روایت دانشآموزانی که آخر سال تحصیلی کتاب ها را پاره میکنند و آنهایی که حفظ شان میکنند
وقتی کتابها فریاد میزنند
مرجان قندی - روزنامه نگار/ «امتحانات پایان سال جهنمیترین دوران تحصیلاند.» این جمله سهیل دانشآموز دوره اول متوسطه است! نه فقط این دانشآموز بلکه اغلب همکلاسیهایش هم همین باور را دارند. درک این جمله شاید برای هرکدام از ما هم سخت نباشد چون حتماً برای یکی دوبار هم که شده طی دوران تحصیل فشار امتحانها را بر روح و روانمان تجربه کردهایم. حتی افرادی هستند که اضطراب و تنش روزهای امتحان را تا سالها بعد از پایان تحصیلات در کابوسهای شبانه خود دوباره تجربه میکنند. پایان امتحانات در مدارس برای دانشآموزان نزدیک است اما سال تحصیلی برای همه آنها یکسان تمام نمیشود. در شهرها، این زمان پایان یک دوره است؛ کتابهای پارهشده در دست دانشآموزان شاید نشانهای از هیجان زودگذر پایان مدرسه و شروع تعطیلات تابستانی باشد، اما در جایی دورتر، دانشآموزانی هستند که مدرسه جایی فراتر از یک ساختمان و یک کلاس درس برایشان است. برای بچههای مناطق محروم و مرزی، کتابها تنها وسیله یادگیریاند و تعطیلات تابستانی بیشتر از آزادی، یک جدایی ناخواسته از دنیای آموزش برایشان است. آنها با دقت برگههای امتحان را جمع میکنند، کتابهایشان را میبندند و آرام از مدرسه خارج میشوند نه با هیاهو، بلکه با امید به اینکه پاییز دوباره فرصت برگشتن داشته باشند.
در چند روز اخیر ویدیویی منتشر شد که واکنشهای گستردهای را برانگیخت؛ دانشآموزان با خروج از مدرسه، کتابهای درسی خود را برگ برگ کرده و به هوا پرتاب میکنند. ورقهای پارهشده برخی روی سر و شانههای رهگذران میریزد و بقیه روی زمین میافتد. گروهی از دانشآموزان با صدای خنده، این لحظه را جشن میگیرند، برخی با گوشیهایشان این لحظه را ثبت میکنند و تعدادی دیگر تنها در سکوت نظارهگر این صحنهاند. حمید مستخدمین حسینی، جامعهشناس و آسیبشناس در تحلیلی درباره رفتار دانشآموزان در فیلم وایرال شده میگوید: «در نگاه اول، این رفتار ممکن است صرفاً نوعی تخلیه هیجانی یا شور کودکانه و نوجوانانه به نظر برسد. اما با کمی تعمق، میتوان آن را بازتابی از نارضایتی نمادین و خستگی عمیق از ساختار آموزشی دانست. نظام آموزشی برای بسیاری از دانشآموزان مانند یک ماراتن پر از فشار و رقابت است که تجربهای از استرس، فرسودگی و فشار روانی برجای گذاشته است. بیگمان هر کدام از ما در زندگی زیسته خود این تجربه را کم و بیش داشتهایم.»
دانشآموزان
دشمنی با منبع دانش ندارند
این جامعهشناس با اشاره به نظریه «جیمز اسکات» یکی از اندیشمندان علوم اجتماعی این طور ادامه میدهد: « اینگونه کنشها را «مقاومت روزمره» مینامند. در جوامع و سازمانهایی که ساختاری سلسلهمراتبی و خشک دارند، افراد زیردست به جای شورش مستقیم، به کنشهای نمادینی مانند وندالیسم، خرابکاری پنهانی، تمارض، تمسخر قوانین و تخریب نمادین مانند پارهکردن کتاب روی میآورند.» مستخدمینحسینی میافزاید: «دانشآموزان در طول سال تحصیلی امکان اعتراض رسمی یا آشکار ندارند، بنابراین به اشکال غیرمستقیم، نمادین و پنهان به مقاومت روزمره روی میآورند. در این فیلم نیز، پاره کردن کتابها و شادمانی را میتوان شکلی از مقاومت در برابر فشارها و برنامههای استرسزای نهادهای آموزشی دانست.»
او با انتقاد از نظام آموزشی ایران تأکید میکند: «تمرکز بر حفظیات، آزمونمحوری و توجه نکردن به مهارتهای مبتنی بر هوش هیجانی و اجتماعی، این سیستم را با چالشهای اساسی مواجه کرده است. پاره کردن کتابها نشان از دشمنی دانشآموزان با منبع دانش نیست، بلکه نوعی رهایی از فشار سیستمی است که روح کودکان را بهتدریج فرسوده کرده و اکنون پس از آخرین امتحان، فرصتی برای کنش اعتراضی و رهایی را برایشان فراهم آورده است.»
مستخدمین حسینی میافزاید: «هرچقدر مدارس در ارتباط و تعامل با دانشآموزان دچار مشکل باشند و نتوانند اعتماد و سرمایه اجتماعی ایجاد کنند، میزان مقاومتهای روزمره مانند پاره کردن کتابها یا تخریبهای پنهان افزایش خواهد یافت. بنابراین ضروری است وزارت آموزش و پرورش در سطح کلان و اولیای مدارس در سطح خرد، به مسأله افزایش سرمایه اجتماعی توجه بیشتری داشته باشند.»
این آسیبشناس اجتماعی، سرزنش، سرکوب و مجازات دانشآموزان را راهحل بحران موجود نمیداند و تأکید میکند: «نباید در دام تقلیلگرایی (دیدگاهی فلسفی مبنی بر این پدیده که پدیدههای مرکب را با تحلیل آنها به جنبههای ابتدایی و اساسی آنها بهتر میتوان درک کرد) بیفتیم. این رفتارها نتیجه سیاستهای نهادهای آموزشی است که نتوانسته سرمایه اجتماعی لازم را افزایش دهد و ارتباطی سازنده با دانشآموزان برقرار کند. از طرفی در عصر رسانههای دیجیتال، کنشهایی مانند این بهسرعت الگوسازی میشوند. نوجوانان، بویژه در سنین هویتیابی، تمایل زیادی به پیروی از رفتارهای جمعی دارند که این مسأله باعث گسترش چنین رفتارهایی میشود.»
نسل زِد، نسل مفاهمه است نه مصالحه
مستخدمین حسینی درباره نقش خانوادهها نیز میافزاید: « در پی فشارهای اجتماعی و انتظارات والدین که صرفاً به هوش منطقی و ریاضی دانشآموزان اهمیت میدهند و موفقیت را در گرفتن نمره بیست در دروس خاص میبینند و همچنین رقابت شدید در کنکور که موجب افزایش استرس و تنش میشود، این گونه کنشهای نمادین را شاهد خواهیم بود.»
او در جمعبندی تحلیل خود میگوید: « یکی از ضعفهای دیگر سیستم آموزشی، ناتوانی در پیوند میان محتوای درسی و تجربه زیسته دانشآموزان است. نسل امروز، به دلیل زندگی در دنیای دیجیتال، پدیدههای اجتماعی و موفقیت را متفاوت از نسلهای گذشته تعریف و باور دارد. این نسل، نسل مفاهمه است نه مصالحه. بنابراین برای آشتی دانشآموزان با مدرسه، محیط آموزشی باید به فضایی رشد دهنده تبدیل شود؛ جایی که تعامل و ارتباط بر پایه گفتوگو، مشارکت و شنیدهشدن شکل بگیرد، نه صرفاً یک سیستم کنترلگر. پارهکردن کتابها و شادمانی دانشآموزان در تعطیلی مدارس، یک مشکل فردی نیست؛ بلکه نشانه بحران جمعی در نهاد آموزش و پرورش است. لازم است وزارت آموزش و پرورش با تشکیل کارگروههای تخصصی و بهرهگیری از نظریههای جامعهشناسی کاربردی و جامعهشناسان درمانی برای بازسازی ساختار آموزشی اقدام کند.»
شیرینی تحصیل در قلب مناطق مرزی
محمد فرخی، معلم 26 سالهای است که در مدرسه شهید آیتالله سعیدی، واقع در روستای مرزی «ینگی قلعه» هر روز مسیر 55 کیلومتری را طی میکند تا 17 دانشآموز این روستا از نعمت علم محروم نمانند. داستان این معلم و دانشآموزانش نمونهای از تعهد به رسالت آموزش و تحصیل در سختترین شرایط است. فرخی میگوید: « از سال 1397 وارد دانشگاه فرهنگیان امام محمدباقر(ع) بجنورد شدم و از سال 1401 تدریس در مقطع ابتدایی را آغاز کردم. سال اول را در استان گلستان، شهرستان مراوهتپه، در کنار دانشآموزان عشایری گذراندم. اکنون، دو سال است که در روستای مرزی ینگهقلعه، واقع در ۵۷ کیلومتری شهرستان شیروان، تدریس میکنم. کلاسهای من شامل پایههای اول، دوم، سوم و پیشدبستانی است. مدرسه آیتالله سعیدی 13 دانشآموز دبستانی و 4 نوآموز پیشدبستانی دارد که آموزش آنها برعهده من و یک معلم دیگر است. مسیر مدرسه از جادهای کوهستانی عبور میکند که در فصل زمستان بهشدت خطرناک و حادثهخیز است. روزهایی که برودت هوا شدید است، جاده بسته میشود و ما باید ساعتها منتظر بمانیم تا اداره راه، مسیر را باز کند. این تأخیر باعث میشود زمان مفید آموزش از بین برود. همچنین تعداد کتابهای دانشآموزان محدودند، هیچ ابزار کمکآموزشی وجود ندارد. اما هیچکدام از این موارد سبب نمیشود که نه ما و نه دانشآموزان در این مسیر کوتاه بیاییم.»
او درباره شرایط آموزشی و امتحانات دانشآموزان این مدرسه میافزاید: «سختی کار ما فقط محدود به این موارد نمیشود بلکه مشکلات دیگری نیز وجود دارد.
یکی از بزرگترین مشکلات، پایه ضعیف دانشآموزان در برخی دروس است، بویژه در ریاضی و فارسی. مدارس چندپایه در مناطق محروم باعث میشود تمرکز معلمان بین چند سطح درسی تقسیم شود و سطح یادگیری دانشآموزان همزمان دچار ضعف شود. علاوه بر این، برخی کودکان بهدلیل شرایط خانوادگی یا مشغله کاری، زمان کافی برای مطالعه دروس ندارند.»
کتاب «دارایی» دانشآموزانم است
فرخی درباره ویدیوی پربازدید پاره کردن کتاب توسط دانشآموزان ابراز ناراحتی میکند و میگوید: «خیلی ناراحتکننده بود. بهنظرم دلیل اصلی این رفتار، آموزش حافظهمحور، تحصیل بدون جذابیت، فضای سرد و بیروح مدارس همراه با فشار زیاد و رقابت ناسالم است. در واقع آنها نه عشق به یادگیری را تجربه کردهاند، نه مدرسه برایشان محیط رشد بوده است. این در حالی است که در مدرسه ما، با وجود همه سختیها، بچهها کتاب را مثل «دارایی» خودشان میدانند و خودم برای دانشآموزانی که در انتهای سال کتابهایشان را به بهترین شکل نگهداری کرده باشند، جوایزی در نظر میگیرم.»
او با بیان اینکه دانشآموزان پایان سال تحصیلی را با وجود محدودیتهای موجود با اجرای سرود، خواندن انشا و تزئین کلاس جشن میگیرند، میافزاید: «در آخرین روز، کتابها جمعآوری شده و آنها را برای سال بعد و برای دانشآموزان کوچکتر نگه میدارند.»
فرخی مدرسه را یک مثلث آموزشی میداند و تأکید میکند: «معلم، دانشآموز و خانواده، سه ضلع حیاتی فرآیند آموزش هستند و اگر یکی از آنها حمایت کافی دریافت نکند، یادگیری ناقص خواهد شد.»