عاشورا؛ فساد و اصلاح منتخبی از سخنرانیهای دکتر داود فیرحی در حوزه عاشوراپژوهی است
شهادت آگاهیبخش
بیژن مومیوند
دبیر گروه کتاب
عاشورا یک حادثه بسیار غمبار بود که برای آن میگرییم و شعائری را به پا میداریم و میدانیم که خاندان اهل بیت به دست خود مسلمانها دچار گرفتاری شدند. به اعتقاد مرحوم دکتر داود فیرحی در عاشوراپژوهی بحثهای بسیار مهمی وجود دارند که متأسفانه آن طور که شایسته است محقق نشده و عبارتاند از: چه تحلیلی باید در مورد عاشورا داشته باشیم؟ برای شکلگیری این آگاهی در ذهن هر مسلمانی به چه شرایطی نیاز داریم؟ این حادثه چرا رخ داد؟ و مسیر سرنوشت کربلا چه نسبتی با سرنوشت جهان اسلام در آن روز و امروز دارد؟ و چه درسهایی میتوان از آن گرفت؟ بنابراین معتقد است مباحث شعائری با بحثهای مربوط به عاشوراپژوهی برای پاسخ به این پرسشها تناسب ندارند. به باور فیرحی پژوهشهای تاریخی، روایی، حدیثی، فقهی، جامعهشناختی و... نسبت به اقدامات شعائری، یک عقبافتادگی معنادار پیدا کرده؛ به همین دلیل نیاز است که در این مناسبتها بیشتر به شق اول پرداخته شود تا شاید تعادلی پدید آید یا به تدریج آگاهی بیشتری از ماهیت حرکت امام حسین(ع) پیدا شود.
«عاشورا؛ فساد و اصلاح» مجموعه ۹ سخنرانی از مرحوم دکتر داود فیرحی در سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۹ است که نشر نی آن را منتشر کرده است. فیرحی بازهای ۲۴ ساله از تاریخ صدر اسلام را برمیگزیند که از سال ۴۱ هجری ــ سال شهادت امام علی(ع) ــ آغاز شده و تا سال ۶۴ هجری ــ سالی که قدرت از آل معاویه به بنیمروان منتقل میشود ـ ادامه مییابد. او با ترسیم جغرافیای سیاسی مرکز خلافت اسلامی این دوره تاریخی یعنی مکه، مدینه، کوفه و شام و مواضع نیروها و گرایشهای سیاسی اشخاص، اقوام و طوائف به مفاهیمی چون دولت، مشروعیت، بیعت و رأی، بحران خلافت، الگوی حکمرانی در صدر اسلام، تبدیل خلافت به پادشاهی، سنت نبوی، مفهوم اصلاح دین و بازگشت به سنت پایه، فساد و اصلاح در تفسیر وحی و نظایر آن میپردازد و از منظر جامعهشناسی سیاسی و تاریخی با پرداختن به زمینه، علل و عوامل اجتماعی، سیاسی و تاریخی پیدایی عاشورا، منظر جدیدی از عاشورای حسینی در برابر خواننده میگشاید.
در «عاشورا؛ فساد و اصلاح» پس از پیشگفتار، به موضوعاتی چون جامعهشناسی سیاسی حادثه عاشورا، عاشورا و اخلاق مقاومت، تحلیل مسأله عاشورا از چشمانداز بیعت و رأی، عاشورای ۶۱ هجری و آستانه سرنوشت، عاشورا و مفهوم اصلاح (بازگشت به بنیانگذار)، مفهوم فساد و اصلاح در نهضت عاشورا و هدف اصلاح در نهضت عاشورا پرداخته شده است. داود فیرحی از منظر جامعهشناسی سیاسی و تاریخی، با پرداختن به زمین و علل و عوامل اجتماعی، سیاسی و تاریخی پیدایی عاشورا، منظر جدید از عاشورای حسینی را در برابر خواننده باز کرده است.
رویکرد عاشوراپژوهی فیرحی
دکتر فیرحی معتقد است در حوزه عاشوراپژوهی با چهار فرضیه عمده مواجه هستیم:
۱ـ شفاعت: این فرضیه بسیار مهم در ادبیات کلاسیک ما فراوان مطرح شده است.
۲ـ حکومت: این فرضیه را بیش از همه مرحوم صالحی نجفآبادی برجسته و بیان کرد که هدف حرکت امام حسین(ع) تغییر حکومت یا به دست گرفتن آن بود.
۳ـ شهادت طلبی: این نظریه را مرحوم شریعتی و ادبیات چپ اسلامی بیشتر مطرح کردند که معتقد بودند اساساً این حرکت نوعی شهادتطلبی و یک عملیات چریکی آگاهانه است که اگر نمیتوانید خصم را بکشید، بهگونهای کشته شوید که مرگتان قیمت بیشتری داشته باشد و برانگیزاننده باشد.
۴ـ امر به معروف و نهی از منکر: این ایده را مرحوم شهید مطهری و مانند ایشان پررنگ کرده بودند.
به اعتقاد فیرحی با توجه به برخی متون موجود از خود اباعبدالله الحسین(ع) و دیگران در این دوره میتوانیم از این مسیر هم آگاهیای به دیدگاههای آن حضرت به دست بیاوریم و به مواضع و سبک کنشگری ایشان برسیم و مینویسد: «یکی از قویترین متنهایی که از امام حسین(ع) در اختیار داریم، وصیتنامه ایشان در زمانی است که قصد ترک مدینه را داشتند. امام(ع) نکتهای را در سه قسمت میفرمایند که اهداف حرکت ایشان را تشکیل میدهد. یکی از بحثهایی که مطرح میکنند این است که «من برای اصلاح در امت جدم خروج کردم» و این بحثی کلیدی است.» به این ترتیب مشخص میشود که رویکرد عاشوراپژوهی فیرحی هیچ کدام از ۴ رویکردی که اشاره کرد، نیست و سنتزی از آنها با عنوان «رویکرد مصلحانه» کاملتر و جامعترین رویکرد است. به گفته فیرحی در مورد مسأله اصلاح همیشه در ادبیات مسلمانان با دو حوزه روبهرو هستیم و اصلاح جامعه دو کانون اصلی دارد: ۱. اصلاح نهاد حکومت (سیاست) ۲. اصلاح نهاد دین. در ادبیات اسلامی این دو نهاد چنان به هم پیچیدهاند که از هر یک شروع کنید به دیگری میرسید: «به همین دلیل نیز حضرت در مکه از اصلاح دین میگوید و در جایی دیگر از ضرورت اصلاح حکومت سخن به میان میآورد و میفرماید که به هیچ قیمتی با این شرایط بیعت نمیکند.»
سرنوشت و هنر امام حسین(ع)
دکتر فیرحی در سخنرانیای که ۹ شهریور ۱۳۹۹ (دو ماه و نیم پیش از درگذشت ناباورانهاش بر اثر ابتلا به کرونا) در جلسه «چراغی دیگر» خانه اندیشمندان علوم انسانی داشته و آخرین بخش کتاب «عاشورا؛ فساد و اصلاح» است بر این نظر است که «در بحث اصلاح دین میتوانیم تاریخ فکر جهان اسلام را به دو دوره بزرگ تقسیم کنیم: دوره یا عصر قبل از بیداری و دوره بیداری که از حدود ۳۰ سال پیش از مشروطه در ایران آغاز شده و کمی بعد از آن در مصر و عثمانی رخ داده است و باز هم کمی بعد در میان مسلمانان هند دیده میشود. این دوره با ادبیات سید جمالالدین اسدآبادی گره خورده، به مرور پرورده شده و در آثار بزرگان مجتهد عصر مشروطه نیز قابل مشاهده است.»
به اعتقاد فیرحی از دوره بیداری به بعد شاهد دو تلنگر برای اصلاح هستیم: ۱. اصلاح امر سیاسی و ۲. اصلاح امر دینی. در این دوره، این پرسش وجود دارد که کدام یک از این دو گونه اصلاح مقدمه دیگری است؟ در واقع، چهار نظریه مهم نیز در این زمینه مطرح شده بود:
۱. اولویت اصلاح سیاسی: صاحبان این دیدگاه با در نظر گرفتن اولویت اصلاح سیاسی معتقد بودند اگر حکومتی قوی، سالم و درست داشته باشیم، میتواند کارگزاری اصلاح دینی را به عهده بگیرد یا از آن پشتیبانی کند. این ایدهای است که در ادبیات اخوانالمسلمین بود؛ سپس در ادبیات «جماعت تبلیغ» در پاکستان به رهبری مرحوم مودودی وجود داشت و با این شعار همراه بود که «الاسلام هو الحل» یعنی اسلام تنها راهحل است و آن راهحل، تأسیس یک نظام سیاسی قدرتمند است برای پشتیبانی و راهبری اصلاحات اجتماعی و مذهبی. این یکی از نظریههای قدیم است که در ورای آن، تئوری سنگین «دولتگرایی (Stateism)» دیده میشود.
۲. اولویت اصلاح دین: این نظریه با تکیه بر اولویت اصلاح دین، جرقه اولیهاش در ادبیات محمد عبده زده شد و آنگاه در ادبیات تعدادی از متفکران اسلام معاصر آمد. بخصوص در ترکیه، با ادبیات و آثار بدیعالزمان نورچی گره خورد و سابقهای برای اصلاحات دموکراتیک در این کشور شد که آخرین نتایجش را در ایدههای حزب «اردوغان» و «آکپارتی» میبینیم. پیشفرض این نظر بر این است که ما نیاز به داشتن انسان مسلمان قوی داریم تا دولت قوی ساخته شود، یعنی فرد یا جامعه قوی را مبنای دولت قوی میداند.
۳. همبستگی اصلاح سیاسی و دینی: بر اساس این دیدگاه، اصلاح سیاسی و اصلاح دینی با هم رابطه دوری ـ و به تعبیر منطقیان، «دور معی» ـ دارند؛ یعنی بسان دو آجر به یکدیگر متصلاند، درست مانند طاقهای قوسی که هر آجر درعینحال که کج بود، آجر کج دیگر را نگاه میداشت.
۴. اصلاح به اقتضای شرایط زمان و مکان: در این نظریه، اصلاً ملازمه یا قطعیتی در مورد اولویتها وجود ندارد، بلکه متفکران هر جامعه تشخیص میدهند که از اصلاح دینی آغاز کنند یا از اصلاح سیاسی.
این نظریهها وجود داشتند و دارند اما بحث مرحوم فیرحی بر سر این است که اگر این دیدگاهها را به عاشوراپژوهی برگردانیم، چه نتایج و استفادههایی از آنها ممکن است. فیرحی با مطرح کردن چهار فرض درباره نسبت جامعه و دولت معتقد است در دولت اموی شاهد یک دولت قوی و جامعهای هستیم که هر روز نحیفتر میشود و در این شرایط، «عصابه» و نخبگان هم به لاغری میگرایند. بنابراین دولتهایی که جامعه مدنی در آنها در حال ضعف است و دولت شیب قدرت رو به بالا دارد کاملاً در معرض استبدادند و در زمان معاویه (سال ۴۱ تا سال ۶۱ هجری) شاهد این شیب استبدادی هستیم. او به این نتیجه میرسد که «وقتی از اصلاح دین در زمان اباعبدالله(ع) سخن میگوییم، درباره این الگوی جامعه ضعیف، نهاد مدنی ضعیف و انسان مسلمان ضعیف گفتوگو میکنیم.» و در ادامه به سراغ خطبه منا امام حسین میرود که حدود ۴۰ روز قبل از حادثه عاشورا ایراد شده و در آن وظیفه علما و لزوم قیام آنان در مقابل ستمگران و مفاسد یادآوری شده است. و در نهایت معتقد است: «سرنوشت و هنر امام حسین(ع) بود که شهادت خود را به یک تابلوی همگانی تبدیل کرد و بهقول مرحوم اقبال لاهوری کاری کرد که بر سر زبانها بیفتد. این در حالی است که سیستم اموی سعی میکند شخصیتها را در دوره حیاتشان خفه کند.»

