گزارش میدانی از مرکز استان مازندران که با افزایش چشمگیر مسافران روبه‌رو شد

مهمان‌نوازی در وضعیت جنگی

 سهیلا نوری
روزنامه‌نگار

اینجا شهری است در آغوش جنگل و دریا. گرچه زبان مردمان مهمان‌نوازش مازنی است، اما این روزها صف‌های نانوایی و جایگاه‌های سوخت این شهر پر شده از لهجه تهرانی. 
با آغاز حمله نظامی اسرائیل به مناطق غیرنظامی پایتخت بسیاری از خانه‌های مسکونی خالی و خانه‌‌های زیادی دراین شهر پر شد. اینجا شهرستان ساری مرکز استان مازندران است که در آخرین هفته فصل بهار، میزبان مسافران زیادی از اقصی‌ نقاط ایران به خصوص شهر تهران شد. 
به گواه آمارهای رسمی در ایام نوروز، مازندران پذیرای بیشترین مسافر از شهرهای مختلف ایران است و هفته آخر خردادماه 1404 بار دیگر این آمار تکرار شد به ‌طوری‌که به گفته محمدعلی نوبخت فرماندار ساری، برای اقامت مسافران در این شهرستان، ظرفیت اسکان رسمی ۳۰ هزار نفر در شبانه روز فراهم و ۴ هزار ظرفیت اسکان اضطراری در مناطق مختلف شهری و روستایی تدارک دیده شد.
 شرمنده هموطن‌ها نشدیم
محله «امامزاده یحیی» یکی از قدیمی‌ترین و پر رفت‌وآمدترین محله‌های شهر ساری است. این محله به دلیل نزدیکی به امامزاده و البته بافت تاریخی آن از مناطق پر رفت و آمد شهر است؛ البته این رفت‌وآمد در آخرین هفته فصل بهار بیشتر شد. «دایی موسی» صاحب خواربارفروشی محله که از 30 سال پیش در دکان پدری‌اش مشغول کار است، دلیل این افزایش رفت و آمد را تعداد زیاد مسافرانی می‌داند که اینجا ساکن شده‌اند؛ «همیشه از اواسط تابستان اینجا شلوغ می‌شود ولی امسال که این مردک جنایتکار به خانه و زندگی مردم حمله کرد، از اول هفته اینجا خیلی شلوغ شد. خیلی از مشتری‌ها غریبه بودند و از لهجه آنها مشخص بود که اهل تهران هستند. من یکی که اصلاً از این شلوغی ناراحت نیستم. به جان خودم قسم نه برای اینکه مشتری‌ها بیشتر شدند، به این خاطر که شکر خدا شهر ما امن‌تر بود و شرمنده هموطن‌ها نشدیم.»

زندگی عادی در جریان است
نزدیک شهرداری شهر، از زن جوانی که لباس فرم به تن دارد آدرس یک نانوایی در همین حوالی را می‌پرسم. در حالی که با اشاره دست خیابان روبه‌رویی را نشانم می‌دهد سوال می‌کند مسافر هستی؟ از شهر شما چه خبر؟ چند دقیقه‌ای با هم صحبت می‌کنیم و «شوکا» از تجربه‌های شخصی و کاری‌اش در شهرداری وهفته متفاوتی که بر همه مردم ایران گذشت می‌گوید: «روزهای اول هفته که مسافران به اینجا آمده بودند نظم شهرکمی به هم ریخت؛ جلوی نانوایی‌ها و پمپ بنزین‌ها صف‌های طولانی تشکیل شده بود. حتی به خیلی‌ها بیشتر از یک عدد نان بربری نمی‌رسید. یا مثلا  خیلی از قفسه‌های فروشگاه بزرگ و معروف شهر که در جاده منتهی به «قائمشهر» وجود دارد خالی شده بود. در صورت خرید بالای 500 هزار تومان می‌توانستیم یک قوطی روغن خوراکی بخریم، حتی در همین شهرداری خیلی از افرادی که به دلیل ساخت و ساز غیرمجاز باید جریمه پرداخت می‌کردند به بهانه اینکه حساب بانکی‌شان با اختلال مواجه است پرداخت جریمه را تعویق انداختند خلاصه که در همین چندروز چندبار ناخودآگاه این جمله به زبانم می‌آمد که مگر جنگه! ولی خب واقعیت همین بود و کشور هم در شرایط جنگی قرار داشت، اما خوشبختانه هرچه گذشت وضعیت بهتر شد و حالا دیگر خودم بارها شاهد بودم که خیلی از همشهری‌ها از خریدهای غیرضروری یا حتی با حجم زیاد منصرف شدند تا مسافرانی که مهمان شهر ما هستند در مضیقه نباشند.»
شوکا درست می‌گوید. زندگی عادی در شهر جریان دارد و با وجود حضور مسافران بسیار، نانوایی‌ها، داروخانه‌‌ها، مراکز درمانی و خدماتی، فروشگاه‌های مواد غذایی و جایگاه‌های سوخت در آرامش خدمات‌رسانی می‌کنند.

فدای سر ایران
محله نعلبندان از محله‌های قدیمی شهر ساری است. مسجد جامع این شهر و چند بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی حوالی همین محله واقع شده‌اند و به همین واسطه رفت و آمد در آن زیاد است؛ البته با آغاز دست‌درازی رژیم جنایتکار به مناطق مسکونی و غیرنظامی کشور و آمدن تعداد زیادی از هموطنان به این شهر شمالی، حجم ترافیک در محدوده خیابان‌های طبرسی، قارن و آیت‌الله کاشانی بیشتر شده است. ضمن اینکه فعال شدن ایست‌های بازرسی و گشت‌های شبانه‌روزی هم بر حجم تردد در این بخش مرکزی شهر افزوده است. 
«فرزاد» صاحب یکی از بنگاه‌های مشاور املاک همین منطقه است. در مورد ترافیک شهر و مشکلات احتمالی که طی هفته پایانی خردادماه شاهد آن بوده از او سؤال می‌کنم و با روی خوش جواب می‌دهد: «فدای سر مادرمان ایران. ما بچه این کشوریم و اگر این روزها به داد هم نرسیم پس کی کنار هم باشیم. شکر خدا کشور بزرگی داریم که دشمن ما زندگی توی همچین سرزمین پهناوری را حتی به خواب هم ندیده. حالا که یک بخشی از کشور آرام نیست، این وظیفه امثال من هست که در شهرهای آرام‌تر مهمان‌نوازی کنیم و با چالش‌های این مهمان‌نوازی هم کنار بیاییم.»
فرزاد طی این مدت، چند واحد آپارتمان را به صورت رایگان و خانه‌های زیادی را با اجاره بهای بسیار پایین در اختیار مسافران قرار داده است. دلیل این شکل از نوعدوستی را می‌پرسم و می‌گوید: «اگر هر کدام از ما به قدر توان‌مان دست هموطنان را بگیریم، دشمن خارجی وجود نمی‌کند بین ما تفرقه بیندازد و ما را بترساند. شکر خدا من دستم به دهنم می‌رسد و وظیفه خودم می‌دانم که در حد توانم کمک کنم، البته من در مقابل دوستم مجید هنوز کاری نکردم.»
مجید پدر 40 ساله‌‌ای است که با یکی از نیسان‌های آبی این شهر امور خانواده‌اش را می‌گذراند. مردی قوی‌هیکل که قلبی بسیار مهربان دارد. او در این چند روز به هر چادر مسافرتی که در بوستان‌‌های شهر دیده سر زده و مسافران را به خانه‌اش دعوت کرده است. تا امروز او با 5 خانواده ایرانی آشنا شده و از آنها پذیرایی کرده است.

 یک عمر دعای خیر
مسافران پرشماری در هفته آخر خرداد خودشان را به «ترمینال دولت» در شهر ساری رساندند. خانواده منصوری 4 روز پیش در همین ترمینال از ماشین یک راننده منصف پیاده شدند و حالا که می‌خواهند به تهران بازگردند، دنبال همان راننده می‌گردند. 
«همیشه عده‌ای هستند که از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند. این آدم‌ها طوری از شرایط نابسامان سوءاستفاده می‌کنند که تا عمر باقی است از خودشان خاطره بد به جا می‌گذارند. ولی درعوض بعضی آدم‌ها در مواقع حساس جوری برخورد می‌کنند که یک عمر دعای خیر برای خودشان می‌خرند.»
اینها را زن جوانی می‌گوید که روی صندلی حیاط پایانه مسافربری نشسته و سعی دارد دختر کوچولویش را سرگرم کند. اینطور که تعریف می‌کند ساکن غرب تهران هستند و همسرش مازنی است. با افزایش صدای انفجارها دخترشان بی‌تابی می‌کرد و برای اینکه خانواده همسرش هم از نگرانی در بیایند راهی شمال شدند. در ترمینال شرق تهران اغلب راننده‌ها کرایه حداکثر 500 هزار تومانی را تا 5 و حتی 10 میلیون تومان بالا برده بودند، اما راننده میانسالی که آنها را به شهر ساری رسانده، همان نرخ مصوب را گرفته و در طول مسیر هم بارها سعی کرده به آنها دلداری دهد که خیلی زود به خانه خودشان برخواهند گشت.

مردم پناه هم شدند 
عشق به ایران چهره دیگری از جنگ را نشانمان داد. مردم به روی هم آغوش گشودند و پناه یکدیگر شدند. هرچند قلب‌هایمان از تجاوز بی‌رحمانه دشمن به خاک میهن، آکنده ازغم واندوه شد، اما شعله مهربانی و نوعدوستی در وجودمان روشن ماند تا فارغ از هر سلیقه و اندیشه‌ای، به این مؤمن باشیم که تغییر نظم عادی زندگی، ایستادن در صف‌های طولانی، علامت سؤال‌های بیشمار و ناملایمتی‌ها را به جان خواهیم خرید اگر که نام ایران در میان باشد.

صفحات
  • صفحه اول
  • سیاسی
  • دیپلماسی
  • جهان
  • اقتصادی
  • اطلاع رسانی
  • گزارش
  • ورزشی - ایران زمین
  • خودرو
  • اجتماعی - حوادث
  • صفحه آخر
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هفتصد و هفتاد و یک
 - شماره هشت هزار و هفتصد و هفتاد و یک - ۰۳ تیر ۱۴۰۴