشده جنگ، به معنای عادیسازی یا رمانتیزهکردن آن نیست، بلکه مستندسازی «اراده (مقاوم) زیستن در دل جنگ» است. او نشان میدهد چگونه جنگ خود خالق جهانهای زیسته است و در برابر تصویر کردن و تثبیت جنگ بهمثابه «دیگری عجیبوغریب» مقاومت میکند. این پژوهش از یک شیوه کمتر رایج در مردمنگاری جنگ بهره برده است و همچنان که بیشتر روایتی بومی به شمار میرود اما استعاری محسوب میشود نه مبتنی بر رخدادهای واقعی یا مقید به زمان که این شیوه در مردمنگاری جنگ متداول است.
نویسنده معتقد است جنگ میتواند جهانهایی را پدید آورد، درست هنگامی که آنها را نابود میکند. او استدلال میکند جنگ دستکم در جنوب جهانی «امتداد زندگی» است و از این منظر به سوژهها، رابطهها و فضاهایی که از دل جنگ خلق میشود، پرداخته است. به این ترتیب جنگ آنگونه که عمدتاً در چشماندازهای رسانهای تفسیر میشود، تنها به جغرافیا، محیط فیزیکی و به تعبیری زمینی خاص محدود نمیماند و وقتی نویسنده از ضمیر «آنها» استفاده میکند، گویی صمیمیتاش با جنگ به تجربهای تبدیل شده که فقط توسط همراهان میدانیاش زیسته میشود.
تبدیل تراژدی به فرصت
فصل اول توضیح میدهد که چگونه تاریخ مقاومت فلسطینی با مقاومت لبنانی درهمتنیده شده است و نکته جالب آنجاست که نویسنده نشان میدهد آنچه «مقاومت» نامیده میشود، برخلاف تصور رایج از همگونی اجتماعی برخوردار نیست. در فصل دوم به توصیف میدان میپردازد و محدودیتهای خود در این تأمل مردمنگارانه را تشریح میکند.
فصل سوم به بومشناسی کشاورزی تنباکو میپردازد. محصولی که در جنوب لبنان نماد تداوم و بقا بهشمار میرود. تنباکو محصولی است که با دستان زنان و دختران برداشت میشود، در حالی که مردان بیشتر به دنبال فرصتهایی خارج از چشمانداز جنگ هستند. کشاورزی تنباکو همچنین خصلت فرامذهبی زندگی روستایی را برجسته میسازد که در نهایت تمرکز دیرپای لبنان بر تعلقات فرقهای را کنار میزند یا تلطیف میکند. از اینرو شیوههای زندگی و بقای بینفرقهای در لبنان نمایان میشود. با اینحال، این درهمتنیدگیهای پسافرقهای در کار روزمره همزمان با گفتمان فرقهگرایی همزیستی دارد. امری که در برخی از روایتهای مردمنگارانه آشکار است و باز هم به ناهمگونی اجتماعی در «چشمانداز جنگ» اشاره میکند. بهعبارتی دیگر، کشاورزی تنباکو تجسم مقاومت روزمره و وجهی صمیمی از زندگی در دل اقتصاد سیاسی جهانی و خشونتبار است. به علاوه این کتاب یکی از معدود آثاری به شمار میرود که صدای کشاورزان جنوب لبنان را که معمولاً در میان تاریخنگاری رسمی نادیده گرفته شدهاند به گوش جهان میرساند.
فصل چهارم به زندگی در چشماندازی جنگی میپردازد. در حالی که «خیاط» از تلاش مداوم مردم برای تبدیل تراژدی به فرصت آگاه است، تأکید میکند در میان کشاورزان تنباکو و چوپانها، نه ترس، بلکه «بیپروایی و جسارت» را یافته است. آنگاه که آنان برای احیای زندگی و معیشت در دل مرگ تلاش میکنند. در فصل پنجم و ششم به نوع رابطه مردم با حزبالله در جنوب لبنان و تجربه آنها از اشغال توسط اسرائیل پرداخته شده است و نویسنده نشان میدهد چگونه ابهام و تناقض در طول جنگ، زندگی مردم را شکل میدهد. همچنین پیچیدگی و تناقضهای اخلاقی جنگ وجه بارز این فصول است.
ریشههای زیتون عمیقتر میشود
در بخش نتیجهگیری «چشمانداز جنگ»، منیره خیاط بار دیگر استدلال کلیدی خود را مطرح میکند و باور دارد زندگی ریشه در فرآیندهایی دارد که هدفشان نابود ساختن آن است. این کتاب یادآور میشود خود زندگی در دل ویرانی و نابودی پیش میرود و زندگی و جنگ در تاریخ ذاتاً دو هستیشناسی متضاد نیستند. کتاب برای خواننده ایرانی که اخیراً تجربهای هرچند کوتاه از تهاجم اسرائیل را داشته است، میتواند شامل درسهایی آموختنی و نکاتی خواندنی باشد. پاسخ به این پرسش است که آیا میتوان زندگی را در میان رنج جنگ، بمباران و اشغال تصور کرد؟ احتمالاً خواننده ایرانی دستکم بر مبنای تجربه زیسته خود پاسخهایی برای این پرسش خواهد داشت. با این حال مطالعه این اثر به ما میگوید چگونه ممکن است در میان شورهزار جنگ، بذرهایی کاشت که زندگی را ممکن کند.
کتاب اثری شاعرانه است که این تجربه دوگانه را به تصویر میکشد. منیره خیاط 6 ساله در تهاجم اسرائیل به جنوب لبنان در سال ۱۹۸۲ شاهد وقایعی بود که مردمش از سر میگذراندند. او در بزرگسالی و در جریان تهاجم دوم اسرائیل در سال ۲۰۰۶ به همان منطقه به عنوان پژوهشگر بازگشت. در آن زمان وی انسانشناسی بود که با تئوریهای علمی سر و کار داشت که به او این امکان را میدادند تا آنچه را دو و نیم دهه پیش اتفاق افتاده است، درک و تئوریزه کند. او درختان، گیاهان، میوهها، سبزیجات، تنباکو و جوامعی که در این سرزمین کوچک در کنار جنگهای خروشان زندگی میکنند، را برای ما تصویر میکند که مقاومت میکنند و زنده میمانند. به جای تمرکز صرف بر مرگ و جنگ، او زندگی را فراتر از تخریب میبیند و مینویسد: «من جنگ را نه به عنوان پایان زندگی، بلکه به عنوان زمینهای برای بازتعریف زندگی مطالعه میکنم؛ جایی که درختان زیتون ریشههایشان را در دل ویرانیها عمیقتر میکنند.»