نگاهی به آثار فردریک فورسایت که از پیشگامان گونه تنکو تریلر بود
میراث ادبی جاسوس
دفتر زندگی فردریک فورسایت/ Frederick Forsyth، نویسندهای که با آثارش مرزهای تخیل و واقعیت را در هم نوردید، روز دوشنبه ۱۹ خرداد در سن ۸۶ سالگی برای همیشه بسته شد. او با رمان کلاسیک «روز شغال/ The Day of the Jackal»، نه تنها به قلههای ادبیات معاصر جهان در این ژانر دست یافت، بلکه دنیای داستانهای دلهرهآور را با نبوغ و قلم خلاقانهاش دگرگون کرد. فورسایت با بهرهگیری از خلاقیت ذاتی، تخیلاتش را با تجربیات گرانبهای دوران خبرنگاری و همکاریاش با سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا بهعنوان یک جاسوس درهم آمیخت و به نوآوری در ژانر «تکنوتریلر» دست یافت. او توانست در دل میلیونها خواننده جاودانه شود و میراثی الهامبخش برای نویسندگان آینده به یادگار بگذارد.
راضیه خوئینی
گروه کتاب
پس از طرد شدنش از بیبیسی، بیکاری و نیاز مالی او را در سن 30 سالگی وارد حرفه رماننویسی کرد و خیلی زود به یکی از پیشگامان ژانر تکنو تریلر شهرت یافت؛ سبکی نوین که الهامبخش نسلهای بعدی نویسندگانی چون تام کلنسی، رابرت لیتل و رابرت لودلیوم شد. این نویسنده بریتانیایی با قامت تنومند، چشمان تیز پرنفوذ و صورت کشیده، مواد اولیه کتابهایش را از زندگی واقعی و پرماجرای خود استخراج میکرد و در روایتهایش مزدوران، جاسوسان و تبهکاران در بازیهای نفسگیر قدرت درگیر میشوند.
رمان «روز شغال» او همچنان شاهکاری در ژانر داستانهای دلهرهآور (تریلر) شناخته میشود و سال ۱۹۷۳ فرد زینهمان با اقتباس از آن فیلمی با بازیگری ادوارد فاکس ساخت. همچنین، در سال ۲۰۲۴ الهامبخش سریالی به همین نام از سوی کمپانی پیکاک با بازیگری ادی ردمین شد. فورسایت در کارنامهاش ۲۵ رمان دارد که بیش از ۷۵ میلیون نسخه از آنها در سراسر جهان به فروش رفته است. او سال ۱۹۷۷ به پاس خدماتش به ادبیات، نشان فرمانده امپراطوری بریتانیا (CBE) را دریافت
کرد.
فورسایت در یادداشتی برای گاردین از دوران خبرنگاری خود در منطقه جنگی بیافرا نوشت: «وظیفه من گزارش دادن پیشروی ارتش نیجریه بود؛ اتفاقی که نیفتاد و من سادهلوحانه آن را گزارش کردم. با شکایت کمیسرعالی علیه من به بیبیسی به جانبداری از شورشیان متهم و به لندن فراخوانده شدم. ایده نویسندگی در سال 1969 پس از استعفا از بیبیسی به ذهنم رسید؛ زمانی که از بیافرا در جنوبشرقی نیجریه خبرهای جنگی (1967-70) را پوشش میدادم؛ جنگی که به دنبال اعلام استقلال جمهوری بیافرا شروع شد.» این نویسنده به نوشته ایندیپندنت از «بردهداری» بیبیسی برای کاخ سلطنتی وایتهال ناامید شد؛ ولی سال ۱۹۶۸ دوباره بهعنوان خبرنگار آزاد به بیافرا بازگشت. در زندگینامهاش با عنوان «بیگانه»، سال 2015، فاش کرد که آنجا به عنوان نیروی اطلاعاتی برای سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا کار میکرده است. او در رویدادی خبری اعتراف کرد: «هیچ چیز عجیبی در این مورد وجود نداشت، جنگ سرد بود. بخش بزرگی از قدرت اطلاعاتی بریتانیا توسط تعدادی از داوطلبانش، تأمین میشد. یک تاجر ممکن بود به نمایشگاهی تجاری در شهری که ورود به آن دشوار بود، برود. بنابراین به آرامی با یک درخواست مؤدبانه به او نزدیک میشدند: لطف میکنید اگر پاکتی که زیر در اتاق هتلتان میگذارند، بپذیرید و آن را به خانه بیاورید… من نیز همین کار را میکردم و مأموریتهایم را انجام میدادم.»
دو قانون عجیب فورسایت
این استاد رمانهای جاسوسی که روزگاری خلبان و مأمور مخفی نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا هم بود، در زندگینامهاش نوشت: «به دلیل تسلط به زبان فرانسوی و خبرنگاری به پاریس منتقل و از سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۳ به سایه دوگل تبدیل شدم.» ماجرای حمله مسلحانه نافرجام پتی-کلامار به شارل دوگل؛ رئیسجمهوری فرانسه در ۲۲ آگوست ۱۹۶۲ جرقهای برای تألیف «روز شغال» در سال 1971 شد. او از خاطرات انتقالش به پاریس بهعنوان خبرنگار آژانس خبری رویترز در اوایل دهه 1960 نوشت: «برای جوانی که در 25 آگوست 1938 در کنت به دنیا آمده بود و پدرش سفالگر و مادرش خیاط بود، این یک معجزه بود.» او دو قانون عجیب برای نوشتن آثارش تعیین کرده بود؛ حفظ نامهای واقعی شخصیتها و روایت داستان با تمامی جزئیات فنی ممکن.
پنج ناشر برای انتشار «روز شغال» دست رد بر سینه فورسایت زدند ولی در نهایت توسط مرکور دو فرانس منتشر شد و ۹ میلیون خواننده جذب داستان قاتلی حرفهای شدند که برای کشتن ژنرال دوگل استخدام شده بود. هر چهار سال یکبار، فورسایت طی سفرهایی تحقیقاتی از برلین شرقی تا گینه استوایی میرفت و رمانی جدید با پیروی از قوانین خودش مینوشت. پس از پنج تا شش ماه تحقیق، سه ماه در انزوا به نوشتن مشغول میشد. او برای نوشتن «پرونده اودسا» (1972) درباره تعقیب و گریز نازیهای سابق، با سایمون ویزنتال ملاقات کرد. برای «سگهای جنگ» (1974)، به هامبورگ رفت و با فروشندگان سلاح ارتباط برقرار کرد. همسر دومش در بازگشت او از آخرین سفرش به سومالی برای نوشتن «فهرست کشتار» (2013) گفت او دیگر خیلی پیر شده و این مکانها بشدت خطرناک هستند و او دیگر سرعت و چابکی گذشته را ندارد.
پس از تحقیقاتی ناامیدکننده در اینترنت به نتیجهای اجتنابناپذیر رسید؛ نوشتن «بیگانه»، که زندگینامه خودش بود. فورسایت در 78 سالگی، «سرود وداع» با دنیای ادبیات را خواند و در این کتاب فاش کرد که با سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا همکاری کرده است. در نیجریه، آلمان شرقی و آفریقای جنوبی او نقش یک خبرچین و واسطهگر را ایفا کرده بود. اما سال 2018 نیز نتوانست در برابر وسوسه نوشتن رمان آخرش، «روباه» مقاومت کند.
در غیاب زنان
الک نوالا لی؛ زندگینامهنویس، رماننویس، منتقد و نویسنده علمی تخیلی آمریکایی میگوید: «از فردریک فورسایت بیشترین الهام را برای نوشتن آثارم گرفتهام. اگرچه فورسایت را دیر کشف کردم، ولی همچنان مدیون او هستم. سالها پیش «روز شغال» بشدت مرا تحت تأثیر قرار داد، اما زمانی که شروع به نگارش داستانهای معمایی کردم، تازه به عمق دستاوردهایش پی بردم. او هرگز ادعای ادبی نداشت و کمتر مورد نقد قرار گرفت؛ ولی ایدهآلترین نویسنده تریلر است، زیرا انتظارات باهوشترین خوانندگان را در روایتهایش تحقق میبخشد.»این رماننویس، قلب دستاوردهای فورسایت را «روز شغال» میداند که هنوز تریلری بینالمللی و الگویی برای هر رماننویس علاقهمند به این سبک است. او پس از سالها تحقیق و به طرز شگفتانگیزی به مؤثرترین فرمول ژانر تریلر دست یافت که تاکنون ابداع شده. تعقیب و گریز خشونتآمیز، شمارش معکوس برای یک مأموریت مرگبار، هیجان و سرعتی که دائماً در حال افزایش است، به طوری که هر بخش از این کتاب به طور فزایندهای در فضا و زمان فشردهتر و هیجانیتر میشود.
نوالا لی میگوید: «این فرمول آنقدر حساب شده است که فورسایت اعتراف کرده برای نوشتن کتاب دومش ـ پرونده اودسا ـ اولین رمانش را برای مهندسی معکوس آن دوباره مرور کرده تا ببیند چه کارهایی را ناخودآگاه در آن انجام داده. همان طور که نویسندگان دیگر از آن به بعد همین کار را کردند. از ویژگیهای بارز «روز شغال»؛ ریتم و زمانبندی داستان، ترکیب بینقص واقعیت و تخیل، تسلط بر جزئیات متقاعدکننده و بیشتر از همه، افشای پرشور اطلاعات محرمانه است، به گونهای که توصیف کردن مونتاژ و تست تفنگ توسط یک قاتل به اندازه هر صحنه عاشقانهای در این اثر تأثیرگذار و اغواکننده است.»بدیهی است که فورسایت نقاط ضعفی هم دارد که این نویسنده آمریکایی مهمترین آن را نبود زنان و علاقه کم فورسایت به حضور آنها در رمانهایش میداند: «کتابهای او منحصراً درباره مردان و عمیقاً غرق در دنیایی کاملاً مردانه و خشن است؛ دنیای جاسوسها، قاتلها و سربازان. با این حال، هر زمان که او سعی کرده زنی را وارد داستان کند، نتایج ضعیف و مأیوسکننده است و انسان از نبودن آنها در رمانهای دیگرش خوشحالتر میشود مانند رمان ناموفق «مذاکرهکننده». حتی «شبح منهتن» از کتابهای غیرقابل توجیه در فهرست آثار این نویسنده بزرگ است که خواندن آن را توصیه نمیکنم.»از نظر این منتقد، زنان به وضوح برای دیدگاه فورسایت اضافی هستند، آنقدر که در نگاه اول به نظر میرسد این تکروی بسیار وسیع باشد و دانشسیاست و جاسوسی و جزئیات فراوان دیگر؛ بشدت روی مردان متمرکز است. در حقیقت، قدرت بزرگ فورسایت، حداقل در بهترین کتابهایش، تأکید روی جایگاه و دنیای تخصصی خودش است و هرگز از آن دور نمیشود. او در برخی مقاطع از دوران حرفهایاش، آشکارا از این یکدندگی و تکروی خسته شده است، اما واقعیت این است که هنوز کسی نتوانسته به خوبی او در این سبک داستاننویسی حضور داشته باشد و این نقاط ضعف را پوشش میدهد.
فورسایت به فارسی
از جمله آثار برجسته فردریک فورسایت که به زبان فارسی ترجمه شدهاند، میتوان به رمان «ماجرای یک سقوط» با ترجمه شهرام پورانفر (انتشارات: باهم) اشاره کرد. همچنین، رمان «افغان» به قلم دو مترجم، فرزام حبیبی (نشر لیوسا) و زهرا حسینیان (انتشارات ترانه) راهی بازار کتاب شدهاند. از دیگر آثار او میتوان به «عملیات پنهانی - داستان فروپاشی شوروی» و «شاهکار یک هکر» با ترجمه جلال رضاییراد (انتشارات نشانه) اشاره کرد. همچنین، «سگهای جنگ» با ترجمه ایرج خلیلی وارسته (انتشارات اساطیر) منتشر شده است. البته محمود بهفروزی نیز سال 1363 اقدام به ترجمه و انتشار این اثر از سوی نشر نو کرده بود. رمان «کبرا» نیز به همت محمد قصاع (نشر کتابسرای تندیس) در دسترس فارسیزبانان قرار دارد. از دیگر آثار فورسایت، «انتقامجو» با ترجمه آزاده بیداربخت (کتابسرای تندیس) و «شبح منهتن» با ترجمه میترا میرشکار سیاهکل (چاپ دلا رنگ - سال ۱۳۷۹) است و از میان مجموعه داستانهای کوتاه او داستان «بیبازگشت» توسط فریده تیموری ترجمه شده است.رمان «روز شغال» نیز در دهه ۱۳۶۰ با ترجمه روشن آقاخانی و امیر گرامینژاد (انتشارات گلی) منتشر شده
بود. ترجمه سورنا مهرداد از آن (کتاب آذر) هم در همین سالها منتشر شد اما در حال حاضر در بازار کتاب موجود نیست.
علاوه بر این، «سازش چهارم (پروتکل چهارم)» با تلاش غلامعلی الوندپور ترجمه شده که بهروز افخمی، فیلم «روز شیطان» را در سال ۱۳۷۳ با اقتباس از همین اثر ساخته است.