گزارش میدانی «ایران» از روزهای جنگ در شهرهای غرب استان مازندران
نجیب مثل ایرانی
نیلوفر منصوری/ «مقدم میهمانان عزیز را به استان سبز مازندران گرامی میداریم.» جملهای که هنوز در ورودیهای اکثر شهرها و روستاهای این استان شمالی کشور به چشم میخورد. مردمی که از همان روزهای اولین جنگ با وجود اینکه چندین بار شهرهایشان مورد تجاوز رژیم صهیونیستی قرار گرفت، در خانههای خود را به روی هموطنانشان گشودند. تصویر مردم ایران در روزهایی که جنگ خواب را از چشمهایشان ربوده بود، زنجیر محکمی از انسانیت را به نمایش گذاشت. گروهی از مردم خودجوش و داوطلبانه اعلام کردند که نگران هموطنانشان هستند و رایگان برای چند روز اقامتگاههای خود را در اختیار آنان قرار دادند. این گزارش روایتی است از شهرهای غرب استان مازندران که در روزهای دلهره و التهاب میزبانی شایستهای از مردمی که از شهرهای مختلف به آنجا پناه برده بودند، داشتند.
سعید یکی از رستورانداران بین راهی نزدیک تنکابن است که در روزهای اول جنگ غذا، چای و آب به صورت رایگان در اختیار مسافران بینراهی میگذاشت. او که رستوران خود را به روی مردمانی که از شهرهای مختلف آمده بودند، گشوده بود، به «ایران» میگوید:« زندگی در شرایط بحران نیز ادامه دارد و انسان راهی جز زندگی کردن ندارد، اما زیبایی این زندگی درک کردن شرایط است که باید از همدیگر حمایت کنیم بخصوص حمایت از سالمندان و بیماران.» او که در حال سرویس دادن به مسافران بود، میگوید:« من در حد توانم به هموطنانم کمک میکنم. با این کار احساس بهتری هم دارم زیرا این افراد ناخواسته شهر و خانه خود را ترک کردهاند.»
وضعیت شهر در هفته دوم جنگ تحمیلی نیز نشان میداد که از سختی روزهای اول کاسته شده است. از پلاک خودروها میشد حدس زد که آنها از استانهای همجوار و دور به اینجا پناه آوردهاند. از تبریز، مشهد، تهران، کرج و اصفهان تا شهرهای جنوبی کشور. به همین جهت ترافیک در تنکابن بسیار زیاد و شهر خیلی شلوغ شده بود. زن جوانی که در صف نانوایی بود، به ترافیک شهر اشاره میکند و میگوید:« ترافیک داخل شهر خیلی زیاد است. ما برای گرفتن نان مجبور شدیم این خیابان را دور بزنیم زیرا گفته میشد که نانواییها خیلی شلوغ است اما نانوایی اینجا خلوتتر است.» او معنای همدلی و همراهی ساکنان شهر را اینگونه توصیف میکند و میگوید:« هر چند در این شهر غریب بودیم اما میهماننوازی شهروندان شمالی مفهوم برادری و خواهری را به همه ما ثابت کرد. افرادی که غریبه بودند اما ما را در فهرست خانواده خود قرار دادند.» او میافزاید: «در همسایگی ما زن سالخوردهای بود که فرزندانش خارج از کشور زندگی میکردند و هیچ کسی را نداشت. با وجود اینکه ما فرد نزدیکی در اینجا نداشتیم اما به ما پیشنهاد داد چند روزی را دور از هیاهوی جنگ در منزلشان سکونت داشته باشیم. با این کار فرزندان او که مدام نگران مادر پیرشان بودند نیز از نگرانی درآمدند.»
تهیه نان و مایحتاج روزانه
گشت و گذار در شهر تنکابن نشان میداد که صف نانوایی برخلاف روزهای اول بسیار خلوت بود و به دلیل تعداد زیاد مسافر، نانواییها شبانهروزی شدند. شاطر نانوایی که در حال چیدن نانها روی سکو بود، میگوید:«چند روزی است که به صورت مداوم مشغول پخت نان هستیم. خدا را شکر از حجم صفهای طولانی کاسته شده و همانطور که میبینید، نانها روی سکو قرار دارد و افراد متقاضی کم وبیش میآیند و بدون صف نان خود را تهیه میکنند و میروند. زیباترین احساسی که این روزها تجربه میکنیم این است که به افرادی که دور از خانه و کاشانه خود هستند و ناخواسته ترک دیار کردهاند، کمک کنیم و نان به آنها برسانیم.» به گفته این نانوای جوان، برخی از نانواییها به صورت کشیک از ساعت 6 صبح تا 12 شب اقدام به پخت نان میکردند و با تدبیر دولت و وزارت جهاد کشاورزی به اندازه مورد نیاز آرد به نانواییها اختصاص داده شد.
سرکشی به چند جایگاه پمپ بنزین نشان میداد صفهای بنزین نیز به حالت عادی خود بازگشته بود. یکی از جایگاهداران شهر تنکابن میگوید: «مشکل سوخترسانی وجود ندارد و از ازدحام صفهای بنزین کاسته شده است و مردم بدون مشکل بنزین مورد نیاز خود را تأمین میکنند.» صف جایگاه بنزین خلوت بود و خودروها با پلاکهای متفاوت بدون معطلی وارد جایگاه میشدند. به گفته او، افراد با کارتهای سوخت خود تا 30 لیتر و با کارت سوخت جایگاهداران تا 20 لیتر میتوانستند باک خودروی خود را پر کنند. او اشارهای هم به همکاران خود در دیگر جایگاههای سوخترسان میکند و میگوید:«صاحب یکی از جایگاهداران در جادههای بینشهری به مسافرانی که باکهایشان خالی بود، اجازه میداد تا کمی بیشتر از 25 لیتر بزنند و از آنها پول کمتری نیز دریافت میکرد. اما در این میان افرادی هم بودند که مبلغ بیشتری میدادند تا به نوعی خیرخواهی جایگاهدار را پاسخ داده باشند.»
تردد در هایپرمارکتها و خواربارفروشی در شهر کوچک عباس آباد نشان میداد مایحتاج روزمره به راحتی قابل تهیه است. زن میانسالی که در حال خرید بخشی از مایحتاج خود بود میگوید:«برخلاف روزهای اول، واحدهای صنفی مشغول ارائه خدمات و عرضه محصولات متنوع به مصرفکنندگان هستند و با وجود جمعیتی که به این شهر آمده است، اما کمبود و محدودیتی متوجه ما نشد. باوجود شایعههای موجود، هر نوع مواد غذایی در اولین سوپرمارکت قابل تهیه است.» مرجان میافزاید: «ما قصد ترک تهران را نداشتیم اما به خاطر پدر و مادر پیرم و خواهر باردارم، بهترین راهکاری که به ذهنمان رسید، دور بودن آنها از صدای انفجارها و پدافندها بود. خودم دیدم که تهران برای سالمندان و بیماران بسیار ناامن است. به همین جهت احساس خوبی نداشتم که خانواده خودم در آرامش باشند و افراد بیپناه، در خودرو یا چادر بمانند. به همین جهت با پدرم مشورت کردم و تصمیم گرفتیم کاری کنیم. به دوستم که او نیز ساکن تهران بود پیام دادم که اگر کسی قصد خروج از تهران را دارد و جایی برای ماندن ندارد، خانه ما، خانه آنها هم هست بخصوص آنهایی که سالمند یا فرزند کوچک دارند. به همین جهت الان 6 خانواده اینجا هستیم. البته میهمانان تصمیم به بازگشت دارند و میخواهند زندگی خود را در تهران ادامه دهند. اما همین مدت چند روزه هم کمکی بود تا خودشان را بازیابی کنند و با انرژی به زندگیشان ادامه دهند.»
ارزش همدردی را بدانیم
همایون یکی از شهروندان نوشهری است که روزهای جنگ در حد توان خود میزبان کسانی بود که مجبور به ترک خانههایشان بودند. او میگوید:«هرچند زندگی همیشه بر وفق مراد نیست و بالا و پایین زیاد دارد و روزی همه سختیها به پایان میرسد اما معنویت زندگی بر دلها حک و همدلی و همراهی در روزهای تلخ و سیاه ماندگار میشود. ترس و اضطراب این روزها در کنار تلاش برای ایجاد امنیت، زنده ماندن و ادامه دادن است نه مرعوب و ناامید شدن. در این شرایط باید به صورت برابر به یکدیگر کمک کنیم. اگر توان مالی یا اقامتی نداریم، میتوانیم برای هم دلگرم کننده باشیم. ما باید خودمان را جای دیگران بگذاریم و به آنها کمک کنیم. حتی یک احوالپرسی معمولی نیز به آنها روحیه میدهد که در این شرایط تنها نیستند بخصوص به کسانی که مسئولیت سالمندان یا فرزندان را دارند تا بتوانند از این شرایط دشوار عبور کنند.»
مردم شانه به شانه کنار هم ایستادند تا از این روزهای سخت جنگ عبور کنند. اکثر اقامتگاهها هم پر شدهاند. آنها که شغلشان اجاره دادن است، میگویند با مبلغ کمتری اتاقهایشان را در اختیار مردم قرار میدهند. گشت و گذار در ورودیهای شهر نشان میدهد که اجارهدهندگان دیگر جای خالی برای سکونت مسافران ندارند. محمد مدیر یکی از سوئیتهای اجارهای در نزدیکی سلمان شهر است. او میگوید:« میزان مراجعهکنندگان بسیار بالاست. سعی کردیم که از هزینه اقامتگاهها بکاهیم و با مبلغ کمتر میزبان افرادی باشیم که خانه مسکونی، خودشان یا خانوادهشان آسیب دیدهاند.» او گلهای هم از برخی مسافران دارد و میگوید:« برخی از هموطنان انتظار دارند که اقامتگاه را به رایگان در اختیار داشته باشند. این در حالی است که این شغل تنها منبع درآمد ماست و ما نیز به هر حال باید زندگی خودمان را بتوانیم مدیریت کنیم. البته شرایط موجود، خاص است و باید در این گونه مواقع به همنوعان خودمان هم فکر کنیم که جایی برای پناه گرفتن ندارند؛ افرادی که واقعاً نیازمند هستند و توانایی مالی بسیار پایینی دارند. هدف روحیه دادن و انگیزه دادن به آنهاست.»